هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۵:۱۲ پنجشنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۵
#21
ویکتور کرام.....فلور دلاکور.....سدریک دیگوری.....و هری پاتر سرسخت ترین اژدها شا....
هری:شاخدم مجارستانی!!!
-چی گفتی؟؟؟
-اممم.... هیچی.
خوب بترتیب شماره ها بمیدان نبرد برید.
زمان سپری شد تا نوبت به هری رسید.
-و حالا هری پاتر !
فریادهورای جمعیت به هوا رفت.واقعا نمی دانست چکار کند.از چادر خارج شد و به میدان نبرد داخل!دستپاچه شده بود اژدها مقابل او خفته بود.دوباره زخمش سوخت...

-چرا پاتر تکون نمی خوره کراوچ؟؟!؟!!نکنه یادت رفته بهش....
- چرا قربان تو راهرو....
-چند بار بگم وسط حرف اربابت نپر؟.!!می خوای دچار سرنوشت دیگران شی؟
-خیر قربان من...
-خفه!!!زود دست بکار شو وگرنه‌ اینده شومی در انتظارته!


با صدایی از کابوس بیرون امد.می خواست صاحب صدا رو خفه کنه ولی تا فهمید دابی بوده منصرف شد.
-دابی؟
-بله ارباب؟ -من اربابت نیستم!
-جناب هری پاتر چی کار داشتید؟
-تو اینجا چکار می کنی ؟
-چوبدستیتون ار..هری پاتر
-واقعا فراموش کرده بودم . ممنون.
ودابی ناپدید شد


پس هری این دفعه با اعتماد به نفس بیشتر رفت تا با اژدها بجنگد.
به سپی اژدها برگشت و چند طلسم فرستاد:کروشیو.اکسپلیارموس.ایمپ...
صدای فریادی بگوشش رسید .سربرگرداند و دراکو مالفوی را در حال رنج دیدن تماشا کرد .داشت لذت می برد ولی اتش اژدها به دست راستش برخورد. شکست و مرگ را روبروی خود می دید که برخورد موحودی را با خود احساس کرد.

بله یک تسترال باورش نمی شد .سوار ان شد و بالای سر اژدها بپرواز در امد.بیشتر افراد حاظر قادر بدیدن تسترال نبودند و فکر کردن هری خود بخود بپرواز در امده پس دوباره هورا کشیدند.اژدها پشت سر هم گلوله های اتشین پرتاب می کرد و هری با چوبدستی انها را دفع می کرد.این وضع انقدر ادامه یافت که خطر مرگ را دوباره احساس کرد بنابر این برای خاتمه نبرد دست بکار شد.
فکر خوبی بذهنش رسید می توانست تخم را بخودش نزدیک کند نه خود را به تخم .بیاد ورد های کلاس افتاد ...
«وینگاردیوم لویوسا »خودشه .هری از کنار اژدها فاصله گرفت و خود را به تخم رساند فریاد کشید وینگاردیوم لویوسا. ولی کار ساز نبود چون هری ان را درست تلفظ نکرد و ورد دیگری بذهنش رسید اکسیو(از هرمیون یاد گرفته بود)«اکسیو»تخم طلایی و ان را مانند اسنیچ طلایی به چنگ گرفت .

ولوله شادی جمعیت در فضای محوطه طنین انداخت ،هری بسیار خوشحال بود فقط تنها موضوعی که با ان درگیر بود
پدید امدن تسترال بود. کار چه کسی می تونسته باشه؟؟؟


ایراداتی داشت. مثل ایرادات نگارشی... یا اینکه سوژه رو سریع پیش بردی و خوب به بخش های مختلف نپرداختی. ولی این موارد با وارد شدن به ایفا و درخواست نقد حل میشه. بنابراین...

تایید شد!


