هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (گبی.دلاکور)



پاسخ به: وزارتخانه سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۱:۳۰ شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰
#21
توی همین بحبوحه که هر مرگخواری برای خودش بخشی را پیدا کرده ‌‌تبدیل به سازمان شخصی می‌کرد، گابریل از این‌که لازم نیست دنبال یک دفتر برای خودش بگردد بسیار خوشحال و ذوق‌زده بود. او اصلا احتیاجی به سازمان مشخص نداشت... همه جا سرای او بود و او می‌توانست بدون نیاز به بحث و جدل با دیگران از یک گوشه شروع می‌کرد و به انتها می‌رسید و از همان انتها دوباره به گوشه بر می‌گشت و این چرخه رو تا بی‌نهایت ادامه می‌داد.

سپس، همینطور که دستگاه‌های تمیزکنِ خودکار را فعال می‌کرد تا از سر و روی وزارتخانه بالا بروند و کثیفی‌ها را هورت بکشند، به طرف در ورودی رفت و تابلوی وزارت جدید را کمی کنار زد و تابلوی جدیدی را کنارش نصب کرد.


دولت کج و کوله، ملت گوشت و دنبه، همه در کنار هم برای پاکیزگی جامعه تِی در دست می‌گیریم!



و با بوسه‌ای به تِی بنفش و خوشگلش، به وزارتخانه برگشت تا تک تک سازمان‌ها را از دم تِی و شوینده بگذراند.


گب دراکولا!


پاسخ به: کلاس «پیشگویی»
پیام زده شده در: ۲۱:۳۳ جمعه ۱ مرداد ۱۴۰۰
#22

جلسه‌ی اول تدریس کلاس پیشگویی



در مدرسه‌ی جادوگری هاگوارتز، شور و شوق زیادی به چشم می‌خورد. ترم تابستانی شروع شده بود و همه بسیار خوشحال به نظر می‌رسیدند و داشتند با آمادگی بالا، دنبال کلاس‌های این ترمشان می‌گشتند.

البته، همه به جز گابریل.

گابریل اصلا خوشحال نبود و دلایل خودش را برای ناراحتی داشت... یکی از این دلایل این بود که اخیرا تمام هاگوارتز را از دم انواع شوینده‌ها گذرانده بود و از جادو آموز بگیر تا استاد و نیمکت و چوب‌دستی، همه تمیز بودند؛ در نتیجه، گابریل به مکان‌های جدیدی احتیاج داشت تا تمیزشان کند و از این طریق روحش آرام شود؛ اما توی هاگوارتز گیر افتاده بود و نمی‌توانست برود.

اما دلیل اصلی، حسن مصطفی بود که دیروز به سراغش آمده بود و خبر از مرخصی مدرس کلاس پیشگویی داده بود و این‌که حالا او باید تدریس را به عهده بگیرد. هر چقدر هم که گابریل گفته بود پیشگویی بلد نیست و اصلا تدریس چیست، حسن فقط قاه قاه خندیده بود.


- سلام و صد سلام به جادوآموزان زیبای کلاس پیشگویی!
- پروفسور دلاکور، ما پیشگویی داریم. چرا شما اومدین؟
- معلممون نیومده؟
- پس تو رو سالازار بذارید وسایلمونو جمع کنیم آروم بریم تو حیاط.
- اشکال نداره یکم از لقمه‌مون بخوریم؟
- می‌شه پاک‌کن بازی کنیم؟
- به نظر من باید بریم پای تخته تمرین پیشگویی حل کنیم تا برای جلسات بعد آماده باشیم و روونا هم ازمون راضی باشه.
-
- نه عزیزان... چیزه... من از این به بعد براتون پیشگویی تدریس می‌کنم!
- ولی شما که پیشگویی بلد نیستین...
- کی گفته؟ من خیلیم پیشگوی خوبیم. مثلا... مثلا پیش‌بینی می‌کنم که الان از توی کیفم یه قلم‌پر در میارم...

و همین‌طور که از توی کیفش قلم‌پر را بیرون می‌آورد با لبخند گشادی گفت:
- دیدین گفتم!

اما متاسفانه جادوآموزها زیاد علاقمند به نظر نمی‌رسیدند و گابریل برای این‌که نظرشان را جلب کند تا درس را حذف نکنند، باید تلاش می‌کرد.

- با پیشگویی‌های کوتاه مدت درس رو شروع می‌کنیم. من همین الان پیشگویی می‌کنم که الان پلاکس میاد پای تخته و می‌خوره زمین!

