هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۳:۰۵ دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹
#21
چیکار:
کارآموزی
جمله کامل:
آلبوس دامبلدور 3 ساعت پیش در سالن آرایش ناخن با مادام هوچ کارآموزی میکرد.


ویرایش شده توسط رز وکس در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۳ ۲۳:۲۷:۱۱

Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۲:۱۲ دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹
#22
کجا:
سالن آرایش ناخن !!


Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۲:۰۴ دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۹
#23
کی:
آلبوس دامبلدور


Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۵۲ یکشنبه ۲ آذر ۱۳۹۹
#24
توجه! توجه!
شما درحال خواندن بیوگرافی جذاب ترین،خاص ترین،خفن ترین شخصیت جهان هستید که نه تنها دستمالش بلکه همه چیزش زیر درخت آلبالو گم شده!!
نام: رز وکس
گروه: گریفیندور ~
سن:15
جنسیت:دختر
محل تولد:پاریس،فرانسه
تاریخ تولد:14 مارس 2006
چوب دستی: ساخته شده از چوب بید، ۲۵ سانتی متر با ریسه قلب اژدها، انعطاف پذیر
پاترونوس: راسو
جانور نما:سنجاب
علاقه مندی ها: کتاب خوندن،ورزش کوییدیچ،کتاب نوشتن،نقاشی،یادگیری زبان های مختلف جهان،دوئل و ...
ارباااااااب !!
ویژگی های ظاهری: قد متوسطی داره،چشمای گربه ای که همیشه با القابی مثل:"گربه،پیشی و.." مسخره میشه !!
رز دختری با موهای کوتاه مشکی-قهوه ای و چتریه
که اونارو بلند نگه میداره تا چشمای پر جذبه اش که همه محو تماشاش میشن رو پنهان کنه،باید بگم که چتریای اون اصلا تکون نمیخورن و به همین خاطرِ که بعضیا فکر میکنن چتریاش چسبیده به پیشونیش !!
از همه مهم تر اینکه اصلا دوس نداره کسی به چتریاش دست بزنه!!اکثر وقتا دوس داره لباس شل ول تن کنه ..
رز به ظاهر خودش خیلی خیلی اهمیت میده ولی بعضی وقتا اصلا ظاهرش براش مهم نیست و اهمیت نمیده که بقیه در موردش چی فکر میکنن ..
رز توی هاگوارتز به خاطر زیبایی و مهربونیش محبوب بوده و...
(کی اینو نوشته هااان؟! پس بقیش کو؟! )
ویژگی های اخلاقی:بعضی وقتا خیلی از خود راضیه،سعی میکنه مغرور باشه ولی بی فایده اس،گرم و صمیمی ..
اون همچنین استعداد یادگیری سریع،صحبت با حیوانات و هرچی که فکرشو بکنین داره جز کنترل کردن خودش!!
تنهاییش رو با نوشتن میگذرونه،نمیتونه در مقابل بی محلی کردن افراد نسبت به خودش خونسرد باشه ...
هرجایی بخواد بره قبل از خودش تعریفش اونجاست !!
سرکلاس به حرفای پروفسور گوش نمیده و مشغول کشیدن نقاشیه ولی وقتی پروفسور ازش سوال میکنه هرچی که پروفسور گفته رو مو به مو توضیح میده !!
با این حال رز معتقده که به هیچ دردی نمیخوره …
و این دردها هستن که از چپ و راست بهش میخورن …
حس میکنه بدبخت ترین فرد تو جهانه !!
بعضی وقتا فکراشو بلند بیان میکنه که کار دستش میده !!
رز به مرگخوار بودن،کارای ترسناک و عجیب غریب و ورد آوادا کِداورا(avada kedavra) علاقه زیادی داره!
الگوی اول و آخرش پروفسور اسنیپ هست.
.
.
در صورت امکان جایگزین قبلیه بشه لطفا !

----

جایگزین شد.