گروه بندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط هکتور دگورث گرنجر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲۴ ۱۶:۳۳:۰۵


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۲۲:۵۹ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵
#22
من یک سوال بی ربط داشتم
چجوری عضو گروه ها بشییم؟؟؟؟
(فکر نکنید دراکو بلد نیست داره امتحانتون میکنه)



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۶ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵
#23
سلام به شما
می خواستم گروهبندی بشم ...
من خیلی باهوشم حتما می خواهی بگویی ریونکلاو..
گریفیندور رو بخاطر شخصیت هاش دوست دارم...
اسلیترین را هم خیلی دوست دارم.....
ولی از هافل پاف خوشم نمی اد....
من خودم اسلیترین و ریونکلاو رو ترجیح می دم نظر شما چی؟
تصمیم با شماست!!!



پاسخ به: کدومیک از وسایل جادویی هری پاتر رو میخوایین داشته باشین؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۲۱:۱۶ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵
#24
۱-شنل نامریی
۲-نقشه غارتگر
۳-چوبدستی
۴-اسنیچ طلایی
۵-جاروی نیمبوت ۲۰۰۰
به همینا قانعم فقط لطفا شنلو حتنما بدید
با تشکر



پاسخ به: مشکل در پاترمور
پیام زده شده در: ۲۱:۱۲ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵
#25
میشه لطفا ریاضیات جادویی را هم قرار بدهید با تشکر



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۰۴ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۵
#26
نام و نام خانوادگی:دراکو مالفوی
گروه:اسلیترین
فرد مورد علاقه:واقعا ندارم ولی از کراب و گویل و اسنیپ بدم نمیاد
تاریخ تولد:۵ژوئن۱۹۸۰
تاریخ فوت:هنوزنمردم
اصلیت:خون خالص و نحیب زاده
طبقه:عامه
همسر:ایتوریا گرین گراس
دوست:افراد گروهم
دشمن:اول از همه هری پاتر و بعد همه افراد بغیر از اسلیترینی ها
فرزند:لوسیوس مالفوی و نارسیسا مالفوی
پدربزرگ:ابرکسس مالفوی(روحشان عضو گروه هستند)
مشخصات:قد بلند ، مو بور،چشمان خاکستری، زیبا،حذاب،قوی و.......
اطلاعات:دراکو مالفوی یک اصیل زاده پولدار زیبا است او در ۱۱ سالگی به هاگوارتز فرستاده می‌شود تا جادوگری را به خوبی یا بگیرد او یکی از شخصیت‌های هری پاتر است. دراکو در ۱۶ سالگی یک مرگخوار می‌شود و توسط لرد ولدمورت مأموریت میابد که البوس دامبلدور را بکشد و مرگخواران لرد سیاه را به هاگوارتز ببرد. اما به دلیل اینکه قلب مهربانی دارد فقط می‌تواند دامبلدور را خلع سلاح کند؛ که در پی این موضوع ابر چوب دستی آلبوس دامبلدور به مالکیت او در می‌آید؛ که بعد از آن هری پاتر بدون آنکه خودش بداند با خلع سلاح کردن دراکو مالفوی مالک ابر چوب دستی می‌شود.
اولین دیدار باهری:در مغازه لباس فروشی با او اشنا شده و حرف زدم ،دیدار دوباره در قطار سریع السیر هاگوارتز بود و من هری را که با رون ویزلی بوگندو و مو قرمز نشسته بود دیدم و به او هشدار می دهم که با اصیل ها بگردد ولی او دست رد به سینه ام زد و با من دوست نشد و از ان به بعد با او دشمن شدم و به این دشمنی ادامه دادیم
شعار من علیه رون ویزلییا بهتره بگم اهانت
»Red hair with a han me down robe. .....you must be a weasly>


برای ورود به ایفای‌نقش باید به ترتیب مراحل زیرو طی کنین:

1- خواندن قوانین ایفای نقش
2- شرکت در تاپیک کارگاه نمایشنامه نویسی
3- حضور در تاپیک سال اولی‌ها از این‌طرف: کلاه گروه‌بندی
4- انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی در تاپیک شخصیت خودتون رو معرفی کنید.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲۳ ۲۱:۲۱:۲۸






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.