هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۹:۲۸ دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۳
#31
خب ما یه سری سخنان داشتیم با اجازه ی تدی.

نقل قول:
خب من یه سری ایده داشتم و دلم می خواست وزارت هم خراب نشه. مطمئناً اگه کسی مثل مورفین، جیمز، تدی، ویولت، حتی جوون هایی مثل گید، یوآن، رکسان، وینکی و... کاندید می شدن من کاندید نمی شدم. ولی با توجه به اومدن مرلین و البته اصرار های آنتونین من تصمیم گرفتم که کاندید بشم.


آ آ دور منو خط بکشید من هنوز جوونم از جونم سیر نشدم.

نقل قول:
گید هم توی تازه وارد ها خیلی خوبه. :دی


قشنگ سرخ و سفید شدیم با این حرفت.

نقل قول:
من برای جواب دادن این سوال، شما رو به کارنامه ی دانش آموزا ارجاع میدم. شما نمرات جلسه ی اول بچه ها رو با نمرات جلسه ی آخر مقایسه کنید. اونوقته که می فهمید واقعاً این ایده ی نابی بود که تدی زحمتش رو کشید و داد. به نظر من قوانین این ترم هاگوارتز واقعاً کامل بود و من سعی کردم هر احتمالی رو توش بگنجونم. نه دیگه خداییش این خیلی سخته! :))


به نظر من که ترم خیلی خیلی خوبی برگذار شد، خوشحال میشیم بازم مدیریت هاگو به عهده بگیری.

نقل قول:
من برای خودم شانسی قائل نیستم. چون از این تریبون اعلام می کنم که بنده از رقابت های انتخاباتی کنار می کشم و رأی خودم رو به سیریوس بلک میدم. این قرتی بازی ها از ما گذشته! :دی


به نظرم شانست همچین کم هم نبود من خودم به شخصه بین تو و سیریوس میخواستم انتخاب کنم چون کارنامه ی درخشانی تو مدیریت سایت و هاگ و کوییدیچ داشتی ولی خب من از آمپاس در اومدم بالاخره.



ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: یتیم خانه سنت دیاگون
پیام زده شده در: ۲۱:۱۴ یکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۳
#32
- کی حاضره؟
-
- گفتم کی حاضره؟
-

لودو یک بار دیگر نگاهی به جمعیت مرگخواران انداخت که به تازگی یادی از دوران جنگ کرده بودند. رودولف درحال صحبت کردن با سیوروس بود که بار دیگر لودو گفت:
- کی حاضره؟ :sharti:

یکی از ممد ها از درون جمعیت مرگخواران بیرون آمد و به سوی لودو رفت. دقایقی در سکوت گذشت و لودو و ممد چشم در چشم هم دوخته بودند و صحنه ی بسیار حساسی به وجود آورده بودند.

- میشه همه با هم بریم؟

لودو از این فرصت استفاده کرد و گفت:
- چرا که نه، ولی اون وقت اگه موفق بشیم افتخارش بین همه تقسیم میشه.

حرکت لودو نتیجه داد و در عرض چند دقیقه، صدای فریاد مرگخواران بالا گرفت. آن ها درحالی که از سر و کول یکدیگر بالا میرفتند سعی کردند از در خانه ی ریدل خارج شوند.

- من میرم!
- من نجاتش میدم!

جلوی در یتیم خونه.

جمعیت مرگخوار درحالی که آب دهان خود رو قورت دادند به ساختمان یتیم خانه و مسیر منتهی به آن نگاه کردند. در آن لحظه ممد ها دریافتند تا چه نویسنده بوق بوده و آن ها را در این مخمصه انداخته است.

- میخوای تو بری؟ :worry:
- عمرا" من جسارت کنم، اول شما.

لینی به سیم خار دار های بالای دیوار نگاه کرد و لبش را گزید، بالا رفتن از دیوار یک بحث بود و عبور از سیم خار دار ها و سگ های نگهبان بحثی دیگر. لودو در حالی که لپرکانش را بالا و پایین می انداخت، گفت:
- خب؟ مگه نمیخواستین بیارمتون اینجا؟ شروع کنین دیگه. :sharti:


ویرایش شده توسط گيديون پريوت در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۲۷ ۲۱:۴۴:۵۳

ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: ستاد انتخاباتی سیریوس بلک
پیام زده شده در: ۶:۰۸ شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۳
#33
اوه سیریوس ... من سگ هارو خیلی دوست دارم.

میتونی رو کمک ما و بقیه کارآگاه های زیر دستمون حساب کنی.

