هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: مشنگ ها از جادوگرها بدشون میاد یا بی تفاوت اند؟
پیام زده شده در: ۹:۱۹ دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸
#21
بدشون میادو میترسن!!
بدشون چون اونا نمیتونن از جادو استفاده کنن تا کمکشون کنه!!
میترسن چون جادوگرا قویتر از اونان!!


Salazar slytherin is a dark Hogwarts founder
Honor to him
تصویر کوچک شده


پاسخ به: آينده ي سايت جادوگران؟؟( همه ميدانيم كه سرانجام روزي هري پاتر به پايان ميرسد)
پیام زده شده در: ۹:۰۹ دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸
#22
پایان سایت جادوگران!؟
پایان جادوگری؟!
نه!!
خود جی.کی.رولینگ هم گفت:
"من هیچ وقت پایان هری پاتر را ننوشتم!به خاطر اینکه جادو پایان ندارد و هری در یادها باقیست.....چون جادوست و جادو در ذهن ها ماندگار است!!"
این حرفو تو آخرین فیلم هری پاتر گفتو اکثرن گریه شون گرفت!!

دنیل ردکلیف؛ اما واستون؛ روپرت گرینت؛تام فلتون؛ گری اولدمن؛رالف فینس؛ آلن ریکمن؛ بانی رایت؛ هلنا کارتر؛خیلیا!!

این داستان جادو و جادوگری تا آخرش هستو مام که از همه بیشتر دوسش داریم پایشیم!!
پرچم جادوگرانم با رول نویسیو داستان نویسی هری پاتر ادامه میدیمو میگیم:ما تا همیشه پاتر هد هستیم!"
کسایی که یه همچین انگیزه ای ندارن.....چرا توی این سایت عضو شدم اصصن!!؟
این سایت با پاتر هدا بالا میره بالاتر از اون چیزی که رولینگ فک میکرد که هری پاتر بره!!

ما هم همیشه این خالق و خلقتشو یادمون میمونه!!


Salazar slytherin is a dark Hogwarts founder
Honor to him
تصویر کوچک شده


پاسخ به: چگونه با سایت جادوگران آشنا شدید؟
پیام زده شده در: ۸:۴۵ دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۸
#23
یه روز وقتی تازه با هری پاتر آشنا شدم؛ سرچ کردم"وزارت سحر و جادو"!!
بعد مقاله ی مصاحبه با وزیر سحر و جادوی کشور بالا اومد!!
تصویر کوچک شده

اولین باریم که اسمشو شنیدم......تو ویکی پدیا نوشته بود.......وارد لینکش شدم و........عضویت!!


Salazar slytherin is a dark Hogwarts founder
Honor to him
تصویر کوچک شده


پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۱۹:۳۵ شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۸
#24
اسم و نام فامیل: ( در صورت تمایل):
سایه
جنسیت ( در صورت تمایل ):
این چه سوالیه از یه خانوم!؟اَخیی...........گفتم کع...........دخدر!!!
سن( درصورت تمایل) :
الان سینزده 13
شهر محل تولد ( در صورت تمایل):
واااااااااااا.......نوشهر شمال کشور...........جاده چالوسو هرکی رد کنه شهرمونو میبینه!!
محل زندگی ( در صورت تمایل):
همونجا
شغل ( در صورت تمایل ):
ندارم.............دانش عاموزم!!
تحصیلات ( در صورت تمایل):
...............دانش عاموزم................
فعالیت های جنبی ( در صورت داشتن و تمایل):
نقاشی.............گشت و گذار با دوستان در نتو بیرون(هراز گاهی)........اینستای تام فلتونو چک کنم!!
نحوه آشنایی با هری پاتر و میزان علاقه( ضروری):
وقتی 10 سالم بود....دوست جان پاترهدم........بهم کتاب هری پاتر و سنگ جادو کادو داد............دیگه من از همون موقع که خوندم عاشقش شدم.........بعد وقتی 11 سالم شد همه رو دانلود کردم به فارسی.........بعد 12 سالگیو الان انگلیسی مینگریم_______
میزان علاقم:تصویر کوچک شده

