هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۳:۲۳ جمعه ۱۴ مهر ۱۳۹۶
#21
گویل ناگهان معجون به دست، چشماشو باز میکنه و خیالش راحت میشه که فقط داشته خواب میدیده و نه پاتیلی شکسته و نه گندی زده.
پس از ان طرف که گویل داشته خواب میدیده، بسته شدن شناسه ی اراگوگ هم فقط قسمت کوچولویی از خوابش بوده که به واقعیت نپیوست.
گویل و بقیه ی مرگخوران، تا اومدن از ازمایشگاه خارج شن با مخ خوردن تو شیشه.
-این شیشه این وسط چیکار میکنه؟

"ببخشید اینجا اشتباهاً تایپ شده، نویسنده متوجه ی اشتباهش شد."

مرگخوران از در ازمایشگاه خارج شدن و به سمت اراگوگ و هکتور رفتن.

ان طرف.

-چرا اینا نمیرسن؟
-من نمیدونم.
-به نظرت خرابکاری نکردن؟
-شاید کرده باشن.
-میشه یه جواب واضح به من بدی؟
-نه.

اراگوگ و هکتور صبر کردن...
بازم صبر کردن...
دوباره نیز صبر کردن...
و هی دوباره، دوباره، صبر کردن...
تا بالاخره، کاسه ی صبرشون به صبر رسید!


ویرایش شده توسط دیانا ویلیامسون در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۴ ۱۳:۲۷:۱۹

Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: خانه اصیل و باستانی گانت ها
پیام زده شده در: ۱۴:۴۰ چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۶
#22
آن طرف قضیه.
ریتا داشت با خودش فکر میکرد که چگونه زبان ماری رو یاد بگیره.
او باز فکر کرد...
و بازم فکر کرد...
و دوباره نیز فکر کرد...
و فکر کرد برای اینکه به فکر خوبی برسه باید دوباره فکر کنه.
تا اینکه فکری به سرش داد.
فکر او این بود که، او یه خبرنگاره و تنها راه یادگیری زبان مار ها میتواند، مصاحبه با یه مار باکمالات باشه.
همون روز او، مار باکمالات رو خبر کرد تا برای مصاحبه با او به خانه ی ریدل بیاید، ملت مرگخوار هم شدن به عنوان تماشاگر مصاحبه.
-خانم ها و اقایون محترم، این شما و اینم... اقای مار باکمالات.

مار با پاپیون قرمز و کتی قهوه ای وارد شد و ملت هم دست زدن.
-مشتکرم فیس فیسا!
-خوب به مصاحبه خوش اومدید، دلیل اینکه شما به اینجا اومدین این است که طبق اطلاعات اخیر شما به عنوان، سریع ترین مار دنیا شناخته شده اید.قلم اماده ی نوشتن باش.
-بله من خیلی سریعم، من توی بیست دقیقه یه متر حرکت میکنم، فیسا!
-خوب...میشه لطفا اسم و فامیل گرامیتون رو شرح بدین؟
-من اقای باکمالات هستم.اسمم...باکم...فامیلیم...الات است.
-در مورد تحصیلات، اوقات فراغت و ... توضیح بدید.
-من یه مار تحصیل کرده از داشنگاه مسبال هستم، معمولا اوقات فراغتم رو صرف کتاب خوندن میکنم.یه برادر به اسم کمی دارم.
-بله.

"در همین حین قلم ریتا که از چرت و پرت نوشتن خسته میشه، شروع میکنه به خط خطی کردن و ریتا متوجه نمیشه."
-خوب، میشه در مورد اینکه چطوری تونستین زبون ماری یاد بگیرین، صحبت کنید؟
-خوب زبون مادریم بوده دیگه، فیس فیس!
-خوب مگه شما از همون اول بلد بودین همه چیزه خواندن و نوشتن رو؟
-خوب نه فیس!
-کامل توضیح بدید.
-خوب من کتاب "صلح اموزی با مار" رو اول خوندم.البته این کتاب دیگه وجود نداره‌، حتی اگه ماری، از قبل این کتابو داشته، گرفتن سوزوندن اون کتابو، و الان هم به صورت سری برای اینکه کسی سواستفاده نکنه، اموزش میدن به بچه مارها.
-شما میتونید مثلا الان به من چند تا چیز یاد بدین؟:)
-من معلم نیستم که و تازه این چیزی که شما میگید ازپس من برنمیاد، اگر هم بیاد من اصلا حوصله ی همچین کاری ندارم ولی میتونم به شما یه چیزی رو بگم.
-خوب بگید.
- درس اول...آنفیس یعنی آن مثلا، منفیس یعنی من.
-نفهمیدم.

