بررسی پست شماره 151 زمان برگردان مرگخواران، گادفری میدهرست:سلام گادفری.
چرا اسمتون اینقدر سخته؟ سه بار اقدام به بررسی این پست کردم و هر سه بار برگشتم عقب تا از اینکه اسمتون رو درست نوشتم یا نه مطمئن شم... حتی حفظ کردن اسم کامل لادیسلاو هم اینقدر سختی نداشت!
پست تقریبا لاغری بود! یعنی دیالوگ نداشت (یکی داشت). پست هایی که دیالوگ ندارن، گاها حوصله سر بر میشن. اما در مورد پست شما، اینکه دیالوگ لازم بود اصلا یا نه... نه به نظر من دیالوگ بیشتری لازم نبود. چون قد و اندازه پست مناسب بود و همینطور صحنه های یکنواخت و کسل کننده هم نداشت.
نقل قول:
- تصمیممو گرفتم ... خب، راستش مجبورم بچه ها رو بسپارم بهت. چون می خوام با همسایه مون باتیلدا برم خوش گذرونی. نه، منظورم اینه که می خوام برم به باتیلدا تو تحقیقات تاریخیش کمک کنم.
خب شروع کردن پست با دیالوگ گاها حرکت ریسکیه... یعنی ممکنه یهو درست از آب در نیاد. ولی خب با توجه به اینکه پست قبلی با یه دیالوگ نصفه تموم شده، کار شما دست بود. فقط شکلک ته دیالوگ جای حرف داره... اینکه گزینه مناسبیه یا نه... از نظر من نه. می شد از یه دیالوگ حق به جانب تر استفاده کرد. یه شکلک پررو تر.
نقل قول:
ولدمورت بچه را در هوا گرفت. نوزاد با چشمان آبی و معصومش به لرد خیره شد و لبخند نامحسوسی زد. اما بعد ناگهان چهره اش حالتی درنده به خود گرفت. دهانش را باز کرد و چند ردیف از دندان های تیز و سوزنی اش را به نمایش گذاشت. سپس، گاز محکمی از انگشت لرد گرفت و آن را از بیخ کند.
یه چیزی می خوام بگم که وحی منزل نیست، صرفا نظر منه. اینکه تو پست اسم لرد رو بعضا لرد نوشتین و بعضا ولدمورت، به چشم منِ خواننده قشنگ نمیاد. منظورم اشاره ای به اسم لرد ولدمورت نداره ها... هر اسمی که دو جور مختلف نوشته میشه، به نظر زیبا نمیاد. حالا اینکه اولین بار اسم رو کامل بنویسید و بعدا از همون لرد استفاده کنین، گزینه بهتریه.
نقل قول:
لرد آلبوس کوچولو را داخل گهواره اش انداخت. بعد انگشت خونی و ناقص شده اش را از روی زمین برداشت و با تف سر جایش چسباند. می خواست روی کاناپه دراز بکشد و کمی استراحت کند که ناگهان صدای عربده ای در فضا پیچید. آبرفورث کنار بقایای بزش نشسته بود و ضجه می زد. لرد حیوان را از روی زمین برداشت، پوزه ی او را روی دهان خودش قرار داد و مشغول باد کردن بز شد. در همین حین، آبرفورث دو تا از انگشتانش را داخل سوراخ های بینی ولدمورت فرو برد و راه تنفس او را بست.
انتخاب فعال هاتون بسیار خوب بود. انداخت، حسی که لرد نسبت به نگه داشتن دامبلدور نوزاد داره رو واضح نشون می ده. و البته حسی که به پرستاری داره.
به همین راحتی و با کمی ظرافت میشه نگارش یه پست رو جذاب کرد. بدون هیچ اضافه کاری و زیاده نویسی، شخصیت لرد و کاری که در حال انجامشه رو جوری که خواننده هم متوجه منظورمون بشه، توصیف کرد.
من از جملاتتون خوشم اومد. کوتاه، جدی و مفید.
یه جاهایی تو طنزتون زیاده روی شده بود.
مثلا:
نقل قول:
سپس، چند تا باد گلو زد و ردای سیاه ولدمورت را به لکه های سفید مزین نمود.
مثلا اینجا... بد نبود.. اما طنز پاراگرافتون رو تحت الشعاع قرار داده بود.
به نظر من جملات کوتاهی که اصل مطلب رو بیان می کنن، طنز مفید تری دارن تا صحنه هایی که می خوایم مجبورشون کنیم تا طنز باشن. البته بازم تکرار می کنم... اینجا اینجوری نبود. اما لازم هم نبود. صرفا بادگلو زد و چشماش رو بست و خوابید کافی بود. چون خود قضیه به اندازه کافی خنده داره.
اجازه ندید طنزتون از دستتون خارج بشه.
کلا روند پستتون خوب بود. بدون اینکه پیشبرد خاصی داشته باشین، نوشتین و از ظرفیت سوژه استفاده کردین. در انتها هم موضوعی ایجاد کردین که به نویسنده بعدی کمک می کنه یه سوژه ای برای نوشتن داشته باشه. البته چون این خودش یه سوژه فرعی تر، تو یه سوژه فرعیه، اگه تصمیم اشتباهی برای ایجادش گرفته شه، تو بعضی سوژه ها می تونه به روندش آسیب برسونه. اما اینجا، نه... خوب و مناسب بود.
موفق باشید.