ویرایش شده توسط رز وکس در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۲ ۲۱:۰۱:۵۱
ویرایش شده توسط رز وکس در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۲ ۲۱:۱۶:۴۰
ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۹/۲ ۲۱:۳۳:۵۵

Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۴۴ پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹
#25
درود بر ارباب ..
خوبید؟!
میتونین اینو برام نقد کنید ارباب؟!
خیلی تلاش کردم جدی بنویسم و طولانی نباشه ولی موفق نشدم .. میدونم اشکال خیلی خیلی زیادی دارمو بخاطر همین اومدم پیشتون یادم بدید تا رفعش کنم.
و اینکه ببخشید سوژه خوبی نداشتم ..
بازم ببخشید ارباب ..


درود بر شما رز.

ما خوبیم!

نقل قول:
خیلی تلاش کردم جدی بنویسم و طولانی نباشه ولی موفق نشدم
تلاش نکن. اگه لازمه طولانی بشه، بذار بشه.

نقد شما رو با پروفسور اسنیپ فرستادیم. ازش بگیرین!



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۳۰ ۲۲:۱۱:۰۰

Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: دفترچه خاطرات هاگوارتز
پیام زده شده در: ۱۹:۱۵ پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۳۹۹
#26
« بسم الله الرحمن الرحیم »

ناهار را که در سالن غذا خوری خوردیم،دراز کشیدم روی فرش سرمه ای رنگ خوابگاه گریف ..
نور آفتاب از پنجره به صورتم رسیده بود و ناز میکرد ..
خسته از دیدن منظرهٔ تکراری دیوار و پنجره و از همه مهمتر منظرهٔ تکراری هاگوارتز
و خسته از شنیدن صدای ورد گفتن بچه ها ..
چشم هایم را بستم و دست هایم را زیر سر گذاشتم،صدای جغدی از شیشه های قلعه عبور کرد و جهید توی افکارم !
و به این فکر کردم که الان دلم میخواهد کجا باشم ؟!
با لرد ولدمورت !!
آه بلندی کشیدم ..
مای دارک لرد داشت آرام آرام همهٔ زندگی ام را درگیر خودش میکرد ..
او داشت همه چیز را کنار میزد و دامنش را بیشتر روی فرش خیالم پهن میکرد !!
چشمم را که دور می دید گوشه های دامنش را می کشید جلوتر !!
او تنها کسی بود که وقت غم و بی حوصلگی،شادی و سرخوشی به سراغم می آمد ..
آه .. لرد من داشت آرام آرام همه زندگی ام را درگیر خودش میکرد ..
دیگر به هر گوشه که نگاه میکنم گل های روی دامنش را میبینم،و هرکجا نفس میکشم رایحه ای از او مشامم را پر میکند و جانم مست و بی دل !
با خودم گفتم کاش الان همراه لرد وسط جنگل بودم،جنگلی که به بهار دچار باشد ..
کاش میتوانستم مثل الان دراز بکشم روی شاخ و برگ علف های جنگل دست در دست لرد و با چشمان بسته به آواز پرندگان و رودخانه گوش کنم ..
عطر مخصوص او را عمیق نفس بکشم و دل
بسپارم به او و بگویم آوادا کِداورا(avada kedavra) هایت را دوست دارم ..

نرم نرمک لبخندی داشت به لب هایم می آمد که:
_ خانم وکس،خانم رز وکس با شما هستم .. شما دقیقا اینجا چیکار می کنید ؟! خبر دارید که همهٔ
همگروهی هاتون در اتاق من حاضر
هستن بجز شما !!

این صدای پروفسور مک گوناگل بود که من را از افکار شیرینم بیرون کشید !!
چشم هایم را باز کردم ..
باز هم منظرهٔ تکراری دیوار و پنجره و منظرهٔ نحس هاگوارتز در آن سوی پنجره !!
کیلومتر ها دور بودم از آنچه دلم میخواست ..
احساس خشم می کردم .. نور آفتاب رفته بود؛ لبخند من هم !!
همه اینها تقصیر مک گوناگل بود ..


