هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (مادام_ماکسيم)



پاسخ به: سرزمین سیاهی
پیام زده شده در: ۱۹:۰۰ جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴
#21
در ازمایشگاه هکتور

_هکتور جان؟پسرم ؟عمویی بیا بریم معجوناتو بفروشیم.
_راست می گی آرسی؟
_ادبت کوش؟
_بزار برم دنبالش بگردم شاید پیداش کردم.
_برو آفرین پسر خوب.
_باشه من می رم ولی از جات تکون نخور تا برم بر گردم.
_دِ کجا می ری؟
_مگه خودت نگفتی ادبت کوش؟دارم می رم دنبالش دیگه.
آرسینوس که دلش می خواست زمینو گاز بگیره گفت:
_منظورم سلامت بود.
_سلام چیه؟
_بابا باشه ولش کن.
_چیو؟مگه من کسی رو گرفتم که بخواهم ولش کنم؟
_تمومش کن.
_چیو؟معجونمو؟
با گفتن این جمله هکتور آرسینوس به یاد هدف شیطانی اش افتاد و ابرویی بالا انداخت و گفت:
_تو نمی خواهی معجوناتو بفروشی هکتور؟
هکتور که دست و پاشو گم کردهبود گفت :
_از خدامه ولی خب...
_یکم دیده شو.بزار همه بهت احترام بزارن.بزار وقتی مردی بگن بزرگ ترین معجون ساز قرن بود.
_آرسینوس مگه دلم نمی خواهد ولی نمی شه!هیشکی حاضر نیست این معجونا رو بخوره.تو مگه خودت حاضری؟
_خب من اگه یه کاری کنم که ...
_که چی؟
_بزار حرفمو بزنم.کاری کنم که...
_که چی؟
آرسینوس دستش رو جلوی دهان هکتور گذاشت و گفت:
_که دیده شی؟که معجونات فروش بره؟
هکتور هنگ کرده بود و فقط به آرسینوس که قهرمان زندگی اش بود نگاه می کرد.
_چرا حرف نمی زنی؟
این را گفت و چشمش به دستش افتا که روی دهان هکتور بود دستش را برداشت و گفت:
_ ببخشید اصلا حواسم نبود.
به محض تمام شدن جمله آرسینوس جیغ هکتور خوشحال شد و مانند دلقک ها به بالا و پایین پرید.
_ببخشید هکتور.
_چیو؟
_موبیلیکورپوس.خب حالا راه بیفت دنبال عمو.

در آسمان بالا

مرلین که اثر معجون هکتور در او از بین رفته بود.با مورگانا در حال جنگ بود و رودولف و اسنیپ گیج به انها نگاه می کردند.که چگونه طسم های مختلف را به سمت هم می فرستادند و گاه گاهی سخن می گفتند با یکدیگر که چشمانشان به آرسینوس افتاد که هکتور نز پشت سرش می امد.

_شما اینجا چیکار می کنید؟
_اینجا چه خبره؟
_نمی دونم،شما رفتید مرلین قاطی کرد،زد توی گوش مورگانا بعد مورگا نا قهر کرد رفت خونه باباش توی اسمون بالا تر بعد مرلین رفت دنبالش مورگانا هم بر گشت.بعد برا مرلین غذا درست نکرده بود مرلین دوباره زد توی گوشش ولی اینبار نرفت خونه باباش یکی زد توی گوش مرلین بعدشم که دارید می بینید.
به محض با شدن چشمای رودولف با صحنه انفجار آرسینوس از خنده مواجه شد.
_ولی اینا چرا اینطوری شده بودن؟دو دقیقه دل بده قلوه بگیر الانم کروشیو بده آوادا کداورا بگیره.



تصویر کوچک شده

آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و
با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و
با غرورشون زندگی میکنن


پاسخ به: از کدام شخصیت کتاب بیشتر خوشتان می آید؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۷:۴۳ جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴
#22
لونا :چون دخترمه
زنو فیلیوس لاوگود:چون خودمم
مالی:چون مهربونه
هاگرید :چون اونم مهربونه
مینروا:چوناز خاکی شدن بدش میاد
لرد:چون قدرتمنده




تصویر کوچک شده

آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و
با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و
با غرورشون زندگی میکنن


پاسخ به: بزرگترين دليل قهرمان بودن هري چيه؟
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴
#23
هری قهرمان بود چون
1)مهربون بود.
2)فقط به خودش فکر نمی کرد.
3)از قدرتش سوء استفاده نمی کرد.
4)زود اعتمادش رو از دست نمی داد نسبت به افراد.
5)فردی بخشنده بود.



تصویر کوچک شده

آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و
با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و
با غرورشون زندگی میکنن


پاسخ به: الگوی شما کدام شخصیت هری پاتر است؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۷:۳۸ جمعه ۱ خرداد ۱۳۹۴
#24
یه جورایی شخصیت خودم رو خیلی دوست دارم.
عجیب بودنش،غیر، قابل تحملیش و... توی زندگی واقعی ام هم خیلی شخصیتمون بهم نزدیکه.



تصویر کوچک شده

آدما دو جور زندگی میکنن :
یا غرور شونو زیر پاشون میذارن و
با انسانها زندگی میکنن،
یا انسانهارو زیر پاشون میذارن و
با غرورشون زندگی میکنن


پاسخ به: ثبت نام الف.دال
پیام زده شده در: ۲۲:۱۴ پنجشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۴
#25
1)نظرتون در مورد آمبریج چیست ؟
وزغ بوگندو


2)به نظرتون اسنیپ بهتر هست یا آمبریج ؟
اسنيپ


3)اگر یک روز قدرت شکنجه داشتید ، اسنیپ رو شکنجه میکردید یا آمبریج ؟ چرا ؟
مطمئن باش امبريج
دليلش بر مي گرده به سوال يکتون

به ارتش خوش اومدین!


ویرایش شده توسط گودریک گریفیندور در تاریخ ۱۳۹۴/۲/۱۰ ۱۳:۰۵:۳۷


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۵۳ چهارشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۴
#26
نام:زنوفیلیوس لاوگود

نژاد:اصیل زاده

گروه:راونکلاو

چوبدستی:چوب درخت بلوط,بیست و دو سانتی متر,وسطش موی تک شاخه و تقریبا انعطاف پذیره.


ویژگی ظاهری:میگن یه چشمم انحراف به سمت بینی داره اما مزخرفه,قدم بلنده و رنگ موهامروشنه.

اخلاقیات:زیاده واقع بین و واقع گراهستم,وعاشق اسنور کک شاخ چروکیده هم هستم,به خورخط هاهم اعتقاد دارم(همون روح اتش)

معرفی کوتاه:سردبیر مجله طفره زن,با تنها دخترم تو همون خونه هه که عین رخ هستش زندگی

خوبی رومیگذرونم وکلی گل وگیاه برا بازسازی همون نیم تاجه پرورش دادم.

به موجب زاغ رسیده تایید شد!
به ایفا خوش اومدین.


ویرایش شده توسط مادام_ماکسيم در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۲۶ ۱۸:۵۵:۲۲
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۱/۲۶ ۱۹:۰۸:۰۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.