هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس طلسمات و وردهاي جادويي
پیام زده شده در: ۱۳:۳۷ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۲
#31
1.تحقیق کنید و مخترع این ورد را بیابیدو راجع به زندگی اش اندکی توضیح دهید. 10 امتیاز

خب چیزی که میخوام بگم حاصل n ساعت جستجو توی کتابخونه ست
این ورد رو شخصی به اسم استاین اختراع کرد
این فرد از بدو تولد تا مرگش که حدود 450000 ساعت طول کشید، 61320 ساعت رو به تحصیل در هاگوارتز، 4800 ساعت رو به اختراع این ورد و مابقی عمرش رو به بطالت گذروند

2.چه اتفاقی منجر شد که او این ورد را بسازد 10 امتیاز

همیشه تنبلی عامل مهمی توی اختراعات بشر بوده و تنها تنبلی باعث شد این جادوگر ورد به این مهمی رو اختراع کنه

3.اولین باری که از این ورد استفاده کردید کی بود؟ برای چه کاری استفاده کردید و چه اتفاقی افتاد ؟ 10 امتیاز

دقیقا سه سال پیش، برای سوار کردن یک گربه روی یه خر واسه خنده که در نهایت گربه سوار خر شد!!!


ویرایش شده توسط گیلدروی لاکهارت در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۱ ۱۳:۴۳:۱۶

ما سزاواران قدرتیم نه شیفتگان خدمت


ملقب به مرگخوار الشعرا ، از جانب جناب لرد




تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۳:۲۰ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۲
#32
1.توضیح دهید با چه انرژی ای می توان سیاه چاله ها را بزرگ تر کرد؟!(10)

از اونجایی که مادرا با خون دل بچشون رو بزرگ میکنن به نظرم اون انرژی باید خون دل باشه

2.سیاه چاله ی شما چه طور رشد کرد؟!(8)

با خوردن غذاهای مقوی مثل تخم هیپوگریف که سرشار از پروتئین جادوییه

3.درمورد ظاهر سیاه چالتان توضیح دهید!(8)

خب ظاهرش که خیلی مثبته ولی فکر کنم متظاهر باشه چون امروز تو ... دیدمش

4.روشی برای ساکت کردن دانش آموزان ارائه کنید!(4)

از قدیمم گفتن نرود میخ آهنین در سنگ...
جادوگرا رو با هیچ چیزی نمیشه ساکت کرد اگه شما تونستی صحبت میکنم بهتون جایزه ی امسال مرلین رو بدن

سوال امتیازی *:استدلال پروفسور مک براید را زیر ذره بین ببرید!(یا ثابتش کنید،با نقضش کنید!)

ببینید دیوانه ساز ها همونطور که از اسمشون پیداست دیوانه میسازن و از اونجایی که دانش آموزا یه خورده 6 و 8 میزدن میشه گفت از تأثیر سیاهچاله ها بوده پس من با پروفسور موافقم


ویرایش شده توسط گیلدروی لاکهارت در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۱ ۱۳:۴۸:۳۶

ما سزاواران قدرتیم نه شیفتگان خدمت


ملقب به مرگخوار الشعرا ، از جانب جناب لرد




تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۱۳:۰۴ جمعه ۲۱ تیر ۱۳۹۲
#33
1.رابطه ی میان دو علم معجون سازی و شفادهندگی در چیست؟ مختصرا توضیح دهید(10 نمره)

خب رابطه ی عاطفی عمیقی بین این دو تا وجود داره
چون بعد از کلی الاف شدن تو کتابخونه فهمیدم تو یکی از افسانه های بیدل گفته شده این دو تا علم خواهر و برادر هم هستن

2.مواد تهیه ی معجون رفع کورک(جوش) چه هستند؟ طرز تهیه ی این معجون را به اختصار شرح دهید.(10 نمره)

مواد لازم:کپک نان، وال، کرم، رشته آش، تبر، پاتیل، یک معجون دلخواه
اول باید تبر رو برداریم بکوبیم روی کپک نان تا ک از پک نان جدابشه.
بعد دوباره تبر رو بکوبیم رو وال تا و از ال جدابشه.
بعد سه باره باید تبر رو بکوبیم رو کرم که ک از رم جدا بشه
در نهایت چهارباره تبر رو بکوبیم رو رشته آش تا ر از شته و آش جدابشه
بعد ک، و، ر،ک رو با معجون میریزیم تو پاتیل تا بجوشن آخرسر معجون رفع کورک تولید میشه

نکته:در پایان کار پک نان رو به مادر، ال رو به کلاس موجودات جادویی، رم رو به گوشی ،شته رو به کلاس گیاه شناسی و آش رو به شکم تقدیم میکنیم