خمیازه ای کشیدمو با دستم چشمانم را مالیدم و گفتم:
+ چشم پروفسور الان خیلی زود به اتاقتون میام.
_ منتظرتون هستم خانم وکس.


بعد اینکه مک گوناگل رفت پووفی کردمو باز هم غرق افکار شیرینم امّا دست
نیافتنیم شدم ..
شاید باورتان نشود امّا من نصف روز در حال کنترل خودم هستم تا دیوانه بازی درنیاورم !
گاهی به چهره بعضی ها (از آلبوس دامبلدور و پروفسور اسنیپ گرفته تا دراکو و هری پاتر و حتی ناظر گریف ملان) نگاه میکنم بیتی از ذهنم می گذرد و
دوست دارم بروم و بهشان بگویم
"ببین لبخندت شعر شده تو نگاه من .. "

امّا خب این دست حرف های زیادی شاعرانه کمی غیر طبیعی است !!
تصور کنید یک دختر با قدی متوسط، موهای کوتاه و چتری هایش و چشم های گربه ای با آن ردای مشکی و عطر فرانسوی که همه فضا را پر میکند

ناگهان جلویتان بایستد و بگوید:
"ببخشید آقا/خانم میتونم یه چیزی بگم؟! لبخندتون انقدر قشنگه که من رو یاد بیت فلان از کتاب حافظ (چیزی نیست یکی از شاعر مشهور ماگل هاست! ) انداخت یا باعث تولد این شعر و متن شد
در همین لحظه !! "

بله! عجیب است امّا شدنیست ..
شاید مضحک باشد حتی !!
احتمالا دارم دیوانه میشوم و خبر ندارم اگر دیوانه شدم لطفا زندگی ام را منصفانه قلم بزنید ..


دستی بر سر و رویم کشیدم و راهی اتاق مک گوناگل شدم ..
در را زدم و وارد شدم ..
همه سرها رو به من چرخید و من هم با پرویی محض گفتم:
_ سلام پروفسور ، توی خوابگاهمون،خواب بودم که بیدارم کردید !!


پروفسور از عصبانیت سرخ شد !! حسابی دود از کله اش بلند شده بود !!
پروفسور مک گوناگل:
_ بفرمایید بشینید خانم وکس.
کنار دراکو نشستم:
+ هی دراک قراره مک گوناگل پیرِ فرتوت چی بگه که انقدر مهمه ؟!
_اولا سلام دوما من دراک نیستم دراکو ام فهمیدی یا باز بگم؟!
سوما ما هم یک ساعته منتظریم که دهن وا کنه چیزی بگه !!
پروفسور بی مقدمه شروع کرد به حرف زدن:
_ هاگوارتز تو اوضاع خوبی قرار نداره همه ما در خطر هستیم باید فکری به حال خودمون بکنیم ..
همونطور که میدونید پروفسور دامبلدور خیلی پیر شده و همه شما باید عصای پروفسور دامبلدور باشید !!
امروز همه شما رو بخاطر این به اینجا دعوتتون کردم تا نظرتون رو راجع به مدیریت هاگوارتز و مشکلاتتون بدونم و از همه مهمتر به نظر شما برای اوضاع فعلی هاگوارتز چیکار باید بکنیم ؟
همونطور که میدونید بیماری کرونا همه جا رو فراگیر کرده و از جایی که همه ما پروفسور ها هر از گاهی به دنیای خارج از قلعه هاگوارتز یعنی دنیای ماگل ها میریم همین باعث بیشتر شدن مبتلایان کرونا در اینجا شده و ما نمیتونیم خیلی این شرایط رو رعایت کنیم یا ژل ضد عفونی کننده،اسپری ضد عفونی کننده و ماسک و..
که در دنیای ماگل ها وجود دارن رو هم در دسترس نداریم !!
پس من الان از شما میخوام که تو این برگه کاغذی که بهتون میدم نظرتون و پیشنهادتون رو با ما در میون بذارید ..
خب حالا من و شما چطور میتونیم در بهبود شرایط هاگوارتز موثر باشیم ؟!


