هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: مغازه اليواندر
پیام زده شده در: ۱۵:۴۹ یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷
#21
- دالاهوف ! امیدوار بودم متوجه باشی که چقدر وضعیت جدیه و نوک چوبدستیتو بی دلیل سمت هر جایی که میبینی نگیری !
- میدونی مشکل چیه پیرمرد ؟ ما 3 روزه که تو جنگلیم و تا حالا حتی یه رد پا هم از اژدها پیدا نکردیم !
- مرد جوان تو واقعا اینطور فکر میکنی ؟! خیلی نشونه ها هست که دیدیم ! فکر میکنی چطوری تا اینجا اومدیم ؟
- اوممممم ! پس بهتره بهم بگی که الان چرا پشت این بوته ها قایم شدیم ! کمرم خشک شد ! من اژدهایی نمیبینم !
- حالا چی ؟ الانم نمیبینی ؟
دالاهوف سرش را به اطراف میچرخاند و اژدهایی سبز رنگ که کم کم به حیطه دید او وارد میشود را میبیند ...
- خب حالا دیدمش ! الان کارشو تموم میکنم !
- چی ؟ اوه دالاهوف ... تو خیلی مرد نادان و عجولی هستی ! فکر میکنی میتونی با اون طلسمای شومت یه اژدها رو بکشی و ریسه قلبشو در بیاری ؟ شرم آوره !
- میشه انقدر با من مثل بچه هایی که یه بابابزرگ نصیحتشون میکنه حرف نزنی ؟! اگه بلدی خودت بکشش !
پیرمرد سرش را برمیگرداند و دالاهوف ادایش را در میاورد .
پیرمرد همانطور هم که پشتش به دالاهوف است با لحنی که نشان دهنده احساس خاصی نیست میگوید :
- صورت قشنگیه دالاهوف ! میتونم بهت بگم که تقریبا برای بار اول عالی بود ! فقط کمی رو حرکت ابرو هات کار کن !
دالاهوف که از اینکه تحقیر شده عصبانی است تصمیم میگیرد داد بزند که یکهو به یاد میاورد در چند متری اش یک اژدهای گرسنه وجود دارد . پس با صدایی آرام ولی همچنان عصبانی میگوید :
- چطور جرئت میکنی ؟ من یه مرگخوارم و ...
پیرمرد که کوچکترین اثری از ترس در چهره اش نیست میگوید :
-و چی پسرم ؟ و میتونی منو بکشی ؟ خب بکش ! منتظر چی هستی ؟
دالاهوف به یاد میاورد که بدون پیرمرد نمیتواند به ریسه قلب اژدها برسد پس سکوت میکند .
پیرمرد نگاه سردی به دالاهوف میکند و بعد گیاهی که چند دقیقه بعد از ورودشان به جنگل به جنگل از یک بوته عجیب قرمز چیده بود از جیبش در میاورد و به او میدهد : این موقتا میکشتش تا ریسشو در بیاریم . اگه بکشیش نیروی داخل ریسش هم از بین میره ... چون اونو موجودات مخصوصین . اژدها های قرمز رو میگم . اینو بزار جلوش تا بخوره .
دالاهوف که مردد است چند قدم جلو میرود و از پشت بوته گیاه را جلوی موجود میندازد . اژدها کمی به آن نگاه میکند و بویش میکشد اما در نهایت آنرا میخورد .
چند دقیقه بعد پیرمرد و دالاهوف خوش حال و خندان با ریسه قرمز رنگی که در دست دارند در حال خروج از جنگلند .
.
.
.
.
جلوی در خانه دالاهوف
- خب دالاهوف ! قرارمونو که یادت نرفته !
- چه قراری ؟
- فکر نمکنی 10 گالیون بهم بدهکاری ؟
دالاهوف چهره اش را در هم میکشد : اما تو کاری نکردی ! خودم اون برگو انداختم جلوش ! ممکن بود بکشتم ! آثاری از ناراحتی در چهره پیرمرد پدیدار نمیشود . فقط میگوید : اوه پسرم راست میگی ! تو چیزی بهم بدهکار نیستی . فقط یه چیزیو یادم رفت ! این معجونو بگیر و قبل از استفاده از ریسه روش بریز . نیروشو بیشتر میکنه . موفق باشی .
دالاهوف با تردید معجون را میگیرد و پیرمرد بشکنی میزند و محو میشود .
خب باید قبول کنم که اینکا دالاهوف خیلی احمقانه بود . آخه کی بعد از اینکه میفهمد یکی حقش را خورده معجونی بهش میدهد که نتیجه کار را بهتر کند ؟! اما به هر حال دالاهوف معجون را روی ریسه ریخت . در کمال بهت ریسه در چشم به هم زدن خاکستر شد و بعد خاکسترش به یک یادداشت کهنه با عکسی از چهره خندان پیرمرد تبدیل شد که در آن نوشته شده بود : اون تنها اژدهای قرمز منقرض نشده بود پسرم !


