هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۱۳:۳۹ سه شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۹
#31
نقد پست شماره 2 در تاپیک خیابون گریمولد
پدید آورنده: گودریک گریفیندور



سلام. دو تا پست قبلیت رو یکی دیگه باید نقد کنه. ولی خب اگه فرصت کنم تا چند روز آینده اونا رو هم نقد میکنم خودم برات.


مورد اولی که بهش اشاره می کنم بحث سوژه و سوژه سازی هست که خودت به عنوان اولین نویسنده ی پست اونو پدید آوردی. همانطور که قبلا هم اشاره کردم، درگیری سنتی محفل و مرگخواران و سوژه های درگیری و جنگ بین اونها یه جورایی سنتی و تکراری شده و الان جاذبه به اینه که این درگیری سنتی حالت حاشیه ای پیدا کنه و سوژه های مختلف که پیش تر در حاشیه بودند، حالا اصل ماجرا شوند. در واقع پیرامون محیط و شخصیت ها و درون آنها ما سوژه رو پیش ببریم تا اینکه مثل گذشته پیرامون یک جمع و عملکرد اون (مثل درگیری محفل و مرگخواران) رول بنویسیم. پس بهتره سوژه ها رو جور دیگه پیش برد. این تاپیک و رول شما هم همینطور. درگیری محفل و مرگخواران باید در حاشیه قرار بگیره و بیشتر اتفاقاتی که در خیابون گریمولد میوفته اصل قضیه بشه. شما در رول خودتون به این نکته به شکل نسبی پرداختین و پای لرد ولدمورت و یک نقشه زیرکانه اون رو در انتهای رول وسط کشیدین. خب حقیقت هم اینه که خوبه. به عنوان رول آغازین حضور مرگخواران و لرد سیاه رو به عنوان یک مورد فرعی در مسیر سوژه وارد کردید. این به نفرات بعدی شما بستگی داره که چطور ادامه میدن و این که تا چه حد و تا چه زمانی چهره ی مرگخواران را در حاشیه قرار میدن و چطور به شکل زیبا اون رو هم سان با اون سوژه ی جاری اصلی نمایش میدن.


بهره گیری از موارد خارجی برای افزدون به سوژه هم نکته خوب و مثبتی بود. در واقع هر چیزی که در عالم جادویی هری پاتر نیست و در عالم ما هست و شکل طنز آمیز داره رو میشه با کمی دستکاری آوردش توی سوژه ی رول های جادویی. این مورد رو به خوبی ازتون دیدم. حرکت فیلیپینی از جانب آلیس نمونه ی طنز آمیز این مورد بود که دامبلدور با اون همه ابهت و قدرت جادوییش یکی از این ضربات بخوره و نقش بر زمین بشه. جالب و خنده دار بود. نمونه ی دوم هم لرد سیاه بود و قضیه غذای نجینی. این رو از چت باکس الهام گرفتید و ماهیت جادویی نداره دقیقا. اما در قصه های هری پاتر نجینی این کارو میکرد اما نه به شکل طنز آمیزی که لرد بین مرگخواراش دنبال داوطلب باشه برای اینکه ناهار یا شام نجینی بشن. اینم مورد جالب و با مزه ای بود. جا داشت که این مورد رو بیشتر هم وارد رول تون کنید. نمونه ی ضعیف تر چهره و حالت موی سر جیمز بود که به وضعیت مشنگی تغییر کرده بود. می شد پیرامون چهره و سر و وضعش هم توصیفات خنده داری رو نوشت که در عالم مشنگ می بینیم.


از نظر موضوع سوژه هم نگاهی داشته باشیم. رول شما به عنوان رول نخست موضوع نسبتا خوبی را نمایش میداد اما برخی موارد آن کمی نامناسب و نا مفهوم به نظر می آمد. اشاره من کاملا آشکار است. خط سوم و چهارم رو میگم:

نقل قول:

خیابان بسیار شلوغ بود. دامبلدور در حالی که قیافه ی مشنگی به خود گرفته بود و سبیل هایش را قایم کرده بود به طرف دکه روزنامه فروشی می رفت.


خب دامبلدور طبق اشاره خودتون داره به دکه روزنامه فروشی میره. هدف خاصی چه در ذهن شخصیت و چه در توصیف بر مبنای حالت راوی مطرح نمیشه. میدونیم دامبلدور هراسی از نشان دادن خودش در برابر ماگل ها نداره که قیافه اش رو تغییر بده. تغییر لباس معمولش به لباس مشنگی و پنهان کردن ریش و سبیل هایش باید علتی داشته باشد. این علت می تونست در پست شما شکل های مختلفی داشته باشه. صرفا حرکتش به سمت دکه روزنامه فروشی توجیه نمیکنه این موضوع رو. جا داشت با نیم خط توصیف بیشتر پیرامون یک رفتاری از جانب دامبلدور بشه علت تغییر لباس معمولش به لباس مشنگی و پنهان کرد سبیل هایش را توضیح داد یه جورایی. عدم توجه به این موضوع یک جورایی یک توصیف خام و بی دلیل رو پدید میاره که در پست شما دیده شد. نمی توان مدعی شده که یک آسیب جدی به رول و جاذبه ی سوژه میزنه این موضوع اما خواننده ای که رول شما رو میخونه خط به خط دوست داره علت یک توصیف پیرامون شخصیت یا حتی محیط یا دیالوگ یک شخصیت رو در خطوط بعدی پست شما جستجو کنه یا حداقل با اشاره و نشانه ای کوچک بتونه اونو یه جورایی حدس بزنه. یه حدس معمول که برای خیلی ها یکسان باشه.