کاغذ ها پخش شد ..
امّا من حوصله هیچ چیز رو نداشتم چه برسد انتقاد و پیشنهاد !!

امّا من انگار زمانی که میخوابم روحم میرود کارگری !!
از خواب که بلند میشوم خسته تر از وقتی هستم که میخواستم بخوابم ..
صبح ها حوصله سلام کردن ندارم،حوصله حرف زدن با آدمها و رفع کدورات،
این روز ها حتی حوصله کتاب خواندن و تحقیق و پژوهش را هم ندارم،
حوصله تغییر سرنوشت مضحکم ..
حوصلهٔ نشستن سر کلاس و گوش کردن به حرف پروفسور،حوصله بلند شدن از روی تخت خوابم و..
همینطور افتاده ام یک گوشه تا مجبور نباشم از خود واکنشی نشان دهم !!
نکند به افسردگی دچار شده ام ؟!


پروفسور مک گوناگل:
_ عجله کنید وقت زیادی ندارید !

اطرافم رو نگاه کردم همه در حال نوشتن بودن حتی دراک هم تند تند مینوشت!!
مدام با خودم کلنجار میرفتم و زیر لب حرف میزدم:
_ پووف اجازه بدید اجازه بدید خواهش میکنم هولم نکنید.

در واقع نمیدونستم از کجا شروع کنم نه بخاطر اینکه جزئیات متنوع و متعددی در ذهنم تلنبار شده نه ..
بلکه بخاطر اینکه هیچی برای نوشتن ندارم پس اجازه بدید ببینم باید چیکار کنم چون به هرحال باید بنویسم ..


پنچ دقیقه ای گذشت ..


من هنوز چیزی ننوشته بودم !!
پروفسور مک گوناگل:
_ وقت تموم شد بچه ها به ترتیب شروع کنید به خوندن چیزایی که نوشتین خب دوشیزه اما ؟ بفرمایید.

اما:
+ مجهز کردن قلعه به مواد ضد عفونی کننده و ..

آنجلینا:
+آموزش برای آمادگی بیشتر برای مقابله با ویروس .

بچه ها همینطور انتقادات و پیشنهادات خودشان را مطرح میکردند که بالاخره نوبت دراک شد و بعد او من بودم !
استرس کل وجودم را فرا گرفته بود و از نگرانی داشتم غش میکردم الان بود که پخش زمین شوم ..

دراک:
کمتر مزخرف گفتن و بیشتر کار کردن !!

بلههههه .. بالاخره نوبت من بود !!
اینبار واقعا بدبخت شده بودم فاتحه ام را خواندم و فوتش کردم !!
خیلی زود بود تا بمیرم ..


پروفسور مک گوناگل:
_بفرمایید خانم وکس.

نمیدونستم باید اعتراف کنم که چیزی ننوشتم یا ..

که بالاخره جرقه ای در ذهنم زده شد .. از جایم بلند شدن سرم را پایین انداختم و نگاهم را به
زمین دوختم ..
+ تو این شرایط لبخند بزنیم و سعی کنیم کارهایی کنیم که دیگران هم لبخند بزنن!
منظورم از لبخند شادی های زود گذر نیست،

در واقع منظورم خوبی و صحبت هست ..

(لبخند = )

سعی کنیم کتاب بخونیم و فقط باید مطالعه کنیم تا هرگامی که بر میداریم درست و اصولی باشه
و دیگرون رو هم به این کار دعوت کنیم تا شاید به کمک همدیگه تونستیم معجون از بین بردن این ویروس رو درست کنیم ..
اصلا از همه مهمتر اگه هرکسی در هر جایگاهی که هست سعی کنه کاری رو که داره درست انجام بده و به قول شاعر که میگه:
ز عمل کار بر آید، به سخنرانی نیست.

