هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: پاسخ به: دفتر ثبت نمرات
پیام زده شده در: ۱۹:۰۸ دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸
#21
نمرات جلسه سوم معجون سازی

ریونکلا:

ربکا لاک وود: 28
خیلی خوبه. توصیف از محیط اطراف رو کمی بیشتر کنین. سوژه تون خیلی سریع پیش رفته و درست بهش پرداخته نشده. غیر از این همه چی خوب و درست بود.

ریموند: 24
خوب نوشتین. ولی نگفتین خورنده معجون چه چیزایی میبینه. بالا توضیح دادم که نتونستم درست منظورمو برسونم ولی تو تکلیف گفتم "چه چیزایی میبینه" این دیدنه اصلا تو پست شما نیست.


ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۸/۱۱/۲۲ ۱:۰۸:۰۸

وایتکس!



پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۹:۰۶ دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸
#22
قبل از نمره ها یه توضیح کوچیک بدم. وقتی این سوژه رو دادم در واقع قصدم این بود که اتفاق هایی که واس خورنده معجون میفته رو بنویسید. توهمی که میبینه. گفتم طنز بنویسید که اون توهمات رو به قتل و کشتار محدود نکنید. مثلا طرف ببینه که یک غول غارنشین اومده خواستگاریش! یا مثلا اگه طرف مرگخواره دنیایی رو ببینه و که ولدمورتی توش هرگز وجود نداشته. به هرحال می بایست من بیشتر توضیح میدادم که ندادم. شرمنده.

ریونکلا:

ربکا لاک وود: 28
خیلی خوبه. توصیف از محیط اطراف رو کمی بیشتر کنین. سوژه تون خیلی سریع پیش رفته و درست بهش پرداخته نشده. غیر از این همه چی خوب و درست بود.

ریموند:24
خوب نوشتین. ولی نگفتین خورنده معجون چه چیزایی میبینه. بالا توضیح دادم که نتونستم درست منظورمو برسونم ولی تو تکلیف گفتم "چه چیزایی میبینه" این دیدنه اصلا تو پست شما نیست.


ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۸/۱۱/۲۲ ۱:۰۹:۵۷

وایتکس!



پاسخ به: كلاس تغیير شكل
پیام زده شده در: ۲۰:۰۷ سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸
#23
جلسه اول درس تغییر شکل

یکی از بدترین، مسخره ترین، مزخرف ترین و اصلا باگ های خلقت بشریت عادت کردن است. متاسفانه حتی در سخت ترین شرایط نیز پس از مدتی عادت کرده و به خوبی خود را با شرایط سازگار می کنند. آن روز صبح هنگامی که دانش آموزان در سرسرای بزرگ مشغول خوردن صبحانه بودند، با دیدن نام کریچر کنار درس تغییر شکل که عصر همان روز برگزار می شد تنها به غرولندی اکتفا کردند.

عصر همان روز دانش آموزان گروه گروه وارد کلاس تغییر شکل شدند. بعد از سه جلسه کلاس معجون سازی، دانش آموزان از دیدن دیوار های کلاس که پر از عکس‌های ریگولوس بلک بود اصلا متعجب نشدند. تنها چیزی که در کلاس_ به جز نیمکت های دانش آموزان_ قرار داشت، سه پایه ای بود که بر روی آن تابلویی قرار داشت. روی تابلو را پارچه سفید کوتاهی پوشانده بود.

طولی نکشید که کریچر طبق عادت همیشگی درست در روی میز اساتید ظاهر شد. برخلاف همیشه سرحال بنظر می رسید.
_کریچر به دانش آموزان سلام کرد. بهشون عصر بخیر و خوش آمد گفت.

اگر آن روز به دانش آموزان گفته می شد که کدو تنبل های باغ هاگرید قدرت جادویی بدست آورده توانستند لرد سیاه را نابود کنند، قطعا باورش برایشان راحت تر بود تا اینکه عصر بخیر و خوشامد گویی کریچر را باور کنند.
کریچر عضلات صورتش کمی منقبض شد که ظاهرا تلاشی بود برای لبخند زدن. کریچر گفت:
_کریچر خیلی خوشحال بود که کلاس ارباب ریگولوس شناسی به خوبی و خوشی تموم شد!

دانش آموزان نگاهی به یکدیگر انداختند؛ طبیعتا اگر قرار بود دانش آموزان بدترین خاطرات دوران تحصیل خود در هاگوارتز را بنویسند، قطعا کلاس های معجون سازی کریچر رتبه نخست را با اختلاف بدست می آورد!
کریچر ادامه داد:

_برای همین امروز فصل جدید رو شروع کرد!

