هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (لردولدمورت)



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۲۱:۵۴ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
سوژه دوئل لیلی پاتر و جیمز پاتر: سرنوشت دگرگون!

توضیح: شما ظاهرا در زندگی مشترک دارای اختلافاتی هستین. ما داوران وارد شور شدیم و تصمیم گرفتیم سوژه ای انتخاب کنیم که به اختلافات شما دامن بزنه! سوژه ای که در اون شما با شخص یا جانور جادویی و یا حتی ماگل(مشنگ) دیگری ازدواج کرده باشین. در یک پست تکی با سبک آزاد درباره یک ساعت یا یک روز و یا هر محدوده زمانی که مایلین از این ازدواج بنویسید. سرنوشت خود را دگرگون کنید!

(با دست های خود گور خود را کندیم!)

برای زدن پست در باشگاه دوئل یک هفته فرصت دارید ولی نمی دونیم چرا حسی به ما می گه فردا پست های هر دوی شما رو اینجا خواهیم دید! به هر حال یک هفته فرصت دارید. فراموش نکنید پست ها رو در باشگاه دوئل ارسال کنید، نه اینجا.


جان سالم به در ببرید!


ویرایش: مهلت این دوئل تا شنبه بیست و هفتم دی ماه (ساعت دوازده شب) تمدید شد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۲۴ ۰:۴۸:۵۸



پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱۸:۱۷ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
پدر کله زخمی...چهار چشم بزرگ!

اعتراف کردی جنبه نداری و انتظار داشتی درخواست دوئلت مورد قبول واقع بشه؟!

همونطور که می دونین پست های دوئل پست هایی هستن که باید کمی روشون وقت گذاشته بشه. سیوروس دارای مقادیری مشغله ذهنی هستن و نمی تونن دوئل کنن! لطفا به خانه برگردید و به تربیت فرزندانتون بپردازید...اولی که چندان جالب از آب در نیومد!

___________________

ملت جادوگر!


توجه داشته باشید که پست های دوئلتون قرار نیست درباره دوئل باشه. یعنی لازم نیست یک دوئل(جنگ دو نفر) رو توضیح بدین. شما یک پست تکی درباره سوژه می زنین. مثلا فرض کنیم سوژه جیمز پاتره. شما می تونین مرگ فجیع جیمز پاتر رو برای ما در یک پست تکی بنویسین. لزومی هم نداره به کتاب وفادار بمونین. راحت باشین!
مهلت دوئل در حالت عادی یک هفته اس. ولی می تونین همون اول درخواست مهلت بیشتری کنین.
اگه سوال دیگه ای داشتین همین جا یا در پیام شخصی با ابهت ما مطرح کنین.







پاسخ به: دفتر دوئل(محل درخواست دوئل)
پیام زده شده در: ۱:۵۰ سه شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۳
جامعه جادویی!


آیا می خواهید انتقام بگیرید؟
آیا قصد دارید شعله های خشم و نفرتتان را به روشی منطقی و عادلانه و البته جادویی خاموش کنید؟
آیا به این نتیجه رسیده اید که دنیای جادویی یا جای شماست یا جای او؟
آیامی خواهید سربه نیستش کنید؟
آیا مایلید قدرتتان را به رخ کسانی که شما را به سخره میگیرند بکشید؟

در صورتیکه جواب شما به هر یک از سوالات بالا مثبت است بدون تامل و تردیداو را به دوئل دعوت کنید!


-----------------------------------
قصد داریم باشگاه دوئل را به مکانی مناسب برای مبارزات تن به تن جادوگران تبدیل کنیم.

شما جادوگران و ساحره های خشمگین و انتقامجو متعلق به هر دسته و گروهی که باشید می توانید با ذکر دلیل یا بدون دلیل، با زدن یک پست در این تاپیک او را به دوئل دعوت کنید.
پس از دعوت شما به جادوگر، ساحره یا موجود جادویی مورد نظرتان اطلاع داده خواهد شد که دعوتتان را در مدت مقرر رد یا قبول کند. در صورت سپری شدن مهلت مقرر و جواب ندادن طرف مقابل، دوئل منتفی اعلام می شود.
در صورت قبول کردن فرد دعوت شده، سوژه مشترکی توسط داوران برای هر دو طرف در نظر گرفته خواهد شد. دو جادوگر در مهلت مشخص شده پستهای دوئل خود را به هر سبکی که مایل باشند ارسال خواهند کرد. داوران با درنظر گرفتن همه شرایط پست ها را بررسی وامتیاز دهی خواهند کرد و در نهایت برنده دوئل مشخص خواهد شد.


توضیحات:

1-هیچ محدودیتی برای دعوت وجود ندارد ولی بهتر است که برای جذاب تر شدن دوئل سعی کنید که طرف مقابل تقریبا هم سطح و هم سبک شما باشد.
2-این یک رقابت رول نویسی خواهد بود.بنابراین قدرت و مهارت شخصیتهای کتاب در نظر گرفته نمی شود و حتی ضعیف ترین جادوگران میتوانند از جادوگران بزرگ و قدرتمند دعوت کنند.
3-داورهای دوئل لرد ولدمورت و هکتور دگورث گرنجر و وینسنت کراب هستند.
این داورها غیر قابل تعویض می باشند. برای همین اگه کوچکترین شک و شبهه ای نسبت به قدرت قضاوت و تشخیصشان دارید از شرکت در دوئل ها جدا خودداری کنید.
4-به دلیل مشغله زیاد و مشکلات پیدا کردن داور، از دعوت کردن داورها به دوئل خودداری کنید!
5-هیچ اعتراضی در مورد امتیازات و نتایج مورد قبول واقع نخواهد شد. چون ملاک و معیار قضاوت، فقط و فقط سلیقه داورهاست.( و از سلیقه کسی نمی شه ایراد گرفت!)
6-حضور هر سه داور در همه دوئل ها الزامی نیست. در صورتی که مشکلی برای یکی از داور ها پیش بیاید دو داور دیگه دوئل را داوری خواهند کرد.
7-جنبه باخت داشته باشید! (شما ممکنه یه عضو قدیمی و با سابقه باشین و به یه تازه وارد بی تجربه ببازین. یک پست، ملاک خوب یا بد نوشتن شما نیست. اگه واقعا قدرت تحمل این موضوع رو ندارین از وارد شدن خودداری کنین. دو داور جدید از بین اشخاصی انتخاب شدن که خوب بنویسن، توانایی نوشتن به هر دو سبک طنز و جدی رو داشته باشن. قدرت تشخیص نوشته خوب و بد رو از هم داشته باشن و ضمنا مشکل شخصی با کسی نداشته باشن.)
8- پست ها رو در مدت زمان مشخص شده بزنین. تاخیر، حتی اگه یک ثانیه باشه هم باعث باخت شما می شه.
9- امکان حذف و ویرایش پست ها رو در مهلت قانونی دوئل و مهلت حذف و ویرایش خودتون دارین.
10- در صورت بی ربط بودن پست ها به سوژه، اگه کاملا بی ربط باشه، با توافق سه داور هیچ امتیازی به پست تعلق نمی گیره. اگه بصورت جزئی بی ربط باشه، هر داوری به تشخیص خودش می تونه یک چهارم کل امتیاز(هفت و نیم امتیاز) رو از امتیاز خودش کسر کنه.


