هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: برد شطرنج جادویی
پیام زده شده در: ۱۹:۲۹ سه شنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۸
#21
فیل هافلپاف ارنی پرنگ
حمله به
فیل ریونکلاو تام جاگسن


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۲۲:۳۵ سه شنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸
#22
سلام و خسته نباشید.
من مشکلی دارم نمیدونم چرا اینجوری شده لطفا پیگیری کنید.

کلاسی که تدریسشو به عهده دارم هر چی رفرش میکنم میبینم هیچکس به جز یه نفر شرکت نکرده. نمیدونم مشکلش چیه. به نظرم اون بالای سایت که لیست کلاس ها هست (یه میانبری درست کردین برای هاگوارتز و اینا.) اسم کلاس منم باشه، بدک نباشه.

و اینکه کاملا سهوا تدریس این جلسه قرار بوده ایفای نقشی باشه، من اشتباهی تمرین غیر ایفای نقشی دادم که توی همون کلاس رول بزنن) امکانش هست که جلسه بعد که غیر ایفای نقشی هست رو تمرین ایفای نقشی بدم؟ ینی جاهاشون عوض شه دیگه به خاطر اشتباهی که رخ داده. ممنون میشم بگید میشه یا نه. اگه نمیشه من طبق همون اصول برم و جلسه ی بعد هم غیر ایفای نقشی تمرین بدم.


سوال آخر هم، گویا همه ی مدارس تا وسطای بهار تعطیل هستن. شامل مدرسه ی ما هم میشه؟


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس آموزش دوئل
پیام زده شده در: ۲۰:۲۶ دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸
#23
ارنست پرنگ آرام و بی سر و صدا در کلاس را باز کرد و به دانش آموزان اشاره کرد داخل شوند. شب از نیمه گذشته بود و ماهِ کامل، حسابی زمین را روشن کرده بود. دانش آموزان گروه گروه وارد کلاس میشدند. اولین دسته گریفیندوری ها بودند که برای هر چیزی همیشه اول داوطلب بودند. گریفی ها سریع سراغ صندلی های خود رفتند اما معلوم بود به خاطر ساعت نامناسب کلاس کمی کسل هستند ولی خود را قوی نشان میدادند.
گروه بعدی اسلیترینی ها مثل همیشه با غرور وارد شدند و از بالای عینک دودی هایشان به گریفی ها نگاه کردند. یکی از گریفی ها با طعنه گفت:
-آفتاب بدم خدمتتون؟
-خوب شد آفتاب رایگانه وگرنه شک داشتم بتونی از عهده ی هزینه اش بربیای.

بحث های خاله زنکی و کلیشه ای گریف و اسلی با تشر ارنست که "ببندین تا آلبوس نیومده بالاسرمون" به پایان رسید. گروه بعدی ریونکلاوی ها بودند که انگار دچار موج انفجار شده بودند چون با پیراهن های از شلوار بیرون زده و کروات های نامرتب، مرتب خمیازه میکشیدند و تلو تلو خوران وارد کلاس شدند.
-سلام پروفسور.
-شما بچه ها حالتون خوبه؟
-آره پرفسور فقط از صبح درس خوندیم، بعدش رفتیم کلاس خصوصی، بعدش هم درس خوندیم. بعدش...خــو...پففف.

ارنست به یکی دوتا از ریونکلاویی ها که دچار خواب گرفتگی شده بودند کمک کرد تا سرجایشان بنشینند و بالاخره نوبت به گروه آخر یعنی هافلپافی ها رسید.

-اخه پروفسور نصف شبی وقت برگذار کردن کلاسه؟ داشتیم میرفتیم بام لندن.
-پروفسور. امروز راه پیماییه اصلا. تعطیله.
-استاد ارنی چرا استاد قبلی این درس هم اسمش ارنی بوده؟
-پروفسور بیست و نه و نیم رو سی میدین؟
-واقعی دوئل میکنیم یا رو کاغذ؟

ارنست از شور و هیجانی که هافلی ها در نیمه شب از خود نشان میدادند تعجب کرده بود.
-شما ها اصلا خوابتون نمیاد؟
-نه پروفسور. از ساعت هشت خوابیدیم دیگه.
-8 پی ام؟
-نه دیگه. هشت اِی اِم.
-

بعد از نشستن آخرین دانش اموز ارنست سراغ میز و صندلی اش رفت و قبل از هر چیزی چک کرد که که صندلی عاری از هر گونه سوزن، پونز، گوز مصنوعی و هر وسیله ی دلقک بازی دیگری باشد. بعداز اینکه خیالش راحت شد تازه نوبت به درس دادن رسید.