ریتا که میبینه اینکارا فایده ای ندارم و حس یه ادم وقت هدر داده ی شکست خورده بهش دست داده، از هم شکست ولی دوباره سرهم شد، ذوب شد ولی باز منجمد شد.
-خیلی خوب، میتونید برید، ممنون بابت مصاحبه.

ریتا اینو از ته دل البته نگفت.مار میره و مرگخواران هم برمیگردن تا به کارهایشان برسند و ریتا حداقل با این امید که یه امید دیگه واسه یاد گرفتن زبون مارا داره، به سراغ قلمش رفت که شاید با توجه به حرفا های مار بتونه نکاتی رو پیدا کنه.
-سلام قلم خوبم، همه چیزو نوشتی؟

قلم هیچی نمیگه و فقط ورقه ای رو که روش چیز میز نوشته بود رو به ریتا نشون داد.
-ای قلم بد، بد،همش که خط خطی کردی، من تا تورو ادم نکنم،‌ول کن نیستم.

قلم هم پا به فرار میذاره البته پا به پرواز.


ویرایش شده توسط دیانا ویلیامسون در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۲ ۱۵:۱۵:۳۹
ویرایش شده توسط دیانا ویلیامسون در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۲ ۱۵:۱۶:۵۶
ویرایش شده توسط دیانا ویلیامسون در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۲ ۱۵:۲۱:۱۹
ویرایش شده توسط دیانا ویلیامسون در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۲ ۱۵:۲۷:۱۱
ویرایش شده توسط دیانا ویلیامسون در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۱۲ ۱۵:۲۸:۳۷

Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۲۱ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
#23
درنگ درنگ درنگ درنگ درنگ درنگ دررررررررررنگ دررنگ دنگ!
اهم اهم.خوب من اومدم دوباره.
خیلی وقت بود نیومده بودم.
خوب حالا بیخیال این حرفا.
میشه لطفا ایشوننقد شن؟


Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: شهربازي ويزاردلند!!
پیام زده شده در: ۲۰:۰۲ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
#24
در همین هنگام اراگوگ، از سر و کله ی دامبلدور بالا رفت تا به روی نوک بینیش برسه و بلند داد بزنه تا او کاملا و واضح تر بشنوه.
-اوهوی!اگه راست میگی الان که نزدیک ترم، بیا با دستت، منو له کن.
-این صدای ضعیف از کجا میاد فرزندان روشنایی؟
-من اینجام!اینجا!روی نوک بینیت.
-هعی روزگار، منکه اصلا یادم رفت دارم چیکار میکنم، خوب داشتیم چی میگفتیم؟
-هیچی پروف، داشتیم به ما میگفتین بیشتر اب پرتقال بخوریم چون خاصیت داره.
-نخیرشم!داشتید به ما توهین میکردین.

اراگوگ که دید دامبلدور اصلا صداش رو نمیشنوه پس بیخیال شد، دامبلدور هم از اونجا خارج شد. حالا فقط کتی،‌گرنت، دلفی و ارسینوس در اونجا تنها موندن.


Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: باشگاه اسلاگهورن
پیام زده شده در: ۱۹:۴۶ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
#25
مرگخواران، گشتند...
و گشتند...
و بازم گشتند...
و بعدش به این نتیجه رسیدند که برای چیدا کردن اسلاگهورن باید بازم بگردند.
-من حوصلم سر رفته.
-به درک که سر رفته، بشین بازم بگرد.
-با من درست صحبت کن.
-نمیکنم.