ویرایش شده توسط لاورن د مونتمورنسی در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲ ۱۷:۳۲:۳۴
ویرایش شده توسط لاورن د مونتمورنسی در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲ ۱۹:۱۴:۲۴

We all have both light and dark inside us . What matters is the part we decide to act on . That is what we really are ... S.B

تصویر کوچک شده



پاسخ به: بزرگترين دليل قهرمان بودن هري چيه؟
پیام زده شده در: ۱۳:۵۴ یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷
#22
پایداری و وفاداری به یک باور و عشق و شجاعت فوق العاده ای که با هم ترکیب شده بودن شخصیت تحسین بر انگیز هری رو به وجود آوردن .


We all have both light and dark inside us . What matters is the part we decide to act on . That is what we really are ... S.B

تصویر کوچک شده



پاسخ به: در مقابل ولدمورت چه ميكنيد؟
پیام زده شده در: ۱۳:۴۱ یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷
#23
سعی میکنم بهش بفهمونم که اگه از راهی که رفته برگرده چه احترامی بهش میگذارن و اگه از قدرتش خوب استفاده کنه اسمش به عنوان یه جادوگر برازنده تو تاریخ ثبت میشه . خب شاید احمقانه به نظر بیاد اما به نظرم تو تاریک ترین وجود ها هم روزنه ای از عشق وجود داره چون تو سرشت انسانهاست و حتی اگه بتونی کمرنگش کنی نمیتونی از بین ببریش ...و برای اینکه یه آدم برگرده شاید فقط یه تلنگر لازم باشه ...
تنهایی خیلی آدما رو بد میکنه . تام هم یه بچه تنها بود و کسی اونو نمیفهمید چه تو یتیم خونه و چه تو هاگوارتز . اون نیاز به اثبات خودش داشت و اینکه نادیده گرفته میشد روز به روز اتشش رو به خون زیاد تر کرد و کاری کرد قلبش سیاه و سیاه تر بشه ...
اون فکر میکرد هیچکس اونو قبول نداره و دست کم گرفته میشه پس سعی میکرد با کشتن آدما دیگرانو مجبور کنه ازش پیروی کنن و توجه همه رو جلب کنه ... دوست داشت اسمش سر زبونها باشه حتی به قیمت بدنامی ... فقط میخواست عده ای باورش کنن ... اون چون عشقی ندید نتونست عشقی تو وجودش داشته باشه ... اما شاید اگه فکر کنه کسی دوستش داره و بهش نزدیک شده نه فقط بخاطر قدرتش بلکه بخاطر خودش شاید برگرده ...
من دوست ندارم مثل بقیه فقط به فکر کشتنش باشم ... خب اگه کشته بشه قدرتش هم با قسمت سیاهش از بین میره ...اما اگه برگرده با قدرتش میتونه کارای بزرگ و خوبی انجام بده ...
این موضوع نه فقط در مورد ولدمورت و بلکه در مورد تموم مرگخوارای دیگه صادقه ...
من یجورایی بهشون حق میدم ، چون اینکه مردم وانمود کنن تو کسی هستی که واقعا نیستی ، آدمو دیوونه میکنه ...


ویرایش شده توسط لاورن د مونتمورنسی در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲ ۱۳:۴۶:۲۳
ویرایش شده توسط لاورن د مونتمورنسی در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲ ۱۳:۴۸:۱۴

We all have both light and dark inside us . What matters is the part we decide to act on . That is what we really are ... S.B

تصویر کوچک شده



پاسخ به: اگه کلاه گروه بندی رو سرتون بگذارن تو کدوم گروه می افتید؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۳:۰۹ یکشنبه ۲ دی ۱۳۹۷
#24
بدون شک و با افتخار ریونکلاو !


