ایگور همچنان ساحره های محفلی رو بیشتر با معجون ها و نوشیدنی های جادویی لرد به حالت غیر عادی میرسوند که شاید بتونه امشب یه لذتی از زندگی ببره !
کمی اونورتر فلور و بقیه ساحره های مرگخوار که به این حرکت مشکوک شده بودن و از طرفی هم بسیار شاکی بودن که این همه با ایگور خاطره داشتن ولی ایگور با دیدن ساحره های جدید اونها رو کاملا از یاد برده . لرد هم بر روی صندلیش نشسته بود و چشمی به محفلی ها داشت و منتظر بود که اولین نفرشون به طرف مرلینگاه بره .
بعد از مدتی ، بالاخره لرد متوجه الفیاس دوج شد که به سختی در حال بلند شدن از سر جاش بود . از قیافه گرفته ای که داشت ، لرد متوجه شد که داره به طرف مرلینگاه فکر میکنه .
لرد :
الفیاس از ساحره های همراهش عذرخواهی کرد و به آرومی و احتیاط به طرف مرلینگاه حرکت کرد . لرد از هیجان بر روی صندلیش تکونی خورد و لحظه شماری میکرد که الفیاس وارد مرلینگاه بشه . در همین حال هوگو به طرف لرد و اومد و گفت :
هوگو : لرد سیاه به نظرتون رولینگ نویسنده بهتریه یا تالکین ؟
لرد :
، مردک چقد از این نوشیدنی ها خوردی باز ؟
هوگو : نه جدی میگم ارباب ، باید در این مورد بحث طولانی مدت بشه اصلا . به نظر من رولینگ بهتره چون اسم من تو کتابهاش بوده !
لرد : :vay: ، شانس آوردی الان سرم شلوغه وگرنه چنین بلایی سرت میاوردم که دیگه هیچوقت آب خالی هم نتونی بخوری . برای الان یه کریشیو میزنم بهت تا بعدا حسابت برسم .
لرد نگاهش رو از هوگوئی که داشت از درد جیغ و داد میکرد به الفیاس دوخت که داشت به سختی با در مرلینگاه ور میرفت . گویا یادش رفته بود که باید یه قطره خون به درون قفل در بریزه تا در باز بشه . همینطور که الفیاس تمام زورش رو گذاشته بود که قفل رو باز کنه ، لرد به لودو اشاره ای کرد تا بره به الفیاس کمک کنه .
لودو با اکراه از راز و نیاز با ساحره ای دست کشید و به طرف الفیاس رفت و در مرلینگاه رو براش باز کرد .
الفیاس : خدا عمرت بده جوون ، نمیدونی چه کمک بزرگی به من کردی ، دیگه نمیتونستم تحمل کنم .
لودو بدون اینکه جواب بده با سرعت به طرف ساحره بازگشت و به راز و نیازش ادامه داد . لرد با خشنودی چند دقیقه منتظر شد تا مطمئن بشه که الفیاس کاملا درون دستشوئی قرار داره .