طنزی که پیرامون رویارویی جیمز و دامبلدور پدید آوردین جالب و خوب بود اما می شد که بهتر باشه. دیالوگ ها و توصیف ها پیرامون سه شخصیت در خیابان گریمولد خوب و طنز آمیز بود اما کامل و عالی نبود. مثلا فیلیپینی زدن خوب بود ! یا تقاضای لرد جهت خورده شدن دالاهوف توسط نجینی !


شکلک های مناسب و خوبی ازتون برای توصیف چهره ی شخصیت ها دیدم. جالب بود. برای شخصیت دامبلدور با توجه به کتک خوردنش و افتادنش بر زمین هم می شد توصیف کوتاهی پیرامون هیکل و شکلکی پیرامون چهره اش پدید آورد. یه کمی اینجا رو عجولانه پیش بردین. البته موردی سلیقه ای است هم می تونست کمی به طنز و جذابیت رول شما اضافه کنه. توصیف هاتون نسبت به قبل پیشرفت زیادی داشته اما هنوز جای کار داره. هدف اینه که در کنار یک دیالوگ طنز و یک شکلک طنز، بشه یک توصیف طنز پیرامون رفتار و حالت روحی طنز آمیز یک شخصیت نوشت و تصور بر این باشه که این مورد نه تنها در یک جا تکرار بشه توی رول، بلکه چند بار نقش بگیره توی رول. اون وقت میشه انتظار ترکیدن از خنده رو داشت ! . خب البته اینو هم خاطر نشان کنم که جالب نیست پشت سر هم سه پارامتر یاد شده رو هی تکرار کنیم. خوبه که فاصله کوتاهی با چند توصیف که حالت جدی تر دارن رو بین نقاط قرمز (نقاط خنده) بذاریم تا یک دفعه خواننده رول شما از حالت جدی به طنز برسه و غالفگیر بشه و دوباره به حالت جدی و دوباره غافلگیری. این پتانسیل هست برای رول توی این سایت که این مورد تا سه – چهار بار توی یه رول تکرار بشه. شما آرایش و ظاهر خوبی رو براش دارین از نظر رول نویسی (مخصوصا همین رول). فقط باید بیشتر به همسان سازی سه پارامتری که گفتم توجه داشته باشین و روش کار کنین.


در مجموع رول خوبی بود. می شد که خیلی خوب هم باشه. به نکاتی که پیرامون همسان سازی سه پارامتر گفتم توجه کنید. همینطور به نکته ی که بالاتر در مورد بهره گیری از موضوعات خارجی و ماگلی و دستکاری اونها برای ورود به رول های جادویی توجه کافی داشته باشین. هر چیز خنده داری در زندگی روزانه خودمون که خنده اش میتونه حالت عام داشته باشه (یعنی خیلی ها باهاش بخندن) مثل یک کنایه، دیالوگ یا توصیف میشه جایی در رول جادویی براش باز کرد. به محض رویارویی با اونها و تجربه طنز اونها، قلم بردارین و یادداشتش کنید. سپس فکر کنید که چطور با اندکی دستکاری میشه توی رول های جادویی این سایت ازش بهره برد. تا وقتی که میان سایت و زمان تفریح رول شما میشه. اون وقت توی رولها با توجه به موقعیت های مختلف شخصیت ها در مسیر سوژه، از اونها استفاده کنید. راستی اظهار تاسف خیلی بهتره. احضار تاسف خیلی خوب و باحال نیس ! موفق باشی !


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


گروه ترجمه سایت جادوگران
پیام زده شده در: ۲۰:۵۱ دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۹
#32
صرفا معتقدم یک کتاب جدید پیرامون عالم جادویی اونم با عکس و تصاویر گرافیکی خیلی میتونه جذاب باشه. همون کتاب "جادوی فیلم هری پاتر" که 5 ماه پیش منتشر شده اگه بشه یه جوری دریافتش کرد یا حتی خرید و روی ترجمه اش کار کرد، میشه یه ترجمه انحصاری گذاشت روی سایت. جالب تر میشه اگه ترجمه چنین چیزی قوی باشه و بشه از طریق یه انتشاراتی با مجوز منتشرش کرد برای فروش.