کریچر به سمت تابلو پنهان رفت و پارچه روی آن را کشید. با دیدن تصویر تابلو آه از نهاد دانش آموزان برخاست.

_کریچر می دونست دانش آموزان حال کرد! از امروز زندگی بانو بلک رو شروع کرد!

دانش آموزان صورتشان را پشت دستانشان پنهان کردند. عده ای هم سرشان را روی میز گذاشتند و تصمیم گرفتند در دنیای خیالات خودشون غرق شوند تا کلاس بالاخره تمام شود.

کریچر از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید و بی توجه به وضعیت دانش آموزان گفت:
_همون طور که دانش آموزان دید این نقاشی بانو بلک کریچر بود که نقاش بزرگ داوینچی کشید. داوینچی در کشیدن این نقاشی پیرو مکتب سادیسم بود!
اولین چیزی که باید دونست این بود که دشمن شماره یک بانو خواهر شوهر عفریته اش بود! شرح مبارزات و رشادت های بانو علیه خواهر شوهر بد ذاتش توسط مادر بزرگ کریچر برای کریچر تعریف شد! در یکی از این مبارزات بانو خواهر شوهرش رو به قوری تبدیل کرد!

کریچر دو دستش را بهم زد و گچ روی تخته به حرکت در آمد.

نقل قول:
تکلیف جلسه بعدتون اینه که به این تاپیک برید و یک رول بنویسید که بانو بلک چطوری خواهر شوهرش رو به قوری تبدیل کرد.
(محدودیت خاصی ندارین. مهم تبدیل شدنه اس. به هر شکلی میتونه باشه: دوئل، تله یا هرچیزی که به ذهنتون میرسه. حتما لینک بدین بهم)


یکی از دانش آموزان پرسید:
_ببخشید پروفسور ولی شما نگفتین ورد تبدیل به قوری چیه؟

کریچر لحظه ای مبهوت ماند.
_کریچر... کریچر نمیدونه. بانو بلک طلسماشو بدون به زبان آوردن انجام می‌داد!

دانش آموزان اهمیتی نمی‌دادند، فقط می خواستند کلاس هرچه زودتر تمام شود . هنگامی که کریچر تعطیلی کلاس را اعلام کرد، سعی کردند با بیشترین سرعتی که در توان شان است کلاس خارج شوند.


ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۸/۱۱/۱۵ ۲۰:۱۳:۲۲
ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۸/۱۱/۱۵ ۲۳:۱۶:۳۵

وایتکس!



پاسخ به: خورندگان معجون راستی
پیام زده شده در: ۲۳:۳۷ چهارشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۸
#24
۱. مهم‌ترین سوتی‌ای که در طول عضویتتون دادید رو شرح کامل بدید!

سوتی؟ سراغ خوب کسی اومدین! من کلا اوایل عضویتم گاهی بین سوتی هام مینوشتم... محفلو بگم؟ ایفا رو بگم؟ گریفو بگم؟ کدومو بگم؟
یه بار وسط ماموریت محفل زدم سوژه شون رو ترکوندم اونم نه یک بار... چندین بار! بندگان خدا یه درستش می کردن من باز می زدم منهدمش میکردم.

۲. چرا کریچر رو انتخاب کردید؟ زمانی که انتخابش کردین ریگولوسی هم بود؟

کریچر چهارمین شناسه ای بود که انتخابش کردم. قبلش سه تا شناسه دیگه داشتم که هیچ کدوم موفق نبودن. کم کم به این نتیجه رسیدم شناسه انسان برندارم و برم سراغ موجودات دیگه. کریچر اولین چیزی بود که به ذهنم رسید. با توجه به اینکه همه آشناییم با شخصیتش به نظرم خوب می شد. این شد که رفتم سراغ کریچر. و بله اون زمان ریگولوس هم داشتیم. ایفامون به این شکل بود که کریچر باور نکنه ریگولوس زنده مونده و فکر میکنه ریگولوس فعلی شیاده و میخواد تیکه تیکه اش کنه! ایده اش مال ویولت بودلر بود.

۳. لینک اولین پست ایفائیتون رو با اولین شناسه‌تون بفرستین!

بفرمایین

۴. در طول تاریخ عضویتتون با کسی به مشکل خوردید؟ کی؟ چرا؟

قطعا بله! البته این طور نبوده که به مشکل بخوریم و دعوامون شه. گاهی مثلا کسی حرفی زده یا کاری کرده که از نظر من درست یا منطقی نبوده. صرفا نظرم راجع به اون شخص عوض شده همین.

