دافنه توضیح داد:
-خب، همین! ما جای دیگه ای رو نداریم که بریم
خانم کول نگاهی به قد و بالای فلور، دندون نیش خون چکان آماندا و آواتار دافنه
انداخت و عینکش رو روی دماغش تثبیت کرد.
-البته همونطور که احتمالا میدونید...یا شاید هم نمی دونید، ما اینجا فقط از جادوگرای زیر سن قانونی نگهداری می کنیم...حتی خود تام رو هم بعد از هیفده سالگی بیرون کردیم! شما سه نفر زیر سن قانونی هستید آیا؟
هر سه ساحره مرگخوار طی 0.01 ثانیه تصمیم گرفتن سرو ته کردن آویزون کردن خانوم کول از سقف سرسرا به جهت اسم بردن از ولدمورت به نام کوچک رو به زمان مناسب دیگه ای موکول کنن...!دافنه که از شدت کظم غیظ
آواتارش به رنگ قرمز در اومده بود گفت:
-بله هر سه تامون!
[تفکرات داف: از کجا میخواد بفهمه که نیست...؟!]
فلور زیر لبی گفت:
البته به غیر از آماندا که 500 رو شیرین داره!
خانم کول گفت: خب بعدا در مورد سنتون تحقیق می کنم البته...ولی فعلا!
لیست بلند بالایی که بی شباهت به تصورات فلور نبود از جایی ظاهر کرد ( آماندا: به جان عزیزم این یه چیزیش میشه
) و قلم پری به دست گرفت؛
-پس اجازه بدین با فهرستم تطبیقتون بدم. میبینین که، تقاضا زیاده
خب تا وقت هست اسماتونو بگین بنویسم.
-یعنی چی تا وقت هست؟
-گفتم که، تقاضا زیاده....تو همین فاصله که ما داریم حرف می زنیم چند نفر دیگه هم ثبت نام کرده ن!
و الان...بله، میبینم که ظرفیت تکمیل شد!
آماندا اعتراض کرد:
-به غیر از ما که کسی اینجا نیست!
-نه دیگه، آخه فقط من که ثبت نام چی(!) نیستم!....ببین:
خانم کول لیست رو جلوی دماغ آماندا گرفت و تکون تکون داد. آماندا به لیست که دست خط آشنایی داشت نگاهی انداخت...
-ببخشید ولی تام ریدل(مجازی) دقیقا یعنی چی؟
-هاه؟
خانم کول به لیست نگاهی انداخت و...
-اوه! ببخشید، این لیست لو رفته ی ترکیب تیم کوییدیچ راونه!
بعد در حالی که کاغذ رو پشت سرش قایم می کرد طومار دیگه ای ظاهر کرد.
-خب بذارین ببینم...نه، ظاهرا هنوز به اندازه دو نفر جا داریم...ولی به نظر میاد شما سه تایین
دافنه، فلور و آماندا نگاهی به همدیگه انداختن...