3.مختصری در خصوص اکسیر حیات وتاثیرات و موارد محدودیت آن توضیح دهید.(10 نمره)

این معجون باعث گیج شدن عزرائیل میشه که تو این زمان فرد وقت داره از اون مکان فرار کنه
البته استفاده ی زیاد از این معجون باعث میشه عزرائیل عصبانی بشه و اگه عزرائیل عصبانی بشه خودتون میدونید چی میشه دیگه



ویرایش شده توسط گیلدروی لاکهارت در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۲۱ ۱۳:۴۶:۴۵

ما سزاواران قدرتیم نه شیفتگان خدمت


ملقب به مرگخوار الشعرا ، از جانب جناب لرد




تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۱۵:۳۸ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۲
#34
در محضر لرد

-خب جناب دامبلدور. از دیدنتون مشعوف شدیم. مگه نه بچه ها؟
همه ی مرگخوارا سرشون رو به نشونه ی تأیید تکون دادن.
-منم همینطور. راستی چرا اینقدر کوچیک شدی؟
-چیزه...حالا اونو بی خیال. دیگه چه خبر؟

همین طور که لرد و دامبلدور داشتن تعارف تیکه پاره میکردن ایوان فرصتو غنیمت شمرد و یهو پرید وسط حرفشون:
-راستی جناب دامبلدور. همین الآن ذکر خیر شما بود. ارباب داشتن از شجاعتا و فداکاریاتون تعریف میکردن
دامبلدور که حالا توسط لرد پخته شده بود ناخودآگاه خواسته ی ولدمورت رو محقق کرد:
-بله بله...ایشون جادوگر خیلی بزرگی هستن...

لرد که به هدفش رسیده بود تصمیم گرفت که دامبلدور رو دست به سر کنه که وقتی پرسی رو آوردن کار خراب نشه:
-راستی جناب دامبلدور، شما چی شد اومدین اینجا؟
-ها؟؟؟؟ آها راستش اومدم گریندلوالد رو توجیه کنم.
-اِ...چه جالب. آخه اونم همین الآن گفت میره پیش شما تا باهاتون مشورت کنه!
-واقعا؟ پس من رفتم.
وبا صدای شترقی نا پدید شد.

شترق...

-به به سلام ارباب گلم...خدا بد نده چرا این شکلی شدین؟
-مگه چه طوری شدم؟
-هیچی...چیزه...همین الآن داشتم به بلا میگفتم که هیچ جادوگری از شما بزرگتر پیدا نمیشه...

لرد که در عرض چند دقیقه اقرار دو نفر از گنده های محفلو شنیده بود و حالا دیگه نیازی به پرسی هم نداشت سر از پا نمیشناخت و تصمیم گرفت اونم دست به سر کنه:
-اِ...میگم حالا که دیدمت حالم خوب شده...حالا برو که دامبلدور شک نکنه.
-چشم ارباب...بازم بهتون سر میزنم...

و پرسی هم با صدای شترقی ناپدید شد.

لرد با خوشحالی گفت:
-حالا فقط پاتر مونده. بلا!
-بله ارباب
-دو سه نفرو وردار برو که دیر نشه
-چشم ارباب...
-راستی ایوان یه بار دیگه بپری وسط حرفم یه کروشیو بهت میزنم حالت جا بیاد


ما سزاواران قدرتیم نه شیفتگان خدمت


ملقب به مرگخوار الشعرا ، از جانب جناب لرد




تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۵:۰۵ دوشنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۲
#35
خیابان مشنگ ها

ایوان داشت با سردرگمی به دنبال نارسیسا و مورفین می گشت. بعد از چندین ساعت جستجو هیچ نشانه ای از آن ها نیافت و تصمیم گرفت از مشنگ ها سوال کند.
-ببینم مشن...چیزه پسر جون. تو یه مرد و زنو ندیدی که جایی منتظر کسی باشن؟
-
-چرا مثل هیپو گریف زل زدی تو چشام؟
-
-حالت خوبه؟
- مامان...

ایوان که از رفتار آن مشنگ بچه تعجب کرده بود با ناامیدی به راه خود ادامه داد. پس از پرس و جو از چند مشنگ دیگر هم نتوانست نشانه ای از آن دو پیدا کند و تصمیم گرفت به خانه ی ریدل برگردد.

