هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (ویکتورکرام)



Re: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۷:۰۲ پنجشنبه ۷ بهمن ۱۳۸۹
دروود !!

پرسي جان واقعا مصاحبه خوب و جالبي بود من به شخصه خوشم اومد.تازگي ها مصاحبه هايي كه انجام ميشد خشك بود.

مثلا همين مصاحبه اي كه خودم با آگوستوس پاي انجام دادم خيلي جالب نبود من خودم باهاش حال نكردم.

بازگشتتو تبريك ميگم و اميدوارم دوباره اينجارو مثله سابق خيلي عالي اداره كني.

بـــــــــــــــــــــــاي


»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۹
امتیازات جلسه دوم کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه :

گریفندور : 9 امتیاز

گودریک گریفندور : 26 امتیاز

هافلپاف : 27 امتیاز

رز ویزلی : 27 امتیاز

اسکورپیوس مالفوی : 28 امتیاز

روفوس اسکریم جیور : 27

اوری : 27 امتیاز

راونکلاو : 0 امتیاز

بدون شرح !

اسلیترین :10 امتیاز

دراکو مالفوی : 29 امتیاز

در صورت هرگونه مشكل به صورت پيام شخصي اعلام كنيد.


ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۱/۷ ۱۷:۰۵:۰۹

»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: شرح امتيازات
پیام زده شده در: ۲۲:۰۳ چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۹
امتیازات جلسه دوم کلاس دفاع در برابر جادوی سیاه

گریفندور : 9 امتیاز

گودریک گریفندور : 26 امتیاز

هافلپاف : 27 امتیاز

رز ویزلی : 27 امتیاز

اسکورپیوس مالفوی : 28 امتیاز

روفوس اسکریم جیور : 27

اوری : 27 امتیاز

راونکلاو : 0 امتیاز

اسلیترین :10 امتیاز

دراکو مالفوی : 29 امتیاز


»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۰:۵۵ سه شنبه ۲۸ دی ۱۳۸۹
ارباب،
پلیزاینو نقد کنید.
اگه خواستین هم یه پس گردنی یا رو گردنی بهم بزنین ارباب


»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: خانه اصیل و باستانی گانت ها
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ دوشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۹
فلش بک :

آفتاب زیبای و درخشانی بر همه جا می تابید.اثری از ابر در آسمان نبود.دختر تنهایی زیر سایه ی درخت سرسبزی در گوشه ای از پارک نشسته بود.اشک هایش بروی گونه های زیبا و سفیدش نشسته بود.همانند ابری پر بار گریه میکرد.
انگار گریه اش تمامی نداشت.مدام حرفایی که پدرش به او زده بود را در ذهن مرور میکرد.نمی توانست این افکار را از ذهن خود دور کند.
کمی نگذشت که جیمز از آن سوی پارک به سمت رز آمد.رز در همین فاصله تند و تند اشک هایش را با آستین های لباسش پاک کرد و سر پا ایستاد.
رویش را به سمت جیمز کرد و گفت :
- ت...تو از کجا فهمیدی من اینجام ?!

جیمز پسری خجالتی بود و رفتارش گونه ای نشان میدهد که انگار عشق رز وجودش را فرا گرفته است.
جیمز کمی مکث و جواب داد :
- راستش دنبالت کردم.

رز گلویش را بغض فرا گرفته بود.هر لحظه ممکن بود بغضش را بشکند.نگاهی به جیمز کرد و گفت :
- پدرم منو از خانواده ترد کرد برای اینکه حالم از اون ریشو بهم میخوره.من حاضر نیستم به جمع اونا بپیوندم.

جیمز نمی دانست جوابش را بدهد یا نه اما سعی کرد حرفی بزند.
- یعنی تو حاضری به ما نپیوندی اما مرگخوار بشی ?!