-خب دانش اموزهای عزیز. این درس درس الکی نیست، برعکس فلان استاد که درسش خیلی الکیه و تو زندگی واقعی هم به هیچ دردی نمیخوره. شما جوون ها باید دوئل بلد باشید. باید بتونید از خودتون دفاع کنید. چه توی هاگوارتز چه توی دنیای ماگل ها. برای همین خواستم این وقت شب بیاید تا بدونید ممکنه موقعیت های خطرناک، هر زمانی براتون پیش بیاد.
امشب میخوایم تفاوت طلسم هارو با هم مقایسه کنیم و بهترین راه مقابله باهاشون رو برای جلسه ی بعد برام میارین.
طلسم ها انواع مختلفی دارن مثلا "چارم" که باعث میشه رفتار یک شی کاملا عوض بشه اما ماهیت اون رو تغییر نمیده و یا "جینکس" که بیشتر باعث سرگرمیه اما آسیبی نمیرسونه. البته ممکنه به عنوان شوخی یکی رو جینکس کنید تا کمی بی ادب بشه. بعد ممکنه طرف بره به بد کسی بی ادبی کنه و سرشو به باد بده. فهمیدین؟

دانش اموزان همه مثل تسترال کله هایشان را تکان دادند که البته همین هم برای ارنی کافی بود.

خب میریم سراغ مبحث بعدی یه سری ورد داریم که قابلیت خنثی کردن ندارن شاید بتونید بعد از طلسم "رقص اجباری" ، "قلقلک" و "کثیف کردن" اون هارو خنثی کنید و به حالت اول برگردونید اما بعضی طلسم ها میتونن زمین گیرتون کنن و یا حتی ممکنه جان سالم به در نبریـــــــد.
-

دانش اموزان همه جا خوردند و حرف های ارنست و تاریکی شب و صدای گرگ های جنگل، حسابی ترس به جان انها انداخته بود. حداقل از بوهایی که کلاس را پر کرده بود؛ اینطور تصور میشد.

-خب ببینید یک سری ورد داریم که بهتره جا خالی بدین یا با طلسم از خودتون دورش کنید.
این ورد ها ایناست.

1-سِکتوم سِمپرا: زخم کردن بدن فرد مثل ضربات شمشیر که موجب از دست رفتن مقدار زیادی خون می‌شود.
2-استیوپفای: بیهوش کردن طرف مقابل .
3-کروشیو: شکنجه کردن.
4-پِتریفیکوس توتالوس: خشک و بی‌حرکت کردن.
5-آبلیوی‌اِیت: پاک کردن حافظهٔ افراد .
6-کانفاندو: گیج کردن شخص.
7-اوپاگنو: دشمن ساختن فرد مورد نظر با موضوع، به صورتی که فرد به موضوع حمله کند.

فهرستی از تمامی طلسم هارو در کتاب ویکی جادو جمع آوری کردم.

به عنوان تمرین:

1-فرض کنید در دوئل یک نفر با یکی از این هفت طلسمی که بالا نوشتم به شما حمله میکنه. سراغ کتاب ویکی جادو برید و خلاقانه ترین ورد برای دفع اون طلسم رو پیدا کنید. (5 امتیاز)

و طریقه دفع کردن اون طلسم با وردی که انتخاب کردین رو در طی یک رول بنویسید. (25 امتیاز).

در انتخاب کردن هر وردی که داخل اون کتاب هست آزادین.
در انتخاب کردن کسی که داره باهاتون دوئل میکنه آزادین. میتونه همکلاسی، همگروهی، و هر کسی باشه.
در انتخاب کردن محل دوئل آزادین(اگه براتون مهمه.)

توجه: در رولتون بقیه دانش اموزا و پروفسور که من هستم هم باید حضور داشته باشیم و این یک شرطه. (نیازی به دخالت مستقیم نیست. همین که اشاره کنید که اون کنار هستیم کافیه)



تصویر کوچک شده


پاسخ به: خانه شماره دوازده گریمولد
پیام زده شده در: ۱۴:۱۹ دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸
#24
-پروف جون تو راه نداره. امشبو همینجا کوم بای یای. ناهار خیلی سنگین بود.

بعد هم با تقلید از گربه ی شرک با چشم های تپل مپلش به آلبوس خیره شد تا اجازه ی یک روز مرخصی را از آلبوس بگیرد. به هر حال اینطور نبود که آنها کاری برای انجام دادن یا خانه ای برای بازگشتن داشته باشند.

