هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۵
لخت مرد را مترایء می شویم.

اگر کسی توانست در این سوناک باد بی جامه بگردد، بیاید رایمان را بدهیم به او.


با تشکر،
لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین نویسنده ی ایفای نقش
پیام زده شده در: ۲۱:۴۵ پنجشنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۵
لینی وارنر را رای می دهیم.

رول های مصورشان، امری غیر متصور و بدیع بود.

متشاکرا،
لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد
پیام زده شده در: ۱۵:۵۸ سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵
کی؟ میو
چی؟ سو


تصویر کوچک شده


ظاهر احتمالی گلرت گریندل والد و آلبوس دامبلدور در جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آنان
پیام زده شده در: ۱۵:۳۷ سه شنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۵
بسمه تعالی



یک تصویر مفهومی (concept art) که در اینستاگرام یکی از اعضای تیم سازنده فیلم "جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آنان" قرار گرفته که ظاهرا تصویری از گلرت گریندل والد و آلبوس دامبلدور می باشد.

تصویر کوچک شده


این تصویر با تصویری که چندی پیش، در این خبر، از گریندل والد منتشر شد نیز مطابقت دارد.



پنج‌گانه سینمایی جانوران شگفت انگیز به سوالاتمان پاسخ می دهد؟
پیام زده شده در: ۱۹:۵۴ دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵
بسمه تعالی



اوّلین قسمت از جانوران شگفت انگیز و زیستگاه آن ها منتشر شد و توانست یک بار دیگر ما را به دنیای هری پاتر و جهان ورد ها و طلسم ها برگرداند. (دست کم نظر نویسنده این مطلب این طور است.) شاید یکی از دلایل این موضوع رو بشه این دونست که نویسنده این فیلم سینمایی خود شخص جی.کی.رولینگ بوده.

خوشبختانه قرار چهار فیلم دیگر به عنوان دنباله این اثر ساخته بشه که ظاهرا در ارتباط با قیام گلرت گریندل والد هست و مسلما در این بین شاهد حضور پررنگی از آلبوس دامبلدور خواهیم بود.

حالا سوال اینجاست که قراره چه قدر به دامبلدور پرداخته بشه؟ آیا دامبلدور زمانی به جادوی سیاه تمایل داشته؟ اون چه طور جلوی گریندل والدی که چوبدستی الدر رو داشته شکست داده؟ چه مقدار از کتاب "دروغ ها و دغل های آلبوس دامبلدور" حقیقت دارن؟ ماجرای عشق دامبلدور و گریندل والد چی بوده؟ و شاید مهم ترین سوال این باشه که آیا دامبلدور قاتل خواهر خودش بوده؟

علاوه بر این ها این امید هم وجود داره که شاهد حضور شخصیت های دیگری هم در طول این چهار فیلم سینمایی باشیم!
مثلا شاید حضور... لرد ولدمورت جوان!

نظر شما چیه؟


ویرایش شده توسط مافلدا هاپکرک در تاریخ ۱۳۹۶/۱۰/۱۵ ۲۱:۵۵:۰۱


پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۱:۳۱ دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵
آه، لردیا آمده ایم در این هوای بسیار مسّرد که این رول بر جنابتان عرضه داشته، از جنابتان طلب نماییم تا که نقدش بگردانید.

با تشکرات وافره و واصله بر جناب مجنوبتان،
لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۱۱:۲۶ دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵
لرد ولدمورت با دیدن آن وضعیت - که در خانه ریدل می شد آن را عادی نامید - سری تکان داد و به سمت در اتاقش حرکت کرد. امّا ناگهان نگاهش بر یک مبل سه نفره که شخصی در میان آن نشسته و کلاه درازش را در دست می چرخاند، متوقف شد.

- مگه نگفتیم اولیاتون رو بیارید زاموژسلی؟
- آری اربابا و ما نیز چنین در نمودیم.

لرد با سوء ظن به اطراف و خود لادیسلاو نگاهی انداخت، اما هیچ چیزی آنجا نبود مگر حشره ای که وز وز کنان در اطراف سر لادیسلاو پرواز می کرد.

- ولی‌ت دنگه؟
- خیر اربابا، اگر ولی ما دنگی که دینگ خطابش می نمودیم، می بود در آن صورت علاوه بر بخت برگشته ترین جاندار حهان، حشره ای نازیبا و مفلوک و دارای صوتی وزوزانه می بودم، حال آن که اینجانب بخت برگشته ترین جاندار جهان نمی باشیم.

نگاه لرد پس از آن سر خورد و بر روی کلاه متمرکز شد:
- پس یعنی کلاهت قراره ولی‌ت باشه؟
- خیر اربابا، کلاه اینجانب که جان ندارد، ببینید.