مایل ها آن طرفتر، خانه ی ریدل

-سلام .من اومدم!!!!!
همه ی محفلی ها و مرگخواران با تعجب نگاه خود را به سمت در برگرداندند.
بلاتریکس با عصبانیت به طرف ایوان برگشت و داد زد:
-این چه وضع اومدنه؟ ببینم پس اون دو تا کجان؟
-راستش...گمشون کردم.
بلا:
ایوان:

-یعنی واقعا که. یه کار کوچیکم نمی شه به شماها سپرد. همین الآن با آیلین و فلور برید دنبالشون تا پیداشون نکردید این طرفا پیداتون نشه.
-ب...بلا وایسا ببینم. اینا دیگه کین؟

و با چشمانی که داشتند از کاسه خارج می شدند به محفلی ها خیره شد.
-اینا که دار و دسته ی محفلن


ما سزاواران قدرتیم نه شیفتگان خدمت


ملقب به مرگخوار الشعرا ، از جانب جناب لرد




تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: خـــــانــــه ریـــــــدل !!
پیام زده شده در: ۱۵:۱۱ چهارشنبه ۵ تیر ۱۳۹۲
#36
مشنگستان

-پس نمی خواید اون بسته رو به من نشون بدید؟
مورفین و نارسیسا:
-گفتم اون بسته رو بدید به من.
-ب...باشه. چرا عصبانی میشی. بیا بگیرش.
پلیس پس از بررسی بسته کراک ها را تشخیص داد و به آن دو گفت:
-به به! پس شما هم تو کار بدنسازی هستید!
-بَ...بله
-پس بریم اداره ی پلیس. اونجا تکلیفتون معلوم میشه.
نارسیسا و مورفین:

و به دنبال پلیس به راه افتادند. هر دو در فکر این بودند که چگونه می توانند از دست پلیس فرار کنند.

اندر مخیله ی نارسیسا

-ای گندت بزنن...آخه الآنم وقت اومدن بود؟ ولی عیبی نداره رسیدیم یه جای خلوت حافظه شو پاک می کنم در میریم. بعدش باید بگردیم دنبال ایوان.

اندر مخیله ی مورفین

-ای گندت بژنن...آخه الآنم وقت اومدن بود؟ ولی عیبی نداره رشیدیم یه ژای خلوت حافظه شو پاک می کنم کراکا رو کش میرم. بعدش باید دنبال یه ژایی بگردم خودمو بشاژم!

کمی آنطرف تر، اندر مخیله ی ایوان

-ای بابا کدوم گوری رفتن این دوتا؟ حالا از کجا پیداشون کنم؟ بی خیال ولی بازی چقدر حال داد! مشنگا هم یه چیزایی می فهمنا!


ما سزاواران قدرتیم نه شیفتگان خدمت


ملقب به مرگخوار الشعرا ، از جانب جناب لرد




تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: خادمان لرد سياه به او مي پيوندند(در خواست مرگخوار شدن)
پیام زده شده در: ۱۹:۲۱ سه شنبه ۴ تیر ۱۳۹۲
#37
درود

1. سابقه ی عضویت در گروه مرگخواران؟
نه خب شاید قسمت نبوده

2. سابقه ی عضویت در محفل؟
به هیچ وجه من الوجوه

3. مهم ترین تفاوت بین دو جبهه ی سیاه و سفید؟
ای بابا...شما که خودتون بهتر می دونین. نژاد پرستیه دیگه

4. نظر شما درباره کچلی و جادوگران کچل؟
خب وقتی ارباب صلاح دیدن حتماً یه چیزی می دونن دیگه. منم احترام میذارم

5. بهترین و مناسب ترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟
گرسنه نگه داشتن نجینی

6. در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟
گوشت محفلیا رو با افتخار تقدیم می کنم

7. به نظر شما چه بلایی سر موها و دماغ لرد سیاه آمده است؟
بلای خاصی نیامده است...بلکه بلای خاصی رفته است: چهره ی مهربان. فقط می خواستن ترسناک تر جلوه بدن

8. یک نمونه از کارهای بی رحمانه و سنگدلانه و سیاهانه خود را شرح دهید.
یه بار نوک یه چوب رو فروکردم تو پهلوی یه اسب...ولی چه کیفی داد دیگه تا آخر مسیر عین بز میجهید!

9. نظر خود را بصورت کاملا خلاصه درباره این واژه ها بیان کنید:
ریش : وسیله ای برای نشاد دادن اعتقاد ناب به آسلام
طلسم های ممنوعه: وای نگو چوبدستیم بی تابی میکنه مرگخوار بشم بتونم ازشون استفاده کنم
الف.دال: خب اونطور که از قیافش پیداست مخفف انجمن دیوانگانه که چندتا دیوانه با چاشنی شیش و هشت توش دارن برای خودکشی بی قراری می کنن!


