هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۸:۳۱ یکشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۴
#21
ورونیکا اسمتلی
البته درسته که سرورمون قطعا لایق این رنکن ولی زحمات ورونیکا برای فعال کردن تالار اسلیترین رو واقعا نمیشه نادیده گرفت.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: چگونه با سایت جادوگران آشنا شدید؟
پیام زده شده در: ۱۰:۰۹ چهارشنبه ۱۶ دی ۱۳۹۴
#22
نقل قول:
اونی که اسمشو نبردم، اگه اینو میخونی:



منم دنبال فن فیکشن میگشتم که این جا رو دیدم و واقعا هم خوش حالم که فهمیدم همچین سایتی هست!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: تالار عمومی اسلیترين
پیام زده شده در: ۲۱:۳۰ سه شنبه ۱۵ دی ۱۳۹۴
#23
رودولف خوش حال از این که دیگر راحت شده است و کسی کاری به کارش ندارد قدمی برداشت.

-رودولف تو همین الان قول داده بودی!
-رودولف خجالت بکش!
-رودولف حیا کن.اسلی رو رها کن!
-عااااااااااااااااااااااا!
-50 امتیاز از گریفندور کم میشه!

وصدای ارسینوس از دور دست ها به گوش میرسد:
-چرا گریف؟چرا اخه؟چرا؟

رودولف که حسابی شوکه شده بود گفت:
-من که کاری نکردم!
-کاری نکردی؟

رودولف که کم کم قیافه اش به علامت سوال تبدیل میشد نگاهی به سیوروس انداخت.
-رودولف تو به چه حقی اولین قدمت رو با پای چپ برداشتی؟
-سیوروس چه اهمیتی داره اخه؟

اسلیترینی ها دوباره به رودولف حمله ور شدند.
-چه اهمیتی داره؟
-تو داری قوانین تالار رو زیر پا میذاری!
-نکنه میخوای به ارباب این تخلفت رو بگیم تا پرتت کنن بیرون؟

رودولف قمه اش را با مهارت چرخاند.
-نه بابا برا چی به ارباب زحمت میدین؟خودم فهمیدم!اولین قدم رو با پای راست برمیدارم.
-رودولف؟

رودولف برگشت تا به صاحب این صدای گوش خراش نگاه کند.
- تو به چه حقی میخوای به من نگاه کنی؟
-رودولف مگه قرار نبود مزاحم نوامیس مردم نشی؟
-من که مزاحم کسی نشدم!

همه ی اسلیترینی ها نگاهی چپ به رودولف انداختند!
-رودولف نگاه کردن هم یک نوع مزاحمته!
-درسته.مخصوصا اگه تو نگاه کنی!
-واقعا که رودولف!ازسنت خجالت بکش!
-اصلا 50 امتیاز دیگه هم از گریف کم میشه!

رودولف :
اسلیترینی ها :


تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۴۷ پنجشنبه ۳ دی ۱۳۹۴
#24
لطفا جایگزین شود!

نام : دراکو

نام خانوادگی : مالفوی

نژاد : اصیل زاده

گروه :اسلیترین

چوب دستی : چوب درخت زالزالک با مغز موی تک شاخ ,10 اینچ , انعطاف پذیر

تولد : 5 ژوئن

معرفی : بنده پسر لوسیوس مالفوی و نارسیسا بلک هستم اما به علت مفقود بودن پدر و مادرم سیوروس اسنیپ من را به فرزند خواندگی پذیرفت.
در کل پسری شیطان و کنجکاو هستم.از تفریحات بنده بازی کردن و البته خراب کردن منوی مدیریت پدرم است.بخش مورد علاقه ی من در منوی مدیریت دکمه ی قرمز رنگی روی منوی مدیریت است که به شما این امکان را میدهد که هر کس شما را اذیت میکند او را به جزایر بالاک و پیش آدم خوار ها بفرستید.
البته من نگرانی ای از بابت خراب شدن منو و در نتیجه خراب شدن اسباب بازی ام ندارم چون مدیر ها انباری دارند به اسم انبار منو ها که در این انبار همه مدل منو وجود دارد.هزاران هزار منوی مدیریت جدید و آماده ی بازی!
این انبار با کلیدی باز میشود که اکثر اوقات دست مدیران است.البته کافی است من اراده کنم تا آن کلید در دست من باشد البته به شرط این که شخص سیوروس کلید را برای من بگیرد!
شکلک مورد علاقه ی من می باشد که خود سیوروس ادعا میکند این شکلک مال اوست و ما هر روز با هم دعوایی بر سر مالکیت آن شکلک میکنیم گر چه آن شکلک به اسم سیوروس است اما سیورس عقیده دارد که این شکلک مال هردوی ماست!

انجام شد.


ویرایش شده توسط دراکو مالفوی در تاریخ ۱۳۹۴/۱۰/۳ ۱۵:۵۰:۵۸
ویرایش شده توسط دراکو مالفوی در تاریخ ۱۳۹۴/۱۰/۳ ۱۵:۵۳:۳۱
ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۱۰/۳ ۱۷:۴۵:۰۵

تصویر کوچک شده


پاسخ به: آشپزخانه ی اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۷:۴۴ پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۹۴
#25
ملت مرگخوار میخواستند دوباره شروع به جیغ زدن کنند که با نگاهی چپ از جانب لرد ساکت شدند.
-مگه نشنیدین؟فسنجون ما رو بیارین میخوایم بخوریم!

