سال نو وکریسمس همزمان با سال تحصیلی جدیداولین روز هاگوارتز بود... بارش برف چند روز بود که ادامه داشت سال تحصیلی جدید به خاطر مسائل کودتا و وضع نابسامان جامعه جادوگری امسال در زمستان تشکیل میشد دو روز از کودتا آمبریج استاد اسبق دفاع در برابر جادوی سیاه میگذشت ... شایعه شده بود که شروع سال تحصیلی با درس دفاع در برابر جادوی سیاه دارای ابعاد سیاسی و خاصی است اونم وقتی که یکی از سیاه ترین جادوگران و نزدیکان لردسیاه استاد این درس شده بود...
خیلی از پدر مادر ها به خاطر نبود امنیت در جامعه به خاطر درگیری ها بین کودتا گران ونیروهای برکنار شده وزارت قصد نداشتن فرزندان خود را به هاگوارتز بفرستند....
کلاس دفاع برابر جادوی سیاه جلسه اول اما همچنان که برف میبارید و هوای سرد و سوز طاقت فرسا هاگواتز را فرا گرفته بود تعدادی از جادوآموزان در کلاس نشسته بودند و منتظر پروفسور لوسیوس مالفوی بودند... خوب میدانستند که او کیست... البته اکثر بچه های شرکت کننده در کلاس از گروه اسلیترین بودند... و از دیگر گرو ها حتی به تعداد انگشتان یک دست هم کسی نیامده بود...
...
صدای غیژ غیژ درب سنگی و بزرگ دخمه ای که کلاس در آن برگذار میشد باز شد... همه فکر میکردند که پروفسور مالفوی است اما قبل از اینکه کسی بتواند نگاه کند... مار بزرگی وارد کلاس شد ماری خوش خط و خال با رنگی مایل به سبز لجنی...
همه ترسیدند و شروع کردند به جیغ و فریاد کشیدن...
که با صدای پروفسور مالفوی ساکت شدند!!
-ساکت!!!!!پروفسور مالفوی با موهای بلند و بسیار بور خود که نزدیک به سفید بود... با ردایی بسیار فاخر و و عصای سلطنتی وارد کلاس شده بود عصای خود را دوبار به کف زمین کوبید و شروع کرد به صحبت کردن
-اینجا دیگه جایه این لوس بازی هاو اینکه شکلات بخورید و پاترونوس درست کنید نیست اینجا مکان تربیت جادوگران بزرگ آینده است...
مار سبز رنگ از میان پایه میز و صندلی ها و برخورد با پایه بچه ها خودش را جلوی کلاس رساند و شروع کرد به چنبره زدن...
دانش آموزان که حالا دیدن مار که انگار بی خطر است آروم گرفتن و پشت میز های خود نشستن ...
مالفوی البته نگذاشت که بعضی ها بنشینند...
مالفوی در حالی که رو به طرف دو جادوآموز جوان میکرد گفت :و البته این جا جایه خون لجنی ها هم نیست...
دو دختر که یکی از گروه گریفندور و دیگری از هافلپاف بودند نگاهی با تعجب و ترس به یکدیگر کردند ...و دوباره به سمت مالفوی...
مالفوی: آره درست شنیدید بهتره قبل از اینکه مثلا توی یک حادثه سر کلاس به خاطر سهل انگاری توسط ماری بسیار خطرناکی که برای بررسی قدرت های جادوی سیاه نهفته در مارها به کلاس آورده شود بود گزیده بشید و مرگ مرموزی داشته باشید خودتون نظافت این کلاس را رعایت کنید و خون لجنی تان را از اینجا گم کنید...
حتی دانش آموزان اسلیترین هم دهانشان باز مانده بود ...
دو دختر در حالی که بغضشان ترکیده بود اشک ریزان از کلاس بیرون رفتن...
لوسیوس جلو رفت و پشت میز بزرگ خود نشست و سر خود را تکانی داد تا موهای بلندش کنار روند...
-خوب حالا کسی اینجا هست تا در مورد قدرت های جادویی و جادوی سیاه نهفته در مار ها چیزی بداند؟!
هیچکس پاسخی نداد...
لوسیوس سوال دیگری پرسید
- کسی از شما میدانه خون مار چه کاربرد های دارد؟
باز هم کسی پاسخ نداد
لوسیوس: کسی میدانه مهره مار چه قدرت های جادوی سیاهی دارد...
لوسیوس از پشت میز بلند شد در حالی که کمی عصبانی بود و چوب دستی خود را که دسته مار نشانی داشت بیرون آورد...
و وردی را خواند تمام کتاب هایی که در مقابل بچه بود و روی جلدش نوشته بود جادوی سیاه در مقابل جادوی سیاه نوشته آبراکسس مالفوی باز شد فصل سوم نقش مارها در جادوی سیاه
مالفوی به یکی از شاگردان گفت تا با صدای بلند بخواند...
کلاس همینجور پیش رفت در انتها لوسیوس مافوی گفت:
تکالیف برای جلسه بعد ...
یک مقاله تحقیقی در مورد مارها در دنیای جادوگری و جادوی سیاه بنویسید حداکثر 15 امتیاز
5 جادوگر مار زبان تاریخ جادوگری را نام ببرید حداکثر 5 امتیاز
خواص خون مار و کاربرد هایش را بنویسید حداکثر 5 امتیاز
یک بحث برای تدریس در جلسه بعد که دوست دارید بیاموزید برای جلسه بعد مطرح کنید حداکثر 5 امتیازامتیاز اضافه :
در مورد قیافه پروفسور لوسیوس مالفوی در عکس بالا چند خطی بنویسید
منتظر شرکت شما جادوگران اصیل در کلاس دفاع برابر جادوی سیاه هستیم... هر هفته جمعه ها