سكوت به هاگوارتز برگشت.اما به طور موقت!
صبح روز بعد،موقع صبحانه.دانش آموزان مشغول خوردن بودند كه دو پروفسور شرور وارد شدند.
- اهم...اهم.فرزندان من.به من گوش كنيد.
- ساكت ديگه.پروفسور پاي مي خواد حرف بزنيه.
- ممنونم پروفسور اسلايترين.بله.از اونجايي كه دانش آموزان تحرك لازم رو ندارن و فقط عده ي كمي از اونا در تيم كوييديچ گروهشون عضو هستن.ما تصميم گرفتيم كليه تيم هاي كوييديچ رو منحل و به جاش ورزش هاي مفيدي مثل دوئل تا سر حد مرگ و يا كشتي كج جادوگري رو جايگزين كنيم تا همه بتونن استعدادهاشونو نشون بدن و از اين يك نواختي در بيان.
به زودي مي تونين در كلاس ها ثبت نام كنين.كلاس ها از هفته ي آينده آغاز مي شن.
ملت:
لحظاتي بعد دفتر دامبلدور- كثافت
- اين ديگه به خاطر چي بود؟
- تو خيلي ... هستيه كه شبا اون اعمال رو انجام مي ديه!
-
- راستي.ما تصميم گرفتيم كه مديريت توسط دانش آموزان انتخاب بشيه.اين يعني آزادي تفكر.
- مي بخشيد.اما من در سر جاي خودم راحتم.
- تو غلط مي كنيه.همين كه گفتيم.
- بله.منو ببخشيد.
- من بايد بريم سر كلاس.تو هم به اون فيلچ بگو يه اطلاعيه بزنيه رو برد كه انتخابات ماه آينده برگزار مي شه.و هر كدوم از دانش آموزا كه بخوان مي تونن كانديد بشين.
-بله
در كلاس ماگل شناسي-نسل ماگل ها با نسل ما جدايي ژنتيكي داره.اونها در اصل نوعي حيوان پيشرفته هستن.بنابراين هر جا اونارو ديدين بكشين چون به شدت موزي و خطرناك هستن.براي اين كار از طلسم هاي ممنوعه استفاده كنيد.استفاده اين طلسم اخيرا در مقابل ماگل ها آزاد شده.
در ضمن.از اين به بعد نام اين درس به "ماگل شناسي و آزمايشگاه" تغيير پيدا مي كنه.ما هر هفته يه ماگل رو تشريح مكنيم.