۵. چه شناسه‌هایی داشتید تا حالا؟ با کدومشون راحت تر بودین؟

اولین شناسه ام تد تانکس بود. بعد برایان دامبلدور، چارلی ویزلی، کریچر، آلبوس دامبلدور و آخری مون بود.


با کریچر از همه راحت تر بودم. مون هم خوب بود. اتفاقا خیلی ها هم بهم گفتن ادامه بده خوب میشه. ولی دلم برای کریچر تنگ شده بود. انگار داشت صدام می کرد. این بود که دوباره کریچر شدم.

۶. نظرتون درباره حقوق جن های خانگی چیه؟ به نظرتون به حقوقتون احترام گذاشته میشه؟ اصلا اجنه چه حقوقی در جامعه جادوگری دارن؟

کریچر به بقیه کار نداره! همین که ارباب ریگولوس نبود یعنی به حقوقش احترام گذاشته نمیشه!

۷. پستای چه کسانی رو به طور جدی دنبال می‌کنید و از خوندنشون لذت می‌برید؟(چهار نفر)

سر کادوگان، ولدمورت، وینکی و فنگ

۸. به نظرتون چه کار مفیدی میشه برای کل سایت یا ایفای نقش انجام داد تا فضا رو بهتر کنه و انگیزه بیشتری ایجاد کنه؟

بنظرم بهترین راهش فعالیت بیشتر اعضاس. مخصوصا اعضای قدیمی تر و با تجربه تر. وقتی انجمن سوژه های خوب داشته باشه همه ترغیب میشن به فعالیت قطعا.
خیلی کارها میشه کرد. مثلا یکیش ماموریت مشترک بین دو جبهه. کارهایی هم که در حال حاضر انجام میشن بنظرم یه خرده تکراری شده. مثلا همین کوییدیچ. میشد به جاش مثلا کلوپ دوئل گروهی راه انداخت یا حتی هاگوارتز... می شه با یه خرده تغییر و اینجور چیزا مثلا ترم دورمشترانگ برگزار کرد. قدیم یه مسابقه ای برگزار شد فکر کنم فرار از آزکابان بود یا همچین چیزی. اعضای دو به دو گروه میشدن و سوژه رو جلو می بردن. اینجور چیزها اگه درست اجرا بشه قطعا اعضا ترغیب میشن به فعالیت و لذت می برن.

۹. چهار تا از شخصیتایی که بنظرتون بیشترین کمک رو به سایت رسوندن نام ببرید.

سوال خیلی سختیه. سایت نزدیک 14 یا 15 سالی قدمت داره اگر اشتباه نکنم. تو این مدت طولانی قطعا افراد زیادی بودن که کمک های زیادی کردن به سایت تا به اینجا که هست برسه. از اعضای عادی گرفته تا مدیران. من با توجه به زمان ورودم یعنی سال 94 تا الان جواب این سوال رو میدم.
لینی وارنر، لرد ولدمورت، فنریر گری بک و ویولت بودلر که در حال حاضر نیستش اما به تازه واردها خیلی کمک می کرد.

۱۰. بهترین دوستتون توی سایت، و کسی که باهاش رودروایسی دارین کیه؟

بهترین دوستم توی سایت فنریر گری بکه. اصن خیلی مظلومه این بچه. هرکی، هرجا، هر مشکلی داره اول میره سراغش! اونم نهایت تلاششو میکنه که کمکش کنه. حقیقتا من خودم اصلا اعصاب این کارا رو ندارم!
با ولدمورت رو در وایسی دارم راستش!

۱۱. لینک دوتا از پستای موردعلاقه‌تون رو بفرستید!

1. خیلی بی نظمه!

2. قشنگ به یکی از صحنه های کتاب محفل ققنوس اشاره کرده.

۱۲. کدوم شخصیت‌پردازی‌ رو توی سایت می‌پسندید؟

یه باروفیو بود قبلا. خیلی بامزه بود.

۱۳. اگه همه‌ی شخصیت‌ها باز باشه و دستتون توی انتخاب آزاد، کدوم رو انتخاب می‌کنید؟


دلورس آمبریج

۱۴. کدوم دوره‌ی زمانی از فعالیتتون توی سایت رو بیشتر دوست داشتید؟

از زمانی که برای اولین بار کریچر رو انتخاب کردم تا زمانی که دامبلدور شدم.