ضمن اینکه سال بعد این کتاب به شکل دیگه ای اونم در 500 صفحه ! (نه 160 صفحه) منتشر میشه.

اما قضیه ی پارک جادویی هری پاتر ! به نظر من مدیر سایت یک صفحه استاتیک با قالب مشابه این صفحه پدید بیاره (html نه فلش) میشه اطلاعات این پارک رو برای ایرانیان خارج از کشور در این صفحه قرار داد. و ما به عنوان گروه ترجمه موظف به فارسی سازی مطالب درج شده در تمام شاخه ها و زیر شاخه های اون صفحه رو داریم. طراحی قالب اون صفحه رو میشه جدا بحث کرد و از شخص من بر میاد. کار ترجمه کاری مهم تر است.

برای تکمیل فرهنگنامه هم باید دسترسی potteropedia به اعضای گروه ترجمه داده بشه از طرف مدیران.

اینکه گروه با نظم کار کنه اهمیت داره. لطفا همیاری کنید اعضای عزیز.


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


گروه ترجمه سایت جادوگران
پیام زده شده در: ۱۵:۵۹ دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۹
#33
سلام اعضای عزیز

تصور خیلی ها بر این بود که با انتشار آخرین کتاب هری پاتر دیگه این عالم جادویی برای همیشه پرونده اش بسته شده و اکران هشتمین فیلم هم در تیر ماه سال 90 دیگه یک طناب محکم بر جعبه ها و پرونده های هری پاتر هست که به تاریخ بپیوندد. اما حقیقت این نیست. تشکیل یک گروه ترجمه برای انجام پروژه های نا تمام هری پاتر و همینطور پروژه های جدید امری ضروری به نظر میاد. از این جهت این تاپیک رو برای گروه ترجمه پدید آوردیم تا موارد بسیار جذاب و نا تمامی از هری پاتر را به پایان برسانیم و به سراغ موارد و آیتم های روز افزون اون بریم.

خیلی ها فکر می کنند پس از کتابچه 800 کلمه ای که به عنوان پیش در آمدی بر هری پاتر منتشر شد دیگر اثری از عالم جادویی خانم رولینگ منتشر نشد. درست است. رولینگ دیگر از اون عالم جادوییش چیزی ننوشت. اما این سایرین بودند که پیرامون این عالم جادویی و پشت صحنه های جذاب و خلق اون در عالم سینما مطالبی نوشتند و تصاویری را خلق نمودند.

آقای برایان سیبلی کسی بود که کتاب "جادوی فیلم هری پاتر" را 5 ماه پیش در 160 صفحه منتشر کرد. کتاب تصویری و گرافیکی بسیار زیبا به همراه کلی مطلب و نوشته های جدید پیرامون بازیگران و لحظه به لحظه ی ساخته شدن فیلم های هری پاتر با تمام جزئیات و خاطرات.

نمونه ی تکمیل تر از این کتاب در آبان ماه سال آینده در 500 صفحه منتشر می شود و با نام "هری پاتر: صفحه تا صحنه" معرفی شده است. همینطور امر معرفی کامل پارک های هری پاتر در سه کشور جهان چیزی است اعضای گروه ترجمه برای ایرانیان مقیم خارج از کشور می بایست انجام دهند. کار ترجمه نقدها و تحلیل های برجسته و طولانی انگلیسی زبان پیرامون کتاب ها و فیلم های هری پاتر کار دیگری است که گروه ترجمه می تواند آنرا انجام دهد و در قالب مقاله در سایت قرار دهد. مصاحبه ها با بازیگران و عوامل نیز کار ترجمه کردن دارند و گروه ترجمه وظیفه ی آنها را دارد نه گروه خبر سایت. یکی از موارد مهم نیز تکمیل کردن پروژه فرهنگنامه هری پاتر به زبان فارسی است.


بنابراین وظایف گروه ترجمه را در زیر می توانید مشاهده کنید:

نقل قول:


1. ترجمه ی کتاب 160 صفحه ای "جادوی فیلم هری پاتر"

2. ترجمه ی کتاب 500 صفحه ای "هری پاتر: صفحه تا صحنه" ( آبان 1390)

3. ترجمه اطلاعات و پدید آوردن معرفی نامه پیرامون پارک های جادویی هری پاتر در خارج از کشور

4. ترجمه اطلاعات و پدید آوردن معرفی نامه پیرامون نمایشگاه های هری پاتر در خارج از کشور

5. ترجمه نقد ها و تحلیل های برجسته انگلیسی زبان پیرامون فیلم ها و کتاب های هری پاتر

6. ترجمه مصاحبه های طولانی انگلیسی زبان با عوامل فیلم های هری پاتر

7. ترجمه و تکمیل بخش فرهنگنامه ی هری پاتر در سایت جادوگران



لذا از تمامی دوستان علاقه مند که حتی تسلط و آشنایی کمی با زبان انگلیسی دارند نیز دعوت می شود تا اینجا اعلام آمادگی کنند. به غیر از مورد اول و دوم که هنوز تکلیف آنها به شکل جدی معلوم نیست و بعدا در مورد آنها صحبت میشه، می توانید از مورد سوم تا هفتم هر کدام یا هر چند تا که می خواهید را اعلام آمادگی کنید تا با هماهنگی هایی که در اینجا انجام می شود به شما اعلام شود که چه صفحات انگلیسی زبانی را ترجمه کنید.

