هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۹:۱۷ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#31
شیخ آلبوس پیر عـــهد خــــویش بود****در کمال ساحری از هرچه گویم پیش بود
شیخ بود در هاگوارتز پنجاه ســـــــال****با اســـاتیدِ چــــهارصــد صــاحـب کـمــال
هم عمل هم سـحر با هم یار داشت****هم عیان کـشف هم اســــــــــرار داشت
گرچه خود را قُـــدوه ی اســــحار دید****چند شـــــــــــب بر همچنان در خواب دید
کـــز هاگوارتز در لَندنــش افتادی مقام****ســـــــــــــجده میکردی ریدلـی را بر دوام
.
.
.
[فرید الدّین سِوروس عطارِ نیشابوریِ ایرانی ]


*******************
ولدمورت، روح عزیزش به دو جان پیچ بفروخت / مـن چـــرا روح خودم را به جُوی بفروشم؟
شنل پوشی من از قـــدرت جـادویـــی نیست / پرده ای بر سر صد عیب نهان می پوشم

*************
خطاب به هرمیون: (با اجازه از حضرت حافظ)
مدامم مست می دارد نسیم جَـعـد گـیـســــویت / طلسـمـم می کند هــردم طلسم چــوب جــادویت
تو گر خـواهی که جــاویدان جـهـان یکسـر بیارائی / هـــری را گـــــــو که بردارد شـنـل از روی جــارویـت
من و رون ویزلیِ مسکین، دو سرگردان بی حاصل / من از افسون چشمت مست و او از بوی گیسویت

***************

زبان حال هری در زمانی که رون تحت تاثیر قاب آویز، او و هرمیون را تنها گذاشت:
رون می رود ز دسـتـم، جـادوگران، خدا را / دردا که مـکـر جـــان پیچ، بیچاره کــرده مـــا را
محفلیان بی بـــاک، محـــافظان جـــــانند / هدویگ بــــده بـشــارت، کــــلّ مـشــنگیان را
لــرد ســیــه نبیند رؤیــای پــــادشــاهـــی / هاگوارتز یک بهانست، می خواهد او جهان را
قدرت لرد مجنون، افسانه اسـت و افسون / بـاشـد که راز مـرگـش، خـواهـد شـد آشـکارا
هـــر چــنــد مـن ندانم راه شکست ولـدی / ای شیخ پــــاک دامـن1، دانی تــــــو رازهــا را
آسایش دوگیتی، تفسیر این دو حرفـسـت / بــا سیریوسها دوســتی، بــا سِوِروس مُـدارا
در کــوی مرگـــخواران، مـا را گـــــذر نباشد / گر تو در این گــــروهی، تـغـیـیـر ده قـضــــا را

***********

اینم یک سایت خوب

با یک شعر توپ
http://www.fantasyfans.org/modules/article/view.article.php?19

_________


بچه خوبی باشید قنگ ترم میگذارم.


شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت


پاسخ به: پادگان ققنوس
پیام زده شده در: ۹:۰۶ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#32
گلرت : البوس بکن بکن

البوس : باشه خب دارم میکنم دیگه

5 ساعت بعد ساعت 7 صبح

اعضای محفل : اه پرفسور خوش حالیم که دوباره میبینمتون

البوس و گلرت : ما هم همینطور خب بریم سر اصل مطلب اونا دارن یک نقشه جدید میکشن برای حمله
پس بهتر تجهیزات نظامی مشنگی و جادوییتونو دوبرای کنید.

خب این جا چند نفر داریم

_قربان 80 نفر

_خب 25 نفرشو دور تا دور پادگان بچینید

_ چشم قربان

_10 نفر را در گوشه جنوبیی 10 نفر شمالی و بقیه را اماده باش نگه دارید.

_ بله حتما

خب ریموس و بقیه ی روئسای محفلو بیارید پیش من باید یک نقشه جاسوسی و بعد یک نقشه جنگ بزرگ بکشیم.
**********

من تموم کردم حالا نوبت شماست



پاسخ به: اشعار جادویی
پیام زده شده در: ۹:۰۳ پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۳۹۱
#33
خب شاعر بزرگ قرن جادوگری وارد میشود
بعضی اشعار از خودم و بعضی از سایت ها ی مختلف بل مخصوص دیوانه ساز


سِحر بر هم زنم ار غیر مرادم گردد/من نه آنم که زبونی کشم از ولدی و فاج!!!

*********************
مرا در منزل جینی چه امن عیش چون مردم/هری فریاد میدارد که بر بندید محفلها!
****************
صبح یک روز نو بهاری بود

روزی از روز های اول سال

هری و بچه ها در کلاس علوم مشنگی

جمع بودند دور هم خوش حال

هری و هرمیون و رون گرم گفتگو بودند

بازهم در کلاس کتاب ها بسته بود

هر یکی قلم پری به دست باز انگار زنگ انشای علوم مشنگی بود

تا معلم زگرد راه رسید

گفت با چهره ای پر ازخنده:(مثل این اسکل ها)

باز موضوع تازه ای داریم

آرزوی شما در آینده

هری از روی صندلی پاشد گفت:

