پاپیون سیاه Vs. دو نصفه جارو
پست دوم
پروف تافتی اولین کسی بود که یک قدم جلو برداشت و با سینه جلو داده، عین تریپ ناپلئون بعد برد تو جنگ علیه انگلیس! بعد يه لبخند پت و پهن اندازه يه آپارتمان دو خوابه زد، بعد وارد مستطیل سبز شد و به بقیه علامت داد که بیان.
پشت سرش هم به ترتیب پاپا که اصلا انگار نه انگار يه مشت ترول گنده تماشاچی هستن, با تیپ همیشگی وارد زمین شد و به سمت داور رفت تا بازی رسما شروع بشه.
بعد هم بقیه اعضای تیم درست برعکس پروف تافتی و عین نیروهای انگلیس که شکست خوردن, وارد زمین شدند و با بی حوصلگی به جاروهایشان چسبیدند.
-------------
6 دقیقه بعد...-حالا آغاز بازی اعلام میشه.توپ دست پاپیون سیاهه.تافتی سوار بر جارو با لبخندی دوبرابر صورتش و سینه سپر کرده توپ رو پاس میده به ویرویدیان. خود ویرویدیان سوار بر جارو و دست به توپ یک پرتاب انجام میده، غول گنده رو گول میزنه و....گل گل گل برای پاپیون سیاه.اولین گل توسط ویرویدیان به ثمر میرسه.
و اینجا بود که دستیار گزارشگر,با زحمت گزارشگر رو که از شدت هیجان بالا و پایین می پرید و نوشیدنی شو به سر و صورت عوامل پشت صحنه می پاشید، روی صندلیش برگردوند.
توی زمین, سوارز با عصبانیت شانه یکی از تماشاچی ها رو گاز گرفت. غول غارنشین هم نعره ای بلند کشید که موجب لرزش چند ثانیه ای زمین شد، اما چه اهمیتی داشت؟ بازیکن ها که روی هوا بودن.
جوراب کله شو خاروند و رو به تماشاچی هایی که هووو میکردن چشم غره ای رفت که باعث شد همه ملت مثل اولین آزمایش برق ادیسون که شکست خورد، خاموش بشن.
-شیرفرهاد يه چرخ بندری با جارو میزنه و با تمام سرعت میره طرف دروازه حریف.يه ضربه ناشیانه به بلاجر میخوره که فکر کنم از طرف اون مرلینه بود اما اینجاست که سوارز با دندوناش بلاجر رو می گیره و تو دهنش خردش میکنه.این پسر چماقش کو پس؟بگذریم...شوت شیرفرهاد داره به سمت دروازه میره...با سرعت...اما نه...دروازه بان که فردی رایان نام هست با نوک جاروش برگشت میده.يه ضدحمله سریع...موقعیت برای تافتی و گل دوم به ثمر میرسه.
-دیدین گفتم به اون سختی هم که فکر می کنین نیست! ما این غول گنده رو شکست می دیم، حمله!
سربازان شکست خورده ی انگلیسی یا همون بازیکنان تیم پاپیون سیاه جون تازه ای گرفتن. بعد با توکل به مدافع مسنشون امیدوارانه بازی رو ادامه دادن.
-حالا دامبلدور صاحبه سرگخون، خودش توپ رو جلو می بره، مرلین رو ببین با چماق خالی دنبالش افتاده دامبلدور از ترس سرخگون رو رها می کنه و به سمت آسمون پرواز می کنه.
شیرفرهاد که در عقب زمین کنار جوراب زیر گوشش که در ابعاد یه یخچال ساید با ساید امرسانه که هم زیبا هم جادار و هم مطمئن
زمزمه می کنه:
-ها فکر وکنی الان وقت پلان بی بیده؟
غول پشمی، دستی بین شپشاش می بره و سری به نشانه رضایت تکون می ده. شیر فرهادم چشمک ریزی می زنه و می گه:
-ها وقتی یه گل دیگه وزدن، بگو ویان، وریزن ای وسط، ای یوآنم ای گوی زرد هستا شبیه زرده ی تخم مرغه، وگیره، ما وبریم!
بازی همچنان با سرعت دنبال می شه. تیم دو نصفه جارو موفق شده یه گل بزنه ولی دوباره کوافل دست پاپیون سیاه، گزارشگر که بدجوری هیجان زده اس می گه:
-کلاوس رو ببینید. شمارش اینکه این چندمین باره که می ره توی دیوار از دستم در رفته. ببینید اونور چه خبره مرلین همچنان دنبال دامبلدور کرده. از اون سمت سرخگون دست تافتیه.
تافتی توپ رو به سمت پشمی می فرسته و کوافل توی پشم هاش گیر می کنه. ماندانا دستور آوردن یه موزر رو صادر می کنه تا بتونن سرخگون رو از تن پشمی در بیارن!
-الان می گیرمت پیرمرد خرفت! تو می خوای به ما گل بزنی!
-مرلین به اعصاب خودت مسلط باش! بعد بازی تو محفل با هم می شینیم، سنگامون رو وا می کنیم.
بعد از آوردن موزر پشمی که به شدت از تبدیل لقبش به بی پشم می ترسه، پا به فرار می ذاره و با حرکت شدید بدنیش سرخگون از تنش جدا می شه و روی زمین می افته.
-حالا ویکتور کوافل بی صاحب رو صاحب می شه و گل! 60 به 20 به نفع پاپیون سیاه.
پشمی در حالی که همچنان در میره، فریاد می زنه:
-غول های غارنشین حمله کنید!
-غول های برره حمله وکنید!
ویرایش شده توسط باری ادوارد رایان در تاریخ ۱۳۹۳/۵/۲۵ ۲۳:۳۸:۱۶