بی شک انتظار ترجمه ی حرفه ای وجود ندارد. حتی ممکن است خیلی موارد را اشتباه ترجمه کنیم. لذا جای نگرانی نیست. هدف تفریح شما و افزوده شدن بر دانش زبان انگلیسی است. اصلاحات روی ترجمه های شما پس از اتمام کار انجام خواهد شد.

همچنین از نظرات، پیشنهادات و انتقادات شما پیرامون کار و امورات گروه ترجمه استقبال می شود.


ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۲۳ ۱۶:۰۲:۵۶

"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


ماهنامه ی "جادوگر"
پیام زده شده در: ۱۶:۱۳ شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۹
#34
دوستان عزیز برای اینکه اگر مطلب یا هر آیتم دیگری رو برای ماهنامه ارسال کنید خواستم به اطلاع شما برسونم که علاوه بر آدرس ایمیل jadoogar.monthly@yahoo.com می توانید از ایمیل های زیر نیز استفاده کنید:

info@jadoogar-magazine.org
jadoogar@jadoogar-magazine.org

همچنین علاوه بر اینکه مجله در فرمت pdf در این سایت قرار خواهد گرفت، می توانید از اول فروردین 90 نیز مجله را بدون نیاز به دانلود از شیوه ی تورق با وضعیت آنلاین از طریق وبسایت http://www.jadoogar-magazine.org مشاهده فرمایید. چرا که بدون شک فایل فشرده ی مجله نیز امکان دارد به 14 تا 16 مگابایت برسد و این ممکنه برای کسانی که از اینترنت عادی استفاده می کنند کمی دشوار باشه.


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۲۲:۵۰ پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۸۹
#35
لرد سیاه نگاه کوتاه دیگری به عکس انداخت، لبخند های تحقیر آمیزی روی لب هایش جان گرفت و سپس نگاهش با نگاه مات اسنیپ گره خورد:

«سوروس ! این دختره که همون جیغ جیغوئه ! لیلی پاتره ! یادش بخیر ! چه جالب کشتمش ! »

بلاتریکس در حالی که دور شونه ی لرد در نقش نجینی می خزید پوزخندی روانه اتمسفر اتاق لرد نمود و با تمسخر صوت از حنجره بیرون داد:

« نــــه ! هری رو نه ! هری رو نه ! خواهش میکنم ! منو به جاش بکش ! خواهش میکنم ! هه هه هــــه ! تف به گورش ! زنیکه خون لجنی ! »

لرد در حالیکه با اشاره دستش فرمان به سایلنت شدن پوزخندهای بلاتریکس و ایوان می داد، با صدایی زیر تر گفت:

« خب سوروس؟ این عکسو آوردی که چی؟ نگفتی؟ داغ منو تازه میکنی؟! »

اسنیپ: «خب البته تلفاتی که در برابر اون دوشیزه متحمل شدین غیر قابل جبرانه ارباب ! مثلا موی سر و بدن شما همه به باد رفت ! »
لرد: «چرت و پرت نگو. موهای من و کوییرل به اتفاق چند سال بعد توی آتیش سوزی سوخت. نگفتی چرا این عکس دستته؟ به همراه اون پرونده زیر بغلت ؟! »

اسنیپ: «آه ! خب این پرونده رو امروز از پادگان گریمولد آوردم. خواهشا مورد اول که مربوط به بلک هست استفاده بشه. خب الان پاتر خیلی به بلک علاقه داره. بدون شک بفهمه که بلک باباش بوده، نه جیمز، شکاف بزرگی در محفل ققنوس رخ میده. تخریب شخصیت اعضای محفل، میتونه به تضعیف پادگان اونها کمک کنه ! البته نظر من فقط بلک هست نه بقیه...نه...»

پیش از آن که حرف دیگری از دهان اسنیپ خارج شود، لرد سیاه با اشاره مختصری از جانب چوبدستی اش، پرونده را از دستان اسنیپ قاپید و با لبخند موذیانه ای مشغول به ورق زدن پرونده شد...

لرد: «سوروس ! ممنون ! برگرد به پستت ! دامبلدور شک میکنه بفهمه اینجا اومدیا. ایوان. لطفا سوروس رو از طریق چاه توالت بدرقه کن. »

پیش از آنکه اسنیپ حرف دیگری بزند توسط ایوان در مرلینگاه فرو رفت و سیفونش نیز کشیده شد تا عازم گریمولد گردد.