۱۵. دلیل اینکه بعضی از اعضا توی تاریخ سایت فراموش نشدنی شدن چی بود؟

دلایلش مختلفه. یکی خیلی نوشتنش قویه تا مدتها راجع بهش صحبت میشه. یکی زحمات زیادی میکشه برای انجمن، گروه یا حتی جبهش. یکی اصلا کاری به هیچی نداره و بی هیچ چشم داشتی کمک میکنه به تازه واردا فارغ از گروه و جبهه و هرچی. یکی هم تمام موارد بالا رو داره! طبیعیه که اینجور اعضا موندگار میشن هرچند از سایت برن.


۱۶. تصمیمی برای پیوستن به جبهه‌ها ندارید؟ کریچر قراره بدونِ جبهه بمونه؟

جبهه ام محفل بوده و خواهد بود. نه قرار نیست بی جبهه بمونه. فقط این چند وقت فرصت فعالیت نبود برام. یه خرده فعالیت هم سخت شده برام راستش. کلی اعضای جدید داریم که آشنا نیستم باهاشون. این که ندونی شخصیتی که میخوای راجع بهش بنویسی چه خصوصیاتی داره طبیعتا نوشتن رو برات سخت میکنه.

۱۷. تا حالا شده از سایت برای مدتی رفته باشین؟ چی شد برگشتین و به طور کلی چی باعث میشه که انگیزه پیدا کنید و به فعالیتتون توی سایت ادامه بدین؟

بله یک سالی نبودم. دلیلش هم غول کنکور بود. تسترالی که در خونه هم مون می‌خوابه! بعدش نمی خواستم برگردم کلا. یعنی واقعا تمام انگیزه هایی که داشتم محو شده بود.نه اینکه فکر کنید سایت بد بود. خودم دیگه حوصله نوشتن و این جور چیزا رو نداشتم. ولی نمی دونم چی شد که برگشتم. یه چیزی باز صدام می کرد. یه جمله تو کتاب سینوهه پزشک مخصوص فرعون هست که میگه:

هرکس با آب نیل رفع تشنگی کرد نمی تواند پیوسته با آب‌های دیگر خود را سیراب نماید و نیل او را به سوی خود می کشاند.

جادوگران هم همینه. حداقل برای من که اینجوری بود.

۱۸. کلا علاقه‌ای به حاشیه ندارید یا موقعیتش پیش نیومده؟

موقعیتش پیش نیومده!
جدا از شوخی ...فکر نمی کنم بشه پاسخ درستی به این جور سوال ها داد. آدم با خودش فکر میکنه مثلا فلان کار رو نمی کنم یا اگه جای فلانی بودم فلان کار رو می کردم. ولی بنظر من تا توی موقعیت نباشیم نمی تونیم تصمیم بگیریم که چه می کردیم.

۱۹. دوتا از اعضای قدیمی که دوست دارید برگردن کیا هستن؟ و چرا؟

وندلین شگفت انگیز رو دوست دارم برگرده. من اصلا دوران فعالیتش رو ندیدم ولی پست هاش رو می خوندم و دوست دارم سبکش رو.
آملیا سوزان بونز هم خیلی آشوب وار می نوشت اونم دوست دارم برگرده.

۲۰. چه اتفاق خاصی در طول مدت عضویتتون رخ داده که براتون جالب و دوست‌داشتنی بوده و همیشه براتون یه خاطره جذاب راجع به سایت محسوب می‌شده؟ لطفا با جزئیات اون اتفاق رو شرح بدید تا حضار تازه‌وارد هم ازش لذت ببرن.

یکی از بهترین تجربه هام تف تشت بود. خیلی بهم خوش گذشت. البته آخراش دیگه همه مون خسته شده بودیم. دوران خوبی بود کلی سر انتخاب سوژه می خندیدیم. همیشه هم وقتی حریف پستش رو میزد هر چهارتا مون میگفتیم خب... حریف خیلی بهتر بود می بازیم قطعا...که چیزی از ارزش هامون کم نمیکنه!
بعد که نتایج میومد می بردیم خودمونم وحشت می کردیم! فقط یک بار گفتیم این بازی رو قطعا می بریم...همونو باختیم!
یکی دوباری هم سوژه رو انتخاب کردیم، نوشتیم، دیدیم خوب نشد. کلا سوژه رو عوض کردیم اونم در حالیکه کمتر از 24 ساعت وقت داشتیم! حالا یکی سر کار بود، یکی مهمون داشت، یکی امتحان داشت، اون یکی مریض بود! خلاصه به بدبختی می رسوندیم خودمونو! خودم پستام رو وسط کلاس تاریخ امامت می نوشتم!