خب ما باید همگی تو این برهه زمانی حداقل دست همدیگه رو بگیریم بریم تا وقتی زنده ان بهشون سری بزنیم،بریم حرفاشون رو گوش بدیم!

بخدا اینجوری احساس نمیکنن که تنهان ..
احساس نمیکنن که فراموش شدن ..

ما به هرحال دنیارو با رویا های دست نیافته و یک عالمه غم ترک خواهیم کرد امّا مهم اینه که توان صرف نکرده باقی نمونه ..
پس تنها کسی از مرگ میترسه که تمام توانش رو زندگی نکرده باشه ..
من امیدوارم این وضعیت هر چی زودتر روبه بهبودی پیش بره و ماگل ها و حتی خودمون از دست این ویروس نجات پیدا کنیم و همگی زنده و
سربلند باشیم ..


نمیدونم این چیزایی که سرهم کردم و گفتم کجای ذهنم دقیقا شکل گرفتن و کلی
گیج شده بودم ..
مات حرفامو اعتماد به سقفی بودم که همراهش حرفامو زدم ..
که یه لحظه صدای دست جیغ و هورا شنیدم ..

سرم رو بالا گرفتم و دیدم همه به افتخارم بلند شدن و دست میزنن و یه لبخند گنده رو لباشونه !!

واقعا تعجب کرده بودم از حرفایی که زدم و همه هم تعجب کرده بودن که این همه انتقاد و پیشنهاد رو چطور تونستم در عرض پنج دقیقه بنویسم !!

سرمو که چرخوندم پروفسور رو با لبخند گنده و چهره خیلی مهربون که سرشار از تحسین بود دیدم ..

خداروشکر کردم که آبروم نرفت و سربلند از این ماجرا بیرون اومدم وگرنه مک گوناگل پیر و فرتوت انتقام حرف اول کلاسم و دیرکردنم رو ازم میگرفت !!



دراکو:
_ عجب چیزایی گفتیاا ،واقعا همه اینا برا ذهن فندقیه توعه؟!
من:
+
.
.
.
پ.ن:فکر کنم اگه قهوه کاپوچینو و نسکافه نبود دنیا برام غیر تحمل میشد !
دست گل این ماگلا درد نکنه که این دفعه به دردمون خوردن ..


ویرایش شده توسط رز وکس در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۹ ۱۹:۲۴:۱۸
ویرایش شده توسط رز وکس در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۹ ۱۹:۳۵:۱۰
ویرایش شده توسط رز وکس در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۹ ۲۰:۵۰:۳۹

Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: کارگاه ساخت ورد جادویی
پیام زده شده در: ۲۱:۲۹ چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۹
#27
نام:شیتاسومن.
کاربرد:نامرئی شدن بدون نیاز به شنل نامرئی کننده.


Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۱:۰۷ چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۹
#28
کجا:
کاخ سفید


Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: عضویت در کوییدیچ
پیام زده شده در: ۱۵:۳۳ دوشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۹
#29
سلام
رز وکس هستم درخواست عضویت تو تیم کوییدیچ رو میدم
اولویت هام:
اول جستجوگر
دوم مدافع.


Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: دفترچه خاطرات هاگوارتز
پیام زده شده در: ۲:۴۶ یکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۹
#30
« بسم الله الرحمن الرحیم »
« برگی از نوشته های رز وکس »
۲۱ دسامبر
_بازم یه شب تیره که تمومی نداره ..
حرص و نفرت رز رو تو اتاق بی پنجره ای که ازش نور نمیاد گیر انداخته بود ..
با خودش مدام تکرار میکرد:
_ وقتی که ناراحت بودم تونستم جوری تظاهر کنم که انگار شادم ..
افکارش خشمگینانه و در عین حال گیج شونده بود، احساسات متناقض تمام وجودش رو پر کرده بود .. سکوت سنگین شب رو دوست نداشت بخاطر همین شب ها هیچوقت آرامش نداشت .. ولی حداقلش از این شبای تیره ممنون بود که الان می تونست برای دل خودش زندگی کنه !!
تیک تاک .. تیک تاک ..
صدای عقربه های ساعت داشت عذابش میداد !!
ساعت حدود3نصفه شب بود ..
چطور همه چی میتونست دل آدمو بزنه ؟!
شبیه دیوونه هایی شده بود که کاری از کسی براش بر نمیاد !!
نمیدونست باید به کی حرفاشو بزنه تا خالی بشه .. از دست همه شاکی بود پس ناچاراً دفتر خاطراتش رو از زیر بالشش بیرون آورد و سیل احساساتش رو بر روی کاغذ روان کرد.