لرد: «بلاتریکس ! اون عینک منو بده ببینم ! بی مروتا قسمتای حساسشو ریز نوشتن. این دامبل ریش درازو باش. چه فایل ضخیمی داره. »

بلاتریکس: «ارباب ! شما که عینک ندارین. دارین؟! »

لرد: «میدونم ! خواستم تریپ اهل قلم بیام. بلا ! بیا. بیا این پرونده رو بگیر که فردا حسابی محفل ققنوس در جامعه جادوگری منفور خواهد شد. پرونده رو می بری پیام امروز. ریز به ریزشو چاپ میکنه. چهره ی هری پاتر دیدنی خواهد بود وقتی بفهمه اون سگ، پدرشه. نه جیمز پاتر قهرمان ! دامبلدور دیدنی تره ! »


فردای آن روز – درون قطار سریع السیر هاگوارتز

در آخرین روز کریسمس قطار هاگوارتز بار دیگز میان بارش سنگین برف از لندن عازم هاگوارتز می شد تا دانش آموزان را ازتعطیلات به مدرسه بازگرداند. صفحات مختلف روزنامه پیام امروز در کف واگن ها خودنمایی می کرد. در یکی از واگن های انتهایی باز شد و قامت هری پاتر میان چارچوب چوبی آن پدیدار گشت.

هرماینی: « هری ! بتمرگ دیگه ! باز میخوای با اون شنل مسخره ات بری واگن چو چانگ ، فضولی کنی؟! »

هری بدون توجه می رفت تا شنل نامرئی اش را روی سرش بکشد اما پیش از آن دوقلوهای ویزلی به همراه رون بودند که یکصدا فریاد زدند:

«چطوری پدر سگ ؟! پدر سگ ! اهه هه هه ! »

هری: «چی؟ من چیم؟ »

رون: «چی چیه، پدر سگ؟! باو..پدر سگ...برو پیام امروز رو بخون...میفهمی چرا پدرسگی، پدر سگ ! »

هرماینی: « نترس رونالد ویزلی ! شانس آوردین پاکین فعلا ! فقط فعلا ! فردا پس فردا آمار مامانت در اومد بت میگم ! »

رون: «برو بابا ! خون لجنی ! »
هرماینی:
هری:


ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۱۹ ۲۳:۴۷:۳۳
ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۱۹ ۲۳:۵۱:۱۱
ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۱۹ ۲۳:۵۴:۰۶

"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


پادگان نظامى
پیام زده شده در: ۱۳:۱۰ چهارشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۸۹
#36
سوژه جدید


پانزده سال پیش – زیر زمین گریمولد - پادگان نظامی محفل ققنوس !

«اعضای محفل ! همگی ! از عقب نظام ! »

در زیر زمین نیمه تاریک خانه شماره ۱۲ گریمولد، جایی که بدان پادگان نظامی می گفتند همه اعضای محفل ققنوس در چهار صف منظم ایستاده بودند و مقابل آنان، روی سکویی سنگی، پیکر دیلاق و ریشوی دامبلدور زیر اندک نور مشعل به چشم می آمد. به فرمان از عقب نظامش، همه محفلیان دست ها خود را به پشت خود گرفتند نواحی شکم و انحراف به بالا و پایین نفر پشتی خود را محکم در دست گرفتند...

« آی ! بی چیز بی ناموس ! دستتو از مُوو بکش ! »
«هاا ! غلط نکن ! رئیس از عقب نظام داده ! »
«فک کردی نفر اول صفی، کسی نی جلوت، خیلی شاخی؟! »

به چند ثانیه صدای هرج و مرج و فریاد های اعتراض در پادگان تیره و تاریک طنین انداخت. محفلی ها دست به یقه می شدند و دامبلدور پیر مات و مبهوت خیره مانده بود که چه می گذرد و چه اشتباه فاحشی کرده ! در همین حین برادرش، آبرفورث از میان صف بالا آمد و چیزی در گوشش دامبلدور پیر زمزمه نمود که موجب گشت چندی از کروموزوم های دامبلدور از دماغش بیرون بجهد.


چند دقیقه بعد – پادگان نظامی – دفتر دامبلدور

دامبلدور پشت میز چوبی و ترک خورده ای نشسته بود و زیر نور چراغ مطالعه مشغول نوشتن و ضمیمه کردن تصاویری درون پرونده هایی بود و مقابلش جمعیت ساکت محفل ققنوس با صورت هایی کبود و باد کرده ایستاده بودند. بانوان محفلی نیز با گونه های گل گلی و لب های نمدار و سرخ رو به دیوار سنگی دفتر ایستاده بودند و از مردان محفل جدا شده بودند. کنار دامبلدور برادر حمید جوان و عمامه به سر ایستاده بود و با لبخندی مصنوعی گاهی به جمعیت خیره می شد و گاهی غبار روی ردای نیلی اش را می فوتید !