۲۱. کریچر توی کتاب زیاد به نظافت توجه ای نداشت و مثل بقیه جن های خونگی با یه سری لباس و وسایل کهنه سر می کرد. چیشد که کریچر سایت انقدر جن پاکیزه و وایتکسی شد؟

ایده اش از اینجا اومد که با خودم فکر کردم ارباب ریگولوس در راه مبارزه با سیاهی کشته شد. حالا بهترین راه مبارزه با سیاهی چیه؟ وایتکس! کریچر چندان باهوش نبود پس همچین برداشتی از اربابش داشته باشه خیلی غیرمنطقی بنظر نمی رسه.
اینجوری شد که وایتکس اضافه شد به شخصیتش.

۲۲. مدتی شناسه آلبوس دامبلدور رو داشتین. نظارت محفل و به طور کلی ایفای نقش دامبلدور چطور بود؟

خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی کار سختیه! هرچقدر از سختیش بگم کم گفتم. اصلا اون طور که بنظر می رسه نیست. خیلی چیزها لازم داره. باید اول خودت به نوشتن کاملا مسلط باشی، به شدت صبور باشی، وقت بذاری برای انجمنت و از همه این ها مهم تر، توانایی مدیریت داشته باشی.
خلاصه که کار سختیه. اگه اون موقع عقل الانم رو داشتم محال بود قبول کنم همچین مسئولیت بزرگی رو.

۲۳. اولین بار که وارد ایفا شدین چقدر طول کشید تا از پیچ و خم سایت سر در بیارین و با اعضا آشنا بشین و بزرگترین چالشی که باهاش رو به رو بودین چی بود؟

به اندازه دوتا شناسه طول کشید!
ضعفم تو جلو بردن سوژه ها بود. اغلب تلاش می کردم شبیه کسایی که تو نوشتن قبولشون داشتم بنویسم. طول کشید تا فهمیدم تقلید کار درستی نیست و می بایست راه و روش خودمو پیدا کنم توی نوشتن.

۲۴. نظری یا پیشنهادی برای اعضای جدید سایت دارین؟

برای اعضای جدید توصیه ام بهشون اینه که کتاب زیاد بخونن خیلی توی نوشتن شون تاثیر میذاره. اگه اشتباهی می کنن نا امید نشن و ادامه بدن. به هرحال همه که رولینگ دنیا نیومدیم! اینجاییم که کمک کنیم بهم و لذت ببریم.

۲۵. دابی، وینکی یا کریچر؟ کدوم جن خونگی کتابو بیشتر دوست داشتین؟

وینکی.
کارها و رفتارهاش تو کتاب جام آتش واقعا بامزه و دوست داشتنی بود.

۲۶. هرچه دل تنگتان می خواهد بفرمایین!

ممنونم از جادوگران. با یک دنیای دیگه آشنام کرد. بگم رو شخصیت و طرز فکرم تاثیر خوبی گذاشت اغراق نکردم حقیقتا. تا ابد ممنونم و همیشه ازش به خوبی یاد میکنم.



وایتکس!



پاسخ به: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۱۵:۵۸ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۸
#25
نمرات جلسه دوم معجون سازی

گریفندور:

اما دابز: 29
گودریک گریفندور:25
آلکتو کرو: 25
سر کادوگان: 25

هافلپاف:
آگاتا تراسینگتون:28

ریونکلا:
ربکا لاک وود:27
گابریل دلاکور: 25


وایتکس!



پاسخ به: پاسخ به: دفتر ثبت نمرات
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ پنجشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۸
#26
نمرات جلسه دوم معجون سازی

گریفندور:


اما دابز: 29
خیلی حال کردم حقیقتا.
یه خرده شروعش می تونست بهتر باشه. بقیه چیزا به جا و درست بود. کریچر پست تون خوب در اومده بود. همونقدر بی منطق و اعصاب خرد کن! پایانشم عالی بود.

گودریک گریفندور: 5_30=25
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی عالی!
فقط پایان جمله نقطه یادتون نره.

آلکتو کرو: 5_30=25
عالی بود! از واکنش آلکتو به کریچر لذت بردم.

سر کادوگان: 5_30=25
عالی! چی بگم والا!

هافلپاف:

آگاتا تراسینگتون:28
سوژه شما ساده اس. اما درست پرداخته شده. توصیفات و مخصوصا شروع تون عالین. چندین جا اشتباهات تایپی داشتین. بهتره بعد از نوشتن پست از روش چند بار بخونید تا همچین مشکلی پیش نیاد. پست تون طنز نیست. پست جدی شکلک نداره.

ریونکلا:

ربکا لاک وود:27
نسبت به پست جلسه قبل تون این خیلی خیلی بهتره! آفرین همین طور ادامه بدین! یه خرده اشتباهات تایپی داشتین.