جیمز از گفتن این حرفش پشیمان شد و آرزو میکرد که هرگز این حرف را نمیزد.عجب حرف احمقانه ای زده بود اما این جرقه ای بود که در سر رز زده شد تا بلکه زندگی اش تغییر کند.
سپس رز بدون اینکه به جیمز توجهی کند،شجاعانه به سمت قصر گانت ها حرکت کرد.

پایان فلش بک


ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۷ ۲۲:۵۶:۴۴
ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۷ ۲۳:۳۵:۵۴

»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۱:۳۳ جمعه ۲۴ دی ۱۳۸۹
درود !

ببخشید اما اگه اجازه بدین من جواب گودریک عزیز رو بدم،
ما مدت ها پیش این درخواست رو کردیم اما مدیران عزیز گفتن امکان پذیر نیست.در صورتی که کار راحتی و از منوی مدیریت خیلی ساده میشه این کارو انجام داد ولی خوب شاید مشکلاتی به وجود بیاره.
حتی ما خودموعنو کشتیمو قبول نکردن.
پس باید با همون *140 در *140 بسازید.

بای


ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۴ ۲۱:۴۴:۴۲

»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: كلاس مراقبت از موجودات جادويي
پیام زده شده در: ۲۳:۰۰ چهارشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۹
تکالیف!

1.نشانک به یک نام دیگر نیز معروف است آن نام چیست؟(5 نمره)

نقل قول:
بچه ها این پرنده اسمش نشانک هستش.یک پرنده ی ایرلندی و بریتانیایی که بسیار خجالتی و کم روست.


از نظر من شباهت هایی به ققنوس داره و ماله یکی از اون دو کشوره پس من اسمشو میزارم:

ققنوس ایرلندی

2.آواز نشانک نشان از چیست؟(5 نمره)

نقل قول:
ناگهان نشانک به آواز در آمد و وحشت را در دل تمام دانش آموزان کلاس زنده کرد.اسکورپیوس که این ترس را می دید نگاهش را به آسمان تیره و پر ابر دوخت و گفت:البته الان مشخص شده که این فرض غلطه!کسی چتر با خودش دورد.
اره؟


و یا

نقل قول:
سکوتی به معنی پاسخ منفی فضای کلاس را پر کرد.اسکورپیوس خنده ای زد و گفت:پس همتون خیس می شید!سکوتی به معنی پاسخ منفی فضای کلاس را پر کرد.اسکورپیوس خنده ای زد و گفت:پس همتون خیس می شید!


نشان دهنده این است که نشانک قبل از باران یا هنگام وقوع باران صدا از خود در می آورد.

3.رولی جدی بنویسید که مربوط به زمانی باشد که مردم فکر می کردند نشانک نشانه ی مرگ است.این رول در مورد این باشد که کسی در یک روز زمستانی از میان لانه های نشانک ها رد می شود و با ترس خود در مقابل این آواز مقابله می کند و در نهایت متوجه می شود که این فرض اشتباه است.(20 نمره)

زمستان زیبایی بود.سقف خانه های دهکده هاگزمید پر از برف شده بود.کنار هر خانه ای یک درخت کریسمس با آویز های رویش پیدا بود.مردم روز کریسمس خود را گذرانده بودند و شب برای استراحت،به خانه هایشان رفته بودند.

مردی بلند قامت که ردایی سیاه بر تن داشت،در حال رفتن به خانه خود بود که به صورت اتفاقی از کنار لانه های نشانک رد شد.
صداهای بلند نشانک ،مرد را مجبور کرد که به سمت لانه ی آنها برود.
مرد کنجکاو بسیار ترسیده بود.وی فکر میکرد زمان مرگش فرا رسیده است.
ابتدا سعی کرد که به گونه ای صدای نشانک ها را خفه کند اما نتوانست.
کمی نگذشت که آسمان شروع به باریدن باران کرد.مرد فکر میکرد که امشب میمیرد.
راهی نداشت جز اینکه نشانک را بکشد.وردهای متعددی به سوی نشانک ها فرستاد و اون موجودات معصوم و آرام را کشت.
خنده ای بر لبانش نشست.ناگهان باران متوقف شد و دیگر اثری از صدای نشانکی نبود.
ناگهان دوباره صدای نشانکی بلند شد.مدتی نگذشت که دوباره آسمان شروع به باریدن باران کرد.

