هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۱:۴۱ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲
خب بنده هم بالاخره برگه قبولی گرفتم:
http://www.jadoogaran.org/modules/new ... wtopic.php?post_id=267823

شخصیت انتخابی م الادورا بلک هست، الان باید یه مقدار توضیح بدم مهم هاشم مارکر کنم دیگه، نه؟:دی
اهم اهم...:-‏?‏

الادورا بلک همانطور که از اسمش بر میاید متعلق به خاندان اشراف زاده،اصیل زاده، جادوگر زاده، ابر قدرت، صاحب شوکت، بلاه بلاه ...بلک می باشد. وی ساحره ی بسیار باحالی است، از این نظر که گردن زدن اجنه ی خانگی را که تفریح سالم و مفرحی است در خاندان بلک رایج نمود. در مورد چوبدستی و جارو معتقد است مثل مسواک وسیله ای بسیار خصوصی محسوب می شوند و لذا از دادن توضیحاتی در باب این دو وسیله خودداری می کند. وی در مورد ویژگی های جادویی خود به ذکر گروه روانکلاو و رتبه خونی اصیل زاده ی خودش بسنده می نماید. در مورد قدرت های جادویی اش هم چیزی نمی گوید، ریا می شود!:دی

الادورا بلک ساحره ای چشم ابرو مشکی و بسیار "بلک" است ضمنا!بسیار به جادوی سیاه علاقه مند می باشد، از هنر چیز هایی سرش می شود، و البته خیال نکنید با یک بانوی شاعره ی پروانه ای طرفید، اعصاب ندارد و قد و هیکلش هم به قدر کافی برای دوئل با سه چهار نفر ورزیده و متناسب است، گفتم که گفته باشم...!

خب،همین...
:دی
+محض گریز از ساختار "اسم،پیشه،قصد از دخول به ایفای نقش" یه کم خلاقیت به خرج دادم:دی امیدوارم ایرادی بهش وارد نباشه!
+می دونم تمام خانواده ی سیریوس بلک توی گروه اسلیترین بوده ن ولی در مورد تمام "خاندان" که چیزی گفته نشده... همم؟ بالاخره تو هر خاندان اصیل زاده ای یه نفر پیدا میشه که مغزش به خونش بچربه، نمیشه؟:دی در باب گروه هم امیدوارم جای ایرادی نباشه...:)

ممنون از رسیدگی ناظر(ین) عزیز!:)


ــــــــــــــــــــ
به ایفای نقش خوش آمدید
تایید شد


ویرایش شده توسط دلوروس آمبریج در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۲ ۱۵:۱۰:۱۹



نمایشنامه نوشتم مثلا!
پیام زده شده در: ۰:۲۱ پنجشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۲
[نویسنده ابتدا به ساکن مایل است به تصویر اعتراض کند. تصویر مورد نظر برای نوشتن نمایشنامه واجد شرط «رعایت شئونات اسلامی» نمی باشد! ضمنا نویسنده مایل است تصور کند که اسنیپ جسد لیلی را ندیده و بالکل آخرین دیدارش با او به خیلی سال پیش باز می گردد. این تصویر خیالی ضمن اینکه اسنیپ را جز(به کسر جیم) می دهد بعد رمانتیک داستان را غلیظ تر نموده، بر میزان اشکی که ما بر فصل «داستان شاهزاده» در کتاب هفتم ریختیم ، می افزاید. ]
{توضیح صحنه ، کادر دوربین، تنظیم نور، بلاه بلاه بلاه:
.
.
.
الان که فکرشو می کنم، بهتره تخیلات شما رو آزاد بذارم }

و سیو ، لی لی را در آغوش گرفته بود. فلش بک اگر بزنید به چند سال قبل،کمی ابعاد شخصیت های حاضر در صحنه را متناسب با دو تا نوجوان minimize کنید، آن یکی را که مرده زنده فرض کنید و این یکی را که ابر بهار شده با لب خندان، یک جور تکرار تاریخ است. فرقش در این می تواند باشد که صحنه ی دوم، در طبقه دوم یک ساختمان نیمه مخروبه اتفاق نیفتاده که در جادویی ترین نقطه از جهان جادوگری رخ داده، و زیر پای آن دو تا آدمی که minimize کردید مرد جوان عینکی مو سیاهی با گردن کج روی زمین نیفتاده و نفس های آخرش را نکشیده که آن زمان، حضور این آدم ( البته با همان نسبت تشابهی که دو تای بالا را ...الخ) در حاشیه ای خیلی دور به سر می برده. بله! زندگی تمامش تکرار تاریخ است. این را هر آدمی حتی اگر به اندازه سیو بهره ی هوشی داشته باشد می فهمد.