نترسید...یکبار برای همیشه...او را به دوئل دعوت کنید!

--------------------------

جادوگران،ساحره ها،موجودات جادویی و حتی ماگل های محترم! لطفا درخواست های دوئل خود را فقط در این تاپیک مطرح کنید.

در صورتی که طرف مقابل دعوت شما را قبول کند، بعد از تعیین سوژه به باشگاه دوئل ارجاع داده خواهید شد.


جان سالم به در ببرید!



ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۷/۶/۶ ۲۲:۴۵:۵۵



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۳ دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۳
نقل قول:
یا لردا! ما را به خاطر دارید؟

کنت الاف عزیز! از اون حرفا بود ها! چطور ممکنه شما رو فراموش کرده باشیم؟
تازه ما رفتیم فیلمتون رو هم دیدیم و بیش از پیش با شخصیت والای شما آشنا شدیم و بسیار شما رو تحسین کردیم.

نقل قول:
پ.ن: فکر کنم مشکل اصلی لحن پست باشه، شایدم نمیدونم!

لحن پست اهمیت زیادی نداره. شاید جزو آخرین ایراد هایی باشه که از پست ها می گیریم. کافیه لحن برای خواننده آزار دهنده نباشه و منظورتونو به درستی برسونه.

بررسی پست شماره 62 زمان برگردان مرگخواران، کنت الاف:


نقل قول:
- قربان میشه اول ناهار بخوریم بعد فرار کنیم؟

با همین جمله اولتون خواننده رو جذب می کنین...و این کار سخت و مهمیه!
طنزتون با شخصیت مرگخوارا هماهنگه. اینکه مرگخوارا وسط جنگ می خوان اول ناهار بخورن و بعد فرار کنن! عالی بود.
شکلک ها رو بهتره آخر جمله بزنین. مگه اینکه وسط جمله لحن و حالت عوض بشه. در دیالوگ لرد این تغییر لحن وجود نداشت.


نقل قول:
به واسطه سخن لرد ولدمورت مرگخواران سکوت کرده و چشم هایشان را به دهان مبارک ارباب دوخته بودند.
همین لحظه دوربین یه کلوزاپ از لرد میاد. لرد ارام لبشان را باز میکنند(همین لحظه که خمپاره پشت لرد میترکه! ) و میگویند:

اینجا دو لحن متفاوت وجود داره. ولی این اون تغییر لحنی نیست که می گم نباید انجام بشه...اینجا یه حالت خاص وجود داره. انگار دو راوی متفاوت وجود دارن. یکی به حالت عادی داره داستان رو توضیح می ده و دومی با یه حالت فضول و بی ادب می پره وسط حرفش.این آزار دهنده نیست. حتی اون لحن جدی یه حالت تمسخر آمیز داره که به این موضوع کمک می کنه.


نقل قول:
- کسی میدونه این دونه قهوه ای ها رو برا چی تو کوکو میریزن؟
- اون دونه قهوه ای ها پشگله!
- واس اون گوسفند های پشته؟
- اره فک کنم.

نکته هایی که شما روشون تاکید و توقف می کنین نکته هایی هستن که دیگران به سادگی ازشون عبور می کنن... اینا پشکل گوسفند خوردن و واقعا در اون لحظه چه اهمیتی داره که پشکل ها مال کدوم گوسفندا بوده؟! شما از همین نکته بی اهمیت برای طنر نوشتن استفاده می کنین و همین باعث می شه شما متفاوت باشین. خیلی خوب بود.


نقل قول:
- همین الان حرکت میکنیم.

اول پست شما مرگخوارا می خواستن فرار کنن...آخر پست شما هم مرگخوارا می خواستن فرار کنن. این یعنی شما چیزی از سوژه خرج نکردین! شما برای خودتون سوژه خلق کردین و درباره اون نوشتین. این کارتون عالیه. طنز پستتون حساب شده و هوشمندانه اس. تا جایی که من به عنوان خواننده ترجیح می دم مفصل تر بنویسین! دیالوگ هاتون به جا و به اندازه هستن و پایان پستتون تهوع آوره!
شما همچنان قدرتمند هستین!

_________________________

بررسی پست شماره 63 زمان برگردان مرگخواران، آرسینوس جیگر:


نقل قول:
- سرورم! شما همین الان جادو کردید.
- خوب که چی؟

لرد کجا جادو کرده بود؟ فقط جیگر پرسید طلسم بالا آوردن چیه و بعد بقیه دچار حالت تهوع شدن.
ویرایش: من به کلمه "نور" دقت نکرده بودم.البته هنوز فکر می کنم طلسمی در کار نیست ولی با وجود این کلمه می شه اونجوری که شما برداشت کردین هم برداشت کرد.


نقل قول:
اما ایندفعه خبری از جادو نبود، به نظر می آمد خشم چند ثانیه ای لرد موجب انفجار قدرتش شده است.

شما یه مشکل برای خودتون ایجاد کردین و خودتون هم حلش کردین. این قسمت آسیبی به کل نوشته شما نزده ولی لزومی هم نداشت. فقط پستتون رو طولانی تر کرده.


نقل قول:
مرگخواران نوک پا نوک پا به طرف در میرفتند

پاورچین پاورچین!


نقل قول:
لرد:
- خوب... اگر تعجبتان تمام شده این مردک گستاخ تسترال عمه را یک جا پنهان کنید، بعدش هم باید به وسیله ی یک جاروی مشنگی ای چیزی از اینجا برویم.