همین که مرگخوار X اومد بگه که "الان حالیت میکنم" یکی به سمتش کیک پرتاب کرد.
-اخ ببخشید از دستم در رفت.
-که این طور، از دستت در رفت.

و او هم به سمت بقیه به سرعت، کیک پرتاب کرد.
-دعوا، دعوا.

و ملت مرگخوار شروع کردن به پرتاب کردن غذا ها به سمت هم.
-وینکی تونست پرتاب کنه کیک؟

طولی نکشید تا دفتر اسلاگهورن تبدیل شد به "میدان جنگ غذا."
در همین هنگام کیک پرتاب کردن، یکی از کیک ها خورد به دلفی.
-کی خلوت تنهاییم رو بهم زده؟

برای چند دقیقه همه ی مرگخواران رفتند کنار و ارسینوس، گیبن رو حل داد به سمت جلو.
-ایشون بودن.

گیبن پا به فرار گذاشت چون وضعیت رو خطرناک دید.
-برگرد اینجا ببینم، به خلوت تنهاییم چپ نگاه میکنی؟الان حالیت میکنم.

خوب بعد از خارج شدن گیبن و دلفی از در دفتر، جنگ، ادامه یافت.
در همین هنگام که لیسا اومد یکی از غذا هارو برداره، احساس سنگیه شدیدی رو، روی دستاش احساس کرد.


Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
#26
درسته که هکتور گیر کرده بود ولی گویل، ازمایشگاه هکتور رو مثل کف دست میشناختش پس به همراه انها به سمت ازمایشگاه روانه شد.

ازمایشگاه هکتور.
همین که در باز...

بومب!

ملت مرگخوار شروع کردند به سرفه کردن، انگاری یکی از معجونای هکتور ترکیده بود.
-نگران نباشید، عادیه.

بعد از گفتن این جمله انتظار میرفت همه با گویل مخالفت کنند ولی همچین اتفاقی نیفتاد.
-خوب گویل، معجون کوچیک کننده کجاس؟
-اون بالا ی بالا، باید کوه نورد خوبی باشی تا بتونی بیاریش.
-وینکی تونست کوه نورد خوبی باشه؟وینکی جن خووووب.

معجون کوچک کننده،توی یه جعبه ای بالای قفسه های شلوغ ازمایشگاه بود و هیچ نرده بانی هم اونجا وجود نداشت جز اینکه انها میتوانستند از جعبه های رو هم به عنوان پله استفاده کنند.
-خوب چرا پرواز نمیکنیم؟
-چون که اینجا به لطف اقای دگورث، ضد پرواز و ضد اپارته.
-به خشکی شانس.

پس ملت مرگخوار شروع کردن به امتحان کردن شانسشون برای بالا رفتن از جعبه ها و برداشتن معجون کوچک کننده.


ویرایش شده توسط دیانا ویلیامسون در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۹ ۱۷:۰۸:۵۸
ویرایش شده توسط دیانا ویلیامسون در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۹ ۱۷:۱۰:۱۸

Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: بیمارستان سوانح جادویی سنت مانگو
پیام زده شده در: ۱۶:۵۱ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
#27
دامبلدور از درد بیهوش شد و افتاد رو زمین و لرد هم خیالشون راحت شد.
در همین هنگام دوباره لرزشی پیش اومد و شکل لرد تغییر کرد.
-باز این دفعه دیگه به چی تبدیل شدیم...ریتا اگه گیرت نیاوردیم.

در ناگهان باز شد و گربه به داخل وارد شد و هر لحظه به لرد نزدیک تر میشد.
-اهای گربه از ما دور شو.

گربه هم به جای اینکه دور تر شود، نزدیک میشد.
-سلام جناب موش عروسکی، من ارنولد نیستم، شما کی نیستید؟ مایلید نیستید با من قدم نزنید؟
-اوهوی!از من دور شو گربه!ما لردیم، وقتی به حالت اولمون برگشتیم، خودمون هم حساب تو و هم حساب اون ریتا رو میرسیم و مایل هم نیستیم.
-پس شما مایل نیستید، خوب کجا نریم؟.