بله..و سیو لی لی را در آغوش گرفته بود...پایین پایشان هم یک نفر با موهای پریشان سیاه مرده بود...خب، now what؟ منتظرید مرثیه ای بخوانیم و قرآن قرائت کنیم و برای سیو در زندگی آینده اش آرزوی موفقیت و برای خانواده ی متوفی آرزوی صبر جمیل داشته باشیم؟ نه خیر! که از این خبر ها نیست. فی الواقع نویسنده حوصله ندارد، و الا که توی بالیوود برای خودش کاری دست و پا می کرد و تازه نویسنده حس می کند یک صدایی باید به این نوشته اضافه کند. صدای یک بچه که یکی دو متری آن طرف تر روی زمین دارد گریه می کند و هیچ کس هم باکش نیست. یعنی آنقدر روی این دو تا آدم متمرکز شده اید که یادتان نمی اید طقل معصوم آن گوشه نشسته ... کادر دوربین بسته است و تصویر محدود والا آنقدر می شود برای این تصویر بلاه بلاه توضیح نوشت...

چه می گفتم؟ آها! سیو و لی لی... لی لی که مرده ولی سیو اگر حواسش را جمع کند در ورای صدای گریه ی بچه -که آن را هم نمی شنود- باید صدای غرشی شبیه موتور دیزلی خرابی که تویش روغن سرخ کردنی ریخته اند به گوشش برسد...که شما می دانید، من هم که هری پاتر هایم را اول هفته سپردم به دست کتابدار کتابخانه ی محل می دانم صدا از چه چیزی می تواند باشد، ولی سیو که توی این زمان به سر نمی برد، ذهنش توی سال های گذشته است ،الان اگر دستش را هم بگیرید و بگذارید روی منشاء صدا ،نمی فهمد... ولی بیاید یک لحظه سیو را رها کنید ، منشاء صدا را که نزدیک تر می شود دریابید...صاحب منشاء صدا را، راکب منشاء صدا را...و آن مردی که گردنش کج شده و مثل عروسک خیمه شب بازی به زمین سفت( نمیگویم گرم، گناه مردم را نشوییم) افتاده ...!

این دور و بر...از این دو نفر، سوژه بیشتر برای نوشتن هست...آی، دوربین چی! بچرخان دوربین را!


+ نوشته شامل مقادیری طنز پیچیده، جدیت ساده ، توصیفات هنری و توضیحات بی هنری هست!
+نمایشنامه شد الان؟

________________

خو گفتیم شما یاد بگیرین از همین اول بی ناموسی هم بنویسین،مگه بده؟
عزیز دلم،دیالوگات کو؟!
تا حالا نمایشنامه بدون دیالوگ ندیده بودم!
تائید شد!


نویسنده صحبت می کند:دی : موافقت خاصی با این امر ندارم حقیقتش.
ها،دیالوگ؟ دیالوگ....از کرامات ما نوشتن بازی با کلمات بدون کلمه، نمایشنامه بدون دیالوگ، نقاشی بدون استفاده از رنگ و غیره جاتی است که به مرور پی خواهید برد:دی
متشکر از رسیدگی ناظر :دی


ویرایش شده توسط lawliet در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۰ ۱۸:۵۲:۱۸
ویرایش شده توسط فلور دلاکور در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۰ ۱۹:۴۱:۳۸
ویرایش شده توسط lawliet در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۰ ۲۰:۴۶:۳۵



پاسخ به: کدومیک از وسایل جادویی هری پاتر رو میخوایین داشته باشین؟ چرا؟
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ سه شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۲
شنل نامریی هری رو، یه جورایی ، گاهی فکر می کنم بیشتر از همه چی به این نیاز دارم که مدتی از صفحه گیتی محو باشم و احدی هم دنبالم نگرده! یا لااقل بگرده و گیرم نیاره...




پاسخ به: گفتگو با ناظرين انجمن كينگزكراس
پیام زده شده در: ۱۵:۵۶ شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۱
سلاااااام!

بنا به راهنمایی دوستان از پشت پرده! من یه زمانی عضو بودم اینجا با این شناسه:
http://www.jadoogaran.org/modules/profile/userinfo.php?uid=29929

خب من الان نه شناسه کاربرم یادمه نه پسوردم نه پسورد این ایمیلی که زدم اینجا! بعد الان من تو بازی با کلمات شرکت کردم، فکر کردم اون اکانت قبلیه ترکیده باشه.... که گویا نترکیده!:D حالا الان مرا چه می شود، با همین اکانت ادامه حیات بدم یا سعی کنم اکانت قبلی خودمو هک کنم و واردش بشم یا اینکه خلاصه چی؟:D