گابریل دلاکور: 5_30=25
عالی! از اونجا که کریچر موجود باهوشی نیست انتظار داشتم همچین سوژه ای ببینم. لذت بردم.


وایتکس!



پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۳:۵۶ چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸
#27
نمرات جلسه دوم معجون سازی

اما دابز: 29
خیلی حال کردم حقیقتا.
یه خرده شروعش می تونست بهتر باشه. بقیه چیزا به جا و درست بود. کریچر پست تون خوب در اومده بود. همونقدر بی منطق و اعصاب خرد کن! پایانشم عالی بود.

آگاتا تراسینگتون:28
سوژه شما ساده اس. اما درست پرداخته شده. توصیفات و مخصوصا شروع تون عالین. چندین جا اشتباهات تایپی داشتین. بهتره بعد از نوشتن پست از روش چند بار بخونید تا همچین مشکلی پیش نیاد. پست تون طنز نیست. پست جدی شکلک نداره.


ربکا لاک وود:27
نسبت به پست جلسه قبل تون این خیلی خیلی بهتره! آفرین همین طور ادامه بدین! یه خرده اشتباهات تایپی داشتین.


گابریل دلاکور: 5_30=25
عالی! از اونجا که کریچر موجود باهوشی نیست انتظار داشتم همچین سوژه ای ببینم. لذت بردم.

گودریک گریفندور: 5_30=25
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی عالی!
فقط پایان جمله نقطه یادتون نره.

آلکتو کرو: 5_30=25
عالی بود! از واکنش آلکتو به کریچر لذت بردم.

سر کادوگان: 5_30=25
عالی! چی بگم والا!


دم همتون گرم خیلی لذت بردم!





ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۸/۹/۱۴ ۱۵:۴۵:۳۸

وایتکس!



پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۲:۱۰ شنبه ۹ آذر ۱۳۹۸
#28
تدریس جلسه سوم معجون سازی

اگر تا به حال سر و کارتان با مشاوران افتاده باشد_که امیدوارم این طور نباشد_باید به خوبی بدانید مشاوران از آن دسته آدمهایی هستند که در خیالات و توهم سر می‌کنند؛ گویی در بعد دیگری از جهان هستند که هیچ چیز منفی وجود ندارد. مثلا مهم نیست به هردلیلی تا یک ماه مانده به کنکور نتوانستید اصلا مهم نیست. آن ها خودشان کسی را می شناسند که تا یک ساعت مانده به کنکور در کما بوده اند اما چون به خودشان باور داشته اند، جزو ده نفر برتر بوده اند. مهم نیست چقدر قرار است زندگی فلاکت بار داشته باشید مشاوران می گویند صبح تان را با لبخند آغاز کنید و بگویید امروز روز من است.

اگر آن روز صبح تک تک مشاوران دنیا در هاگوارتز پخش می شدند تا به بچه ها بگویند صبح شان را با لبخند آغاز کنند و بگویند امروز روز من است، تنها چیزی که نصیب شان می شد انواع چوبدستی در اندازه های مختلف، طلسم های رنگارنگ، بمب کود حیوانی و یک سری کلمات رکیک بود. صبح روزی که قرار بود تمام بچه ها با کریچر کلاس داشته باشند تحت هیچ شرایطی نمی توانست نمی توانست روز خوبی باشد. در واقع، اگر به همگی پیشنهاد میشد که ده جلسه پشت سرهم کلاس جانور شناسی با تدریس هاگرید و حضور یک باسلیسیک بروند اما کلاس کریچر کنسل می شود، همگی با کمال میل می پذیرفتند.

همان طور که تک تک بچه ها انتظار داشتند، دخمه ای که کلاس معجون سازی در حال برگزاری بود و جایی در نزدیکی ورودی تالار اسلیترین قرار داشت، ذره ای تغییر نکرده بود. عکس های متحرک ارباب ریگولوس کریچر همه جا خودنمایی می کردند و هنوز دورتادور کلاس کلمات ارباب ریگولوس و قلب های بین هر کلمه به چشم می خوردند. تنها چیزی که برخلاف انتظار بود، حضور از قبل کریچر بود که مشغول درست کردن معجونی روی میز کارش بود. شعله ضعیفی زیر پاتیل معجون روشن بود و دود غلیظی به شکل مارپیچ از آن برمی خاست.

بچه ها هرکدام به طرف میز هایشان رفتند. کریچر گفت:
_کریچر سلام کرد. ملت کاغذ و قلم برداشت. امروز قسمت آخر زندگی ارباب ریگولوس بود.