دامبلدور: «خب ! سیریوس بلک ! بیا جلو بینم پسر ! بیا جلو ! »
سیریوس بلک جوان با چهره ای کبود و کت و شلوار چاک خورده ای از انتهای جمعیت جلو آمد و مقابل میز دامبلدور قرار گرفت.

دامبلدور: «خب سیریش جون ! ببین ! اسناد اینجا موجوده ! برادر حمید شخصا تصویر برداری کرده صحنه رو ! »

برادر حمید:

سیریوس: «من فقط به لیلی گفتم بیا بریم خرید ! آخه جیمز پول نداره ! داشتیم می رفتیم یکی زیر پا انداخت، هر دو افتادیم زمین روی همدیگه ! همین ! »

دامبلدور: « خب دیگه ! همینه. اعتراف کردی. حکمتو حمید جون داده. یا دست بسته و بدون سلاح پرتت میکنیم توی خونه ی ریدل ها ! یا اینکه مثه یه پسر با شخصیت به اتفاق جیمز میشین مولتی شوهران لیلی ! »

جیمز پاتر: « بیا سیریوس ! سخت نگیر ! یه روز در میون من و تو میشیم مرد خونه ! بیا بریم ! »

به همین ترتیب زن های رو به دیوار یکی یکی به همراه دو سه مرد عازم می شدند و دامبلدور یکی یکی پرونده ها را درون بایگانی فوق محرمانه قرار می داد. دفتر خالی از محفلی ها شد و جو سنگین و ساکتی میان برادر حمید و دامبلدور برقرار شد. بلاخره برادر حمید بود که سکوت را شکست. با اشاره انگشتش چراغ مطالعه روی میز دامبلدور را خاموش کرد و فک به سخن گشود:

«خب آلبوس جون ! مرام عضویت من توی محفل و دوستی به کنار ! پرونده خرابت به کنار ! از گذشته تا حال که خودت میدونی ! نیاز نیس رو کنم دوباره ! سر این قضیه هم که تو دستور بی ناموسی رو دادی با از جلو نظامت ! تکلیف چیه برادر؟! »

دامبلدور: « اشتباه لفظی بود ! دیگه هم بودجه ندارم تقدیم کنم جهت رشوه ! بنویس آقا. بنویس توی پرونده مارو هم سابقه دار کن. باکی نیس. من که میدونم قراره با افتخار بمیرم یه روزی ! بنویس آقا ! »

و به اتفاق دفتر تاریک را ترک کردند...


پانزده سال بعد
زیر زمین خانه ۱۲ گریمولد – پادگان نظامی – دفتر دامبلدور

دامبلدور پشت میز صورتی رنگش، میان انعکاس نور از درون نور افکن ها مختلف نشسته بود. روی شانه اش فاکس چرت می زد و مقابلش سوروس اسنیپ روی مبل گرم و نرمی لم داده بود. چیزی جز سکوت و نگاه های سریع و تیز میان شان رد و بدل نمی شد. بلاخره دامبلدور گفت:

«کریسمسه سوروس ! کریسمس و وقت انتقام سپیدی از سیاهی ! تو که از خودمونی ! سیفید میفیدی ! اما خب در حق سپیدی اندکی ظلم کردی ! شنیدم در طول ترم ۲۰۰ امتیاز از گریفیندور کم کردی و همه این امتیاز کم شده رو به خاطر هری کم کردی. درسته؟! »

سوروس: «صد البته که درسته ! پسره ی الدنگ عین باباشه ! نمیدونم کی میخواد آدم شه این کله زخمی !!! »

دامبلدور: «نمیشه که اینطوری. عیده. کریسمسه. این پسر باید خالی بشه. جهت تحقیر هم شده. اکسپلیارموس...اکسپلیارموس... جهت تحقیر هم شده بدون چوبدستی میری اتاق خاک گرفته ی بایگانی پادگان رو با زبون میلیسی تا تمیز بشه. بدو بینم. بدو پسر ! »

چوبدستی سوروس از میان ردایش به درون دستان چروکیده دامبلدور جهید. اسنیپ با خشم لگدی به میز دامبلدور زد و با شتاب از دفترش خارج شد. در میان راهش کودکان فدایی محفل را می دید که در سالن اصلی پادگان مشغول تمرین تیر اندازی با چوبدستی به سوی هدف ها بودند. با عصبانیت وارد دفتر خاک گرفته و تاریک بایگانی شد. بدون توجه به امر دامبلدور به سوی میز بایگانی رفت و روی آن دراز کشید.

با اشاره انگشتش پرونده های خاک گرفته را از درون قفسه ها و کتابخانه ها به کف زمین پرتاب کرد آما این پرونده ی قرمز رنگی با نشان "فوق محرمانه" بود که روی صورتش افتاد و خشمش را دو چندان کرد.
می رفت که پرونده را به گوشه اتاق پرتاب کند اما تکه عکسی از درون پرونده توجهش را جلب کرد. ابتدا به ضخامت پرونده نگاه کرد و سپس با دقت آنرا گشود و به تصاویر حاد آن در شکل آلبوم خانوادگی نگاه کرد. تصویر سیریوس و لیلی بیش از هر چیزی در صفحه اول توجهش را جلب کرد. همه بودند. همه و همه. در هر صفحه افتضاحی مربوط به هر محفلی !