مثل اینکه لرد گیر بد دردستی افتاده بودن، با اینکه ارنولد میشنید ولی برعکس میشنید!


Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر فرماندهی کاراگاهان
پیام زده شده در: ۱۵:۱۶ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
#28
دیانا به سمت دفتر کاراگاهی میرود تا ثبت نام کند که البته یکم دیره ولی امیدواره که شانس بیاره و قبولش کنن و بعد ورقه ای رو روی میز خانم فاست میگذارد.

نقل قول:
۱- نام و نام خانوادگیتون رو به زبان انگلیسی وارد کنین. (برای طراحی نشان!)
Diana Williamson

2- کمی در مورد شخصیتتون توضیح بدید. شخصیت پردازی ایفایی‌تون و ویژگی های شخصیتی‌تون. (مثلا اورلا یه دختر فراموش‌کاره یا وینکی یه جن مسلسل کشه و از این خصوصیاتا.
دختری عاشق ساز و موسیقی.نت و بازم نت.
شجاع، مهربان، شوخ طبع و خیلی فضول هستم.
رنگ چشمم ابی و همچنین رنگ موهام هم ابیه.
همیشه یه کتاب همرامه تا هم بکوبونمش تو سرمردم و بخونمش.

3-کاراگاه بودن رو در یک جمله تشریح کنید. 
بدون وجود یه کاراگاه خوب و باوفا، زندگی پر از اشتباه و خلاف است.

4- هدف عضویت‌تون در اداره کاراگاهان چیست؟
نابود کردن، کسایی که خلاف میکنن اونم از ریشه ی اشتباه.

اینجانب دیانا ویلیامسون قوانین را قبول دارم.
امضا:
دیانا ویلیامسون.💙


ویرایش شده توسط دیانا ویلیامسون در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۹ ۱۵:۵۵:۵۰

Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۳:۰۷ یکشنبه ۹ مهر ۱۳۹۶
#29
نام و نام خانوادگی:دیانا ویلیامسون.

گروه:هافلپاف و مرگخوار.

سپر مدافع و حیوان جانور نما:گرگ.

مشخصات چوب دستی:از درخت البالو، پر ققنوس، یازده اینچ، انعطاف پذیر.

بوگارت :نتواند سازاش رو حتی واسه یه روز ببیند..

جارو:آذرخش،.معمولا اپارات میکنه تا اینکه با جارو پرواز کنه."دیگه کم مونده به کمک موسیقی پرواز کنه!:/"

رتبه ی خون:دورگه.

اسم برادر:پیتر.

درس های مورد علاقه:دفاع در برابر جادوی سیاه و ریاضیات جادویی و موسیقی.

مشخصات ظاهری:رنگ مو:ابی فیروزه ای"بر اثر احساساتش،.موهایش تغییر رنگ میدهد..
رنگ چشم:ابی فیروزه ای.
قد:175 cm
رنگ پوست:سفید.

خصوصیات اخلاقی:مهربان ،شجاع ،باهوش،خجالتی ، شوخ طبع و خیلی کنجکاو و عاشق ازمایش کردن و خرابکاری.

تاریخ تولد:پنج اکتبر.

کشفیات :اینکه میتوان به کمک نت و صدای ساز، مردم رو هیبنوتیزم کرد ولی زیاد قوی نیست هنوز جا واسه کار و تمرین داره!

عاشق
♡ساز و موسیقی، انواع ساز هارو بلده.
♡خرابکاری و گند زدن به معجون های هکتور.

القاب:ساز دوست.:|

وقتی عصبانی شود دیگه هیچ کسیرو نمیشناسه و تا گوش اشخاص رو با ساز زدن کر نکنه، ول کن نیست.

همه جا یه کتاب موسیقی همراشه.

مداعفان :حشرات و ساز.