پلاکس اصلا علاقه‌مند به آمدن پای تخته نبود، اما گابریل با چشم‌غره و درآوردن وایتکس از توی جیب و نشان دادن تی گوشه‌ی کلاس کمی او را در فشار روحی و جسمی قرار داده بود و نمی‌توانست نیاید.

- خب... الان همینجوری میاد و تق! می‌خوره زمین!

هیچ صدای زمین خوردنی در کار نبود.

- خب... یکم دیگه راه برو... الان دیگه تق! می‌خوره زمین!
-
- می‌خوره ها... یکم صبر کنین!

اما پلاکس خیلی خوب بلد بود راه برود و تنها راه باقی‌مانده کمی غیر انسانی به نظر می‌رسید.

تق!

- دیدین گفتم!

پلاکس به پای دراز گابریل که به شکل ناگهانی تغییر مسیر داد و برایش زیر پایی گرفت چشم غره رفت و قسم خورد روزی با پخش یک کاریکاتور از گابریل آبرویش را در سطح جامعه ببرد.

وقت کلاس رو به پایان بود و دانش آموزها هنوز هم به پیشگویی‌های کوتاه مدت گابریل علاقه‌ای نشان نداده بودند. این لحظات آخرین فرصت گابریل برای نجات شغل و آبرویش بودند و او باید برگ برنده‌اش را رو می‌کرد.

- اهم اهم. برای حسن ختام این جلسه، شما رو دعوت می‌کنم که منتظر آخرین پیشگویی من بمونید... در چند دقیقه‌ی آینده، مدیر مدرسه‌ کاملا تر و تمیز و سفید مفید جلوی در کلاس خواهند بود و شاید کمی هم عصبانی باشن .

با اینکه جادوآموزها اصلا امیدی به این پیش‌بینی _ و همچنین دیدن مدیر مدرسه با حالتی به جز قاه قاه خندیدن _ نداشتند، اما منتظر ماندند. و چند دقیقه بعد با باز شدن در کلاس راجع به تصورشان نسبت به پروفسور دلاکور، تجدید نظر کردند.

حسن مصطفی با لباس و سر و روی سفید جلوی در ایستاده بود و به دلایل شاید نامعلوم، بسیار عصبانی بود.
گویا عوض کردن شیر آب با شیر وایتکس جواب داده بود.


______________________________


تکلیف جلسه‌ی اول:

به عنوان تکلیف، مثل گابریل که به زور پیشگوییشو واقعی کرد، شما هم در قالب رول پیشگویی کنید و برای تبدیلش به واقعیت دست به کارای مختلف بزنید.


گب دراکولا!


پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۲۲:۴۸ پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۰
#23
ترکیب تیم کوییدیچ اسلیترین

دروازه بان: دروازه(مجازی)
جستجوگر: سیستم کنترل هوشمند خودکار (مجازی)
مهاجم‌ها: تینر(مجازی)، پلاکس بلک، هکتور دگورث گرنجر (کاپیتان)
مدافع‌ها: اسکورپیوس مالفوی، بلاتریکس لسترنج

بازیکن ذخیره: گابریل دلاکور


گب دراکولا!


پاسخ به: بنیاد مورخان
پیام زده شده در: ۰:۲۲ سه شنبه ۲۹ تیر ۱۴۰۰
#24
به روز رسانی تعداد نقدها در تالار خصوصی اسلیترین

از پست شماره‌ی ۱۴۸ تا پست شماره‌ی ۲۴۷ هکتور دگورث گرنجر، تاپیک نقد خونه‌ی اسلیترین


لرد ولدمورت فقید: ۱ نقد
بلاتریکس لسترنج: ۲۹ نقد
هکتور دگورث گرنجر: ۱۷ نقد

مجموعا: ۴۷ نقد


گب دراکولا!


پاسخ به: باجه تلفن وزارتخانه (ارتباط با مسئولان)
پیام زده شده در: ۱۲:۲۱ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
#25
ایوا، وزارتت مبارک، وزارتت مبارک!


با تِی توی دهان تمام مخالفان می‌کوبیم، با وایتکس سیاهی چشمانشان را می‌شوییم، جرئت دارید به ساختمون وزارتخانه نزدیک شید تا با حمله‌ی حشرات و دیگ‌های غذایی که منتظر گوشت هستند مواجه بشید!


گب دراکولا!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی پیتر جونز
پیام زده شده در: ۱۴:۵۰ سه شنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۰
#26
پیتر، درسته که تونستی نظر لینی رو جذب کنی اما من تا با چشم خودم نبینم که وایتکس نمی‌خوری جذب نمی‌شم.