دامبلدور خواست دستی به ریشش بکشد که دید ریش ندارد پس دستش رو از پشت تو شلوارش کرد و کمی خودش را خواراند و فکر کرد که کمی استراحت هم بدک نیست.

-فرزندان نور. فعلا اینجا استراحت میکنیم تاهر وقت که دعوا شد یا هر وقت که یه شیر پاک خورده بیاد تو این تاپیک و راهیمون کنه.

بقیه زیاد متوجه نمیشدند دامبلدور چه میگوید مهم هم نبود. مهم هاگرید بود که برگشته بود و ظرف های خالی سوپ نوشابه را دید.

-براتون کرفوس آوردم. ... ... ... . آی نفس کش. بدون من نامردا؟ حیف من که رفتم براتون کرفوس آوردم. جای ما دیگه اینجو نیست. ما رفتیم.
-صبر کن فرزند روشنایی.
-عه شرک تو اینجا چیکار میکونی؟
-شرک چیه بابا جان. من دامبلدورم. از بی ابرویی این ماسک رو زدم. گوش کن ببین چی میگم. چند ساعت دیگه وقت شامه. اونموقع از خجالتت درمیایم.

هاگرید هم همونجا نشست رو زمین و چند ثانیه بعد صدای خر و پفش بلند شد.


ویرایش شده توسط ارنى پرنگ در تاریخ ۱۳۹۸/۱۱/۲۱ ۱۴:۲۲:۲۳
ویرایش شده توسط ارنى پرنگ در تاریخ ۱۳۹۸/۱۱/۲۱ ۱۴:۳۸:۰۲

تصویر کوچک شده


پاسخ به: برد شطرنج جادویی
پیام زده شده در: ۱۲:۵۴ یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸
#25
نخست وزیر هافلپاف (بنده) حمله سامورایی-ویتنامی به وزیرشون(مروپ).


ویرایش شده توسط ارنى پرنگ در تاریخ ۱۳۹۸/۱۱/۲۰ ۱۹:۴۱:۴۷

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دروازه ی هاگوارتز (ارتباط با ناظرین)
پیام زده شده در: ۱۶:۳۳ سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸
#26
درود هوريس اسلاگهورن قندعسل.
اول اعلام کنم این پیام و اون پیام به هیچوجه از طرف تیم هافلپاف نیست و ایدئولوژی این پست فقط ریشه در مغز مریض من( )داره و فقط مشکل شخص حقیره.

نقل قول:
امیدوارم سوء برداشت نداشته باشم و به مساله‌ای که براتون پیش اومده پاسخ داده باشم.

همینطور بود و از پاسخ سریع شما هم تشکر میکنم.

دوم اینکه هوریس جان فک کنم به نظر خودتم منطقی باشه که بیام و از حرفی که زدم دفاع کنم و نظرم هم رو به انتقاد شما بگم که در غیر این صورت اینطور به نظر میاد که بنده اومدم فقط یه زری زدم و رفتم یا به قول خودت غر بوده.


نقل قول:
یک وقتی شما میای از ناظر در مورد فکر نشده بودن کارش، اشتباه و غیرمنطقی بودن تصمیمی یا عدم رسیدگی مناسب و ... نقد می‌کنی. بسیار به جاست و مفید.
اما یک وقتی میای به کسی که وظیفه اجرایی تعیین شده و مشخصی رو برعهده گرفته انتقاد می‌کنی ... من توی این انتقاد سودی نمی‌بینم و حتا ترجیح می‌دم اسمش رو «غر» بذارم.


اول اینکه من نمیدونم قراره سوژه ها، ایده های آلبوس باشه تا آخر مسابقه یا نه و انتقاد من بخشی ایش انتقاد بود و بخش دیگه ایش هم جنبه ی پیشنهاد و خواهشی بود که به بقیه ی کسانی که اگر قراره سوژه بدن داشتم.
دوم گفتم که سوژه دادن کار آسونی نیست و هیچ انتقادی هم به آلبوس درمورد اشتباه بودن یا عدم رسیدگی وارد نیست. واقعا نیست! شما بگی هست هم من میگم نیست.
سوم قبول دارم که این انتقاد بنده جا داشت واقعا به شکل بهتری بیان بشه. هر چند که نیت من همواره یک چیزه اما کلمات چون روحی ندارن، به سختی میتونن احساسات رو منتقل کنن و خلاصه که... زبان سرخ میدهد سر سبز بر باد.
نهایی: آلبوس دامبلدور واقعا با جوابشون من رو قانع کردن گفتن برای مهلت سه روزه نمیشه یه چیزی داد که ایده پردازی زیاد طول بکشه و از سطح کتاب انتخاب شده. (پس تا جایی آلبوس با من هم نظره که جا داشت ایده هایی داده بشه که بیشتر بشه پرورششون داد اما به خاطر شرایط مسابقه این امکان پذیر نیست) که خب قبول دارم خدایی.

