هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (هرماینی.گرنجر)



پاسخ به: كلاس پرواز و كوييديچ
پیام زده شده در: ۲۲:۴۸ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱
#31
-جواب سوالی که در طول تدریس مطرح شد را بیان کنید (اگر مایل بودید به صورت رول نمایش دهید اگر هم مایل نبودید به صورت جواب عادی پاسخ دهید ) (10امتیاز)
خوب اصولا همه جا از کوییدیچ به عنوان بازی ازاد یاد میشه .اگر در قضایی بسته بود امکان پرواز وجود نداشت و هر لحظه امکان برخورد یکی از بازیکنان به دیوار و یا دیگر بازیکنان وجود داشت.مشکل اصلی توپ ها بودند.در اونصورا مدافعان نمیتوانستند به خوبی کار خودشونو انجام بدن.جستجو گر هم مجبور بود تا در بین دیگر بازیکنان باشد و در این صورت جا تنگ می شد.از مشکلات دیگرمیشد به متراکم بودن بازیکنان و همچنین تماشاچیان، سر و صدای بی از حد ، قابل اجرا نبودن برخی از قوانینی و.....اشاره کرد.

2-انواع خطاها را در کوییدیچ نام ببرید (10 امتیاز)
1- استفاده از انواع معجون های شانس اور
2- تلسم کردن
3- انجام کاری خلاف قوانین.
4- استفاده از جارو(هم برای بازیکنان و هم برای تماشا کنان)
5- اوردن چوب دستی به مسابقات.(فقط برای بازیکنان)

3-در چه سالی در طول برگزاری جام جهانی هفتصد خطا صورت گرفت ؟(5 امتیاز)
1375 یا فکر کنم 74

4-خطاهای ماگلی چیست ؟ نام ببرید (5امتیاز) (از خودتون بسازید)
1- حرکات و حرفهای رکیک
2- استفاده از حرکات غیر ورزشی
3- رشوه
4- توهین
5- بعضی وقت ها مشنگ ها از تلسم هایی استفاده میکنن که کاملا خیالی هستند و هیچ تاثیری ندارند
6- اتلاف وقت از قصد
7- برخورد فیزیکی از قصد
8- اسیب زدن به داور



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۱:۳۸ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱
#32
هه تو یا نمیدونی درست حرف زدن چیه یا نمیدونی چی نوشتی.
مدیران وقت ندارن خودشونو درگیر این جور وسادل کنن.در ضمن ما اینجا همه رو یکسان حساب میکنیم . به هم احترام میزاریم.اگر شما یک مقدار به خودتون زحمت میدادید و تاپیک هارو میخوندید میفهمیدید اول باید بیاید به بازی با کلمات
و اونجا با کلمات داده شده یک نمایشنامه کوتاه بنویسید و بعد اگر تایید شدید بیاید به کارگاه نمایشنامه نویسی
و اونجا با توجه به عکس داده شده دوباره یک نمایشنامه بنویسید.در ضمن اگر من نمیتونم اینتر بزنم مشکل از کیبردمه نه خودم.



پاسخ به: کافه تفريحات سياه!
پیام زده شده در: ۲۱:۲۳ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱
#33
لرد همچنان:
بلاو لینی:
اندرو:

>>دو ساعت بعد
بلا همچنان در فکر بود تا دوباره موجود را
بترساند اما باجیغ بلندی رشته افکارش پاره شد و به سمت صدا رفت

>>در اتاق لرد
لینی به نقطهای خیره شده بود که بلا از راه رسید:
ـ چیه؟ چی شده دختر؟چرا جبغ میکشی؟
لینی همچنان به نقطه ای نامعلوم خیره شدهبود که لرد از در کوچکی وارد شد.
بلا:
لینی:

>>در مرلینگاه
آند همچنان در حالت بر روی زمین دراز کشیده بود که ان حیواان فوق به این صورت به او زل زده بود.