بچه ها بدون هیچ واکنش خاص و اعتراضی کاغذ های پوستی و قلم پر برداشتند و آماده نوشتن شدند. اگرچه کلاس معجون سازی برایشان همچون جهنم بود اما کم کم در حال عادت بودند.

کریچر با صدایی خس خس کنان گفت:
_ارباب ریگولوس کشفش کرد... ارباب ریگولوس خیلی زرنگ بود... ارباب ریگولوس راز لرد سیاه رو کشف کرد... راز تاریکش رو... رازی که هرکسی طاقت دونستنش رو نداشت...
_چی بود پرفسور؟!

کریچر به سمت دانش آموز نگون بختی که این سوال را پرسید بود برگشت.
_الان دانش آموز ایستاد یه لحظه آخرشو... دیر اومد نخواست زود رفت! دانش آموز دهنشو بست! دانش آموز دهنشو بست! چون نذاشت کریچر حرفشو تموم کنه!

پس از جیغ جیغ های بسیار و انداختن دانش آموز به بیرون از کلاس کریچر ادامه داد.
_ارباب ریگولوس راز تاریک رو کشف کرد... یه شب ارباب ریگولوس کریچر رو با خودش برد... اونجا خیلی تاریک بود... ارباب ریگولوس کریچر رو مجبور کرد که تمام اون معجون سیاه رو تو حلقش بریزه و... و...

کریچر شروع به هق هق کرد و ناگهان کف زمین پرید و سرش را با شدت هرچه تمام تر به زمین کوبید.
_کریچر ابله! کریچر جن بد! کریچر بی عرضه! کریچر مایه ننگ اجنه خانگی! کریچر نفهم!

دانش آموزان وقتی کریچر را در آن حال دیدند ناگهان متوجه شدند که حداقل در یک چیز به شدت با کریچر موافقند!
پس از مدتی که ناله های کریچر تمام شد، به سمت تخته سیاه رفت و بشکنی زد. گچ کوچکی روی تخته به حرکت در آمد و تکلیف جلسه بعد را نوشت:

نقل قول:
شما یا هر شخصیت دیگه ای که خودتون مایلید در موقعیتی قرار گرفته که میخواد اون معجون سیاه رو بخوره. تو یه رول توضیح بدین که کسی که معجون رو خورده چه اتفاقی براش میفته و چه چیزایی می بینه.
فقط و فقط طنز بنویسید. (30 نمره)

کریچر گفت:
_کلاس کریچر تموم شد ملت تونست رفت.

دانش آموزان به ترتیب بلند شدند تا هرچه سریعتر از کلاس خارج شوند. دانش آموزی از گروه هافلپاف پرسید:
_ببخشید پروفسور... زندگی ارباب ریگولوس شما واقعا پر از درس عبرته برای ما و واقعا مشتاقیم که بیشتر درباره ایشون بدونیم.

این تملق به مذاق کریچر خوش آمد و لبخندی برای اولین بار به لبش نشاند.
دانش آموز ادامه داد:
_حقیقتا ارباب ریگولوس شما یکی از بزرگترین انسان هایی هستند که پا به این دنیای پر از دروغ و خیانت گذاشتن. ایشون طبق گفته شما معجون ساز بزرگی هم بودن. همه مون مشتاقیم این بخش از زندگی شون رو بیشتر بشناسیم. مثلا همون معجونی که از اول کلاس داشت می پخت. خوشحال میشیم درباره اش بدونیم.

کریچر به معجون روی میزش اشاره کرد.
_این چیز خاصی نبود. اینو کریچر اینجا گذاشت تا خواننده صرفا نسبت به دو پست جلسات قبل فضای کلاس رو طور دیگه ای تصور کرد و براش تنوع شد. حالا ملت رفت و روی تکلیف شون تمرکز کرد!



ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۸/۹/۱۰ ۱۷:۵۵:۰۷

وایتکس!



پاسخ به: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۰:۲۴ سه شنبه ۷ آبان ۱۳۹۸
#29
نمرات جلسه اول درس معجون سازی


گریفندور

گودریک گریفندور:24

جینی ویزلی:22

ملانی استانفورد:23

آرتور ویزلی:25

فنریر گری بک:24.5

آستریکس:23

اینگو ایماگو:24


هافلپاف

رودولف لسترنج:24

سدریک دیگوری:22

ریونکلاو

لینی وارنر:25

گابریل دلاکور:22

پنه لوپه کیلرواتر: 22

ربکا لاک وود: 20




وایتکس!