علاقه های شخصی خودتون ( در صورت تمایل):
کتاب خوندن..............نوشتن درباره ی هرچی.........تمرین والیبال!!
کتاب هایی که مطالعه کردید ( چند مورد رو ذکر کنید):
نخندینااااااا
هری پاتر و سنگ جادو
هری پاتر و تالار اسرار
هری پاتر و زندانی آزکابان
هری پاتر و جام آتش(1و2)
هری پاتر و محفل ققنوس(1و2و3)
هری پاتر و شاهزاده دورگه(1و2)
هری پاتر و یادگاران مرگ(1و2)
همه ی هری پاترا به انگلیسی دوباره
کتابخانه ارواح
تیمارستان متروک
طلسم مرلین
کتابای آر.ال.استاین
و هزارتا دیگه چون من عاشق کتابم


Salazar slytherin is a dark Hogwarts founder
Honor to him
تصویر کوچک شده


پاسخ به: تا به حال خواب هری پاتری دیدید؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۸:۴۹ شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۸
#25
من یه خوابی دیم کع شاید خنده دارع ولی بعدش من داشتم گریه میکردم!!

خاب دیدم تو راه مدرسه یه گربه پشت سرم تا خونه میدو من وقتی میرسم خونه برمیگردم که به گربه بگم پیشته...............یه خانم جدی پشت سرم دیدم!!گفتم:ببخشید.............شما؟
گفت:پرفسور مینروا مک‌گونگال..........شما باید همون جادوگری باشین کع من اومدم دنبالش و اسلایترینی ها منتظرشن!؟
من:هاااااااااااااااااااااااااااا ؟؟؟؟من؟نهههههههه!!
مک گونگال:عارههههههههه..............تو خعلی خنگی که دروز به من غذا ندادی!!منم نامه‌ی دراکو مالفوی و هاگوارتز رو بهت نمیدم!!
من:نهههههههههه ..............بده ............میدم!!!(غذا منظورمه)
مک گونگال:نخاستم....بیا این نامه هاگوارتز!!نامه رو که گرفتم...............تو هاگوارتز با وسایل و چوب دستیه سالازار ظاهر شدم!!!تو دلم گفتم:رمزتاز بود!کع یکی گف:عاره......پس چی؟!
برگشتم:داشتم غش میکردم چون دراکو رو دیدم ولی حیف که فریاد روشنایی پس از تاریکی نظام مند مادر مارا از خاب عزیز بیدار نمود!!

چوب دستیه سالازار اسلایترین عظیم
تصویر کوچک شده


Salazar slytherin is a dark Hogwarts founder
Honor to him
تصویر کوچک شده


پاسخ به: آشپزخانه ی اسلیترین
پیام زده شده در: ۱۰:۰۲ شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۸
#26
بانز ابروهاش میره تو همو میگه
عاخه من با تو.......چیجوری واسه ارباب استیک گوش دروست کنم!؟!؟
ایناهاش.....اینجوریه!!
تصویر کوچک شده

کراب:خودم میدونسدم!!خاستم ببینم تو چیزی بلدی!!
بانز:آخ.......من باید صبر ایوب داشته باشم!!
کراب:ایوب کیه؟؟
بلاتریکس:هییییییییییییییی...............ارباب گشنن!!!
بانز:وااااااای...................بلا بهتر دستور بده!!
کراب: من هیچی نگفتم!!
بلاتریکس پوزخند زدو گفت!ایوب ارباب جدیده بانز؟!
بانز: یه عادمه تو مشنگی کع به صبور معروفع!!
بلاتریکس:دیگه اسمه یه مشنگو برای هدیه دادن بهت نیار.............ارباب برات چی کم گذاش!!؟؟
بانز:هیشی...وللش!!خب...نمک و فلفلو باید از.............
کراب:ارباب...ب....ب...........بپرسیم!!؟
بانز:ارباب گشنن!!!چیکار کنیم!!؟؟
بلاتریکس:من میرم بپرسم ترسوها!!