قضیه ورود فرمانده خوب بود.ولی با توجه به این که یه سوژه ذخیره(ماشین) داشتیم باید سریع تموم می شد. شما هم همین کار رو انجام دادین. ولی اشاره به "جاروی مشنگی" می تونه ذهن خواننده رو از اون سوژه ذخیره منحرف کنه. اگه پست شما قبل از رسیدن به ماشین تموم شده بود احتمال داشت نفر بعدی این سوژه رو فراموش کنه و بره دنبال جارو یا یه وسیله جادویی.


کندن زمین با قاشق ایده جالب و خنده داری بود. اگه قرار نبود اینا برگردن سراغ ماشین، بهتون توصیه می کردم بیشتر روی این سوژه های فرعی توقف کنین.


نقل قول:
مرگخواران پس از مقداری دعوا و درگیری موفق شدند درب ماشین را باز کنند که ناگهان.....

پستتون رو اینجوری تموم نکنین. با یه جمله ناقص! مخصوصا با این کلمه تاکیدی آخرش!
نفر بعدی مجبوره جمله شما رو تموم کنه و یه اتفاق برای اون "ناگهان" سر هم کنه. شاید ایده ای نداشته باشه و احتمالا این کار براش جالب و جذاب نخواهد بود.

پستتون کمی سر در گم بود.من رو یاد پست اولتون که نقد کرده بودم انداخت...سوژه هایی که میان و میرن. احتیاج به کمی تمرکز داشت. احساس می کنم اگه قرار نبود آخرش به اینجا برسه همون حالت رو پیدا می کرد.


از مرگخواراتون در همه جای پست به صورت گروهی اسم بردین. می تونستین گاهی از شخصیت های خاصی استفاده کنین. نوشتن بصورت گروهی دیالوگ هاتون رو آسون تر ولی کم اثر تر و خشک تر می کنه.


موفق باشید.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۵ ۲۳:۲۱:۳۴



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۳:۰۰ یکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۳
بررسی پست شماره 344 انجمن تفرقه، آرسینوس جیگر:


نقل قول:
چند ثانیه پس از اینکه مرگخواران مثل تسترال بهم زل زدند ممد مرگخواری گفت:

بهتره تا جایی که ممکنه به جای "ممد" از اسم استفاده کنین. وقتی خواننده اسم شخصیتی رو که می شناسه می خونه، راحت تر می تونه با نوشته ارتباط بر قرار کنه. اینجا شما از "ممد" استفاده کردین، چون قرار بود با طلسم ارباب نابود بشه. ولی این موضوع اهمیت زیادی نداره. در سوژه طنز مرده ها هم خیلی راحت زنده می شن.


نقل قول:
- احتمالا یا خواب هستن، یا در حال دوش گرفتن! از این دوتا نمیتونه خارج باشه.

موقعیت هایی وجود داره که می تونین کمی جلوتر برین. می تونین کمی زیاده روی کنین. اینجور فرصتا رو از دست ندین. مثلا اینجا می شد دو تا حدس مضحک تر و دور از ذهن تر برای لرد زد. چیزی که شما نوشتین آسیبی به رولتون نمی زنه. ولی روش دوم می تونه به بار طنزش اضافه کنه.


نقل قول:
کلماتی از جمله:
- من زن و بچه دارم! مرگ کله زخمی نکنید اینکارو با من!
را به کار میبرد،

"کلماتی از جمله" توصیف درست و رسایی نیست. اینجور اشکالا موقع خوندن باعث توقف کوتاه خواننده می شه. یه مکثی که زیاد خوب نیست. مکث برای اینکه مطمئن بشه درست متوجه شده.
اون علامت (–) برای دیالوگ مستقیم به کار می ره، نه نقل قول. من در مورد ایراد های نگارشی سختگیر نیستم. فقط در حدی بهتون یاد آوری می کنم که خوندن پستتون راحت تر بشه. برای نقل قول می تونین از گیومه («») و یا علامت نقل قول (" ") استفاده کنین. البته دومی در زبان انگلیسی بکار می ره. ولی استفاده ازش در رول های سایت ایرادی نداره. مثلا می تونستین به این شکل بنویسین:
جملاتی همچون(یا مثل) "من زن و بچه دارم! مرگ کله زخمی نکنید اینکارو با من! " را به کار می برد...
و البته کله زخمی هم شخصیت مناسبی برای قسم دادن نبود! مرگخوارا از کله زخمی متنفرن. می خوان سر به تنش نباشه!


نقل قول:
ناگهان در با افسونی به رنگ بنفش منفجر شد و البته از مرگخوار مجهول الهویه چیزی به جز یک عدد ردای سیاه خالی و یک جفت کفش که دود میکرد چیزی نماند.

صحنه بامزه ای بود!


نقل قول:
ملت مرگخوار چند ثانیه به باقی مانده های مرگخوار بخت برگشته نگاه کردند تا اینکه لودو که موهایش مثل صاعقه خورده ها سیخ شده بود گفت:

فکر می کنیم قبلا درباره شکلک های وسط جمله توضیح داده بودیم!


نقل قول:
- اممم.... روحش شاد باد!

عکس العمل لودو خیلی خوب بود.


نقل قول:
جمیع مرگخواران دوباره به فکر فرو رفتند تا اینکه لینی با هیجان گفت:
- خوب ارباب دوباره میخوابن الان! یکی از ما باید این فداکاری رو بکنه و با معجون مرکب به شکل یه مار نر در بیاد و بره سراغ نجینی و نجینی هم دنبالش بیاد.

اگه اشتباه نکنم با معجون مرکب نمی شد تبدیل به حیوانات شد. ولی این زیاد مهم نیست. این بخش، قسمت کوچیک و جزئی ای از سوژه رو تشکیل می ده. راه حلی که بهش اشاره کردین کمی طولانی و پر پیچ و خمه. این قسمت احتیاج به راه ساده تری داشت. مثلا در حالی که لرد خوابه مرگخوارا برن تو اتاقش. همین به اندازه کافی جالب بود و از مسیر سوژه هم دور نمی شدیم.


نقل قول:
- به نظرم راه خیلی خوبیه! من خودم هکتور رو پیشنهاد میکنم واسه این کار.

پیشنهاد کردن هکتور سوژه خوبی به نفر بعدی می ده. با توجه به شخصیت خاص هکتور خواننده برای ادامه دادن ترغیب می شه.

