تکالیف!1.نشانک به یک نام دیگر نیز معروف است آن نام چیست؟(5 نمره)
نقل قول:
بچه ها این پرنده اسمش نشانک هستش.یک پرنده ی ایرلندی و بریتانیایی که بسیار خجالتی و کم روست.
از نظر من شباهت هایی به ققنوس داره و ماله یکی از اون دو کشوره پس من اسمشو میزارم:
ققنوس ایرلندی
2.آواز نشانک نشان از چیست؟(5 نمره)
نقل قول:
ناگهان نشانک به آواز در آمد و وحشت را در دل تمام دانش آموزان کلاس زنده کرد.اسکورپیوس که این ترس را می دید نگاهش را به آسمان تیره و پر ابر دوخت و گفت:البته الان مشخص شده که این فرض غلطه!کسی چتر با خودش دورد.
اره؟
و یا
نقل قول:
سکوتی به معنی پاسخ منفی فضای کلاس را پر کرد.اسکورپیوس خنده ای زد و گفت:پس همتون خیس می شید!سکوتی به معنی پاسخ منفی فضای کلاس را پر کرد.اسکورپیوس خنده ای زد و گفت:پس همتون خیس می شید!
نشان دهنده این است که نشانک قبل از باران یا هنگام وقوع باران صدا از خود در می آورد.
3.رولی جدی بنویسید که مربوط به زمانی باشد که مردم فکر می کردند نشانک نشانه ی مرگ است.این رول در مورد این باشد که کسی در یک روز زمستانی از میان لانه های نشانک ها رد می شود و با ترس خود در مقابل این آواز مقابله می کند و در نهایت متوجه می شود که این فرض اشتباه است.(20 نمره)
زمستان زیبایی بود.سقف خانه های دهکده هاگزمید پر از برف شده بود.کنار هر خانه ای یک درخت کریسمس با آویز های رویش پیدا بود.مردم روز کریسمس خود را گذرانده بودند و شب برای استراحت،به خانه هایشان رفته بودند.
مردی بلند قامت که ردایی سیاه بر تن داشت،در حال رفتن به خانه خود بود که به صورت اتفاقی از کنار لانه های نشانک رد شد.
صداهای بلند نشانک ،مرد را مجبور کرد که به سمت لانه ی آنها برود.
مرد کنجکاو بسیار ترسیده بود.وی فکر میکرد زمان مرگش فرا رسیده است.
ابتدا سعی کرد که به گونه ای صدای نشانک ها را خفه کند اما نتوانست.
کمی نگذشت که آسمان شروع به باریدن باران کرد.مرد فکر میکرد که امشب میمیرد.
راهی نداشت جز اینکه نشانک را بکشد.وردهای متعددی به سوی نشانک ها فرستاد و اون موجودات معصوم و آرام را کشت.
خنده ای بر لبانش نشست.ناگهان باران متوقف شد و دیگر اثری از صدای نشانکی نبود.
ناگهان دوباره صدای نشانکی بلند شد.مدتی نگذشت که دوباره آسمان شروع به باریدن باران کرد.
مرد به این موضوع پی برد و سپس به راهش ادامه داد و به سمت خانه اش حرکت کرد اما از کشتن نشانک های بیگناه افسوس میخورد.