گیلدروی عزیز

تجربه شما هنوز برای عضویت در گروه کافی نیست.پستهاتون بد نیستن ولی در مورد سوژه ها کمی بیشتر باید کار کنین.این میتونه در ماموریتها مشکل ساز باشه.توانایی حفظ سوژه و هدایت اون به بهترین مسیر، ویژگی خاصیه که برای عضویت در گروهی مثل مرگخواران بسیار لازمه.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۲/۴/۴ ۲۳:۵۷:۰۶

ما سزاواران قدرتیم نه شیفتگان خدمت


ملقب به مرگخوار الشعرا ، از جانب جناب لرد




تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: فرهنگستان ريدل
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۲
#38
-ببین برادر زن عزیز، پیشنهاد من اینه که... راستش پیشنهاد خاصی ندارم خالی بستم، اصلاً ببین، بیا منطقی باشیم، تو که اصلاً از این کارت معلومه این جا رو واسه ستاد نمی خوای، منم که ستاد ندارم، اینجارو بده به من دیگه. اذیت نکن.
-اشلاً حرفشم نژن، خیلی اژت خوشم میاد، بهت شتادم بدم؟ بیا برو بینیم بابا!

تام که به طور کل از این عامل فساد نا امید شده بود، ناگهان بارقه ای در شبستان تاریک ذهنش تابیدن گرفت.
روبه پسرش کرد و گفت:
-بابا جون، پسر خوشگلم! می خوام یه چیزی بگم.
-خب؟
-می دونی قشنگم، در طول تاریخ ثابت شده که حلال زاده به داییش میره.بگو خب.
-خب
-تو هم که ماشالا هزار ماشالا حلال زاده هستی، بگو خب.
-خب.
-داییتم که می بینی وضعش چطوره و منم مطمئنم به هیچ وجه دلت نمی خواد هم چنان کسی مثِ مورفینِ هونگ داییت باشه، پس بیا یه کاری کن.
-چه کار؟
-کار خاصی لازم نیست، فقط یه آواداکداورای کوچولو!

تام واقعاً راست می گفت. تا به حال از این جنبه به قضیه ننگریسته بود. سپس سخت در فکر فرو رفت...


ما سزاواران قدرتیم نه شیفتگان خدمت


ملقب به مرگخوار الشعرا ، از جانب جناب لرد




تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: اتاق تسترالها
پیام زده شده در: ۲۰:۱۸ جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۲
#39
هری:
مرگخوارا:

عاقبت هری گفت:
-من باید با دامبلدور مشورت کنم. بالأخره هر چی نباشه دامبلدور مثل پدر منه. پدر...پدر...بلاااااا، می کشمت!
بلاتریکس که تازه فهمیده بود قضیه چیست، و به خاطر آورد که او بوده که سیریوس را از هری گرفته، با سرعت جستجوگری که اسنیچ را دیده باشد، پا به فرار گذاشت. اما ویکتوریا هنوز هم همان جا نشسته بود و هم چنان خیره در چشمان هری می نگریست.

-ببخشید میتونم یه سوال بپرسم؟؟
هری:
-نمیتونم؟؟
این بار هری از کوره در رفت:
-چرا بلاتریکس فرار کرد؟
اما قبل از این که ویکتوریا موضوع را بفهمد، هری چوبدستی خود را بیرون کشید و او را بیهوش کرد.
ویکتوریا هم که بدستور لرد سیاه نمی خواست او را عصبانی کند، بی هیچ واکنشی طلسم را پذیرفت.
-قربان، جناب دامبلدور، بیاید ببینید چی براتون صید کردم!

در محضر لرد سیاه

-بلا، پس ویکتوریا کجاست؟ اون سه نفر چی شدن؟
-قربان هری یه دفه عصبی شد، منم ترسیدم دیگه کاری که شما خواستید رو انجام نده، در رفتم.
-برا چی عصبی شد؟
-ارباب، گند زدیم.
سپس همه ی آنچه را که اتفاق افتاده بود برای ولدمورت تعریف کرد.
پس از آن ولدمورت که خشونت در چشمانش موج میزد گفت:
-خوبه، مثلاً می خواستیم اونا بیان پیش ما، نیومدن که هیچ، تازه یکیمون هم گروگان گرفتن.
-ارباب حالا باید چیکار کنیم؟؟؟
لرد این بار از دست مرگخواران گریه اش گرفته بود:


ویرایش شده توسط گیلدروی لاکهارت در تاریخ ۱۳۹۲/۳/۳۱ ۲۰:۲۴:۲۸

ما سزاواران قدرتیم نه شیفتگان خدمت


ملقب به مرگخوار الشعرا ، از جانب جناب لرد




تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده


پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱۷:۲۹ جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۹۲
#40
درود

میگم خوبه یه لیست کامل از تمام نفرین ها و کاربردشون بنویسیم که هر کس خواست تو پستاش ازشون استفاده کنه راحت دسترسی داشته باشه.

ممنونم


ما سزاواران قدرتیم نه شیفتگان خدمت


ملقب به مرگخوار الشعرا ، از جانب جناب لرد




تصویر کوچک شده
تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.