>>در اتاق لرد
بلا در حالتی بین تعجب و عشق به لرد زل زده بود و لرد هم کم نمیاورد و زل زده بود به بلا.
بالاخره پس از چندین دقیقه با سرفه لینی هردو به زملن حال برمیگردن و لرد می پرسه:
- اینجا چکار می کنید؟
بلا که هنوز تو شک بود به لینی ضربه ای زد و لینی گفت:
ـ خوب...خوب ما اومده بودیم که..اومده بودیم که مطمئن شیم شما خوب میخوابید.
لرد نگاهی به ان دو انداخت و سپس به سمت تختش رفت و ادامه داد:
ـ خوب می بینید که حالمن خوبه.حالا برید.
بلا و لینی هر دو تعظیمی کردنو از اتاق لرد خارج شدن.

>>در مرلینگاه
اندرو هم چنان در خواب ناز وجود داشت که با باز شدن ناگهانی و محکم در از خواب پرید.
بلا:چجوری به اینسرعت بیدار شد.اگر برای هر جا به جایی بخواییم به ارباب دارو بدیم خوب شک میکنه.
لینی:باید فکر دیگه ای بکنیم.



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۰:۲۹ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱
#34
ببین عزیزم
اولا ما اینجا اینجوری صحبت نمی کنیم.پس سعی کن درست صحبت کنی.
دوما شما الان یک عضو سادهای و بیشتر تاپیکارو نمیتونی ببینی به خاطر همینه.شما بیا عضو ایفای نقش شو.همه چیزو متجه میشی.اما اگر تنبلیتون میاد اینکارم انجام بدید ع من براتون توضیح میدم.
ببین اینجا همه چیز موضوعش هری پاترهو روندش بر اسا رول نویسی یا همون نمایشنامه نویسیه.ما اینجا یک نفر میاد یک داستانی از روی شخصیتهای هری پاتر مینویسه بقیه هم ادامه می دن.البت تاپیکها دیگری همهست مثلا برا سرگرمی و صحبت با ناظران و مدیران.تاپیک های مخصوص تدریس برای هاگ.اگر حالا وارد ایفای نقش شی خودت کم کم اشنا میشی.



پاسخ به: كلبه سپيد (ماجراهاي دامبلدور و خانواده)
پیام زده شده در: ۱۵:۵۷ شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱
#35
لونا: :pretty:
البوس:
پرسیوال:
کندر:
بالاخره پس از یک ساعت یک ساعتو نیم شکلم بازی این چهارتا تموم شد .سپس لرد برخواست و گفت:
ـ اهم اهم.مرگخوارها و محفلی ها.خانم هاو اقایون.ما هم اکنون در اینجا جمع شدیم تا این دو زوج بدبخت رو به هم برسونیم.
لرد نگاهی به لونا و البوس کهبه شکل
هستند انداخت و ادامه داد:
ـ بهتره بقیه حرفارو پدر دوماد بزنه.
پرسیوال نگاهی به کندرا و سپس به البوس انداخت و شروع به صحبت کرد...

>>فلش بک
کندرا:ببین پرسیوال .نبینم حرفی بزنیکه البوس یا عروسمو ناراحت کنیاو.فهمیدی
البوسکه داشت عرق مثل بارون از سرو کولشمیبارید زیر لب گفت:
- باشه باشه
>>پایان فلش بک
ـ... در اخر امیدوارم خوشبخت بشن.
پرسیوال این حرفو زد وبعدش به کندرا نگاه کرد تا مطمئن شود که کار اشتباهی نکرد وبالاخره با لبخند کندرا مواجه شد.