پنج دیقه بعد_اتاق ارباب..........

بلاتریکس:ارباب!!؟
ولدمورت:غذامون چه شد!!؟؟
بلاتریکس:مرگخوارهای زیر دستتون-بانزو کراب-دارن برای روی مبارک غذا درست میکنن.....میخاستن یه سوالی بپرسن که از خشم شما مثل همیشه- ترسیدن و من اومدم خدمتتون!!
ولدمورت:میشنوم
بلاتریکس:ارباب!!غذاتو چیجوری باشه؟!تند؟!نمکی؟!
ولدمورت:اوممممممم...........تند........یه کم تند نه دهنم بسوزع!!
بلاتریکس:البته.......دهان مبارک نباید بسوزه.............الان میرم به مرگخوارهاتون میگم که یه کم تند درس کنن..........قربان!!

پنج دیقه دیگه_آشپزخونه........


بلاتریکس با فریاد:شما دوتا؟یه کم تند درس کنین!!نه دهن ارباب بسوزه!!
بانز و کراب:چشم!!
بلاتریکس میره و کراب و بانز با دیگ و وسایل عاشپزی میمونن!!
کراب:خب این.............ن..........نمک و ف........فلفل!!
بانز:اونقد نریززززززززززززز!!
کراب:نهههههههههه.......تند شد......نشد؟
بانز:شد خنگ!!ارباب مارو میکشهههههههههه!!بلاتریکسو چیکار کنیم!!!؟؟؟
کراب:فقد فرااااااااااااااااااااار!!!!


ویرایش شده توسط سالازار اسلیترین در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۲۵ ۱۷:۳۶:۴۹

Salazar slytherin is a dark Hogwarts founder
Honor to him
تصویر کوچک شده


پاسخ به: سوروس اسنیپ عاشق و وفادار
پیام زده شده در: ۱۲:۳۷ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۸
#27
متن عکس اولمو با این آهنگ گوش بدین..........عاشقانه تره!!!

آهنگ از عشق بگو رضا بهرام

چشمــانش، دار و ندارم بــود… دار و ندارم کـو؟●♪♫
من دل بستم، به آن که دلدارم بود… دلبرِ نازم کــو؟●♪♫



Salazar slytherin is a dark Hogwarts founder
Honor to him
تصویر کوچک شده


پاسخ به: سوروس اسنیپ عاشق و وفادار
پیام زده شده در: ۱۲:۲۷ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۸
#28
تصویر کوچک شده

میترسید......ترس از خواندن ذهنش؛خواندن ذهنی معشوق......میترسید "لرد سیاه"که اکنون در اوج قدرت بود، ذهنش را بخواند........و او را از این همه تلاش آن هم در این دنیای فانی و بیرحمش جدا کند.ذهنش.........ذهنش....که ناگهان از خواب پرید. ذهنش درگیر خوابی که دیده بود شد. به اطرافش نگاهی انداخت... در دفتر مدریت مدرسه ی همیشگی اش نشسته بود.نه!خوابه!!... مگه اتفاقی که تو خواب دیدی واقعیت پیدا میکنه:)!!...خودش را با این جملات آرام میکرد.همه را از خود رانده بود و همه ی دانش آموزان از او میترسیدند. میخواست این خاطر آزرده را رها کند و برای همیشه دستانش را برای آغوش باز زندگی وا کند... مگر میشو؟... نه!... او ماموریت داشت!معموریتی به قیمت "جانش"!ترسید.از جایش برخاست و شروع به قدم زدن کرد... از مدرسه بیرون رفت. سرعت پاهایش بیشتر شد. نمی دانست به کجا میرود، فقط میخواست دور از مدیر و مدیریت و مدرسه ی آرزوهایش باشد.