مرد به این موضوع پی برد و سپس به راهش ادامه داد و به سمت خانه اش حرکت کرد اما از کشتن نشانک های بیگناه افسوس میخورد.


ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۲۲ ۲۳:۲۶:۵۰

»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۱:۲۹ یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۹
درود !

لرد جونم فكر كنم با پست من 6 تا نقد بايد بكنيد
پليز اينو نقد كنيد.
باتشكر فراوان


ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۹ ۲۱:۵۵:۵۳

»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۲۰:۳۵ یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۹
درود !

درود بر پدر سالازار عزيز...
متاسفانه لودوي عزيز شناسش بسته شد و ديگه توي اين گروه نيست و نميتونه فعاليت كنه.

بقيه هم كه ديگه اصلا فعاليت نميكنن و به طرز عجيبي ناپديد شدند.
با سطح رول نويسي منم حتما آشنا هستي.نيستي؟!
من ميخوام به اين گروه بپيوندم تا حسابي اين گروه فعال بشه.
از تمام عزيزان هم خواهش ميكنم به اوباش ها بپيوندند
پس " منم ثبت نام "
باي


ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۹ ۲۰:۳۸:۰۰

»»» ارزشـی گولاخ «««


Re: نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۲۰:۳۰ یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۸۹
لرد در يك چشم بهم زدن مرگخواران را دور خود جمع كرد و زير چشمي به تك تك آنها نگاه كرد.انگشت اشاره اش را به طرف آنتونين برد و گفت:
- تو، بيا ببينم!!

آنتونين به پشت سرش نگاهي انداخت،سپس به لرد نگاه كرد و گفت:
- من ارباب ؟!

لرد: اوهووم، آستوريا تو هم بيا
آستوريا: لرد من تازه واردم، رحم كنيد

لرد كمي فكر كرد و بعد به طرف اسكورپيوس نزديك شد و گفت :
- هوووم!!خب اسكورپيوس تو بيا،بايد ببينيم چقدر لياقت داري

سپس لرد روفوس،آنتونين و اسكورپيوس را جمع كرد و شروع به توضيح دادن ماموريتشان كرد.

لرد: شما سه نفر ماموريت مهمي دارين،بايد به محفل برين و يك كلاهك درست و حسابي برام بيارن بيشترم شد بهتر، فقط چهل و هشت ساعت وقت دارين،اگه يك دقيقه دير تر شد من ميدونم و شما

بعد از حرف لرد سه نفرشان بدون اينكه حرفي بزنند، سريعا به سوي محفل راه افتادند.

كوچه بالايي محفل :

ساختمان محفل به خوبي قابل ديد بود.آنتونين و روفوس پشت ديواري مخفي شدند و اسكورپيوس را فرستادند تا جاسوسي كند.اسكورپيوس به آرامي كنار درب محفل ايستاد تا شايد صدايي بشنود.

در همين حال و هوا سرو كله ي جيمز پيدا شد كه با يويويي كه در دستش داشت از درب محفل خارج شد.

جيمز: ميشه بپرسم كنار درب محفل چيكار ميكنيد ؟!
اسكورپيوس:


ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۹ ۲۱:۱۷:۵۰
ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۹ ۲۱:۲۲:۵۷
ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۹ ۲۱:۲۴:۱۱
ویرایش شده توسط ویکتور کرام در تاریخ ۱۳۸۹/۱۰/۱۹ ۲۱:۲۶:۱۸

»»» ارزشـی گولاخ «««






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.