این پستتون بیشتر برای پیش بردن سوژه زده شده. این کار گاهی لازمه. گاهی که سوژه باید پیش بره. گاهی که سوژه گره خورده. شما هم سوژه رو به خوبی پیش بردین.

موفق باشید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲:۲۷ یکشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۳
بررسی پست شماره 106 سرزمین سیاهی، آرسینوس جیگر:


مواظب باشین که درگیر سوژه ها نشین. شما طنز خوبی دارین. احتیاجی به سوژه ندارین. درباره موقعیت ها و نکات فرعی به راحتی می تونین بنویسین. خیلی از نویسنده ها بعد از مدتی احساس می کنن این کافی نیست و باید تاثیر مشخصی روی سوژه بذارن. در حالی که مسیر موفقیت همون راه قبلیه! مثلا در همین سوژه. داستان کلی بسیار بی مزه اس! مرلین و مورگانا عاشق هم شدن! چیزی که جالبه اتفاقاییه که اون وسط میفته. حرفاییه که زده می شه. شما هم در همین مسیر بمونین.


نقل قول:
مرگخواران قبل از اینکه لرد اتاق را روی سرشان خراب کند، با تمام سرعت، مرلین را که به مورگانا چسبیده بود بلند کردند! چرا که تمام تلاشهایشان برای جدا کردن مرلین از مورا به شکست منتهی شد.

این صحنه بسیار جالب بود. احساس می کنم اون جوری که حقش بود توصیف نشده.اگه قسمت دوم رو اول توضیح می دادین بهتر می شد. و البته کمی مفصل تر! یعنی می نوشتین که مرگخوارا سعی کردن مرلین رو ببرن. ولی چسبیده بود به مورگانا...حتی اون وسط می تونستن چند تا دیالوگ هم رد و بدل کنن. این صحنه ها و موقعیت ها بسیار جالب تر از اصل سوژه هستن. اینا رو از دست ندین.


نقل قول:
مرلین در همان حال در میان مرگخوارانی که او و مورا را حمل میکردند قربان صدقه ی مورگانا میرفت.:kiss:

مورا نه...مورگانا!
اسامی مخفف مال دیالوگه. گذشته از این ممکنه خواننده فکر کنه مورا شخص دیگه ایه! چون بلافاصله بعدش از مورگانا استفاده کردین. شاید خواستین جلوی تکرار رو بگیرین. ولی می شد این کار رو به شکل دیگه ای هم انجام داد. مثلا به جای مورگانا از "همسر آینده اش" استفاده می کردین.
بهتره در قسمت های غیر دیالوگ از شکلک استفاده نکنین. کمتر پیش میاد که شکلک بتونه حالت های این توضیحات رو به خوبی برسونه. استفاده از کلمات و جمله ها مناسب ترن. گذشته از این مورد شکلک هایی که در این قسمت می ذارین به شخص نویسنده بر می گرده! نه شخصیتی که دارین دربارش می نویسین. مگه اینکه مثلا بنویسین "مرلین به حالت :kiss: قربان صدقه مورگانا می رفت". که اونم همونطور که گفتم لازم نیست و جمله کافیه.


پادری شدن لودو و عبور مرگخوارا از روش صحنه خیلی جالبی بود. مواظب شکلک چکش باشین! گاهی(مثل همین جا) می تونه تاثیر طنز جمله رو کمتر کنه. در طنز های عادی ازش استفاده نکنین. این شکلک بیشتر مال موقعیت های مسخره و غیر منطقیه.


نقل قول:
مورگخواران با عبور از روی لودو (!) همراه با تعظیم به اتاق لرد وارد میشوند

مورگخواران؟!
روی طنزتون تاکید نکنین. این علامت تعجب، یه جور تاکیده. شکلک چکش در بالا هم همین کار رو انجام می داد. شخصی رو در نظر بگیرین که داره جوکی تعریف می کنه. وسط جوک دائم مکث کنه و بخنده...تاثیر جوکش چقدر کمتر می شه؟
بهتر نیست بی تفاوت و سریع بگه و رد بشه؟


کلافگی و بی حوصلگی لردتون خیلی خوب بود. همینطور ایده دزدیده شدن مورگانا توسط مرلین. سوژه رو خوب پیش بردین. گرچه اگه پیش نمی بردین هم مورد قبول بود! ظاهر پستتون بسیار منظم و خوانا بود.


ایرادهای جزئی ای که از پستتون گرفته می شه شما رو به اشتباه نندازه. کارتون خوب بود.

_______________________

مورگانا

نقل قول:
یک راک وود چه ای در درون ما رخنه کرده و می گوید اگر باز بیایم درخواست نقد کنیم ما را بیرون میکنید!
بیرون میکنید؟

نخیر...ما هیچ مشکلی با درخواست های نقد نداریم. اگه سرمون شلوغ باشه حتما بهتون اعلام خواهیم کرد. ایشون می خوان شما رو کنار بزنن و خودشون چپ و راست درخواست نقد بدن!

بررسی پست شماره 107 سرزمین سیاهی، مورگانا لی فای:


نقل قول:
- اي مرلين عالم به عالم رفته، داري آپارات ميكني يا ما را خانه خراب ميكني.

دیالوگ خوبه...ولی اصطلاح "عالم به عالم رفته" ذهن خواننده رو درگیر می کنه و این درگیری از نوع خوبش نیست. اینجور اصطلاحای جادویی باید شباهت واضحی به اصطلاح مشنگی داشته باشن. طوری که خواننده به محض خوندن بگه این همون اصطلاحه...فکر نکنه!


نقل قول:
اين غرولند هاي ملوكانه سبب شد تا كسي حواسش نباشد جلوي آپارات كردن مرلين و مورگانايش را بگيرد. و لرد سياه وقتي متوجه اين موضوع شد با عصبانيت نجيني را به سمت جيگر فرستاد تا او را در آغوش ماريانه(!) خود بفشارد.

این بخش اول پست اگه حذف می شد هم موردی نداشت! مرلین با همون "پاق" پست قبلی می تونست آپارات کرده باشه. اصطلاح "ماریانه" قشنگ بود.


نقل قول:
- ارباب معجون پيدا شوندگي بدم؟ :zogh:
طبق معمول اين هكتور بود كه خود را با فرمت به درون مكالمه پرتاب ميكرد.

دیالوگ و حالت هکتور خوب بود. شکلک وسط جمله هم خوب بود. ولی لزومی نداشت دو تا باشه. یکی کافی بود. پست رو بیخودی شلوغ نکنین.


