هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۲۲ چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۶
#21
نام خانوادگی:
رابستن لسترنج

گروه:
ریونکلا

نژاد:
اصیل زاده


خانواده:
برادر کوچیک تر رودولف لسترنج و برادر شوهر بلاتریکس هست.‌



چوبدستی:‌
چوب چوبه دیگه! چمیدونم/: چوب درخت انبه فرض کن|:



خلاصه زندگی:
بله...طبیعتا به دنیا اومده. رفته هاگوارتز. با تک ماده و ارفاق و بدبختی پاس کرده درسا رو و فارغ‌التحصیل شده. به‌دنبال استعداداشه. متاسفانه تا حالا چیزی کشف نکرده. ولی هنوز دنبال کشف استعدادهاشه و مطمئن هست که بالاخره کشفشون می‌کنه.

خصوصیات ظاهری:
خب قاعدتا یه جفت دست و پا داره. درازه. لاغر هم هست، چشمای مشکی نافذ شاید تنها ویژگی مثبت ظاهریش باشه.

خصوصیات اخلاقی:
مهربونه و یه مقداری گیج هست. کلا زیاد میخنده و زیاد سخت نمی‌گیره. کلمه "لوس" برای اخلاق‌هاش یکم زیادیه ولی تنها کلمه مناسبِ دردسترس هست.


همینا||:


 شخصیت انتخابی شما از گروه اسلیترینه، در حالی که کلاه شما رو در ریونکلاو انداخته. لطفا از لیست شخصیت ها یک شخصیت که در گروه ریونکلاو باشه یا گروه نداشته باشه انتخاب کنید.
تایید نشد.


ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۴ ۱۳:۴۴:۰۵
ویرایش شده توسط ریتا اسکیتر در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۴ ۱۳:۴۵:۳۳


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۹:۴۸ چهارشنبه ۳ آبان ۱۳۹۶
#22
سلام

خب من به شدت آدم معمولی هسم

هوش خارق‌العاده و ذکاوت و ازاین صوبتا که ندارم ولی خب خنگم نیسم طبعا
پشتکارم که...به هر کاری یه بار فرصت انجام شدن میدم اگه خودش انجام نشد زیاد پیگیر نمیشم.
کلا پیگیر نیسم

شجاعتم که بیا در موردش صحبت نکنیم

اصالت و این حرفا هم که خب اونم ندارم حقیقتا

در این وضعیت اگه قصدتون ده بیس سی چهل هست من درخواست میکنم اگه میشه بفرسم ریون کلا. ریون رو من به شدت علاقه دارم بش.
ممنون



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۲۰:۰۴ دوشنبه ۱ آبان ۱۳۹۶
#23
تصویر شماره۷

اسنیپ به هری نزدیک شد. هری به صندلی چسبید. اسنیپ باز هم به هری نزدیک شد. هری باز هم به صندلی بیشتر چسبید.


قاعدتا اگر به جای اسنیپ یک عدد دامبلدور در صحنه حاضر بود باز هم نزدیک تر می‌شد.

اما به هر حال اسنیپ، اسنیپ بود و رل سابق مادر هری محسوب میشد و بعد از اینکه مادر هری رفته بود با آن جیمز گوربه‌گور شده رل زده بود، اسنیپ سینگل فول اور بودن را برگزیده بود و کلا در فاز دپ به سر می‌برد و آهنگ های دیس لاو گوش میداد و عکس های غمگین در اینستا می‌گذاشت و خلاصه مادر بگرید به حال اسنیپ.


از طرفی از آن بیشتر نزدیک شدن اسنیپ به هری و هری به صندلی برای هر سه قباحت داشت دیگر هیچ کس به هیچ کس نزدیک نشد.


_مرتیکه بوقی رفتی توی روغن موی من چسب چوب ریختی؟! توی روغن موی من؟! حقت بود میزاشتم از رو دسته‌ی جاروت بیفتی کلت این دفعه جای زخم، بترکه؟ حقت بود میزاشتم لوپین بخورتت هم از دست تو راحت شیم، هم لوپین بر اثر مسمومیت بمیره؟! حقت بود فداکارانه جون خودمو به باد نمی‌دادم تا...

_پروفسور داری اشتباه میزنیا. عکس مال کتاب سومه! این آخری که فرمودی مال هفت بودا!


اسنیپ خواست که گلدان را توی سر هری خورد کند تا دیگر پرو بازی در نیاورد اما از آنجایی که در تصویر به جز او و هری و صندلی کس دیگری نبود نتوانست که گلدان را توی سر هری خورد کند!

_ازت متنفرم پاتر

_بعد از این همه مدت؟!

_همیشه!

هری خنده‌ی باب اسفنجی طوری کرد و گفت:
_دیدی بازم اشتباه زدی پرفسور. اینم مال کتاب هفت بود!


اسنیپ با این حرف هری به چنان درجه ای از عرفان دست یافت که دستش را از تصویر شماره۷ به تصویر همسایه فرو کرده و شمشیر دامبلدور را که هنوز راز باز شدن نامه با آن کشف نشده بود قرض گرفت و هری را به دو نیم تقریبا مساوی تقسیم کرد.

در همین حین که دامبلدور به دنبال شمشیر گریفیندور به تصویر شماره ۷ آمد بود، ناگهان نخ و سوزنی از غیب ظاهر شده و هری را دوباره بهم دوخت. دامبلدور در حالی که شمشیر را از اسنیپ می‌گرفت روی شانه‌های او زد و گفت:

_نیروی عشق، سوروس. لی‌لی پاتر با فدا کردن جانش برای....

اسنیپ بار دیگر شمشیر را گرفت و این‌بار دامبلدور را به دو نیم تقسیم کرد. از آنجا که کسی خودش را فدای دامبلدور نکرده بود و کلا عشق دامبلدور چندان با فرجام نبود دامبلدور دوباره دوخته نشد. هری هم که شاهد این صحنه دلخراش بود با عصبانیت گفت:

_ترسو...تو کشتیش. اون بهت اعتماد کرده بودو...

_پاتر این دفعه تو داری اشتباه میزنی.

_


از آن جا که پاتر هرگز اشتباه نمی‌زد و حتی اگر واقعا هم اشتباه زده بود باز هم کارش درست بود و چشم و چراغ جامعه جادوگری بود و دمش گرم بود بر اثر شک وارده سکته کرد و مرد و گند زد به قانون پایستگی پاتر وسایر کتاب های باقی مانده را به فنا داد و نهایتا داستان تمام شد|:

درود فرزندم.

انصافا شناسه نداشتی قبلا؟ مطمئنی نداشتی؟ چون این واقعا یه رول جادوگرانیه؛ چشمای پیر من کاملا مطمئنن که با یه رول جادوگرانی طرفن.

اگه شناسه داشتی به من یا مدیران پخ بزن تا هم رستگار شی هم بدون گروهبندی وارد ایفای نقش بشی.

درهرحال...

تایید شد!

مرحله بعدی: گروهبندی


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۶/۸/۲ ۱:۰۳:۴۲






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.