سیریوس! حمایتت میکنیم. ( ستاد الکی شعار دادنو عمل نکردن. )


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: ايستگاه كينگزكراس
پیام زده شده در: ۲:۲۴ جمعه ۲۵ مهر ۱۳۹۳
#34
- پسرم بیا جلو.

در میان جمعیت بسیار زیاد مرگخواران و محفلی ها، یک نفر از مرگخواران جلو آمد. پسر لاغر و ترکه ای بود و مشخص بود در میزان لاغری میتواند با ایوان روزیه رقابت شانه به شانه و نفس گیری داشته باشند.

- چیه دامبل؟

پروفسور دامبلدور به آرامی دور مرگخوار چرخید و با نگاهش او را برانداز کرد. آلبوس جلو مرگخوار ایستاد و چشم در چشم او دوخت. جو مکان سنگین بود و همگی خوانندگان انتظار یک لحظه ی به یاد ماندنی را داشتند که با عطسه ی یکی از مرگخواران این رویا دود شد و به هوارفت.

- خب پسرم میدونی عضو چه گروهی هستی؟
- آره ققنوس خور ها.
- خب باباجان برو اون دوست محفلیتو بغل کن.

همه ی سر ها به سوی ممد دیگری برگشت که در میان محفلیها ایستاده بود و مانند آن مرگخوار لاغر بود. ممد محفلی جلو آمد و در حالت فیس تو فیس رو به روی مرگخوار ایستاد.

- هم دیگه رو بغل کنید فرزندان روشنایی اندر تاریکی.

هر دو با انزجار به یکدیگر نگاه کردند. لرد علی رقم میل باطنی خود طلسم فرمانی را بر روی مرگخوار ایجاد کرد که ممد محفلی را در آغوش بگیرد. بعد از در آغوش گرفتن مرگخوار و محفلی آلبوس دامبلدور با خوشحالی گفت:
- احسنت فرزند تاریکی اندر روشنایی.
- ولدک میای بغلت کنم؟

تدی لوپین از میان صفوف ققنوس خوار ها بیرون آمد و به سوی لرد ولدمورت رفت. انتظار که ندارید ولدمورت تدی را در آغوش بگیرد؟ انتظار دارید؟ لرد ولدمورت در حالی که بر افروخته شده بود گفت:
- نخیر نمیخوام.
- آخی عصبانی نشو، بیا بغلم.

اعضای ققنوس خوار ها با دیدن این صحنه ها به فرمت در آمدند و به یکدیگر چشم دوختند. چند ثانیه ی بعد همه ی اعضای ققنوس خوار ها در تلاش بودند کسی رابرای در آغوش گرفتن پیدا کنند.

- ... و تنها نیروی عشق باقی می ماند.
-



ویرایش شده توسط گيديون پريوت در تاریخ ۱۳۹۳/۷/۲۵ ۳:۰۱:۲۴

ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: نقدستان محفل ققنوس
پیام زده شده در: ۳:۱۴ جمعه ۱۸ مهر ۱۳۹۳
#35
سلام پروفسور!
اینو برای یک کارآگاه خسته و کارمند دولت نقد میکنید؟


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بحث های سر میز غذا
پیام زده شده در: ۳:۱۲ پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۳
#36
- یک مار! یک مار!

ویولت عاشق حیوانات خود را به سوی مار که نجینی باشد حرکت کرد و او را از ری زمین بلند کرد و به سوی دیگر آشپزخانه برد. ناگهان بدون هیچ مقدمه ای یکی از ممد های محفل یک پس گردنی محکم به تدی زد. تدی فریاد زد:
- مگه آزار داری توله بلاجر؟
- آخه من مرض دارم! آخه من مرض دارم!
- کاملا" مشخصه مرض داری.

ویکتوریا ویزلی مثل همیشه با نگاه های تدی کش خود به گرگینه ی مو فیروزه ای نگاه کرد. بعد از چند دقیقه سکوت بین تدی و ویکی، پرنسس خانم با هان نگاه گفت:
- یک گرگ خوب از این حرفا نمیزنه، میزنه؟
- نه اصلا"!
- جمع کن لب و لوچه رو، چخه گرگ بد.

شق!

- آخه من مرض دارم!