نقل قول:
مورگانا كه معلوم نبود از بين اين همه جا در ‌آن باغ كذايي چرا روي يك بوته خار فرود آمده بود، لحظه به لحظه نسبت به اين ازدواج بدبين تر ميشد

توصیفتون خیلی خوب بود. صحنه ساده ای بود. با یه توصیف قشنگ و استفاده از نکته ساده ای مثل ازدواج، تبدیلش کردین به یه صحنه طنز جالب. این توانایی مفید و مهمیه. ازش استفاده کنین.

دیالوگ های تکراری مورگانا جالب بود. حالت گیج و منگ مرلین هم همینطور که ظاهرا چیزی نمی شنیدو حرف خودش رو می زد.


نقل قول:
صداي شترقي بحث آنها را از وسط به چند تكه نامساوي تقسيم كرد

به نظر من پست بهتر بود اینجا تموم نمی شد. یا این خط نباید نوشته می شد و یا بهتر بود ادامه داده می شد. چون الان نفر بعدی باید تعیین کنه این صدای "پاق" چی بوده. احتمالا صدای ظاهر شدن شخصیه...ولی این تعیین کردن ممکنه برای نفر بعدی جالب نباشه. بهتره این کار رو خودتون انجام بدین.

خوب بود.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۳/۱۰/۱۴ ۲:۳۶:۴۶



پاسخ به: مغازه ی بورگین و بارکز
پیام زده شده در: ۱۷:۲۹ جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۳
که ناگهان هکتور شروع کرد به ویبره زدن!

ولی از آنجایی که هکتور در خواب هم ویبره می زد کسی اهمیتی نداد. لرزش های هکتور شدید و شدیدتر شد. مرگخواران دیگر نمی توانستند حرکت هکتور را ندیده بگیرند. مورگانا با آرامش رو به هکتور کرد.
-چیه هک؟ مشکلی پیش اومده؟

هکتور لرزان جواب داد:
-خب اگه تو این مدتی که ما دنبال موضوع کم اهمیتی مثل ماسک می ریم، ارباب بزنن صورت خودشونو داغون کنن چی؟ مگه هدف ما از اومدن به گذشته همین نبود که جلوی تغییر چهره ارباب رو بگیریم؟

مورگانا هنوز آرامشش را حفظ کرده بود. دو دستش را روی شانه های هکتور گذاشت و او را ثابت نگه داشت.
-کم اهمیت؟ اگه با خودمون مواجه بشیم که خیلی بد می شه!

هکتور شاید برای اولین بار در زندگیش جمله ای منطقی به زبان آورد.
-خیلی از ما در دوران جوانی ارباب نبودیم! بقیه هم فکر نمی کنم در کوچه ناکترن باشن. این احتمال ضعیفیه که با خودمون روبرو بشیم. حتی اگه این اتفاق بیفته هم خود کوچیکمون ما رو در این سن و سال نمی شناسه.برای همین خیالتون راحت باشه و بچسبین به ارباب! حتی یه لحظه نباید ازش جدا بشیم.

مرگخواران قانع شدند. با این حال برای احتیاط کلاه شنل هایشان را روی سر کشیده، وارد مغازه شدند. طولی نکشید که پسر جوان خوش قیافه ای به آنها نزدیک شد.
-خوش اومدین. اجناس جادویی مغازه بورگین در خدمت شماست.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۲ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۳
مزاحم نیستین. هر چقدر دلتون می خواد درخواست نقد بدین. ما برای همین اینجا هستیم.

بررسی پست شماره 61 زمان برگردان مرگخواران، آرسینوس جیگر:


نقل قول:
مرگخوار ها و لرد:

ولی لرد حواس جمع تر از این حرف ها بود که بخواهد مقابل چند مشنگ کم بیاورد پس سریعا گفت:
- ما در حال حاضر دقیقا آموزش رو یادمون نمیاد از اول شروع کنید!

پست قبلی با جمله ساده ای مثل "از جلو نظام" تموم شده بود.کمتر کسی ممکن بود سعی کنه از همین جمله سوژه دربیاره. ولی شما این کار رو انجام دادین. این کارتون خیلی خوب بود. این که سعی کردین از جزئی ترین موارد هم استفاده کنین.


نقل قول:
- ببند اون فکو باو!

- چی؟

- اممم.... هیچی هیچی شما خودتو ناراحت نکن اصلا!

جمله اول برای لرد مناسب نبود. برای طنز نوشتن در مورد شخصیت ها تا جایی می تونین پیش برین که خواننده اون جمله رو از اون شخصیت قبول کنه. چنین جمله ای رو در هیچ حالتی نمی شه از لرد قبول کرد. ولی دیالوگ دوم لرد و ترس پنهانیش جالب بود. لرد در کتاب هم شخصیت خیلی شجاعی محسوب نمی شد. وقتی احساس خطر می کرد می تونست فرار کنه. می تونست پشت مرگخوارا پنهان بشه. برای همین طنز نوشتن در این مورد آزاده!
معمولا توصیه می کنم که دیالوگ های پشت سر هم رو بدون فاصله بنویسید. ولی اینجا بین دیالوگ ها یه مکث کوتاه هست. برای همین فاصله ای که بینشون گذاشتین اشکالی ایجاد نمی کنه.


نقل قول:
لرد در همان حین که جلوی صف می ایستاد رو به مرلین گفت:
- مطمئن باش بعد از این ماجرا اون زمان برگردونت رو توی حلقت میکنیم.

همین که لرد در این موقعیت هم سعی می کنه جلوتر از بقیه قرار بگیره، توجه و دقتت شما رو می رسونه. حتی می تونستین این مورد رو کمی پر رنگ تر کنین. مثلا یکی دیگه می رفت جلوی لرد و لرد یقه شو می گرفت و پرتش می کرد عقب!


شخصیت هاتون خوب و قوی هستن. حتی با وجود داشتن یک دیالوگ ساده. شخصیت لودو و هکتور نقش زیادی ندارن ولی با همون نقش کم به خوبی شخصیتشونو نشون دادین. شخصیتی که کاملا با چیزی که ما ازشون می شناسیم مطابقه.


نقل قول:
لرد با دیدن یک عدد ماشین مشنگی گفت:
- هر طور و به هر قیمتی که شده باید از اینجا برویم .