درون افکار سوروس اسنیپ:
«که اینطور ! بلک ! حالی ازت بگیرم. حالی ازت بگیرم ! باید بدم دست لرد سیاه ! باید بدم ! من که با بقیه کار ندارم. فقط بلک ! »

و در این حین بود که در میان هاله های نور بنفش اسنیپ ناپدید شد و به سوی دهکده لیتل هنگتون و اقامتگاه لرد سیاه، یعنی خانه ریدل ها، آپارت کرد...


ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۱۸ ۱۴:۰۴:۵۳
ویرایش شده توسط آلبوس دامـبـلدور در تاریخ ۱۳۸۹/۱۲/۱۸ ۱۴:۰۷:۳۶

"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


ماهنامه ی "جادوگر"
پیام زده شده در: ۱۸:۲۴ دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۸۹
#37
ما استقبال می کنیم از هر گونه جمع آوری گزارش در شهرستان ها و البته اینو هم بگم که گزارش ها و مصاحبه ها پیرامون موضوع هری پاتر در ایران و کتاب ها و فیلم هاش می بایست محدود به یک متن خالی نباشه و از طریق تعدادی عکس و یا ویدیو قابل اثبات هم باشه تا حد قابل قبولی که البته بحث تصویر و ویدیو رو علاوه بر ارسال برای ایمیل ماهنامه jadoogar.monthly@yahoo.com میشه برای خود سایت جادوگران هم فرستاد.

برای شماره اول ما اقدام به جمع آوری و تهیه دو کار به شکل حضوری کردیم. "مصاحبه با یک نویسنده و ترانه سرای ایرانی پیرامون سیر داستانی هری پاتر" و یک گزارش هم در حال تهیه هس از "کمپین ایرانی جمع آوری امضا برای ادامه داستان های عالم جادویی خانم رولینگ" که البته ایده این کمپین ابتدا اینترنتی بوده و توسط یکی از اعضای همین سایت با شناسه نمایشی "ALBUS DUMBELDORE" در حال اجراست و کمپینی که ما ازش داریم گزارش می گیریم به شکل حضوری در شهر تهران هست با جمع آوری امضا که پروژه اش بر عهده ی افراد دیگه ای هست.

ما در مجله هم اکنون قسمت طنز و سرگرمی داریم که اتفاقا یکی از اعضای محترم سایت با ما در این مورد همکاری می کنن. کمیک استریپ، ویرایش طنز آمیز تصاویر بازیگران و فیلم ها و همچنین طراحی جدول از موارد درج شده برای صفحات طنز و سرگرمی هستن. ما از این موارد استقبال می کنیم و خاطر نشان می کنیم که برای ارسال اونها می تونید از ایمیل jadoogar.monthly@yahoo.com بهره بگیرید و اینو هم بگم که حتما نام و نام خانوادگی خودتون رو در ایمیل درج کنید تا نام شما به عنوان یکی از همکاران و پدیدآورندگان در مجله درج شود.

ارسال مقاله ، نقد ، ترجمه ، عکس و ... برای هر شماره از مجله را می بایست تا پیش از روز 25 هر ماه به ایمیل ماهنامه بفرستید و مطالبی که پس از این تاریخ ارسال شوند در صورت نداشتن محدودیت زمانی برای شماره های آینده استفاده خواهند شد و در غیر این صورت از نشر آنها به شکل مطرح شده از جانب شما معذوریم.


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


ماهنامه ی "جادوگر"
پیام زده شده در: ۲۱:۴۶ شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹
#38
سلام اعضای محترم

ماهنامه ی "جادوگر" یک ماهنامه الکترونیکی است که روی جهان جادویی هری پاتر و وابسته های آن متمرکز است و با هدف جاودانه سازی این اثر به یادماندنی از خانم رولینگ آغاز به کار کرده است. بی شک می دانیم که جادوی حقیقی هری پاتر و عالم او، تنها جادویی نیست که از هسته ی چوبدستی هری بر می خیزد. بلکه جادوی عشق، دوستی ها و با هم بودن ها می باشد. لذا این ماهنامه را تاسیس نمودیم تا ابزاری باشد برای جاودانه سازی این محبت و دوستی که خانم رولینگ در میان کتاب هایش به ما آموخت. به نوعی هری پاتر و خبرهای پیرامون دنیای جادویی پاتر هرگز تمام نخواهد شد لذا این ماهنامه پیرامون این عالم جادویی هم در ایران و هم در جهان مطلب ارائه خواهد کرد.

