1
- رول تدریس من رو از یک زاویه ی جدید بنویسید. از زاویه ی یک شخصیت یا حتی یک شیء. مثال نمی زنم تا گزینه هاتون کم نشه. ولی دقت کنید که این زاویه هر چیز و هر کسی میتونه باشه. خلاقیت به خرج بدید. زاویه های جدید کشف کنید. (25 امتیاز) مینروا در حالی که کتاب ((طلسم های معجزه آسا )) را در دستش گرفته بود و می خواند ، به سوی کتابخانه نیز می رفت.قرار بود چند روز دیگر اولین کلاسشان که معجون سازی بود شروع شود و استرس مینروا کمی بیشتر از بچه های دیگر بود . ولی او همیشه سعی میکرد که این استرس را از چشم همه مخفی نگه دارد .
از راهرویی پیچید که متوجه پروفسور گرنجر شد که در دفتر مدیریت را با ته ملاقه اش می کوبید.
- کیه؟
- پروفسور هکتور دگورث گرنجر، بهترین معجون ساز قرن!
- کسی اینجا نیست! نیا تو!
پروفسور بدون توجه به اجازه ی داده نشده، پاتیلش را روی دوشش گذاشت و وارد دفتر شد.
مینروا هیچوقت به حرف ها دیگران گوش نمی کرد ولی چون بچه های سال دومی به او درباره پروفسور گرنجر حرف هایی گفته بودند تصمیم گرفت بایستد و به حرف هایشان گوش فرا دهد .
- کی بهت گفت بیای تو هکولی؟
- من در زدم.
- منم گفتم نیا تو.
- ولی من در زدم.
- هک هر کی در زد نباید بیاد تو. باید صبر کنه بهش اجازه بدن بعد بیاد تو.
- مهم اینه که من در زدم.
- حالا چی کار داری؟
- کلاس من کی برگزار میشه؟
مینروا به خاطر سکوت سنگینی که حکم فرما شد حس کرد لینی وارنر و رز ویزلی به هیچ وجه حاضر نبودند که امسال کلاس را به پروفسور گرنجر بدهند.
- اممم... کدوم کلاس هکولی؟
- کلاس معجون سازیم.
به نظر مینروا پروفسور آدم فهیمی هستند که خودشان موضوع را فهمیدند .
- اگه بهم کلاس معجون سازی رو ندید اینجا معجون پراکنی میکنم همتون کرم فلوبر سه سر بشید.
مینروا هم مثل رز و لینی کوچکترین تمایلی نداشت که تبدیل به کرم فلوبر سه سر بشود.
چند روز بعد- کلاس معجون سازی
پروفسور با علاقه ای خاص مشغول هم زدن یک پاتیل بود و رو به دانش آموزان که با حالتی افسرده و حتی در حال چرت زدن به او نگاه می کردند، دستور پخت معجونی را شرح می داد.
- روده ی مارمولک رنده شده با... با چی خوب میشه؟ نیش پشه؟ نه، نه...
پروفسوربا ته ملاقه اش محکم بر فرق سر مگسی کوبید که با حالتی دلبرانه دست هایش را به هم میکشید. سپس مگس را که به ته ملاقه چسبیده بود را با سر چوب دستیش کند و داخل قابلمه انداخت.
- روده ی مارمولک و مگس له شده ی تازه ترکیب بسیار خوبی هستن. البته نمیدونم این معجون دقیقا برای چه چیزی مفیده ولی این اهمیتی نداره. کافیه معجونتون رو در گوش، حلق یا بینی یک نفر دیگه بریزید و نیم ساعت اون رو تماشا کنید. میتونید تاثیرش رو متوجه بشید.
هر چه بیشتر میگذشت، مینروا خودش را بیشتر سرزنش میکرد که چرا کتاب مورد علاقه اش که درباره موجودات جادویی بود را در کیفش نذاشته است . هنوز پانزده دقیقه هم از شروع کلاس نگذشته بود ولی پروفسور اعلام کرد که کلاس تمام شده است.
- معجون من حاضره. بنابراین مال شما هم حاضره. تکلیفتون برای جلسه ی آینده هم اینه که خاصیت معجون خودتون رو کشف کنید. میتونید برید.
- در حداقل یک پاراگراف توضیح بدید معجون ساخته شده در کلاس چه تاثیری داره. میتونید به شکل رول بنویسید ولی اجباری برای این کار وجود نداره. (5 امتیاز)
مینروا با حالتی پوکر به معجون روبه رویش چشم دوخته بود و با خود فکر میکرد این معجون را روی چه کسی امتحان کند که ناگهان جرقه ای در ذهنش زده شد کی بهتر از آلبوس دامبلدور عزیز ؟
به تالار گریفیندوری ها رفت و آلبوس را در حال مطالعه دید .
با کمی اضطراب به طرفش رفت .
- سلام آلبوس .
- سلام مینروا چی شده یادی از ما کردی ؟
- راستش میخواستم ...ام راستش ... راستش میخوام این معجون رو روی یه نفر امتحان کنم و کی بهتر از تو ، مگه نه ؟
آلبوس نگاهی ترسناک به معجون و بعد به من کرد و گفت :
- این معجون گرنجره ؟ من این معجونو بخورم ؟ (کمی مکث میکند و بعد با حالتی شجاعانه می گوید ) این یک معجونه چیز خاصی نیست که فوق فوقش میروم پیش مادام پامفری .
معجون را از دست مینروا قاپید و یک نفس همش را نوش جان کرد . ولی بعد صورتش به رنگ سبز لجنی در آمد و از آن بدتر به طرف بالا حرکت کرد و دست هایش را مثل بال کرد و تکان داد .
آنشب اعضای گریفیندوری از خنده زمین را گاز گرفته بودند.