ملت مرگخوار با نگاه هایی نگران به هم خیره شدند.چه کسی جرئت داشت فسنجون پر از معجون عشق را برای ارباب ببرد؟
-مگه با شما نیستیم؟یک نفرتون میاره یا خودمان انتخاب کنیم؟

صدای لرد سیاه آن ها را به خودشان اورد!
-ارباب من باید برم.همین الان زاغی خبر داد یه نفر شورش کرده!
-ارباب ظاهرا بلاتریکس بعد از مدت ها برگشته.من با اجازتون میرم استقبالش!
-ارباب همین الان یادم اومد پنج دقیقه دیگه کنسرت دارم!
-ارباب من با ارسینوس ده دقیقه ی دیگه جلسه دارم!

صدای مرگخوار ها با هم قاطی شد.هرکسی ادعا میکرد که کاری دارد.
-ارباب آرایشم پاک شده.اجازه میدین برم دوباره ارایش کنم؟

همه با حالت پوکر فیس به گوینده ی دیالوگ که کراب بود خیره شدند.
-کراب با زبون خوش میری یا پنجاه امتیاز از گریفندور کم کنم؟

دراکو که معلوم نبود از کجا یک دفعه وسط سوژه ظاهر شده طبق معمول شروع کرد به زدن ساز مخالف .
-اخه گریفندور چه گناهی کرده؟به جای این کارا اون منو رو بده من تا باهاش بازی...
-ساکت!

همه به لرد سیاه که کم کم داشت حضورش فراموش میشد نگاهی انداختند!
-ساکت!هشدار داده بودیم که خودتان بیایید وگرنه یکی را انتخاب میکنیم!خب ورونیکا اون ظرف رو برای ما بیار!
-ارباب...
-ما به شما گفتیم صحبت کنی ورونیکا؟ما فقط گفتیم بشقاب رو بیار.

ورونیکا برای اولین بار آرزو کرد که ای کاش توسط اره اش نصف میشد ولی هرگز ارباب چنین دستوری به او نمیداد.
همه ی مرگخواران در سکوت ورونیکا را مینگریستند که به سمت بشقابی که روی آن طرح هایی از نماد اسلیترین به چشم میخورد و درونش فسنجونی که ظاهرا با معجون عشق درست شده بود رفت و بعد آن را به سمت میز لرد برد.

شترق

پای ورونیکا به چیزی برخورد کرد و محکم زمین خورد.
لرد سیاه با عصبانیت به چیزی که سد راه ورونیکا شده بود نگاه کرد.
-نجینی؟تو این جا چیکار میکنی؟



ویرایش شده توسط دراکو مالفوی در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۵ ۱۷:۴۸:۱۹
ویرایش شده توسط دراکو مالفوی در تاریخ ۱۳۹۴/۹/۵ ۱۹:۲۷:۵۹

تصویر کوچک شده


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۶:۰۵ پنجشنبه ۵ آذر ۱۳۹۴
#26
لرد ولدمورت
دلیلشم فکر کنم مشخصه!فعالیت مستمر در خانه ریدل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۴
#27
سلام جوجه!

ماموریت با تاخیر انجام شد!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خانه ی سالمندان!!
پیام زده شده در: ۱۵:۰۴ دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۴
#28
تصویر کوچک شده


لارا به راه حل دیگری فکر کرد، ظاهرا تمرینات ورزشی هم دردسر های مخصوص خودش را داشت.
-تمرینات ورزشی؟

همزمان با زمزمه ی این جمله نگاهی به دامبلدور که سرگرم بافتن ریشش بود و لرد که روی صندلی نشسته و بود , انداخت.
چرا زود تر به فکرش نرسیده بود؟در گذشته محفلیون و مرگخوار ها برای رقابت و نشان دادن برتری خود به گروه مقابل هر کاری میکردند!
-پیرمردان و پیرزنان عزیز و بزرگوار!هم اکنون که به شما نگاه میکنم چهره هایی بس دوست داشتنی و آشنا...

در همین موقع کروشیویی از نا کجا آباد به او برخورد کرد و به او یاداوری کرد مثل آدم صحبت کند و سر اصل مطلب برود!
-خب!همه ی کسانی که این جا حضور دارن در گذشته عضوی از گروه محفل و یا مرگخواران بودند!میخوام مسابقه ای بین محفلیون و مرگخوار ها برگزار کنم!

-مسابقه؟
-چه مسابقه ای؟
-این که دیگه مسابقه نمیخواد.مرگخوارا همیشه پیروزن!
-کی گفته؟محفل پیروزه!
-اگه مرگخوارا ببازن 200 امتیاز از گریف کم میشه!
-گریف چه گناهی کرده؟هان؟هان؟ :vay:
-من گوشنمه!مسابقه کیک خوری بذارین!
-نه! نه! وایسین من ریملم رو بزنم بعد مسابقه رو برگزار کنیم!

همه به طرف گوینده ی این دیالوگ یعنی کراب برگشتند!
سیوروس منویش را که از دوران جوانی نگه داشته بود بیرون کشید و با فشار دادن دکمه ای کراب را از سوژه به بیرون پرتاب کرد!

لارا که اصلا انتظار نداشت سالمندان این گونه واکنش نشان دهند ذوق زده گفت:
-میخوام مسابقه ی پرتاب گلدون برگزار کنم!

مرگخوارا و لرد:
محفلیون و دامبلدور:







تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین نویسنده ایفای‌نقش
پیام زده شده در: ۱۲:۵۰ دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۴
#29
خب انتخاب سخته نویسنده های خوب زیادن اما من خودم رول های سیوروس اسنیپ رو بیشتر دوست دارم!

رای من : سیوروس اسنیپ


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۲:۴۶ دوشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۴
#30
ورونیکا اسمتلی!

فعالیتش زیاده و رول هاش کیفیت خوبی دارن!


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.