پاسخ به: پاسخ به: دفتر ثبت نمرات
پیام زده شده در: ۰:۰۸ سه شنبه ۷ آبان ۱۳۹۸
#30
نمرات جلسه اول درس معجون سازی


گریفندور

گودریک گریفندور
خیلی خوب بود. فقط چرا بعد از دیالوگ ها نقطه نذاشتین؟ اشتباه تایپی هم داشتین. غیر از این همه چیز خوب و عالی بود.
29-5=24


جینی ویزلی
معمولا توصیه میشه که با دیالوگ شروع نشه رول مگر اینکه دیالوگ کشش کافی داشته باشه و خاص باشه برای جذب کردن خواننده. متاسفانه دیالوگ شما خوب نبود برای شروع. پست تون اولاش خوب بود. وسطاش یه خرده افت کرد و بعد باز دوباره خوب شد. توصیفات کم بودن ولی دیالوگ ها خیلی خوب بودن و تو پست طنز دیالوگ خیلی مهمه.
27-5=22

ملانی استانفورد
خیلی خوب شروع کردی. خیلی خوب هم تموم کردی مخصوصا پاراگراف آخر.
ریگولوس خیلی سریع موهای لرد سیاه رو کند. یه کم سریع رد شدی.
28-5=23

آرتور ویزلی
چی بگم والا!
30-5=25

فنریر گری بک
ریگولوس به سمت خونه شماره دوازده ریگولوس رفت؟
29.5-5=24.5

آستریکس
نقطه قوت پستت لردشه. لرد دقیقا خودشه! خیلی خوب نوشتیش! توصیفات یه خرده کم بود. مثلا جایی که دکتر رو آوردن توصیفی نداشت. چطوری آوردنش؟ بیهوشش کرده بودن؟ تو گونی کرده بودنش؟ معمولا این جور جاها خواننده حال میکنه جزئیات رو بدونه.
28-5=23

اینگو ایماگو

یه پست جدی عالی! پایانش خوب بود ولی تو پست جدی بر خلاف طنز توصیف مهم تره. کاش وقتی رفتن گذشته داخل پرورشگاه رو کمی توصیف میکردی.
24=29-5

هافلپاف

رودولف لسترنج
خیلی خوب و فوق العاده. فقط کاش رویارویی با لرد سیاه رو کامل می نوشتی.
29-5=24

سدریک دیگوری
پست خوبی بود. ساده اما خوب و روان نوشته شده بود. یه خرده خسته کننده بود که از نظر من دلیلش این بود که دیالوگ نداشت. مثلا ریگولوس قبل از ورود به اتاق لردسیاه می تونست با یکی از مرگخوارا رو به رو شه و اون مرگخوار شک کنه بهش.
27-5=22

ریونکلاو

لینی وارنر
عالی!
30-5=25

گابریل دلاکور
یه خرده اشکالات تایپی داشتین فقط. شخصیت کریچر هم شبیه خود کریچر رفتار نکرد یک جا. اصولا نه فقط کریچر، بلکه هر جن خونگی موظف هست از دستور اربابش اطلاعات کنه ولو از اون ارباب متنفر باشه چه برسه به کریچر که می میره برای اربابش.
27-5=22


پنه لوپه کیلرواتر: 22

بالا تر توضیح دادم. خوب نیست یه پست با دیالوگ شروع شه مگر اینکه دیالوگ به قدری خاص باشه که خواننده رو جذب کنه کامل. پستتون اشکالات نگارشی داره که با تمرین و درخواست نقد حل میشه. سوژه تون خوب بود ولی بزرگترین مشکل تون اینه که پست شما توصیف نداره. مستقیم رفته سر اصل مطلب. الان این ماجرا کجا داشت اتفاق میفتاد؟ حالت شخصیت ها چطور بود؟ هیچ کدوم اینا در پست شما دیده نمیشه. توصیه من اینه که رول و یا حتی کتاب اگه میخونید دوبار بخونید. بار اول لذت ببرید ازش و بار دوم خودتون رو بذارید جای نویسنده و بخونید.



ربکا لاک وود: 20
ظاهر پستتون خوبه. پاراگراف بندی و دیالوگ ها و شکلک هم همش بجاست. مشکل پست شما سوژه اس که درست پرداخته نشده بهش و تا حدودی هم گنگ بود.
توصیف پست کم بود. پاراگراف اول توصیفش خوب بود. توصیه هایی که بالاتر به پنه لوپه کردم رو لطفا بخونید.




ویرایش شده توسط کریچر در تاریخ ۱۳۹۸/۸/۷ ۰:۲۶:۳۳

وایتکس!







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.