هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: آغاز و پایان دنیای جادوگری
پیام زده شده در: ۲۳:۳۹ سه شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۶
گرنت پوکر فیس به دامبلدور نگاه کرد، هی نگاه کرد، هی نگاه کرد...

- ای بابا! درست گزارش کن! توروخدا این الان داره نگاه میکنه؟! نه، توروخدا داره نگاه میکنه؟! داره سرشو میکوبونه تو دیوار!
- ببخشید! خوب، کجا بودیم؟ آها!

و دامبلدور درحالیکه با بی هدفی به او نگاه میکرد...

- خودت میدونی داری چی میگی؟! به همون قبلیه بگین بیاد لااقل از حرفای خودش یه چیزی میفهمید!
- نه! بوق خوردم! از الان به بعد درست گزارش میکنم! تورو به ریش مرلین قسم من زن و بچه دارم!

خوب... دامبلدور نگاهی به گرنت کرد و با خنده گفت:
- در تاریکی به دنبال روشنایی بگرد!

گرنت با عصبانیت ایستاد و گفت:
- روشنایی؟! اسیر شدیم به مرلین! الان بیام یه روشنایی نشونت بدم که...

در با تکانی ناگهانی باز شد و آملیا فیتلوورت، دختر هافلپافی سال پنجمی وارد شد. از عرقی که از سر و رویش میبارید، مشخص بود که اتفاق بدی افتاده. بدون مقدمه فریاد زد:
- پروفسور! پروفسور یه مشکلی پیش اومده! طبقه پایین!

دامبلدور خندید و از خنده، به پشت روی زمین افتاد و درحالیکه شکمش را گرفته بود، بدون توجه به نگاه های متعجب آملیا، بریده بریده گفت:
- چرا همه... منو پروف.... پروفسور صدا می... میزنن؟!

و از خنده روده بر شد. آملیا نگاهی مثل غولهای غارنشین به گرنت انداخت و گفت:
- این چشه؟

گرنت شانه بالا انداخت و گفت:
- اممم... مرلین میدونه! حالا اون پایین چه خبره؟

آملیا که نگرانی در چهره اش موج میزد، به آرامی گفت:
- یه مشکل بزرگ!



پاسخ به: بهترین نویسنده در بحث‌های هری پاتری
پیام زده شده در: ۲۳:۴۴ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
رز ویزلی



پاسخ به: جادوگر ماه
پیام زده شده در: ۲۳:۳۹ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
من زیاد کسی رو نمیشناسم اما به جینی ویزلی رای میدم. رول هاشو بیشتر از بقیه دوس دارم



پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۳:۱۷ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
کجا؟ تو دفتر مدیریت مدرسه



پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲۱:۴۲ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
آملیا درب کلاس را هل داد و از لای آن، به داخل نگاه کرد تا از خال بودن کلاس مطمئن شود، سپس با شیشه ای سفید رنگ که پر ققنوسی از گوشه ی آن معلوم بود، وارد کلاس شد. او متوجه میز پشت در کلاس نشد و وقتی خواست شیشه معجون را روی آن بگذارد، با دیدن استاد درس معجون سازی که روی میز، به خواب رفته بود، شگفت زده شد.

بی سرو صدا، شیشه را روی میز و گذاشت و وقتی به قصد رفتن، در را کمی باز تر کرد، یادش آمد که اسمش را ننوشته و احتمال اینکه پروفسور بداند این معجون، تکلیف کدام شاگرد است، بسیار کم است. پس از جیب ردایش، قلم پر و کاغذ پوستی ای بیرون آورد، قلم پر را در شیشه جوهر روی میز - که بر اثر تاثیرات معجون ها، از سیاه به زرد تغییر رنگ پیدا کرده بود و روی کاغذ پوستی درست معلوم نبود- فرو برد و شروع به نوشتن کرد:

"آملیا فیتلوورت

تکلیف درس معجون سازی"




پاسخ به: حراست موزه (ارتباط با ناظران)
پیام زده شده در: ۲۱:۱۵ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
واسه منم جا هس؟



پاسخ به: شوالیه های سپید
پیام زده شده در: ۲۱:۱۲ یکشنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۶
کنت در گوشه و کنار - فرقی نمیکنه کدوم کنار، شما بگیر کنار کتابخونه- دختری با موهای قهوه ای تیره را دید که پشت به در ورودی نشسته و درحال خوندن کتابای نجوم بود . کنت در دلش گفت:

-هه، هه! این یکی حواسش نیست، اینو دیگه میشه تسخیر کرد!