گب دراکولا!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی الکساندرا ایوانوا
پیام زده شده در: ۱۴:۴۹ سه شنبه ۱۵ تیر ۱۴۰۰
#27
ایوا، وایتکس هم می‌خوری؟ صابون؟ ترکیب قوی‌ترین شوینده‌های موجود در جهان؟


گب دراکولا!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی ارکوارت راکارو
پیام زده شده در: ۱۷:۵۹ چهارشنبه ۹ تیر ۱۴۰۰
#28
آرکوی عزیزم.


من کاری به وزارت ندارم اصلا. برا همین بهشون گفتم پستشون رو باید جای دیگه می‌زدن. من فقط اون بخشی از حرفاشون رو به نمایندگی از مدیران جواب دادم که خطاب به مدیران بود. اون مثال آخر هم اصلا رو به تو نبود بخدا، با وزارت پارسال بودم. تکرار می‌کنم که برای همین گفتم پستشون رو جای اشتباهی زدن.


حالا چیل کن و لطفا بهم ساندیس و شیرکاکائو بده که خسته شدم.


گب دراکولا!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی ارکوارت راکارو
پیام زده شده در: ۱۷:۳۲ چهارشنبه ۹ تیر ۱۴۰۰
#29
شما اول پستتون حرف از مدیران و زوپس نشینان و اعتمادشون و نظارت انجمن‌ها زدید، پس مسلما اون بخش از حرف هاتون باید توی گفتگو با مدیران باشه.


من توی کل حرفای شما اینکه منظورتون به شکل خاص انجمن وزارتخونه باشه رو ندیدم، الان از دوستان هم پرسیدم اونا هم برداشتشون این بود که روی صحبت با مدیرانه.
چون وظیفه‌ی مدیریت فقط برگزاری انتخابات به بهترین نحو ممکنه و بعد از اون به عهده‌ی کاندیداها و وزیره پس شما باید کاندیداها رو مخاطب قرار می‌دادید نه مدیران و زوپس نشینان و غیره رو.


خیر دیگه صحبتی نیست‌. امیدوارم شما هم متوجه شده باشید.


گب دراکولا!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی ارکوارت راکارو
پیام زده شده در: ۱۷:۰۰ چهارشنبه ۹ تیر ۱۴۰۰
#30
جیسون

اول اینکه پست شما در جای نادرستی زده شده و حرف‌های این چنینی باید توی تاپیک نحوه‌ی برخورد یا گفتگو با مدیران باشه و لطفا در آینده دقت کنید توی محل زدن حرفاتون.


با اینکه می‌فرمایین انتظار معجزه ندارین، ولی کل حرفاتون برای ما معجزه کردن محسوب می‌شه. گذاشتن ناظر برای هر دو سه تا تاپیک؟ اصلا ما انقدر عضو داریم؟

کار نظارت خیلی پر اهمیت‌تر از اون چیزیه که شما فکر می‌کنید‌. من الان همزمان دارم نظارت تالار خصوصی اسلیترین و مدیریت رو انجام می‌دم و انقدر سخته برام که وقت نمی‌کنم یه پست ساده برای دل‌خوشی خودم بزنم، ولی نظارت اسلیترین رو هم نمی‌تونم تحویل بدم، چرا؟ چون عضوی که هم خوب و مناسب باشه و هم حاضر باشه قبولش کنه نداریم. ما برای پیدا کردن ناظر قابل قبول واسه‌ی انجمن‌هایی مثل دیاگون و هاگزمید هم به مشکل خوردیم چون هیچکس وقت و توان رسیدگی بهشون رو نداره و قبولشون نمی‌کنه. تازه واردها رو هم به محض ورود به ایفای نقش نمی‌تونیم بشونیم پای نظارت، باید مدتی بگذره و ببینیم اصلا موندگار هستن و پیشرفت می‌کنن یا نه، بعد ازشون کمک بگیریم. پس لطفا انقدر راحت، وقتی اصلا در جریان مشکلات نیستید قضاوت نکنید.


پ.ن: در ادامه‌ی همین مسئله‌ی کمبود عضو، یکی دو سال پیش یه وزیر داشتیم به اسم کریس چمبرز که دو ماه بعد قبول مسئولیت در رفت کلا. هیچکس قبول نکرد اون وزارت رو ادامه بده، نهایتا چی شد؟ من که همون سال کنکور داشتم وزارت اون سال رو ادامه دادم. خیلی هم وزیر خوب و ساکتی بودم و بهانه‌های بنی اسرائیلی از جمله دخالت توی کار وزیر و اینجور چیزا نمیاوردم، مثل بعضی از دوستان.

امیدوارم امسال وزارتمون مثل پارسال، و وزارت چسبندگی و سازندگی چمبرز نباشه.


گب دراکولا!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.