به بید کتک زن نزدیک شد........بیدی که در نزدیکی‌آن معشوقه‌اش را خون لجنی خطاب کرده بود.از عصبانیت او را از خود رانده بود...جایی که برای اولین بار از جیمز، تنفرش را بروز داده بود...ذهنش را از خاطرات آن دوران دور کردو سعی کرد خودش را به خاطرات خوش آن روزها نزدیک کند.سرمای گزنده دیوانه سازها باعث شد لبش را بگزد.ترسید که این دیوانه سازها، او را از شادی های اندک گذشته محروم کنند. چرا اینگونه شده بود؟ترس.....ترسیدن.....ترسو....آخرین حرفی کع از هری شنید...........ترسو.........نه؛نه نباید میترسید.به سمت مدرسه راه افتاد. نمیدانست در این مدرسه پر از راز به کجا میرود و پاهایش او را تا کجا همراهی اش میکنند.میدوید و میدوید.در راهرو بود که با اولین تشعشع خورشید روی گونه های سرد و بی روحش ایستاد.یاد آخرین دیدارش با او افتاد.روبه روی خورشیدی سوزان از عشق ایستاده بود.او هم مانند این خورشید بود، از کاری که کرده بود پشیمان خشمگین بود و از عشق میسوخت.......دندان هایش را روی هم سایید.جایی برای گریه میخاست. چشمانش را به راهی که الان درحال دویدن در آن بود، بست. بعد از چن لحظه ایستاد؛ روبه روی دری بود. در را باز کرد، نمی خواست با چیزی مواجه شود که حالش را بدتر میکرد. اتاق خالی، ولی پله های زیادی داشت؛ به جایی میرسید که چشمان پر از اشکشس نمی گذاشت ببیند. وارد اتاق شد و در را پشت سرش بست تا کسی او را در این حال نبیند. مدیر مغروری که غروش چون شیشه ای درحال خرد شدن بود. از پله ها با دقت پایین رفت، چون چشمانش تار شده بودند و درست نمیدید پایش را کجا میگذارد. ناگهان زیر پایش خالی شد و پایش که نای نگه داشتن صاحبش را نداشت او را انداخت. سرش را بلند کرد. چشمانی نافذ و سبز آن هم مانند معشوقه اش به او مینگریست!!بادستانی خاک آلود، چشمانش را تمیز کرد. بغض، کلویش را پر کرده بود. بغض از تنهایی، از عشق و عشق! میخواست هق هق گره هایش ستون های هاگوارتز را بلرزاند ولی حیف که بغضش نترکید. بلند شد. تصویری که میدید او را از درون خرد کرد. چرا پاهای بی‌مصرفش او را وادار به آمدن به این مکان نحس کردند.؟!از عصبانیت میلرزید. خودش را در کنار لیلی اونزدید. ولی نه.....ناراحت نباش.....پسری که زنده ماند....پسر لیلی، عشق چند ساله‌اش. او هم رفته بود. هری را تاحالا سرکوب میکرد و حالا که به او نیاز داشت، رفته بود. به نگاه کردن به چشمان شبیه مادرش، به کشتن لرد سیاه که قاتل لیلی مادر هری و عشق او بود، به سر و سامان دادن به ذهن دیوانه اش با نگاه کردن به او...نیاز داشت!!حالا که او را میخواست نبود!! ناگهان اسنیپ عاشق و ناراحت؛ تبدیل به اسنیپی خشمگین شد....نفرت...چیزی که همه وجودش را هم اکنون فرا گرفته....نفرت از خیلی ها......نفرت از لیلی که او را به راحتی تنها گذاشت، نفرت از خودش که او را از خود رانده بود، نفرت از جیمز که عشفش را ربوده بود، نفرت از هری، آلبوس، رون و هرمیون....از همه آنها....که اورا در این موقعیت تنها گذاشتند. مانده بود چه کند که ناگهان همه وجودش شد زمزمه‌ی:
..........................
لرد سیاه؛ لیلی را کشت....تو به پسرش "هری پاتر" کمک میکنی.....تو به پسر برگذیده کمک میکنی!
چشمانش را بست و پلک های سنگی از نخوابیدنش را روی هم فشار داد و به زور باز کرد. به چشمان براق لیلی چشم دوخت و سعی کرد گریه نکند.......ولی گریه، خیلی وقت ها پیش امانش را بریده بود. گریه، صاحب قلب و روحش شده بود.سالها گریه نکرده بود تا پرغرور باقی بماند!!ولی نه........شاید.الان نه.....بغض رسوب کرده اش در گلو ترکید....هق هق گریه هایش را با فریاد"اکسپکتو پاترونیو"خفه کرد.آهویی سفید و شاد اطرافش شروع به دفیدن کرد و با سرعت به سمت پنجره رفت و از نظرش دور شد.
آری......او....."سوریوس اسنیپ"......."همیشه" به یادش بود؛ حتی، "بعد از این همه مدت".................



