من وقتی خودمو تو آینه میبینم میبینم که با دراکو ازدواج کردم!
نام:جینی ویزلی
لقب:بد اخلاق
شغل:بیکار
1. مهمترین انگیزه شما برای عضویت در الف دال چیست ؟الفیاس خودت تو محفل گفتی بهتره تو الف دال عضو شی
2. به نظر شما بزرگترین هدف گروه الف دال چیست ؟چمیدونم برا مقابله با وزارتخونه؟با مرگخواران؟با ولدومورت؟
3. در صورت مشاهده ي يكي از افراد جوخه ي بازرسي چه واكنشي نشان خواهيد داد ؟باهاش همون جا دوئل میکنم یا میکشمش
4. چه طلسمی را به سمت کله کچل یک انسان بدون دماغ میفرستید؟اکسپلیارموس
5. به نظر شما چرا ریش آلبوس دامبلدور(مد ظله العالی) دراز است؟شاید میخواد گرم بشه
6. برای الف دال چه آرزویی دارید؟آرزوی موفقیت
7.نظر خود را به صورت خلاصه در مورد واژه هاي زير بنويسيد:
الف دال:ارتش داملبدور
ایوان روزیه:اخطار دهنده
محفل ققنوس:خیلی باحاله
گربه های آمبریج:لوس و ننر
لرد ولدمورت:بی دماغ
8. لینک یکی از بهترین پستهایتان را بنویسید.نوزده سال بعد خیلی باهاش حال کردم
معلومه که یکمی به کتاب مسلط هستید و همینطور سفیدی ذاتیتون رو کشف کردین!
تایید شد!
ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۹/۹ ۱۶:۳۸:۳۱
حرفمو پس میگیرم.
اول با دراکو ازدواج میکردم
جای جینی یا اگه نشد هرمیون
حوصله دارم سوالارو کپی کنم
1- نظرتون درباره ی محفل ققنوس و انتظارتون از محفل ؟انتظارم از محفل اینه که من را عضو کنه
2- چقدر به دامبلدور اعتقاد داری؟خیلی به دامبلدور اعتماد دارم
3- اگر یک طرف نجینی ( مار محبوب تام ) و طرف دیگه فوکس ( ققنوس محبوب دامبلدور ) باشه و در خطر باشن ، کدومشون رو نجات میدی ؟ چرا ؟فوکس رو نجات میدم چون من به دامبلدور وفادار هستم نه به لرد سیاه!
4- به نظرت قداست دامبلدور شکسته شده؟چرا باید این اتفاق افتاده باشه.نه جدا چرا؟
5-حدس میزنی اسم رمز ورود به دفتر دامبلدور چی باشه؟فکر کنم"مک گونگال"باشه
6- انقدر شجاع هستی که تام رو ولدمورت صدا کنی یا هنوز هم بهش میگی اسمشو نبر ؟ بله هستم!چرا نباید بتونم؟اسم به این راحتی!
====================================
خوبه، یکم پیشرفت کردی! حداقل یکمی حوصله پیدا کردی که سوالا رو بزنی و این خودش یه پیشرفت خوبه.
ولی باید بگم که هنوز رول زنیتون خوب نشده، هنوز سطح رولهات اونطوری که برای عضویت تو محفل لازمه، سفید و قوی نشده. با اینکه نسبت به درخواست قبلیت رولهای بیشتری داری و همینطور بهتر، ولی هنوز اون قدرت لازم رو برای پست زدن نداری.
پیشنهاد من برای پیشرفتت توی رولنویسی، عضویت توی ارتش دامبلدور هستش، میتونه خیلی بهت کمک کنه.
الفیاس دوج
ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۹/۸ ۱۵:۳۶:۱۳
ویرایش شده توسط الفیاس دوج در تاریخ ۱۳۹۱/۹/۸ ۱۶:۵۰:۲۲
برگی از دفتر خاطرات جینی ویزلی:
تو سال چهارم با دین توماس دوست بودم.
هری اونموقع عاشق چو بود.منم کمی ناراحت بودم.
تو همون سال بود که برای اینکه کتاب شاهزاده ی دورگه که ذهن هری رو به کلی مشغول کرده بود را ازش دور کنم بردمش تو همونجا که کمد دراکو بود.
اونجا بود که فهمیدم هری هم من را دوست دارد.
در سال پنجم هری برای اینکه چو هنوز عاشق سدیریک بود باهاش بهم زد.
تو سال ششم یادم نیست تو سال هفتم هم یادم نیست ولی نوزده سال بعد از سال هفتم با هری ازدواج کردم الانم چند تا بچه داریم!
پایان.
جان من چیزی فهمیدید؟؟؟
متن کوتاهیه ولی قشنگه.من که خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم:
افلاطون میگه هر وقت نتونستی کسی رو فراموش کنی بدون هنوز تو خاطراتش هستی!!!!!