ممد بعد اززدن پس گردنی دیگر به یکی از اعضای محفل، عرض خانه ی گریمولد را شروط به طی کردن کرد که میتواند یک رکرد در دنیای جادویی باشد. وقتی ممد از کنار تدی رد شد گیدیون از عالم غیب ظاهر شد و به سوی تدی رفت و گفت:
- منظورش چیه؟
- منظور نداره، داره اعتراف میکنه مرض داره.
- راستی اون داداش مرگ، مرض کو؟

در همان حال آلبوس دامبلدور نزدیک به آن دو ایستاد و به آشوبی که در هر طرف در حال جریان بود نگاه کرد. بعد از چند دقیقه سکوت با صدای آرامی گفت:
- بابا جان فکر کنم برادر مرگ در جسم فرزند محفل حلول کرده، در ضمن پسرم دادن فحش در خانه ی گریمولد ممنوع است.

شق!

- مگه آزاری توله ی چیز گردی هستی که مردم را از جارویشان پایین می اندازی.
- یعنی الان هیچکس نفهمید فحش دادی؟

در این بین ویولت همراه با نجینی وارد آن شلوغی شد و به سوی تدی آمد. وقتی کنار تدی ایستاد گرگینه ی مو فیروزه ای نگاهی به مار کرد و گفت:
- این کیه؟
- این حیوون دست آمیز جدیدمه، پرابلم داداش؟


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: خانه شماره دوازده گریمولد
پیام زده شده در: ۲:۴۴ پنجشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۳
#37
- اینا خیلی مشکوکن، من میگم برای مرگخوارا کار میکنن.

الستور مودی کمی به فضایی در سوی دیگر نزدیک شد و با این کار صدای تلق تلق پای چوبی اش بلند شد. یکی نفر از جمع فضایان به سوی تدی آمد و صدای موزیکالی از خود در آورد. تدی که کمی از این واقع شوکه شده بود و مترجم زبان فضایی ها را هم نداشت گفت:
- این مردک چی چی موگوی؟
- تدی؟
- آهان بله، مطابق شخصیت.

جیمز و یوآن همچنان روی زمین نشسته بودند و به ارواح روح لارتن کرپسلی کبیر سوره ی مرلین و دشمنان را می خواندند زیرا در هنگام صلوات فرستادن آن ها به روح وی بود که توسط فضایی ها ربوده شدند. خب چه انتظاری دارید؟ حق ندارند؟

- میگم این فضاییه از خودش صدای آهنگ در آورد به نظرتون بشینم با آهنگ مناظره کنم؟

گیدیون که همچنان از داخل هواپیما تا اکنون درحال ویبره زدن بود این را گفت. اعضای محفل نگاهی به یکدیگر انداختند. آلبوس دامبلدور در حالی که جوراب پشمی را در دست داشت گفت:
- موافقم بابا جان، هرکاری که میخوای انجام بده.
- ممنون پروفسور!

چند ساعت بعد.
- درن؟
- درن درن رن.
- رن؟
- رن رن رن!

محفلی ها مرتب یک نگاه به گیدیون که خود را شبیه هندی هایی که با فلوت مار میرقصانند در آورده بود انداختند سپس یک نگاه به فضایی که حال با رفیق های خود پای منقلی پیشرفته نشسته بود، انداختند. فلورانسو به آرامی گفت:
- اگوگو گو؟
- این چی میگه؟

کلاوس بودلر از میان جمعیت خود را به فلورانسوی دو ماهه رساند. بله کلاوس بودلر، خب وقتی ویولت اینجاست می شود کلاوس نباشد؟ بله بودلر جوان شروع به ترجمه ی کلمات فلورانسو کرد و بعد از چند دقیقه گفت:
- میگه چی شد؟
- زحمت کشید، من برزیل میخوام!

در همان لحظه گیدیون عمامه ی هندی خود را برداشت و گیتارش را در کیفش گذاشت و به سوی اعضای محفل ققنوس رفت. بلافاصله تدی جلوی او پرید و با هیجان پرسید:
- خب؟
- آب دهنو جمع کن بابا. هیچی گفت الان میخوان برن دنبال یک گروهی به اسم مرگخواران.



ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: كلاس معجون سازي
پیام زده شده در: ۲:۱۱ جمعه ۴ مهر ۱۳۹۳
#38
- دانگ؟
- هیس، یواش بگو میخوای همه ی دیاگون بفهمن؟

ماندانگاس فلچر با احتیاط به اطراف نگاه کرد. وقتی اطمینان پیدا کرد که کسی گفت و گو او و گیدیون را نشنیده، روی خود را به سوی کارآگاه که مشتاقانه درحال بالا و پایین پریدن بود، برگرداند. گیدیون به کیسه ی درون دست ماندانگاس اشاره کرد و به آرامی پرسید:
- این چیه دونگی؟
- این اجناسمه گذاشتم برای فروش، حالا اگه چیزی میخری، بگو اگرم نه برو که وقت گالیونه.
- یک معجون توپ و گولاخ میخوام، مهم نیست کارایی‌ش چیه، هرچی بود دیگه.