همیشه یه ساقه ی پیازچه تو دهنشه و درحال خوردنشه یا باهاش ضرب میگیره.و همچنین دوتا چیز قلمبه رو گوشاشه، که باهاش هم اهنگ گوش میده و هم موقعی که داره ساز میزنه، به کمک اون، صدای سازاشو واضح تر بشنوه، و اگر بخواد چیزی بخونه، اون دستگاه مانند یک میکروفون هم عمل میکنه.

رنگ مورد علاقه اش هم ابی فیروزه ای است.

--------
دوباره دادم جون بعضی چیزاشو تغییر دادم.
شناسه ی قبلیم هم دافنه مالدونه.
ببندیدنش لطفا.
ممنون.


تایید شد.


ویرایش شده توسط Diana_W در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۹ ۱۳:۲۷:۵۰
ویرایش شده توسط رز ویزلی در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۹ ۱۵:۰۳:۲۶

Im a haffley
Where words fail, music speaks.تصویر کوچک شده
🎵🎼Dιαɴα Wιllιαмѕoɴ🎹🎶
just lord
تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۹:۱۷ جمعه ۷ مهر ۱۳۹۶
#30
نام و نام خانوادگی:دیانا ویلیامسون.

گروه:هافلپاف و مرگخوار.

سپر مدافع و حیوان جانور نما:گرگ.

مشخصات چوب دستی:از درخت البالو، پر ققنوس، یازده اینچ، انعطاف پذیر.

بوگارت :نتواند سازاش رو حتی واسه یه روز ببیند..

جارو:آذرخش،.معمولا اپارات میکنه تا اینکه با جارو پرواز کنه.

رتبه ی خون:دورگه.

اسم برادر:پیتر.

درس های مورد علاقه:دفاع در برابر جادوی سیاه و ریاضیات جادویی و موسیقی.

مشخصات ظاهری:رنگ مو:ابی فیروزه ای"بر اثر احساساتش،.موهایش تغییر رنگ میدهد..
رنگ چشم:ابی روشن.
قد:175 cm
رنگ پوست:سفید.

خصوصیات اخلاقی:مهربان ،شجاع ،باهوش،خجالتی ، شوخ طبع و خیلی کنجکاو و عاشق ازمایش کردن و خرابکاری.

تاریخ تولد:
۵ اکتبر.

کشفیات :
اینکه میتوان به کمک نت و صدای ساز، مردم رو هیبنوتیزم کرد ولی زیاد قوی نیست هنوز جا واسه کار و تمرین داره!

عاشق:
♡موسیقی و ساز.
♡عاشق فضولی و خرابکاری در کار اقای هکتور و گند زدن به معجون هایش است.

القاب:ساز دوست.:|

وقتی عصبانی شود دیگه هیچ کسیرو نمیشناسه و تا گوش اشخاص رو با ساز زدن کر نکنه، ول کن نیست.

همه جا یه کتاب همراشه.

تیکه کلامش:ساکت باشید، دارم کتاب میخونم.
ساز بزنم تو این سوت و کوری؟

مداعفان :حشرات و ساز.

همیشه یه ساقه ی پیازچه تو دهنشه و درحال خوردنشه یا باهاش ضرب میگیره.

رنگ مورد علاقه اش هم ابی فیروزه ای است.


-------
شناسه ی قبلیم، دافنه مالدونه.


ویرایش شده توسط Diana_W در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۷ ۱۹:۲۰:۳۰
ویرایش شده توسط Diana_W در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۷ ۱۹:۲۲:۴۷
ویرایش شده توسط Diana_W در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۷ ۲۰:۴۸:۲۹
ویرایش شده توسط Diana_W در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۷ ۲۰:۵۶:۱۵
ویرایش شده توسط Diana_W در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۷ ۲۰:۵۸:۰۴
ویرایش شده توسط Diana_W در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۷ ۲۰:۵۸:۳۷
ویرایش شده توسط Diana_W در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۷ ۲۱:۲۴:۳۰
ویرایش شده توسط Diana_W در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۸ ۱۳:۱۴:۵۹
ویرایش شده توسط Diana_W در تاریخ ۱۳۹۶/۷/۸ ۱۳:۱۷:۲۳






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.