پاسخ به: دره گودریک
پیام زده شده در: ۱۳:۵۰ جمعه ۱۶ تیر ۱۳۹۱
#36
خلاصه:
تعدادی از محفلی ها(هری پاتر ،هرمیون گرنجر،الفیاس دوج،کورمک مک لاگن،جینی ویزلیو استرجر)برای دستگیر کردن گرگینه های لرد که ترس را به دل مردم انداخته بودند به دره گودریک می روند.آنتونین از نقشه اونا با خبر میشه ولرد میگه اما لرد در جواب آنتونین نقشه ای تازه رو میگه که تعداد بیشتریگرگینه رو برای نابود کردن محفلی ها به دره بفرستند.محفلی ها که فکر میکردند تعداد گرگینه ها 13 تاست با دیدن لشکر گرگینه ها شکه شدند.جینی پیشنهاد میده که از اونجا فرار کنند اما با مخالفت محفلی ها روبه رومیشه و طبق نقشه ی استرجس سعی میکنن که گریگنه هارو به سمت پرتگاه دره بکششونند.اما مجبور میشن به پاگاهی زیر دریاچه هاگوارتز برن اما گرگینه ها با شکنجه داد تعدادی محفلی از جای اونا با خبر میشن وبه اونجا جمله میکنن.جینی برای محافطت به کرمک میگه تا دیوار دفاعی درست کنه اما گرگینه ها قوی تر بودند و دیوار را در هم میشکنند. جینی فکری به سرش میرسه و تصمیم میگره تا دوباره به دره برگرده وآماده بشه . قرار شد الفیاس به عنوان اسیر اونجا بمونه تا بقیه اماه بشن و بعد الفیاس جاشونو لو بده. [/i]
-------------------
و حالا ادامه
در دره گودریک دیگر صدای گرگینه ها شنیده نمیشد ولی هوا همچنان سرد و تاریک بود.خانه ی پاتر ها توسط محفلی ها دوباره باز سازی شده ویکی از مقر های فرماندهی به شمار میرفت.
تمتوحفلی هل دور یک میز جمع شده بودند و به فرمانده محفل یعنی جینی نگاه می کردند.جینیسرشو پاینن انداخته بود و چونه اش رو میمالید.

>>در خانه ریدل
لرد که فکر میکرد محفلیها برای همیشه نابود شدند لبخندی شد و انتونین را احظار کرد.انتوین وارد اتاق شد و پس از تعظیم کوتاهی اروم گفت:
ـ ارباب با من کاری داشتید؟
لرد پوزخندی شد و گفت:
ـ نمیدونی چقدر خوشحالم که اون محفلیها از روی صفحه زمین پاک شدند.اما تو فکرکنم لایق یک پاداش باشی.
آنتونین اول با این حرف خشحال شد اما بعد برای نشان دادن وفاداریش با ترسو لرد گفت:
ـ نه ارباب.من لایق نیستم.
لبخند از روی لبان لرد محو شد.به سمت انتوین برگشت وبا لحن تهدید امیزی گفت:
ـ منظورت چیه؟چرا لایق نیستی.
آنتونین اب دهانش رو قورت داد و با تردید ادامه داد:
ـ ارباب محفلی ها تا حالا دوبار از دست ما فرار کردن.دفعه اول فهمیدیم که کجا فرار کردن اما الان از این یکی اسیره هرچی شکنجش میدیم نمیگه.
خون جلوی چشمانش را گرفت و چنان کروشوی نصیب انتونین کرد که اون بیهوش شد.سپس به سمت پنجره ای در اتاقش رفت وبه نقشه ای جدید اندیشید.

>>در دره گودریک خانه ی پاتر ها
جینی روبه محفلیها کرد و گفت:
- اول بهتره کهبه تعدا تلسمهای دفاعی اظافه کنیم.باید مقداری غذا اماده کنیمو یمنقشه ی خوب بکشیم.نباید بزاریم الفیاس زیاد لا دست اون گرگینه ها بمونه.



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۲۲:۵۳ پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۱
#37
یه سوال
چرا مدیران وقتی وارد سایت میشن ، به درخواست ها و سوالات جواب نمیدن؟



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: دره گودریک
پیام زده شده در: ۲۰:۰۱ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۱
#38
کورمک با جدیت تمام مثل رعد بع پایگاه برگشت و صدای بلندی حاکی از ترس فریاد زد : جینی جینی اونا دارم میان. بیشتر از 1000 نفر هم هستن
جینی با سرعت برگشت و زیر لب گفت:چی ؟ از کجا جای مارو فهمیدن ؟ لعنتی . سپس رو به کرو مک میکنه و میگه.سریع برو یم دیوار دفاعی نزدیک مقر درست کن.کور مک سری تکون میده و با سرعت از اونجا دور میشه.

جین رو به بقیه میکنه و میگه:
ـ ماباید اماده باشیم. اونا دارن میان و ما باید برای جنگ اماده باشیم اما نمیتو نیم اینجا بجنگیم. بعد اینکه کمی سرگرمشون کردیم اپارات میکنیم به دره گودریک.