ماندانگاس به درون کیسه ی خود نگاهی انداخت، پس از چند ثانیه سر خود را به علامت تاسف تکان داد و به گیدیون نگاه کرد. بار دیگر با احتیاط به اطراف کوچه دیاگون نگاه کرد، سپس سر خود را به گوش کارآگاه با تجربه نزدیک کرد و گفت:
- الان ندارم، فقط تو انبار دارم.
- پس بریم انبار، بهت 60 گالیون میدما.
- هله داداش بریم.

انبار دانگ

- دانگ اینجا تالار اسرار نیست؟

ماندانگاس با فرمت نگاهی به گیدیون انداخت. مرکز تالار اسرار که زمانی آب بود حال پر از وسایل مشنگی و جادویی بود. گیدیون به وسایل مختلف نگاه کرد و معنی اصلی ضرب المثل مشنگی " از شیر مرغ تا جان آدمیزاد " را در یافت. دانگ در جواب حرف کارآگاه گفت:
- تالار اسرار؟ نه بابا اینجا یه جای مخفیه که داشت خاک میخورد منم گفتم حیفه بی استفاده بمونه.
- میز و نیمکت؟پس ما الکی مجبور بودیم سر کلاس روی زمین بشینیم؟ گفتم چرا هر جلسه که جلو تر میره تعداد نیمکت ها کم تر میشه.
- سلام گیدی.
- دانگ؟ تو تدی هم گذاشتی برای فروش؟

مدیر مدرسه ی هاگوارتز بدون توجه به حرف گیدیون با انجام حرکات کرال سینه و کرال پشت در میان وسایل، به سوی جعبهی بزرگی حرکت کرد. بالاخره بعد از چند دقیقه، جعبه ای پر از معجون را جلوی گیدیون گذاشت و نفس نفس زنان گفت:
- اینم ... معجونه ... چیبگش!
- جان؟
- مخفف ... چگونه ... یک ... بوقی ... گولاخ ... شویم.
- جون ما؟ من همه رو میخرم! drool:

چند ساعت بعد در جلوی کلاس معجون سازی.

- پروفسور! پروفسور! اینم معجون!

سوروس اسنیپ روی خود را به سوی گیدیون برگرداند و نگاهی بدون احساس به معجون طلایی رنگ و کارآگاه با تجربه انداخت، سر خود را به علامت تاسف تکان داد و با لحن آرامی گفت:
- متاسفم آقای پریوت، مهلت تحویل تکلیف تموم شده، برای این 50 امتیاز از گریفیندور کم میشه.
- حالا من چیکار کنم پروف؟
- باید تعطیلات رو درس بخونی و شهریور سپتامبر برگردی دوباره امتحان بدی.


ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۲:۰۰ یکشنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۳
#39
اهم اهم ... افتخار دادیم ازت سوال بپرسیم یوآن. ( پرتاب گوجه و کاهو ملت. )

1. اگه بگن برای همیشه شخصیتت اصلیتو ( شخصیتی که پشت یوآنه ) ول کن و تو قالب یوآن زندگی کن، قبول میکنی؟ چرا؟

2. چرا گریفیندور؟

3. آیا حقیقت داره همه ی نویل ها بعدا" گولاخ میشن؟

4. تو شناسه ی قبلیت ( نویل ) زیاد ازت خبری نبود اما وقتی تبدیل به یوآن شدی تازه شناخته شدی، ب نظر خودت چرا؟

5. یوآنو یه دفعه با شلغم و اینا به ذهنت اومد یا نه به تدریج؟

6. از نزدیک شدن دوران مدارس ماگلی چه احساسی داری؟

7. رماتیسم مغزیو به دست آوردی یا اول رملتیسم مغزی بودی بعد دست و پا در آوردی؟

همینا بسه.
در ضمن تدی سوالامو نپرسی اینجا رو تحریم میکنم.


ویرایش شده توسط گيديون پريوت در تاریخ ۱۳۹۳/۶/۳۰ ۲۱:۱۶:۲۰

ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۵:۲۲ شنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۳
#40
تق تق تق.

دانگ؟ پیر شدی برادر؟ نگاه کن:
30 امتیاز برای تیم راونکلاو تیم نایب قهرمان


جسارتن گریفیندور نیست اون راونکلاو؟

پیرمون کردن!
ممنون از تذکرت. درست شد.


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۳/۶/۲۹ ۱۷:۱۵:۴۱

ارزشی نیمه اصیل!


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.