ما امید داریم تا پس از گذشت بیش از یک دهه از خلق شدن هری بدست خانم رولینگ، حداقل نسل جدید دیگری که حالا با هری آشنا شده و همینطور نسل بعدی از طریق این مجله بتوانند ارتباط بیشتر و بهتری با عالم جادویی هری پاتر برقرار کنند.

ما از مطالب شما استقبال خواهیم کرد. نقد، دیدگاه شخصی، سرگرمی سازی، ترجمه و ... پیرامون کتاب ها، فیلم ها و سایر آیتم های هری پاتر را تا حد امکان و معتبر بودن در مجله درج خواهیم نمود. شما می توانید موارد ذکر شده را جهت مشارکت برای مجله ارسال کنید. برای این کار ایمیل زیر در نظر گرفته شده است:
jadoogar.monthly@yahoo.com
اما در صورتی که تمایل دارید عضو رسمی و پایداری از ماهنامه ی "جادوگر" باشید می بایست که قسمتی از ماهنامه را بر عهده بگیرد. برای این منظور برخی از اموراتی که هم اکنون فرد ثابتی برای رسیدگی آنها وجود ندارند را معرفی می کنیم:

" سرگرمی ساز " (طراحی جدول های هری پاتری و جادویی و ...)
" مترجم "
" خبرنگار اعزامی در تهران "
" گرافیست "

نخستین شماره این مجله که هم اکنون در حال طراحی می باشد، در آخرین روزهای سال ۸۹ از طریق همین سایت جادوگران منتشر می شود و با فرمت Pdf قابل دریافت خواهد بود. این شماره اول از ۱٧ صفحه تشکیل شده و شامل برخی مطالب جدیدی پیرامون هری پاتر در ایران نیز می باشد که کاملا انحصاری است و برای اولین بار توسط این ماهنامه منتشر می شود.

هرگونه پیشنهاد، انتقاد و سوال پیرامون این ماهنامه را می توانید در همین تاپیک مطرح فرمایید. همینطور می توانید پیرامون مطالب ماهنامه نیز در همین تاپیک نظرات خود را ارسال نمایید.


با تشکر
ماهنامه ی "جادوگر"


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۳:۱۸ دوشنبه ۹ اسفند ۱۳۸۹
#39
سلام. قبلا هم اشاره کردم بهشون. ولی خب بازم میگیم:


شاخه ی ظاهر سایت:

1. طراحی قالب جدید با افزونه های نوروزی و یادگاران مرگ
2. درج بلاک روز شمار قسمت دوم فیلم یادگاران مرگ در صفحه ی اصلی
3. درج بلاک میزان فروش و رتبه های قسمت اول فیلم یادگاران مرگ در صفحه ی اصلی
4. درج بلاک جوایز دریافت شده و نامزد شده توسط خود و فیلم و بازیگران و عوامل در صفحه ی اصلی


شاخه ی انجمن:

1. برگزاری مسابقه ی رول نویسی با جایزه
2. درج بلاک لیست و آواتور بهترین های رول در صفحه ی انجمن ها


کل سایت:

1. تهیه ی خبرنامه (مثل گذشته)
2. تهیه ی ماهنامه ی جادویی با فرمت pdf پیرامون هری پاتر و سایر آثار مشابه (معرفی، نقد، مصاحبه، پا به پای رسانه و سرگرمی، گسترش در جهان سوم، گسترش در ایران و ... )
3. تهیه ی گزارش و مصاحبه های ویدیویی از جایگاه فعلی هری پاتر و محبوبیت آن در سراسر ایران
4. تشکیل گروه ترجمه جهت ترجمه کردن مقالات و نظرات منقدان خارجی پیرامون کتاب ها و فیلم های هری پاتر
5. نوشتن نقد و بررسی در قالب مقاله پیرامون عقاید نشریات و رسانه های داخلی و خارجی در رابطه با هری پاتر
6. کمک جهت معرفی و ترجمهی هر چه بیشتر مطالب و راهنماهای پارک های تفریحی و استودیوهای هری پاتر در سایت جادوگران برای فارسی زبانان علاقه مند که مقیم آمریکا، بریتانیا و کره جنوبی هستند.


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده


گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۷:۱۱ سه شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۹
#40
واسه خودمون درسته حرفت. اما برای بقیه نه. مثلا من که نگاه میکنم پروفایلتو، این رو می بینم. فقط آیدی مسنجرت قابل مشاهده ست واسه من یا بقیه.

من خیلی مشتاق بودم مدیر فنی سایت با این موارد خیلی بیشتر بازی کنه. اینکه گروهی خاص بتونن ببینن ایمیل فرد رو و اون گروه رو خود فرد تعیین میکرد. اینهمه مثلا گذشت اون بحث صفحه شخصی برای اعضا هم عملی نشد. مگی هم لایک رو پیشنهاد کرده بود برای پستها. اونم خوب بود اگه مدیر فنی عملی میکرد.


"Severus...please..."
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.