گودریک که کمی گیج شده بود گفت:اما اینجوری ما فرار کردیم و شکست خوردیم .چجوری دوباره باهاشون میجنگشم؟

جینی کمی به فکر فرو میره اما سریع جواب میده :
- فهمیدم . یکی باید تینجا بمونه و اسیر بشه . کی قبول مبکنه؟
تمام اعضا به یکدیگر نگاه کردند . سرشون رو پاینن انداختند اما صدایی همراه ترش فریاد زد:من

جینی سرش. بالا گرفت و زیر لب گفت:الفیاس نه. من منمتاسفم الفیاس تو مطمئنی؟
الفیاس اب دهانش رو قورت داد و ارون گفت: اره
جینی سرشو ایین انداخت و ادامه داد:
- باشه گوش کنین وقتی به دره گودریک اپارات کردیم بعد از مدتی من به الفیاس خبر میدم تا بگه که ما کجاییم . تا اون زمان ما اماده ایم تا نقشه استر رو اجرا کنیم.
مشکلی نیست؟

- جینی جینی اونا اینجان .پشت دیوار دفاعی
کورمک اینو گفت و از اونجا دور شد




قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: كلبه سپيد (ماجراهاي دامبلدور و خانواده)
پیام زده شده در: ۱۹:۵۰ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۱
#39
لونا که همچنان داشت به البوس نکاه میکرد ناگهان چشمش به لینی افتاد و به سمت او حرکت کرد:
-ابجب ...ابجب جونم تو که از دست من ناراحت نیستی؟
لینی که از عصبانیت سرخ شده بود فریاد زد:
- نه بابا میخواستی ناراحت نشم. اما بعد از مکث کمی ادامه داد:
- شما با احساسات من بازی کزدید

>> در اونور صحنه ، البوی و پدرش
البوس:بابا ،بابا نزن خودت دیدی که لینی چقدر پول خرجه . میخوایی بد بخت شی ، بیچاره شی ، فقیر شی؟

پرسیوال که از زدن البوس منصرف شده بود لحظه ای به فکر فرو رفت و گفت:درسته .بالاخره اون مختو به کار انداختی.لونا رو برات میگیرم پسر گلم.اما فردا...

البوس که فکر میکرد موفق شده گریه کنان جواب میده:
- اما اخه بابا، چرا ؟ منالان لونا رو میخوام . لووونااااا

البوس دوباره جوش میاره و فریاد میزنه:
- زهر مار ، پسره ی الدنگ . فکر کردی کی هستی ؟ هرچی من بگم .فردا میایم برای قرار خواستگاری



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: محفل به روایت فتح
پیام زده شده در: ۱۹:۴۰ چهارشنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۱
#40
نزدیک صبح تمام مرگخوارها که دیگه نایی نداشتم به سمت گوشه ای برای خوابیدن رفتن که ناگهان صدایی انهارا از حرکت باز داشت:
- خوب ببینم فهمیدید کجاییم
مرگخوار ها با عدم تمایل به برگشتند و لرد رو دیدن که سر و مرو گنده مایساده جلوشون و نجینی هم دور کمرش هی فیس فیس میکنه.

یکی از مرگخوارها:نه ارباب هنوز نفهمیدیدم.مخویامی یکم استراحت کنیم و
لرد با عصبانیت فریاد زد:کروشیو احمق، مرگخوارهای احمق تا زمانی که نفهمیدید کجاییم استراحت و خواب بی استراحت و خواب.

مرگخوار ها: :
لرد با بی اعتنایی به مرگخوار ها برمیگرده و دوباره روی جای گرم و نرمش میخوابه.نجینی هم چند تا فس فس تحدید امیز میکنه و کنار لرد به خواب میره.

>>دوازده گریلموند،محفل
ریموس درحالی که رمقی در بدنش نیست به سمت دامبل حرکت میکنه تا اخبار جدید رو بهش بده.
دامبل:
ریموس:البوس البوس بلند شو تو خواب بودی؟
البوس که با جیغ و داد های ریموس از خواب پریده بود فریاد زد:
- نه نه . اصن خبر جدیدی هست
ریموس برگه ای رو جلو روی البوی میزاره .لیست جاهایی که امکان داره لرد و مرگخوارها رفته باشن.
البوس بعد از دیدن اون برگه:
البوی چند بار مکان هارو برانداز میکنه و بعد به ریموس نگاهی میندازه و میگه :بهتره از اینجا شروع کنیم.برو وبه بقیه هم بگو.



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.