We all have both light and dark inside us . What matters is the part we decide to act on . That is what we really are ... S.B

تصویر کوچک شده



پاسخ به: مهد کودک دیاگون
پیام زده شده در: ۲۰:۲۳ شنبه ۱ دی ۱۳۹۷
#25
- خب بچه دیگه خیلیییییی خستم کردی !
باتریکس دندانهای زشتش را نشان داد و روی هم کشید و با خودش فکر کرد ای کاش این مسئولیت را قبول نکرده بود ...
- اینو بگیر ! د میگم بگیر دیگه !
بچه مثل گیج و منگ ها چوبدستی را که بلاتریکس سمتش دراز کرده بود گرفت .
- خب ! حالا بگو : آواداکاداورا !
بچه گردنش را کج کرد .
- چوبدستی رو برعکس گرفتی پسره بی مغز !
بچه گردنش را کج تر کرد : آواکادو !
- چی ؟
- آواکادو !
بچه مثل دیوانه ها چوبدستی را تکان میداد . انگار آتش گرفته باشد !
- آواکادو نه ! آواداکاداورا ! آ - وا - دا - کا - داو - را ...
حرفش تمام نشده بود که یکدفه چشمهایش گرد شد . بلاتریکس فریاد زد : ای احمق ! چوبدستتو سمت من نگیرررررر !
اما دیر شده بود ...


ویرایش شده توسط لاورن د مونتمورنسی در تاریخ ۱۳۹۷/۱۰/۲ ۱۳:۱۸:۳۱

We all have both light and dark inside us . What matters is the part we decide to act on . That is what we really are ... S.B

تصویر کوچک شده



پاسخ به: کتاب جامع معجون سازی نوین
پیام زده شده در: ۱۹:۲۵ شنبه ۱ دی ۱۳۹۷
#26

کتاب معجون سازی نوین ، نوشته لاورن د مونتمورنسی _ بخش 2

معجون دوم - معجون هیلیوسا

کاربرد : اتفاقات یک ساعت گذشته را از ذهن شخص پاک میسازد .
رنگ : سبزآبی - فیروزه ای
بو : بی بو
سازنده : لاورن د مونتمورنسی

مواد لازم :
- چوب خیس گردوی سیاه
- عسل زنبور قاتل
- مغز ماهی آزاد
- آب اقیانوس
- خون استفاده کننده معجون

نکات :
این معجون فقط میتواند یکبار در عمر هر فرد استفاده شود .

طرز تهیه :
ابتدا مغز ماهی را درسته توی آب اقیانوس بگذارید و اجازه دهید تا یک ساعت داخل آن بماند . در این حین شروع به برش چوب گردوی سیاه که با آب باران خیس شده بکنید و آنرا تا میتوانید کوچک کنید . هر چه قطعات آن کوچکتر باشد سرعت اثرگذاری معجون بیشتر است . چوبهای خرد شده را با عسل زنبور قاتل ترکیب کنید و 3 - 4 دقیقه هم بزنید تا رنگ سبز محسوسی پدیدار شود . حالا 2 قطره از خون استفاده کننده را به معجون اضافه کنید و درآخر مغز ماهی که در آب گذاشته بودید داخل آن بریزید .

معجون شما آماده است !
خوب از آن استفاده کنید !



We all have both light and dark inside us . What matters is the part we decide to act on . That is what we really are ... S.B

تصویر کوچک شده



کتاب جامع معجون سازی نوین
پیام زده شده در: ۱۹:۲۵ شنبه ۱ دی ۱۳۹۷
#27
همانگونه که میدانیم ، معجون ها قسمت بزرگی از هنر جادوگری را در بر گرفته و روزانه نیاز های مختلف جامعه جادوگری را برطرف میکنند .
گرچه مراجعه به کتاب های قدیمی اساتید پیشین در دهه های اخیر تا حدودی کارساز بوده ، و کتاب های معینی هر ساله در هاگوارتز تدریس میشود ، اما نیاز ما به کتابی جامع و نوین حاوی معجون های امروزی و جدید ، کاملا واضح و مبرهن است .

