آرسیونس به آرامی خود را عقب کشید تا از زیر دست دامبلدور جیم شود که آلبوس به موقع مچش را گرفت و گفت :
- برو فرزندم! قلب سالم در تن سالم است!
آرسیونس در حالی که سعی می کرد خود را از دامبلدور دور کند گفت :
- برو فرزندم! قلب سالم در تن سالم است.
- نه ، نه. خواهش می کنم. این دیگه نه. حموم نه.
لیسا برگشت و با تهدید گفت :
- قهر می کنما! قهر می کنما! دارم بهت می گم قهر می کنم!
- توی حموم با شپش هایت قهر کن!
رودولف با قمه اش به چیزی در حمام اشاره کرد و گفت :
- اون چیه؟
و اینجا بود که دامبلدور فهمید فرزندان تاریکی آشنایی چندانی با شامپو و کیسه و لیفو این ها ندارند. پس جلو رفت و شامپو را برداشت و گفت :
- این شامپوست. شامپو مغز خر پرژک! مدل جدیدشه. می گن برای اینکه موهاتون نفس بکشه و مغزتون رشد کنه خیلی خوبه. درشو رو اینطوری باز می کنی ، میاری بالا سرت و یکم فشار می دی. بعد دست هات رو تو موهات فرو می کنی و می مالیشون. اینطوری. نگاه کنین. این لیفه. یکم شوینده ی بدن و صورت بهش می زنین ، می مالینش و بعد به بدنتون می کشید. بعد بدنتون برق می زنه و کلتون بوی مغز خر می ده. خیلی خوبه.
دامبلدور شیر را باز کرد. مرگخوار ها آب دهانشان را قورت دادند و با وحشت به هم نگاه کردند. دامبلدور با عجله از حمام بیرون آمد و قبل از اینکه مرگخوار ها فرار کنند در یک حرکت سریع به داخل حمام هلشان داد و در را بر رویشان بست و قفل کرد. مرگخوار ها وحشیانه به در می کوبیدند و تمنا می کردند که آنها را آزاد کند. دامبلدور در حالی که می رفت تا گشتی در خانه ی ریدل ها بزند گفت :
- نگران نباشید. پنج ساعت بعد میام و در رو باز می کنم. فعلا خودتون خوب بشورید.
من رو از روی طرز فکر و گفتار و رفتارم بشناس ، نه از روی ظاهرم.