ایده ماشین فوق العاده بود. مثلا این ایده هرگز به ذهن من نمی رسید. اینکه لرد و مرگخوارا سعی کنن سوار یه ماشین مشنگی بشن و سعی کنن حرکتش بدن و باهاش فرار کنن. امیدوارم نفر بعدی متوجه این اشاره شما بشه چون ایده جدید، خلاقانه و بسیار جذابی بود.


اشکالی که در نقد اولتون در مورد سوژه ها و ایده ها گفتم کاملا برطرف شده. انتظار نداشتم در یک یا دو پست این اشکال از بین بره. ولی پست های جدید شما سوژه رو خیلی آروم پیش می برن. از همه موقعیت ها استفاده می کنن و در پایان ایده بسیار خوبی به نفر بعدی می دن. و این دقیقا همون چیزیه که در ذهن من بود. خیلی سریع پیشرفت کردین.

خوب بود.

____________________

بررسی پست شماره 102 سرزمین سیاهی، تراورز:


ما وقتی پست کوتاه می بینیم مشعوف می شیم!
البته وقتی لازم یا جالب باشه می تونین طولانی هم بنویسین.

ظاهر پستتون خیلی مرتبه. وقتی این مورد رو به کوتاه(متعادل) بودن اندازش اضافه کنیم تبدیل به یه عامل ترغیب کننده برای خونده شدنش می شه.


نقل قول:
مورگانا که حس می‌کرد لحظات آخر زندگیش سر آمده به سرعت دنبال چاره‌ای گشت که ناگهان لامپی روشن بالای سرش ظاهر شد. مرلین و لرد خود را برای آپارات آماده کردند که هکتور گفت:
- ارباب، این بی‌هوش شده چرا؟

بیهوش شدن ایده خوبی بود. ولی بهتر بود اون قسمت رو هم توضیح می دادین. خیلی سریع از روش رد شدین. ممکنه خواننده متوجه نشه. یه راه دیگه هم این بود که اونجا یه فاصله می ذاشتین:
مورگانا که حس می‌کرد لحظات آخر زندگیش سر آمده به سرعت دنبال چاره‌ای گشت که ناگهان لامپی روشن بالای سرش ظاهر شد!

مرلین و لرد خود را برای آپارات آماده کردند که هکتور گفت:
- ارباب، این بی‌هوش شده چرا؟

اینجوری خواننده می فهمه که مکثی این وسط وجود داره و اتفاقی افتاده. ولی باز هم به نظر من بهتر بود قسمت مربوط به بی هوش شدن مورگانا رو هم می نوشتین.


نقل قول:
مرلین با شوق و ذوق گفت:
- انقدر ذوق کرده بی‌هوش شده، اِوا قوربونش برم چقدر قشنگه وقتی بی‌هوش می‌شه.

دیالوگ مرلین و شکلکش خیلی خوب بود. اون حالت عاشقانه گیج و منگش رو خوب توصیف کردین.


نقل قول:
- ما که سایز های این رو نداریم، یکی باید سایز هاش رو اندازه بگیره، ما که از این کار عارضیم.

عارضیم؟ منظورتون عاجزیم بود؟!
ایده گرفتن سایز ایده خوبی بود. همیشه می گم که باید از همه اجزای سوژه استفاده کنین. سوژه رو کند پیش ببرین. بیهوش شدن مورگانا و گرفتن سایزش هم به این نکته کمک می کنه.


اشکال پست شما لردش بود. البته نه در حد شدید! ولی لردکمی از قالبش خارج شده. دیالوگ هاش از طرف هر مرگخواری گفته می شد موردی نداشت. ولی از طرف لرد کمی غیر قابل قبول بودن. سوژه عشق و عاشقی با شخصیت لرد هماهنگ نیست. می تونه حضور داشته باشه ولی ظرفیتش کمه! زود دل خواننده رو می زنه. در چنین سوژه هایی یا باید لرد رو بفرستین دنبال نخود سیاه و یا همش از یه گوشه سوژه غر بزنه و دستور بده!

سوژه رو خوب پیش بردین و جای خوبی رها کردین. نفر بعدی سوژه های خوبی برای ادامه دادن داره.


موفق باشید.




پاسخ به: سرزمین سیاهی
پیام زده شده در: ۰:۳۰ پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۳
خلاصه:
مرلین یکی از معجون های هکتور رو اشتباهی می خوره و عاشق مورگانا می شه! تلاش های مورگانا برای دور کردن مرلین بی فایده اس. تا اینکه لرد سیاه وارد می شه!
_________________________________

-الان شما دو تا همدیگه رو دوست دارین؟!

مورگانا که متوجه شد زندگی و آینده اش در خطر است جلو پرید.
-نه ارباب! من از این متنفرم. یعنی خیلی هم متنفر نبودم. ولی الان طوری آویزون من شده که دارم متنفر می شم ولی مرلین قبلا نسبت به من احساسی نداشت و الان کلی احساس داره و این داره حال ما رو به هم می زنه!

لرد سیاه از جمله پر احساس مورگانا سر در نیاورد.ولی شاید وقتش رسیده بود که ثابت کند عشق را درک می کند.
-ما می فهمیم. شما دو تا همدیگه رو دوست دارین و هم سطح هم هستین. هر دو پیامبرین. ما شما رو برای هم مناسب تشخیص دادیم.

در حالی که چشمان مرلین از عشق و شادی برق می زد، مورگانا ناامیدانه به تلاشش ادامه داد:
-ارباب ما اصلا هم سطح نیستیم. ما قصد داریم مدرج عالی پیامبری رو طی کنیم و از این کلی بریم بالاتر.

مرلین عاشقانه رو به مورگانا کرد.
-اشکالی نداره عزیزم. منم همراهت و دست در دستت همون مدارج رو طی می کنم. اجازه نمی دم هیچی ما رو از هم جدا کنه.

لرد سیاه کم کم داشت پیچش و تهوعی در دل و روده هایش احساس می کرد. به هر حال او هم ظرفیتی داشت!
-ما مخارج ازدواج شما را به عهده خواهیم گرفت.آماده مراسم شوید و به پای هم...پیر که هستید...فسیل شوید.




پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۱۵:۳۴ سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۳
آرسینوس

سیاه بودن نوشته یعنی شما از زاویه دید یه جادوگر سیاه داستان رو بنویسین. علایق و جبهه تون مشخص باشه.
پست ها گاهی درباره یک مفهوم خاص هستن. مثلا فداکاری-محبت-عشق!
اینا ویژگی هایی هستن که سیاها رو از سفیدا جدا می کنن. سیاها الزاما بد نیستن. خیلیا این اشتباه رو می کنن. فکر می کنن سیاه بودن یعنی پست و دروغگو و خبیث بودن. اینطور نیست. سیاها هم می تونن فداکاری کنن. ولی خیلی محدود تر. سیاها یه سری عقاید خاص داشتن. مثلا استفاده از جادوی سیاه و طلسم های ممنوعه. مبارزه با مشنگ ها...
روی این ویژگی ها باید تاکید کنین. مرگخوار ها عموما قدرت طلب هستن. به دلیل عشق و علاقه نیست که دور لرد جمع شدن. بهش احترام می ذارن. دلیل این احترام می تونه ترس باشه...می تونه شیفتگی غیر منطقی(مثل بلاتریکس) باشه و می تونه قدرت طلبی باشه.
طنز یک سیاه با طنز یک سفید فرق می کنه. در پست یک مرگخوار هم می شه درباره لرد طنز نوشت.ولی نوعش فرق می کنه. غیر مستقیمه...بصورت واضح حالت تمسخر آمیز نداره. یادتون باشه که مرگخوارها حتی تو ذهنشون هم لرد رو مسخره نمی کنن. مثلا:
لرد:رودولف! چوب دستیتو بده به من.
رودولف با خودش فکر کرد که :این ارباب کچل ما هم پول نداره چوب دستی بخره...هی چوب دستیای ما رو می گیره و منهدم میکنه.کاش محفلی بودم! حداقل اختیار چوب دستیمو داشتم.

این شکل طنز از یه سیاه قابل قبول نیست. یا مثلا در پست شما لوسیوس بیاد جونشو فدای بارتی کراوچ کنه...اینم قابل قبول نیست.
در مورد سفید ها قضیه برعکسه. اینجا شما باید مستقیما روی نقاط ضعفشون تکیه و تاکید کنین. چه ظاهری و چه باطنی. چه چاق بودن مالی و چه دزد بودن ماندانگاس.
در پست های سیاه ها هم لرد اشتباه می کنه...حماقت می کنه...مرگخوارا هم همینطور. ولی بصورت نا محسوس و غیر مستقیم. مثلا لرد هرگز اشتباهشو قبول نمی کنه! مرگخوارا بعد از اینکه مرتکب اشتباهی شدن با پررویی سرشونو بالا می گیرن و به کارشون ادامه میدن. ولی سفیدا...احتمالا عذرخواهی می کنن و شرمنده می شن!
روی این صفت های سیاه و سفید تاکید کنین. وقتی وارد گروه بشین مطمئنا پست هاتون بیشتر از قبل به سمت سیاهی متمایل می شه. چون با بقیه مرگخوارا آشنا می شین. با جو گروه و روش طنز نویسی درباره اعضای این گروه و گروه مقابل آشنا می شین.

حالا من این موارد رو برای شما گفتم؟....خیر! برای کسایی گفتم که شاید بخونن و به دردشون بخوره. چون پست های شما به نظر من از نظر سیاه بودن ایرادی نداره.

بررسی پست شماره 521 خانه ریدل، آرسینوس جیگر:


بابت خلاصه ای که گذاشتین ازتون تشکر می کنم.

پستتون خیلی طولانیه. طول پست محدودیتی نداره. ولی پستی به این طول، عملا خواننده رو فراری می ده. و اینجا هدف ما جذب خواننده اس. تا جایی که مجبور نبودین یا دلیل خاصی نداشتین سعی کنین کوتاه تر بنویسین. لازم نیست حتما به نقطه خاصی از داستان برسین.

نقل قول:
لرد:
- باشه برو، ولی حواست باشه این ردا خوا.... ببخشید شلیطه خواری باعث نمیشه از مجازاتت کم بشه.

کمتر پیش میاد که لازم باشه شکلکی در اول یا وسط دیالوگ استفاده بشه. بی دلیل حواس خواننده رو پرت نکنین! "ببخشید" رو می شه حذف کرد. زیاد برای لرد مناسب نیست. ولی هر دو اصطلاح "رداخواری" و "شلیطه خواری" جالب بودن. شما ظاهرا استعداد خوبی در این مورد دارین. فقط لطفا بعد از درخواست نقد پستتونو ویرایش نکنین. من این پست رو دیشب نقد کرده بودم. امروز اتفاقی دیدم که عوض شده.


نقل قول:
لودو که بار اولش بود قبل از لرد وارد جایی میشد با هیجان شدیدی اول نگاهی به مرگخوارا که با حسادت به او نگاه میکردند کرد: و سپس با حالت به لرد نگاهی کرد و آب دهانش را به سختی قورت داد و وارد مغازه شد.

شکلک ها اصولا مال دیالوگ هستن...و معمولا برای آخر دیالوگ. ولی همیشه استثناهایی برای این اصول وجود داره.
اینجا اشکالی نداشت که دو شکلک هم در قسمت غیر دیالوگ و هم در وسط جمله استفاده شدن. چون باعث شدن منظورتونو به خوبی به خواننده برسونین.


این بار در پست شما خبری از عجله نیست. نمی خوایین هر چه سریع تر از مغازه خارج بشین و به سمت سوژه مهیج دیگه ای برین...برعکس! تمایل دارین از همه گوشه و کنار های این مغازه برای نوشتن استفاده کنین. این عالیه.

فوق العاده و غیر عادی به یک معنی هستن. ازشون پشت سر هم استفاده نکنین!


نقل قول:
این گل بر سر ها اول چهره ی مرلین رو پیش از چهره ی زیبای ما نشان میدهند،

این یه نکته طنزه که درباره لرد نوشته شده. یه حرکت و توجیه مضحک برای کاری که لرد انجام داده بود...ولی آیا این طنز پست شما رو سفید کرده؟...اصلا! چون لرد شما بطور واضح و مستقیم حالت احمقانه ای نداره!


نقل قول:
- ارباب همین الان یه آیه ای نازل شد مبنی بر اینکه من باید این کت و شلوار رو بپوشم.
- یعنی میگی آیه ای واسه ی لباس ما نازل نشده؟ آخر تو چجور هیپوگریف پیامبری هستی؟ بدیم ببرنت ور دست لودو؟

این قسمت جالب بود. دیالوگ مرلین خوب بود...ولی ور دست لودو؟...می شد از مرگخوار دیگه ای استفاده کرد. مثلا رودولف ایفای نقش، نقش دربان خانه ریدل رو ایفا می کنه. می تونستین بگین ور دست رودولف...یا هکتور و یا حتی مورگانا. به این معنی که دوباره آموزش پیامبری ببینه.