اینارو هم گفتم که فکر نکنید اومدم انتقادم رو پس گرفتم. ذهنیتی داشتم که باید میومدم با شما مسئولین مسابقه مطرحش میکردم که خب میبینید که قانع شدم اگه از این به بعد هم باشه میام و میگم که شاید یکی بهم بگه نه عزیزم اینجا شما داری اشتباه میکنی.
حالا اگه حرف های ما خاله زنک و اه اه پیف پیف فهمیده میشه بدونید که منظور من این نیست.


ویرایش شده توسط ارنى پرنگ در تاریخ ۱۳۹۸/۱۱/۱۵ ۱۶:۳۶:۵۵

تصویر کوچک شده


پاسخ به: دروازه ی هاگوارتز (ارتباط با ناظرین)
پیام زده شده در: ۱۰:۲۷ سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸
#27
ایده ها ایده های جذابی نیست دوستان. حالا جدا از سختی یا آسونی سوژه که باید رعایت بشه و قبول دارم انتخاب سوژه کارآسونی هم نیست ولی با توجه به این دوتا سوژه که دادین. تاریخ مصرفش گذشته بابا. آدم در موردشون بنویسه اینجوری میشه :

لطفا از ایده های جذاب تری استفاده کنید بهمون بچسبه وگرنه جفتک انداختن و اینا نصف جذابیت کاره.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: جانورنماها
پیام زده شده در: ۲۱:۰۱ شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۸
#28
-خب به سه قسمت مساوی تقسیم میشیم. شماها به فرماندهی رودولف از کنار تالاب برید. من و بقیه هم به سمت درخت های توسکا میریم. لینی تو هم پرواز کن و از بالا گزارش بده.

همه ی مرگخواران به سرعت به خط شدند و به بلاتریکس احترام نظامی گذاشتند. یکی از مرگخوارهای تازه وارد که هنوز جای زخم علامت ساعدش هم خوب نشده بود با ترس و لرز جلو امد و رو به بلاتریکس کرد.
-ببخشید فرمانده. الان دنبال چی هستیم اصن؟
-دنبال صندلی. زنده یا مرده بیاریدش.

همه دوست داشتند به بلاتریکس موضوع را حالی کنند اما وقتی قضیه دستورات لرد بود بلاتریکس حالی نشدنی بود. به هر حال مرگخواران اطاعت کردند و کمی از بلاتریکس دور شدند.

-خب یکی بگه چه خاکی بریزیم به سرمون؟
-بریم دنبال صندلی.
-صندلی از کجا پیدا کنیم که بریم دنبالش اخه نابغه؟
-خب یکی میسازیم.

بدفکری نبود.




ویرایش شده توسط ارنى پرنگ در تاریخ ۱۳۹۸/۱۱/۱۲ ۲۳:۱۲:۲۲

تصویر کوچک شده


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۰:۰۲ جمعه ۱۱ بهمن ۱۳۹۸
#29
درود بانو مروپ میخواستم بدونم با اینکه برادرتون مورفینیه و پدرتون هم که اذیت و آزارتون میکرده و پسرتون هم که اسمشو نمیبریم.
1-وضع خودتون رو در میان این همه بدبختی چطور توصیف میکنید؟
متری شیش و نیم اُسکار باید بدن بهتون با توجه به سختی هایی که کشیدین.
این از توضیحات ویکی پدیا در مورد شما. عذرخواهی بنده رو پیشاپیش بپذیرید.

Merope Gaunt is the mother of Tom Marvolo Riddle, the sister of Morfin Gaunt, and the daughter of Marvolo Gaunt. She is not a pretty woman at all: 'Her hair was lank and dull and she had a plain, pale, rather heavy face. Her eyes stared in opposite directions.' She wears ragged clothing and is always abused by her father, because of the relative weakness of her magical powers.


2-آیا دلیل اینکه نمیتونستید به خوبی از قدرت جادویی استفاده کنید به خاطر انحراف چشم هاتون بوده؟

سوال دیگری ندارم.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۵۹ چهارشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۸
#30
سلام لطفا این رو نقد کنید.


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.