و ضربه ای به کلاه زد.
- آآآآخخخخ!
- سخن گفت اربابا! سخن... در هر صورت ولی مان نمی باشد قدر شوکتا.

لرد مشتش را بالا آورد و سرش را به آن تکیه داد:
- پس این اولیاء تو کجا هستن زاموژسلی؟
- اربابا زودتر می فرمودید تا معرفی نمایم.

سپس آقای زاموژسلی سبیلی را از جیبش در آورده و آن را بالای لبش قرار داد و با صدایی بم گفت:
- اینجانب والد لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی می باشم.

آن گاه به سرعت سبیل را برداشت و سپس به وسیله آن شیء که در دست دیگر داشت، خطی سرخ بر لبانش کشید و این بار با صدایی که قرار بود نازک تر باشد گفت:
- این جانب والده لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی می باشم.

لادیسلاو سپس با آستینش آن خط سرخ را پاک کرده و رو به لرد گفت:
- بزرگ لردآ، جنابتان، اولیایمان... اولیایمان، بزرگ جنابشان.

لرد حرفی نزد، سری تکان داد و به سمت اتاقش رفت.
برخی رفتار ها در خانه ریدل هم چندان عادی محسوب نمی شدند.


ویرایش شده توسط لاديسلاو زاموژسلی در تاریخ ۱۳۹۵/۹/۲۲ ۱۱:۳۸:۰۱

تصویر کوچک شده


پاسخ به: ناظر ماه
پیام زده شده در: ۱۰:۲۲ دوشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۵
بی تعلل رای خویش می نوازیم

قدر قدرت کبیر، ناظر المناظر، لرد الرولاد، تام مارولو ریدل ، لرد ولدمورت.


تصویر کوچک شده


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۲۱:۴۷ یکشنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۵
بسمه تعالی


نوین سوژه:

- رودولف تو چرا لختی؟
- به خاطر این که... شرمنده ارباب نمی دونیم! ارباب!

لرد سیاه نگاهش را از رودولف که در گوشه ای نشسته بود برگرفت و به طرف دیگر تالار انداخت:
- هکتور.
- بله ارباب!
- نلرز. می خواستیم ازت بپرسیم...

و هکتور با شدت بیشتری لرزید.

- گفتیم نلرز! چرا بیشتر می لرزی!
- ارباب من که نمی لرزم!

اما هکتور فقط خودش را در آغوش کشید و با شدّت بیشتری لرزید و البته لرد هم از این تمرّد او که بماند خواسته یا ناخواسته بوده خشمگین شد و او را با اشاره چوبدستی به درون پاتیلش پرت کرد. سپس به صندلی اش تکیه داد و دستی به چانه اش کشید:
- آخه اینا چرا اینجوری ان؟!
- اربابا این جانب نمی دانیم!

لرد در حالی که کمی جا خورده بود به سمت راست نگاه کرد. جایی که مردی با کلاهی دراز و نگاهی خیره به او زل زده بود.

- تو از کجا پیدات شد، زاموژسلی؟
- این جا بودیم اربابا.

لرد ولدمورت نگاهی غضبناک به او کرده و بادی از دو حفره روی صورتش خارج کرد.
- خودتو چرا این طوری ای زاموژسلی؟!
- چون در کودکی ما ریشه دارد اربابا.
- چی؟... چی در کودکیت...
- آه، اربابا، از نگاه نافذتان دریافتیم که منظورتان این عادت نیکوی این جانب در لعن و نفرین روزانه دینگی که دنگ خطابش می کنیم را...

اما لرد به حرف های زاموژسلی اهمیتی نمی داد. او به نحوی به پاسخ سوالش رسیده بود. پس چوبدستی اش را در آورد و تکانی به آن داد. پاکت هایی سیاه رنگ که با جوهر سبز روشن روی آن ها چیزی نوشته شده بود، به سمت مرگخواران به پرواز در آمد:

" دعوتنامه اولیاء"



تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۱:۴۷ چهارشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۵
بزرگ لردآ، قدر قدرتا، قوی شوکتا. آویسومآ!

این جانب که معرف حضور جنابتان می باشم، بر این سرای وارد بر آمدم، تا پس از مدّتی چند طلب جدالی مجادله آمیز نمایم مَعَ آن روده سمت چپ که دائم مجادله نماید. در این مسیر نیز به شکلی تماما ناجوانمردانه قصد مددجویی زان دینگ که دنگ خطابش می کنیم دارای می باشیم.

با تشکرات وافر ز جناب مجانبتان،
لادیسلاو پاتریشوا خانزفا کاردلکیپ جورامونت پتیران عاصدیغ زاموژسلی.



این درخواست دوئل پذیرفته نشد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۵/۸/۲۶ ۲۳:۴۰:۱۰

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.