ارنست پرنگ آرام و بی سر و صدا در کلاس را باز کرد و به دانش آموزان اشاره کرد داخل شوند. شب از نیمه گذشته بود و ماهِ کامل، حسابی زمین را روشن کرده بود. دانش آموزان گروه گروه وارد کلاس میشدند. اولین دسته گریفیندوری ها بودند که برای هر چیزی همیشه اول داوطلب بودند. گریفی ها سریع سراغ صندلی های خود رفتند اما معلوم بود به خاطر ساعت نامناسب کلاس کمی کسل هستند ولی خود را قوی نشان میدادند.
گروه بعدی اسلیترینی ها مثل همیشه با غرور وارد شدند و از بالای عینک دودی هایشان به گریفی ها نگاه کردند. یکی از گریفی ها با طعنه گفت:
-آفتاب بدم خدمتتون؟
-خوب شد آفتاب رایگانه وگرنه شک داشتم بتونی از عهده ی هزینه اش بربیای.
بحث های خاله زنکی و کلیشه ای گریف و اسلی با تشر ارنست که "ببندین تا آلبوس نیومده بالاسرمون" به پایان رسید. گروه بعدی ریونکلاوی ها بودند که انگار دچار موج انفجار شده بودند چون با پیراهن های از شلوار بیرون زده و کروات های نامرتب، مرتب خمیازه میکشیدند و تلو تلو خوران وارد کلاس شدند.
-سلام پروفسور.
-شما بچه ها حالتون خوبه؟
-آره پرفسور فقط از صبح درس خوندیم، بعدش رفتیم کلاس خصوصی، بعدش هم درس خوندیم. بعدش...خــو...پففف.
ارنست به یکی دوتا از ریونکلاویی ها که دچار خواب گرفتگی شده بودند کمک کرد تا سرجایشان بنشینند و بالاخره نوبت به گروه آخر یعنی هافلپافی ها رسید.
-اخه پروفسور نصف شبی وقت برگذار کردن کلاسه؟ داشتیم میرفتیم بام لندن.
-پروفسور. امروز راه پیماییه اصلا. تعطیله.
-استاد ارنی چرا استاد قبلی این درس هم اسمش ارنی بوده؟
-پروفسور بیست و نه و نیم رو سی میدین؟
-واقعی دوئل میکنیم یا رو کاغذ؟
ارنست از شور و هیجانی که هافلی ها در نیمه شب از خود نشان میدادند تعجب کرده بود.
-شما ها اصلا خوابتون نمیاد؟
-نه پروفسور. از ساعت هشت خوابیدیم دیگه.
-8 پی ام؟
-نه دیگه. هشت اِی اِم.
-
بعد از نشستن آخرین دانش اموز ارنست سراغ میز و صندلی اش رفت و قبل از هر چیزی چک کرد که که صندلی عاری از هر گونه سوزن، پونز، گوز مصنوعی و هر وسیله ی دلقک بازی دیگری باشد. بعداز اینکه خیالش راحت شد تازه نوبت به درس دادن رسید.
-خب دانش اموزهای عزیز. این درس درس الکی نیست، برعکس فلان استاد که درسش خیلی الکیه و تو زندگی واقعی هم به هیچ دردی نمیخوره. شما جوون ها باید دوئل بلد باشید. باید بتونید از خودتون دفاع کنید. چه توی هاگوارتز چه توی دنیای ماگل ها. برای همین خواستم این وقت شب بیاید تا بدونید ممکنه موقعیت های خطرناک، هر زمانی براتون پیش بیاد.
امشب میخوایم تفاوت طلسم هارو با هم مقایسه کنیم و بهترین راه مقابله باهاشون رو برای جلسه ی بعد برام میارین.
طلسم ها انواع مختلفی دارن مثلا "چارم" که باعث میشه رفتار یک شی کاملا عوض بشه اما ماهیت اون رو تغییر نمیده و یا "جینکس" که بیشتر باعث سرگرمیه اما آسیبی نمیرسونه. البته ممکنه به عنوان شوخی یکی رو جینکس کنید تا کمی بی ادب بشه. بعد ممکنه طرف بره به بد کسی بی ادبی کنه و سرشو به باد بده. فهمیدین؟
دانش اموزان همه مثل تسترال کله هایشان را تکان دادند که البته همین هم برای ارنی کافی بود.
خب میریم سراغ مبحث بعدی یه سری ورد داریم که قابلیت خنثی کردن ندارن شاید بتونید بعد از طلسم "رقص اجباری" ، "قلقلک" و "کثیف کردن" اون هارو خنثی کنید و به حالت اول برگردونید اما بعضی طلسم ها میتونن زمین گیرتون کنن و یا حتی ممکنه جان سالم به در نبریـــــــد.
-
دانش اموزان همه جا خوردند و حرف های ارنست و تاریکی شب و صدای گرگ های جنگل، حسابی ترس به جان انها انداخته بود. حداقل از بوهایی که کلاس را پر کرده بود؛ اینطور تصور میشد.
-خب ببینید یک سری ورد داریم که بهتره جا خالی بدین یا با طلسم از خودتون دورش کنید.
این ورد ها ایناست.
1-سِکتوم سِمپرا: زخم کردن بدن فرد مثل ضربات شمشیر که موجب از دست رفتن مقدار زیادی خون میشود.
2-استیوپفای: بیهوش کردن طرف مقابل .
3-کروشیو: شکنجه کردن.
4-پِتریفیکوس توتالوس: خشک و بیحرکت کردن.
5-آبلیویاِیت: پاک کردن حافظهٔ افراد .
6-کانفاندو: گیج کردن شخص.
7-اوپاگنو: دشمن ساختن فرد مورد نظر با موضوع، به صورتی که فرد به موضوع حمله کند.
فهرستی از تمامی طلسم هارو در کتاب
ویکی جادو جمع آوری کردم.
به عنوان تمرین:
1-فرض کنید در دوئل یک نفر با یکی از این هفت طلسمی که بالا نوشتم به شما حمله میکنه. سراغ کتاب ویکی جادو برید و خلاقانه ترین ورد برای دفع اون طلسم رو پیدا کنید. (5 امتیاز)
و طریقه دفع کردن اون طلسم با وردی که انتخاب کردین رو در طی یک رول بنویسید. (25 امتیاز).
در انتخاب کردن هر وردی که داخل اون کتاب هست آزادین.
در انتخاب کردن کسی که داره باهاتون دوئل میکنه آزادین. میتونه همکلاسی، همگروهی، و هر کسی باشه.
در انتخاب کردن محل دوئل آزادین(اگه براتون مهمه.)
توجه: در رولتون بقیه دانش اموزا و پروفسور که من هستم هم باید حضور داشته باشیم و این یک شرطه. (نیازی به دخالت مستقیم نیست. همین که اشاره کنید که اون کنار هستیم کافیه)