مورفین پس از مدتی چرت زدن چشم باز کرد و جغدی را به خاطر آورد که او را به مراس تقدیر از خودش دعوت کرده بود.
- یعنی ژدی ژدی پاشم برم؟
توهمی چیژی نبوده باشه ... کی اژ من تقدیر میکنه؟ شایدم کردن!
اشن اژ من تقدیر نکنن اژ کی تقدیر کنن؟ دایی ارباب نیشتم که هشتم. هیکلی ورژیده و قامتی رشید ندارم که دارم. چشم بشیرت ندارم که دارم. میرم ... پاشم برم. دارم میرم. اومدم. الان. فقط ... خالی خالی که نمیشه تقدیر شد! بهتره اول یه دود بگیرم بعد برم.
مورفین دودی گرفت و سپس آهسته آهسته از زیر پتو بیرون خزید و برخواست.
- سلام!
- علیک شـ... باغ شلام میکنه؟!
شرو! بشین داداش بشین ... چرا بلند شدی! راژی به ژحمت نبودیم!
جلو رفت و با سرو دست داد.
- داداش این شبژه ها کجا میرن پای پیاده؟
- میرن استقبال غنچه! اونجا رو نیگا کن ... سوار تسترال داره میاد.
به دوردستها خیره شد و غنچه را دید که سوار بر تسترال به سویش میآید.
- شلام منو به غنچه هم برشون ... دلم واشش تنگ شده بود اما حیف که باید برم.
مورفین با کت و شلواری که مربوط به دوران پیش از عملش میشد و اکنون دو مورفین را نیز در خود جای میداد پشت تیریبون ایستاده بود. خیل جمعیتی که عموما رداهای آدیداس سه خط به تن داشتند در مقابل او ایستاده و انتظار صحبتهای او را میکشیدند.
- درود! درود بر شما عژیژان! تقدیر اژ بژرگان ... اممم ... کار بشیار خوبیشت. تقدیر باید بشود.
مورفین متوجه نگاههای پرسشگر جمعیت شد و سعی کرد سخنرانی غرایش را با تمرکز بیشتری ادامه دهد.
- امیدوارم تقدیر اژ همه ملت جادوگر بشود. مشلا من خودم ... همین یک شاعت پیش که میخواشتم خدمت شما برشم، دیدم که باغ شلام میکند. شرو قیام میکند. سبژه پیاده میرود. غنچه شواره میرشد. خوب این مشاله خوبیشت!
نگاههای تردیدآمیزی بین حضار رد و بدل شد. از میان برگزار کنندگان مراسم، دو نفر که هیکل درشت تری از سایرین داشتند کنار تریبون آمدند و مورفین را بلند کردند. مسئول مربوطهای که سر مورفین را در دست داشت گفت:
- خوب آقای گانت! ممنون از سخنان پرمغزتون. سریع تر تشریف بیارید موسسه برای افتتاح موسسه ... از سخنانتون این طور بر میاد که خودتون اولین نفری هستید که از خدمات موسسه استفاده خواهید کرد.
- بله ... بشیار عالی. راژی به ژحمت هم نبودم، پیاده میومدم. فقط چه موششه ای هشت؟
مسئول مربوطهای که پاهای مورفین را گرفته بود پاسخ داد:
- موسسه ترک اعتیاد مورفین!
- اعتیاد؟ من؟ بژاریدم ژمین!
اگه خوارژادم بفهمه ...