اما از آنجایی که او فقط یک روح بود و دل نداشت، صدایش به آملیا رسید. و با صدایی بی حوصله مواجه شد:

- برو بیرون، حوصله ندارم! ای بابا! یه بار خون آشام میخواد بخورتت، یه بار گابلینا میپرن روت، یه بار با حمله سانتورا مواجه میشی، حالا هم که یه روح میخواد تسخیرت کنه! مگه شماها کار و زندگی ندارین؟

کنت که دید او رویش را بر نمیگرداند تا حداقل کمی بترسد، از قسمتی که دختر نبیند، وارد کشوی کتابخانه شد و هر قدر که در کتابخانه ی چوبی پیش می رفت، کتاب ها یکی پس از دیگری روی زمین می افتادند. دختر از عصبانیت فریاد زد:

- سااااااااکت!!!! دارم سعی میکنم مطالعه کنم میفهمی؟!

روح با حالتی پوکر فیس در جایش میخکوب شد. این دختر چه صدای بلندی داشت! هرچند، در برابر جینی ویزلی که چیزی نبود!

سعی کرد بدون اینکه جلوتر برود، دختر را بترساند:

- تو کیستی ای دختر تسترال صفت که...

خون دختر به جوش آمد؛ باسیلیسک وار از جا برخاست، رویش را برگرداند؛ کنت از داخل کتابخانه چوبی دیده نمیشد اما دختر رویش را به سمتی که صدا از آن آمده بود فریاد زد:

- تسترال صفت؟! مادر نزاییده کسی که آملیا فیتلوورت رو تسترال صدا کنه!!!!!!

و به کتابخانه هلی داد که ملت - اعم از ساحره و ساحر و مشنگ از افتادنش خبردار شدند، اما روح متحیر کنت، در جایش میخکوب شد. با افتادن کتابخانه، چهره ی کنت غول غارنشین زده پیدا شد؛ اما کنت کنار نایستاد. سعی کرد حالا اورا بترساند. ابروهای شفافش را در هم برد و با صدای کلفت شده گفت:

- من روح تورا تسخیر میکنم!

آملیا که دیگر اگر سکتوم سمپرا میزدی، خونش در نمی آمد، دندانهایش را به هم سایید و گفت:

- اگه نری، جییییییغ میکشم روح... زشت... هیپوگریف!!! یه بار دیگه هم مزاحمم بشی، میدمت دست نیوت اسکمندر

و وقتی دید کنت ازجایش تکان نخورد، فریاد زد:

- برو دیگه!!!!!

کلمه هیپوگریف بسی به روان کنت ضربه زد؛ اما کنت که فقط یک روح بود و روان نداشت پس راهش را کشید و رفت و تصمیم گرفت دیگر وقتی کسی میگوید "حوصله ندارم" مزاحمش نشود.



پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۸:۴۲ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶
چیکار؟ آشپزخونه رو به گند کشیدن

نویل وقتی زن گرفت تو خونه مادر زنش با قورباغه ش (درستش وزغشه) آشپزخونه رو به گند کشیدن



پاسخ به: یک سوال مطرح شده، متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۱۸:۳۸ شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶
۱.به کدام یک از خصوصیات خودتان افتخار میکنید:
الف)اصالتتون
ب)خوشبینی تون
ج)هوش و ذکاوتتون
د)مهربانیتون

۲.در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید:
الف)سنگ زندگانی
ب)شنل نامرئی
ج)ابرچوبدستی
د)دانش پس از مرگ

۳.از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمیدارید:
الف)کلید طلایی
ب)بطری زیبا و خالی
ج)کتاب نقره ای
د)شمیشر جواهر نشان

۴.هنگام عبور از پل با دوستان صمیمیتون غولی اجازه ی عبور نمیدهد آنگاه شما چه میکنید:
الف)تسلیم شدن و تعظیم کردن بدون هیچ جنگ و خونریزی
ب)پاسخ به معمای غول برای عبور
ج)داوطلب شدن برای مبارزه
د)عبور از پل دیگر که پس از عبور شما خواهد شکست(کم ظرفیت)

۵.از جادو برای چه استفاده میکنید:
الف)به دست آوردن قدرت
ب)در راه پیشرفت
ج)راحتی و آسایش
د)محبت و کمک به دیگران

۶.در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید:
الف)جهالت
ب)خواری
ج)گرسنگی
د)تنهایی

۷.از چهار جام کدام را مینوشید:
الف)جام پر از مایع خونی رنگ
ب)جام پر از مایع نقره ای رنگ
ج)جام پر از مایع شفاف یا بیرنگ
د)جام پر از مایع طلایی رنگ

۸.کدام را مورد دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید:
الف)غول
ب)سانتور
ج)دیوانه ساز
د)انسان

۹.به کدام جادو علاقه خاصی دارید:
الف)جادوی سفید
ب)جادوی خاکستری
ج)جادوی سیاه
د)همه ی موارد

۱۰.از چه حادثه ای بیشتر می ترسید:
الف)از بین رفتن گنجینه ی دانشتان
ب)شکستن چوبدستیتان
ج)از بین رفتن کل زحماتتان
د)مرگ یکی از دوستانتان



پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۲۱:۵۰ جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶
عمه کتی روز تولد کتی در وزارت سحر و جادو با مادر کتی وینکی را تشویق کردند.

کی؟ نویل







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.