هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: خانه شماره دوازده گریمولد
پیام زده شده در: ۱۲:۱۷ یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۲
#31
- چيـــــــ گفتيـــــ

كينگزلي با خشم از روي صندلي بلند شد! لباس بنفش و فاخر زيبايي پوشيده بود و سر تاسش با كلاه دايره وارش پنهان بود؛ به هيچ وجه مشخص نبود كه او وزير جامعه جادوگري بريتانيا است!

تا به حال دامبلدور اورا اين چنين خشمگين نديده بود.
كينگزلي با خود فكر كرد شايد اين عمل دامبلدور حكمتي در پيش دارد اما منطقش بر قلبش كه به او مي گفت به دامبلدور اعتماد كن، پيروز شد!
و صحبتش را در حالي كه خون خونش را مي خورد ادامه داد:

- البوس، اين كارت اشتباهه! با اين كار تمام جامعه جادوگري به خطر ميوفته! مرگخواران هر لحظه ممكنه وارد قرار گاه بشن... اين اشتباه محضه!

البوس با نا اميدي سرش را تكان داد، براي او هم سخت بود؛ براي او بسيار بيشتر از كينگزلي يا هر فرد ديگري سخت بود، محفلي كه سالها روي پا با هر مشقتي ايستاده بود، اكنون در لبه پرتگاه قرار داشت!
و اين تنها راه نجات بود!!

ارتور سرش را تكان داد و چشم در چشم به كينگزلي خيره شد، دهانش را باز كرد تا دلايل تاسف باري كه دامبلدور در مقر اعلام كرده بود، به زبان بيا ورد اما البوس، مانع شد!

البوس دامبلدور دستش را به سمت كينگزلي دراز كرد و گفت:
- بيا شكلبوت، بايد با هم كمي حرف بزنيم!

شكلبوت با تعجب در حالي كه سعي مي كرد خونسردي اش را حفظ كند به دنبال دامبلدور رفت، به ياد حرفي افتاد كه سالها پيش به فاج زده بود:
" دامبلدور قدرت هاي شگفت انگيزي داره "
و در دل سعي مي كرد تا دليل اين حركت دامبلدور را بسنجد اما تنها ذهنش را درگير مي كرد.

دامبلدور در حالي كه دم درب اتاق كينگزلي ايستفاده بود به ارتور گفت:
- برو به اداره ثبت مكان هاي جادويي.. كينگزلي بايد ما رو درك كنه!

كينگزلي و دامبلدور به سمت خانه گريمولد لند به راه افتادند. هردو اشوبي در دلشان به پا بود اما دامبلدور با دانستن رازي كه به زودي كينگزلي هم از ان با خبر مي شد، بيشتر عصبي بود!

نسيمي سوز دار مي وزيد. انگار بهار قصد امدن نداشت!

و دو همكار، دوست و يار قديمي به سمت خانه گريمولد همراه با نسيم سوزناك لندن، قدم زنان، بدون هيچ حرفي جلو ميرفتند.

با تشكر
كينگزلي شكلبوت




ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: کجای کتاب واقعا اشکتون در اومد؟
پیام زده شده در: ۱۶:۳۴ شنبه ۱۷ فروردین ۱۳۹۲
#32
من براي قسمت هاي زيادي از فيلم و كتاب هفت اشكم در اومد

مرگ دامبلدور، اسنيپ و لحظه ي پرتاب نور ها بعد از مرگ دامبلدور م در فيلم و هم در كتاب خيلي اشكاور (!) بودند!

كتاب هفتم واقعا روي احساسات تاثير بسياري ميازاره.


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: باغ وحش
پیام زده شده در: ۹:۵۳ سه شنبه ۱۳ فروردین ۱۳۹۲
#33
- روز خوبيه قربان!

و به سختي سلامي نظامي داد.

ريموس لوپين كه در حال سر كشي صحبگاهي بود رو به عضو تازه وارد محفل كرد و گفت:

- نيازي به سلام نظامي نيست، داريوس!

داريوس نفس راحتي كشيد و با خود در دل به مرگخواران فحش داد؛ ان ها اورا مجبور مي كردند تا سلام نظامي دهد!

كمي انظرف تر و زير بوته هاي اطراف مقر محفليان


- خدا بگم چي كارت كنه، ليسا!

اندورمدا با مكث ادامه داد:
- وقت نداريم، اينجا هم پر از نگهبانه، چي كاريكنيم؟

فلور با چشم غره به اندورمدا نگاه كرد و گفت:

- اگر لحظه اي اون زبان مبارك را نجنباني شايد بتونيم فكري براي ورود به محفل و انجام عمليات بكنيم.