با تشکر از ناظر جدید انجمن که نامش را هم نمی دانیم:دی




-----
سلام

دسترسی به اون ایمیل ثبت نام با اون شناسه خیلی اهمیت زیادی داشت. به هر حال اگه مایلید که اون شناسه رو پس بگیرید به جورایی، حالا با روش های پرسش و پاسخ و اثبات به مدیران و ... می تونید از طریق صفحه کمک و راهنما بلیطی ارسال کنید و این مشکل را مطرح کنید. شاید راه حل دیگه ای به نظر مدیران اومد. در صورتی هم که فکر می کنید هیچ چیز مستندی برای بازگشت به اون شناسه وجود نداره، با همین شناسه فعلی یک شخصیت آزاد از لیست شخصیت ها برداشته و در تاپیک معرفی شخصیت، اون شخصیت رو معرفی کنید. همین هستیا جونز قبلی خودتون رو هم میشه ورداشت. چون هنوز اون آیدی قدیمی تون با همون شخصیت هستیا جونز عضو ایفای نقشه. (شما نیاز نیست در کارگاه نمایشنامه نویسی شرکت کنید)
موفق باشی


ویرایش شده توسط ریگولوس بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۲۱ ۱۶:۱۷:۵۴



Re: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۲۲:۴۶ جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
اااا....ینی الان از من مدرکی،شماره آی پی ای، ریز نمرات هاگوارتزی چیزی نمیخواین شما؟ باو اومدیم و من یه چی پرونده بودم این وسط!!!:)) اصل بر اعتماد است و اینا؟:دی

شخصیتمو که یادمه هستیا جونز بودش! یوزر پس م رو یادم نمیاد با عرض شرمندگی!:دی
هررررچند الان گمونم هستیا هم اکسپایر شده باشد:دی


آخی آخی...یادش به خیر من هی اینجا میومدم کلمه ها رو می نوشتم برا خودم:دی حمل بر منظور خاصی نشه یکهو دلمان تنگ شد برای پروفسور!:دی


شرمنده پست پیامکی و اینا:-" تکرار نمیشه در اسرع وقت!:-‏>




پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲ جمعه ۲۰ مرداد ۱۳۹۱
تک شاخ - عینک - زبان - جرقه - قفس - درختچه - خون - قلعه - جیغ - کاغذ

تصور کنین بعد سه چهارسال دوری از جادوگران ، میخواین وارد سایت بشین که متوجه میشین اصلا یادتون نمیاد یوزر و پس تون چی بوده! حالا هی عینکتو عقب جلو کن، هی زبونت از گوشه دهنت آویزون شه ، هی زل بزن به در و دیوار و سقف.... نمیشه آقا! نمیشه!
بعد میگن بیا بازی با کلمات بنویس یه کم ذهنت وا شه، بلکه فرجی حاصل شد و جرقه ای از منتها الیه دست راستی حافظه بلند مدتت ساطع شد و یادت اومد!:دی مینویسیم آقا، می نویسیم:دی
کاغذ در میاریم و سرخوش شروع می کنیم به چکنویس پر کردن! به یاد اون قدیما! آخی آخی:دی
خلاصه هی می نویسیم و پاک می کنیم، می نویسیم و پاک می کنیم.... هی مثل تک شاخی که افسارش گیر کرده باشد به درخت صنوبر:دی سرمان را تکان تکان می دهیم و «اووووم....اووووم» می کنیم انگار داریم نقشه ی حمله به قلعه ای ، کاخی، آلکاترازی چیری طرح می کنیم:دیییی

خلاصه ما هی کاغذ سیاه می کنیم و یکی و دوتا شمارش می زنیم کلمات را، هی میبینیم به هفت تا نمی رسد! آقا حالمان گرفته می شود! یعنی یک گرفته می شود من میگم یک چیزی می شنوید شما!:دی

همین ها را میفرستیم برای مسئولش و باز هم زل می زنیم به در و دیوار، بلکم یادمان بیاید یوزر پسمان چی بوده....که همانا آبی از این نوشته گرم می نشود:دی



پ.ن.: کوییرل کوش؟! کویی؟!




----


اگه باز شخصیتی که قبلا در ایفای نقش داشتی رو هم یادت بیاد، باز شاید می شد پیدا کرد یه جورایی که نیاز نباشه در اینجا و کارگاه نمایشنامه نویسی شرکت کنید. در هر صورت...
کوییرل دو ساله از میان ما رفته ! یه روز حین پستش و انجام وظیفه در منوی مدیریت، مرخصی ساعتی گرفت، گفت میره تا دم سوپر مارکت یه چی بخره، اما رفت و دیگه برنگشت. خبری هم نشد ازش.
نیاز نیست کارگاه نمایشنامه نویسی شرکت کنید. کافی بود همین انصافا !
برید شخصیت بردارید از لیست شخصیت ها، معرفی شخصیت کنید !
تایید شد !


ویرایش شده توسط ریگولوس بلک در تاریخ ۱۳۹۱/۵/۲۰ ۲۰:۰۳:۵۵







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.