معجون اول - معجون مونتوس
کاربرد : شما را به یک صحنه خاص در موقعیت و زمانی مشخص میبرد تا بتوانید دوباره آنرا ببینید .
رنگ : آبی
بو : بستگی به نوع خاطره دارد .
سازنده : لاورن د مونتمورنسی

مواد لازم :
_ خاکستر پر سوخته ققنوس
_ نمک دریایی
_ پر پروانه
_ جوهر اختاپوس
_ یک کاغذ که خاطره بر روی آن نوشته شده

طرز تهیه :
اول جوهر اختاپوس را در دیگ ریخته و با کمی نمک دریایی مخلوط کنید . رنگ معجون از سیاه به رنگ شیری مانندی تبدیل خواهد شد . حالا وقت اضافه کردن خاکستر است . آنرا روی سطح مایع بریزید تا وقتی پایین میرود صبر کنید .
حالا پر های پروانه را در قطعات ریز ببرید . دقت داشته باشید که پر رنگارنگ تر به معنای این است که در صحنه خاطره شما رنگهای بیشتری خواهید داشت . حالا تکه های کوچک را یکی یکی داخل معجون بریزید و هم بزنید . اگر همه چیز درست پیش رفته باشد ، رنگهای رنگین کمانی روی سطح مایع ظاهر میشود .
و در آخر ، صفحه کاغذ را توی معجون بگذارید تا جوهرش درون آن حل شود و بعد خود کاغذ را بیرون بکشید .

معجون را درون بطری بریزید و از نتیجه کار لذت ببرید ...



We all have both light and dark inside us . What matters is the part we decide to act on . That is what we really are ... S.B

تصویر کوچک شده



پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۹:۱۳ شنبه ۱ دی ۱۳۹۷
#28
سلام به دوستای عزیز و شجاع محفل ...

امیدوارم حال همگی خوب باشه !

لاورن د مونتمورنسی هستم و به طور رسمی میخوام درخواست کنم که منو تو جمع فوق العادتون بپذیرین !
باور کنین من هرکاری میکنم تا یه عضو خوب باشم !
از اولی که به هاگوارتز اومدم این رویای من بوده که بیام تو گروهتون و قسمتی ازش باشم !
من میتونم خیلی کارا برای محفل بکنم .... پدرم یه معجون ساز حرفه ای بود ، اون خیلی چیزا یادم داده ...
چیزایی که فقط من بلدم ! معجون های فوق العاده ای که میتونم با افتخار به محفل بدم تا هر روز شکست ناپذیر تر از دیروز باشیم ...


با احترام
لاورن د مونتمورنسی



We all have both light and dark inside us . What matters is the part we decide to act on . That is what we really are ... S.B

تصویر کوچک شده



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۳:۳۶ چهارشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۷
#29
درخواست تغییر


نام : لاورن
فامیلی : د مونتمورنسی
گروه هاگوارتز : ریونکلاو
گروه ایلورمونی : مرغ تندر
چوبدستی : هورن بیم (ممرز) - مغز موی تک شاخ - 12 اینچ - انعطاف پذیر
نژاد : دورگه
پدر : لئونارد د مونتمورنسی (جادوگر)
مادر : الی کارترز (ماگل)
محل زندگی : دهکده بلک تورن (دهکده آلوچه جنگلی)
بوگارت : مرگ خانواده
پاترونوس : بای استالیون (نوعی نژاد اسب)
جارو : نیمبوس 2000
حیوان دست آموز : جغد برفی
ویژگی های ظاهری :
موهای بلند سیاه و لخت
چشم های درشت و سیاه
قد نسبتا بلند
ظریف اندام و لاغر
استعداد ها :
- نامرئی شدن
- ساخت معجون ها و اجرای طلسم های خیلی سخت
- جانور نمایی (پلنگ)
-معجون عشق ساختن
سرگرمی ها :
- مطالعه
- رفتن به کتابخانه
- برنامه ریزی
- تشکیل و رهبری انجمن ها


___________

انجام شد!


ویرایش شده توسط لاورن د مونتمورنسی در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۲۹ ۱۳:۲۸:۱۳
ویرایش شده توسط تاتسویا موتویاما در تاریخ ۱۳۹۷/۹/۲۹ ۱۴:۳۳:۴۴

We all have both light and dark inside us . What matters is the part we decide to act on . That is what we really are ... S.B

تصویر کوچک شده



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۷ دوشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۷
#30
کلاه عزیز بازم سلام
ببخشید خیلی مزاحم میشم
همونطور که گفتی شخصیتای فرعی تایید نمیشن

پس اسممو باید عوض کنم ولی نام کاربریم تیا مایرزه
میتونم یه اکانت دیگه بزنم و تو دوباره بندازیم ریونکلا !؟


We all have both light and dark inside us . What matters is the part we decide to act on . That is what we really are ... S.B

تصویر کوچک شده







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.