به زرق و برق تاج من نگاه کن حالا یه نگاهی به خودت بنداز ..
روزهایی که پشت سر گذاشتیم رو به یاد بیار و منو با خودت مقایسه
کن ..
پیشرفت من و پیشرفت خودت ..
من تو آسمونا با جت شخصیم مدام در حال پروازم، تو چطور ؟!
دوباره یه نگاه به خودم و خودت بنداز ، کی قراره بیشتر عذاب بکشه؟ من؟!
کی عاقله؟ تو عاقلی؟
کی پشیمونه؟ تو پشیمونی؟
کی رییسه؟ تو رییسی؟
نه ..
درسته وقتی به دنیا اومدم یه برده بودم ولی الان پادشاهم و دارم
مثل لرد سیاه قوی و شجاع پیش میرم ..
باز اینم درسته که تو یه گودال بدنیا اومدم و بیچاره ای بیش نبودم و بخاطر سرگذشت بدی که داشتم باید الان یه عوضیه غمگین می شدم ولی نه !! کور خوندی .. الان مثل یه اژدها رشد کردم !! کی فکرشو میکرد که اون اتفاقا میتونه منو به یه وحشی تبدیل کنه؟!
پس آهای تویی که منو بچه سوسول و نازک نارنجی بیچاره خطاب میکنی لطفا شات آپ !! من به دنیا اومدم که یه ببر باشم نه که بشم یه آدم مفنگی ضعیف مثل تو که همش در حال مصرفه .. آدمای درب و داغونی مثل تو مثلا دارن استعدادشون رو به نمایش میزارن ولی دروغ چرا ، اجراهاتون خیلی چرته .. درسته خجالتیم ولی حتی اگه خجالتی هم باشم، تو ایفام بهترینم ..
میدونی اینو آویزه گوشت کن .. من دنبال ادعا و تظاهر نیستم،دخلتو میارم و رحمی برات قائل نمیشم و سقوط تو رو تماشا میکنم !! همه ی اون آدمای چرندی مثل تو که حرفی برای گفتن نداشتنو سرشون رو از تنشون جدا کردم ..
من انعطاف پذیری تو کارم ندارم چون لزومی بهش نمیبینم ..
تصمیم اینه که خیلی زود آدمای کم رنگ زندگیمو خط بزنم برن پی کارشون .. چیزای زیادی هم برای از دست دادن دارم برا همین ناراحتم ولی اصلا جای نگرانی نیست چون من گذشته رو چپوندم تو یه صندوق بزرگ ..
اصلا میدونی چیه؟! چیزی نمونده تا به جایی که میدونم حقمه برسم چون من هرچی که میخوام دارم .. برای خودم تمام چیزهای دوست داشتمو خریدم آره .. دیگه چی میتونه خوشحالم کنه ؟!
من تا الان همش نگاهم به بالا و اوج گرفتن بوده حالا میخوام یکم به پایین نگاه کنم و به آرامش برسم ..
آره سبک زندگیه من اینجوریه ..
اگه عصبی شدی همینجوری عصبی بمون چون ما بهم نمیخوریم !!
دیگه حرفی نمونده که بهت بگم !!
فقط اینکه ..
سقف این کشور برای آرزوهای من خیلی کوتاهه ..


ویرایش شده توسط رز وکس در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۵ ۱۸:۳۹:۴۶

Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.