اندورامدا با ناراحتي اما در سكوت گوشه تكيه داده و زير پرتوي هاي تابش افتاب به مقر سنگي محفل ققنوس خيره شد.

فلور متفكرانه دستي بر چانه اش كشيد اما افكارش با فرياد هايي كه پاترونوس تري از دور مي زدند پاره شد!
كمي بعد موجودي شفاف و ابي رنگ به فلور نزديك شد:

- پاترونوس ليسا رسيد، هر چه سريعتر نقشه اي براي ورود بكشيد، تا چند دقيقه ي ديگر به شما ملحق مي شوم.تري

فلور با ناراحتي همانند اندورامدا به مقر محفل ققنوس خيره شد و كمي بعد چشمش به نگهبان هاي در ورودي افتاد؛ به غير از نگهبان در اصلي همگي زير 17 سال بودند! و اين باعث شد تا لامپ كم مصرفي در ذهن فلور روشن شود.


-------------------------------------
لطفا شهيد نكنيد!!!!!


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: ارتباط با ناظرين اتاق ضروریات
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
#34
درود

مجوز میخوام برای تا÷یکی به عنوان عیدتان مبارک.

که توش اعضا خاطراتشون از عید های قبل رو تعریف می کنن.
و تبریک هم میگن.


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: نیروگاه اتمی سیاهان(بمب جادویی)
پیام زده شده در: ۱۵:۴۳ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
#35
جناب ولدمورت نمی خواین این دالاهوف رو ارشاد کنین.
بد جور بی ناموسی می نویسه.


با رفتن لرد، لودو مورد تهاجم انوع و اقسام حیوانات موذی.... اِاِاِاِ ببخشید انوع و اقسام مرگخوران شده بود.

لو با قیافه حق به جانب و مظلومانه گفت:
- چیه؟ چرا می زنی بلا؟
من فقط به اوامر اربابم گوش دادم!

موقع گفتن این حرف، چهره اش زیادی موذیانه بود.

بالا تریکس که معلوم بود، جحم اطلاعات بسیار زیادی به مغز پوکش وارد شده بود، لحظه ای مانند دختران شکست خورده در عشق، زار زار گریه کرد.

لحظه ای حال و هوای خانه ریدل مرگخواری نبود بلکه همه به دنبال دل داری دادن بلا تریکس بودند.

بلاتریکس از روی صندلی بلند شد و با خشم گفت:
- من دیگه تحمل ندارم.

تا چند لحظه ی دیگر در با صدای بلندی بهم کوبیده شد.

به نظر می رسید، بلاتریکس نقشه هایی در سر دارد، زیرا مسیرش رو به ستاد فرماندهی ققنوس بود!!!


کینگزلی شکلبوت


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: جادوگر سال
پیام زده شده در: ۱۵:۲۸ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
#36
دو ساله توی انجمن عضو شدم.
اصلا فصلی نبود ه که لرد این رنک رو بیاره.

لرد ولدمورت


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: ناظر سال
پیام زده شده در: ۱۵:۲۷ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
#37
نمیدونم چرا اما
این دفعه باید الفیاس رای بیاره

الفیاس دوج


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: بهترین ایده سال
پیام زده شده در: ۱۵:۲۶ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
#38
19 سال بعد


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: بهترین عضو تازه وارد سال
پیام زده شده در: ۱۲:۰۴ جمعه ۲۵ اسفند ۱۳۹۱
#39
درود


نميدونم؛ پروتي را لايق ميدونم براي اين رنك.( اما شايد فعاليت خودم در اون مدت كم بيشتر بوده)

اما....

كينگزلي شكلبوت


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه


پاسخ به: موسسه ی کار يابی وزارتخونه
پیام زده شده در: ۱۵:۳۷ دوشنبه ۷ اسفند ۱۳۹۱
#40
سالازار بر روي درخواست منم عمل مقدس بررسي رو همچين انجام بده...

روحت شاد...
پدرر سالاز


ورودم به گريفيندور فقط يك دليل داره ؛
پـــــيــــــــــــــــــــــــــــــــــــــروزي

only Gryff


ما شیفتگان خدمتیم، نه تنشگان قدرت


مدتی نیستم، امتحانات بدجوری وقتمو مشغول کرده.
از همه بچه ها عذر میخوام.

اما...
بر می گردم؛

پرشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــور و
بهتـــــــــــــــــر از همیــــــــشـــــــه






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.