نقل قول:
چرا که تمام کت و شلوار ها و سایر لباس های مغازه در کیف ها و چمدان های مرگخواران جا خوش کرده بود.

اینجا مرگخواراتون یه جورایی خیانت کردن...ولی در ظاهر قضیه چیزی مشخص نیست. برای همینه که می تونیم بگیم کارتونو خوب انجام دادین.

سعی کنین از دو شکلک کنار هم استفاده نکنین. یکی رو انتخاب کنین. هم احساسات شخصیتتون واضح تر بشه و هم پست بی دلیل شلوغ نشه. مثلا برای دیالوگ لرد دو شکلک عصبانی کنار هم زدین. لزومی نداشت.

طنز پستتون ساده و جالب و دوست داشتنیه. همین باعث شده پست شما با وجود طولانی بودن، خسته کننده نباشه. قسمتی که لباس پوشیدن مرگخوارا رو توضیح دادین خیلی راحت می تونه خواننده رو بخندونه. بعضی نکته ها رو می شه به تازه واردا یاد داد...ولی بعضیا استعداد می خوان!طنز نویسی رو هم می شه یاد گرفت ولی کسایی که کمی ذوق و استعداد داشته باشن مطمئنا طنز نویس های موفق تر و برجسته تری می شن. طنز پست شما خوبه.

رفتن به اصفهان ایده جالبی بود. و جای خوشحالی داره که این بار فقط یک ایده در پست شما مطرح شده. اونم در آخر پست و به عهده نفر بعدی گذاشته شده. شما از سوژه مغازه بطور کامل استفاده کردین. این بار خواننده افسوس نمی خوره...لذت می بره!

خیلی بهتر از پست قبلیتون بود.

موفق باشید.

___________________________

آگوستوس

1- لینک پست هاتون رو درست بدین.
2- پستی که با عجله و در مکان و شرایط نامناسبی زده شده باشه پست واقعی شما نیست. اشکالاتش هم ممکنه اشکالات واقعی شما نباشن.
3-تعداد شکلک ها مهم نیست. ممکنه پستی به ده تا شکلک احتیاج داشته باشه. درباره شکلک ها اینجا بیشتر توضیح دادم.

بررسی پست شماره 519 خانه ریدل، آگوستوس راک وود:

نقل قول:
لودو مانند راهنمایی خبره در راهنمایی عده ای از پشت کوه های سر به فلک کشیده بریتانیا آمده ، دستش را جلو گرفته و پیشاپیش با سری از خضوع پایین جماعت مرگخوار را رهنمون می نمود .

فکر نمی کنم کسی با یک بار خوندن این جمله متوجه مفهوم دقیقش بشه! خواننده احاس می کنه یه جای کار ایراد داره و بر می گرده و جمله رو از اول می خونه...و در شروع پست این ریسک بزرگیه. پستتونو با همچین توضیح طولانی و غیر عادیی شروع نکنین.

نقل قول:
پیاده شد و چیزی مانند قیف معجون سازی هکتور را جلوی دهانش گرفت :

این قسمت خیلی خوب بود. تشبیه با مزه ای بود.


نقل قول:
- شما جماعت :pashmak:ِ ، ِ ، خوارِ ، ِ ، ِ ، زادهِ همون جایی که هستید وایستید !

این همه شکلک در این دیالوگ واقعا لازم نبود. با یکی دو کلمه می تونستین بهتر منظورتونو برسونین. اینجا خواننده باید به تک تک شکلک ها دقت کنه و مفهوم مورد نظر شما رو ازش در بیاره! خواننده موجود چندان با حوصله ای نیست. زیاد روش حساب نکنین.


نقل قول:
سپس نگاهی مرگخواری کردند که مانند آن جنگلی کارتون های کودکان مشنگ ، لباس پوشیده و سپس به ریش دراز و طویل مرلین که عده ای حور العین دربار مرلین ادامه آن را جمع کرده بودند .

جمله هاتونو اونقدر کش می دین که زیبایی شون از بین میره!


نقل قول:
اما لرد کسی نبود که به راحتی تسلیم عده ای مشـــــــــــــنگ ، آن هم مـــــشــــــنـــــــــگـــــــــــ بشود .

منظورتون از جمله واضحه. ولی معنی مشنگ دوم و منظورتون اصلا واضح نیست. بهتر بود از توصیف یا کلمه دیگه ای استفاده می کردین.

نقل قول:
پس چوبش را ز غلاف کشید و روی سقف یکی از آن ماشین چراغ گردان ها پرید :

لرد حتی در یک سوژه طنز هم چنین حرکتی انجام نمی ده. موقع طنز نوشتن دقت کنین که شخصیت ها رو از قالب اصلیشون خارج نکنین. لردتون بیشتر شبیه یه مرگخوار بی تجربه و هیجان زده اس!

نقل قول:
پلیس های فهیم که گویی این مرد را دیوانه ای بیش نمی پنداشتند ولی با این حال باید جوانب امنیت ملی را رعایت می کردند ، سلاح های خودکار خود را بسمت لرد گرفتند .

جمله هاتون به شکل آزار دهنده ای به هم وصل می شه.اگه از هم جداشون کنین هم خوندنشون راحت تر می شه و هم منظورتونو بهتر می رسونین. منظورم این نیست که همه جمله های طولانی رو ساده کنین. ولی جمله هایی مثل این اگه ساده بشن جذاب تر می شن:
پلیس های فهیم گویی این مرد را دیوانه ای بیش نمی پنداشتند! ولی با این حال باید جوانب امنیت ملی را رعایت می کردند. برای همین سلاح های خودکار خود را بسمت لرد گرفتند .
یا
پلیس های فهیم که گویی این مرد را دیوانه ای بیش نمی پنداشتند سلاح های خودکار خود را بسمت لرد گرفتند . چرا که به هر حال باید جوانب امنیت ملی را رعایت می کردند.

پستتون نسبت به پست های قبلی و سطح شما ضعیف تر بود. دلیلش هم همون چیزیه که در شروع نقد گفتم. خودتون هم اشاره کردین که وقت و تمرکز کافی برای نوشتن این پست نداشتین.

موفق باشید.








هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.