I_ALWAYS_LOVE_SNAPE#


Salazar slytherin is a dark Hogwarts founder
Honor to him
تصویر کوچک شده


پاسخ به: تدریس خصوصی بازیگری
پیام زده شده در: ۱۰:۵۵ چهارشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۸
#29
سوژه: فرض کن که یه کاری کردی و الان توی اتاق بازجویی هستی و دارن ازت بازجویی می کنن!

گوش بده سالازار اسلایترین گناهکار!!!
سالازار: چیو!؟
باز پرس: بزار حرف بزنم سالاز خان.....دهنه باز پرسو باز نکنیاااا...از من به تو نصیحت!!
سالازار: خوب گوش میدم!!
باز پرس: چقد پرویی.........به مرلین قسم ....اگه یه بار دیگه اینجوری حرف بزنی میندازمت هلفدونی!!!افتاااااد؟!
سالازار:خا
باز پرس: .......خب میریم سراغ باز پرسی ازت!!اسم؟
سلازار: تو اسممو میدونی!!
باز پرس: خب!!!ببین!! اسم:سالازار-فامیلی:اسلایترین-مشهور به:اسلایترین -شغل:کشتن گند زاده ها-محل:زندگیت و کارت:تالار اسرار؟
سالازار:عاره!!
باز پرس:خا....ادامه میدم
سالازار زیر لب:میخام ندی!!
باز پرس:چیزی گفتید خانم؟؟
سالازار: نه....فقط گفتم میخام ندی!!
بازپرس:اهِم اهِم!جرمت؟!چیه؟!
سالازار:خودت بهتر از من میدونی.....پس چرا میپرسی؟!
بازپرس:چون دارم صداتو ضبط میکنم!!
سالازار:واقعن؟!
بازپرس:پ.ن.پ، چون دوست دارم!!دارم صداتو ضبط میکنم دیگه!!
سالازار:من از لوس بازیا بلد نیسّم!!خو....جرممو خودت بگو!!
بازپرس:از عادمای زود تسلیم خوشم میاد!!
سالازار:من نه زود تسلیمم و نه سخت گیر نسبت به ماگلا!!
بازپرس:اوه........منم ترسیدم!!بشین!!
سالازار چشمان سبزش را به چشمان بازپرس میدوزد و میگوید:
گوش کن ......خودت میدونی من چن تا ماگلا تو خیابون کشتم ولی این دلیل مهمی واسه من نیست که یه ننگ بزرگ اونم چی اوفتادن تو زندان ماگلا نیست!! حالا زود منو آزاد کن برم....بازپرس!!!
باپرس:خانوممممممممم.........بشنین......من اینجام پرونده دروس کنم اصن!!!الان میفرستمتون......همون زندان ماگلا(با فریاد این جمله عاخرو گف!!)
سالازار:میترکونم این سلول ماگلی رو..به دس نزنین ماگلای کثیف!!
و سالازار رو چن هفته توقیف میکنن چون از اون به بعد دیگه زندان ترکیده بود و زندانی نبود که بخان توش سالازارو نگه دارن!!


Salazar slytherin is a dark Hogwarts founder
Honor to him
تصویر کوچک شده


پاسخ به: قوی ترین مرگ خوار کیه؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ دوشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۸
#30
بلاتریکس و هیچ!
تصویر کوچک شده


Salazar slytherin is a dark Hogwarts founder
Honor to him
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.