میخوام کارآگاه بشم

ذره ذره مرگ خوار بکشم

هری پاتر بشم دوباره پسر بگرزیده بشوم

هرمیون آرام بلند شد

رفت و انشای بلندش را خواند

گفت:وزیر سحرو جادو خواهم شد

تا ابد وزیر سحرو جادو خواهم ماند

رون هم گفت:گرچه از کارآگاهی بدم می آد

مثل هری کارآگاه خواهم شد

با کارآگاه ها و هری

گرم مرگ خوار کشتن خواهم شد

زنگ تفریح راکه مک گونگل زد

باز هم در کلاس غوغا شد

هریک از بچه ها به سویی رفت

و معلم دوباره اسکل شد

با خودش زیر لب چنین میگفت:

آرزوهایتان چه شجاعانه است

کاش روزی به آرزوهاتون برسید

بچه ها آرزوی من این است! :D


شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت


پاسخ به: گفتگو با ناظران تالارهای اصلی و اسرار
پیام زده شده در: ۱۷:۴۲ چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
#34
ببخشید من میخوام یک تاپیک اشعار به سبک جادویی بزنم ایا وجود داره و اگر نداره اینجا بزنم


شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت


پاسخ به: پادگان ققنوس
پیام زده شده در: ۱۷:۳۰ چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
#35
فلیچ که رو دست خورده و خیلی ترسیده بود همونجا غش میکنه
صبح روز بعد
فلیچ در حالی که توی یک محفظه زندانی بود چشاشو باز کرد
لرد : گفت به به خائن جدیدی
سووروس کم بود فلیچم اضاف شد.
انچنان زهر چشمی ازت بگیرم تا دیگه دور بر من نپلکی
150 کروشیو
بهش بزنید انقدر بزنید تا بمیره
*****
فلیچ : پرفسور دامبلدور شما اینجا چی چیکار میکنید.
البوس : به خاطر زجرایی که کشیدی خواستیم نجاتت بدیم.
همون لحظه 10 توپ سفید ظاهر شد و همچنینی نگهبانان از صدا اپارات بر روی سر سفید ها ریختند
جنگ طولانی در گرفت و با شکست سخت مرگخوار ها مواجه شد.


شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت


پاسخ به: دفتر ثبت نام
پیام زده شده در: ۱۷:۰۰ چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
#36
نام:
نام خانوادگی:
سابقه تحصیلی: (لطفا ذکر کنید تا سال چندم درس خواندید)
مدرسه: (اگر به مدرسه ای غیر از هاگوارتز رفته اید)

کورمک
مک لاگن امسال سال اولی هستم مفتخرم به هاگوارتز میرم. در س: هرچی باشه اما تاریخ و ورد ها رو دوست دارم اما در کل تو همه درسا استعداد دارم.
گروه کبیر گریفیندور


ویرایش شده توسط کورمک مک لاگن در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۶ ۱۷:۰۳:۴۴
ویرایش شده توسط کورمک مک لاگن در تاریخ ۱۳۹۱/۲/۶ ۱۷:۰۴:۳۲

شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۰:۲۴ یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۱
#37
دیدم جادوگران اعلام نکرد گفتم بگم
نام کتالب رولینگ که توسط بیبیسی ترجمه شده بود و اگهی استخدام موقت اعلام شده بود تغییر کرده و به نام خلائ موقت ثبت شد البته باید منتظر اخبار و ترجمه های بعدی باشیم.
دوم
سایت پاترمور همگانی شد و برای همه باز شده .
بریدو ثبت نام کنید.


شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۸:۲۷ شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۱
#38
من یک نقد خوب از هری پالتر های 7 و 8 پیدا کردم و همچنینی پاترمور و بازی ها وکلا کلی چیز هری پاتری حالا من باید تاپیک بزنم یا نه توی قسممت مقاله ها بگذارم
تکلیف چیه

پیروز باشید.


شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۴۶ شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۱
#39
یک روز افتابی بود نسیمی خنک میوزید و من از بچه ها خواسته بودم که بیان اینجا امروز براشون برنامه ای داشتم میخواستیم تا اخر شب بازی کنیم ! ......... توی نشیمن نشستیم و بچه ها دور من جمع شدن و من گفتم.. هوگو ، رز و بچه های من ما امروز اینجا جمع شدیم تا من برایتون یک داستان خوب تعریف کنم داستان یک مار: یکی از روز ها بود که ....... ( تا اخر داستان و نجات جینی را تعریف کردم ) هوگو خواست حرف بزند اما از ترکیب صورتش فهمیدم خجالت کشیده بر زبان بیاورد اما بالاخره گفت عمو هری شما از همون موقع خاله جینی رو دوست داشتید . هری سرخ شد اما جواب داد اره اما نه مثل الان چون من بچه بودم و درک این مسائل برام سخت بود خب بریم سراغ یک.. همین موقع جینی وارد شد و گفت اما من از همون روز اول دوستش داشتم اما کمی سرخ شد چون فالگوش وایساده بود ولی نباید اینکارو میکرد به جینی لبخند زدم و ادامه دادم بیاین بریم بازی و از در خارج شدیم. "قسمتی از دفتر خاطرات هری جیمز پاتر"


شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت


پاسخ به: بازي با كلمات
پیام زده شده در: ۱۹:۲۸ چهارشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۱
#40
ببخشید پستم غلط زیاد داره چون نتونستم ویرایشش کنم ( سیستمم قفلید )


شناسه جدید : کینگزلی شکلبوت






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.