1.رولی بنویسید و در آن شرح دهید این معجون را به چه شکلی تهیه کردید. مهم نیست تهیه این معجون حتما موفقیت امیز باشد. شما می توانید معجون را خراب کنید،اشتباه تهیه کنید و حتی معجون را بر حسب اتفاق یا در نتیجه اشتباه خلق کنید!چیزی که به آن نمره تعلق میگیرد خلاقیت و سطح رول نویسی شماست.رول هم نیازی نیست بلند باشد.هر اندازه که دوست دارید با هر سبکی که مایلید بنویسید. 15نمره
2. با نوشتن رولی این ترکیب را به خورد هرکسی که دوست دارید بدهید! نیازی نیست عملیات انهدام شما حتما موفقیت آمیز باشد. 15نمره
سارا غرید:
-لعنت! آیلین تو حتی طرز تهیه ی معجونو بهمون نگفتی!
بعد به خود تشر زد:
-آیلین یعنی چی؟ مگه دختر خالته؟ اون الان استادته.
آهی کشید و به سمت کتابخونه رفت.
*********
-ببین دانگ! یه لحظه وایسا کارت دارم.
دانگ با عصبانیت کمی از سرعتش کم کرد و گفت:
-هان؟ چیه؟ سه ساعته افتادی دنبالم. چی شده؟
-دِ خب یه دقیقه وایسا ببین چی میگم.
دانگ ایستاد رو به سارا گفت:
--حالا اگه وای نمی ستادم نمی تونستی بگی؟
سارا نچی کرد و گفت:
-من یه سری مواد برای معجون سازیم می خوام. می تونی تهیشون کنی؟
چشمان دانگ برقی زد و گفت:
-حالا چیا هست؟
سارا لیست بلند و بالایی را نشانش داد.
-هوووووووووف! چه خبره؟ اگه آیلین بخواد تا آخر سال اینجوری رو دستت خرج بذاره تا یه ترم تموم نشده پولات تموم میشه.
-چی؟! تو می خوای از من پول بگیری؟
چشمانش را مثل بچه گربه ها کرد و ملتمسانه به دانگ نگاه کرد.
دانگ هم گفت:
-پ نه پ، می خوام برای رضای خدا بهت کمک کنم.
-به هر حال تو نگران نباش. چون که با کلوین قرارداد بستم و فعلا که نونم تو روغنه.
-کلوین دیگه چه تسترالیه؟
-ای بابا! جکوارد کلوین. همون یارو که اومد تو تالار باهام قرارداد بست تا برای جادوگرا و ساحره ها هم بخونم و ...
-خب، فهمیدم.
سارا لیست را به دستش داد و گفت:
-فقط حواست به چیزی که می خری باشه. من مرغوب ترینشون رو می خوام.
دانگ سرش را تکان داد و به سرعت غیب شد.
چی؟ نه عامو! اون برای مدیریت قبلیه. تو مدیریت جدید تو هاگوارتزم میشه غیب شد.
بهله
*******
سارا گفت:
-اَه! کیوتی برو کنار.
همستر کرمی رنگش را با دودستش بلند کرد و کناری گذاشت. اما کیوتی دوباره شروع کرد و دور پاتیل دوید.
سعی کرد خودش را عصبی نکند و فقط به معجونش فکر کند اما انگار نمی شد.
در همین هنگام ریونا و کوین آمدند. کوین گفت:
-داری چی کار می کنی سارا؟
-دارم جورابامو می ذارم لبه ی پاتیل خش شه!
-اعصاب نداریا.
-نه، ندارم. خب این چه سوال مسخریه؟ دارم معجون درست می کنم دیگه.
-باشه. یه سوال پرسیدم این همه کل کل نداشت که.
-دِ خب سوال مسخره ای پرسیدی دیگه...
ریونا که از کل کل های کوین و سارا خسته شده بود گفت:
-وللش. سارا سیلور هنوز بر نگشته؟
-نه.
کوین گفت:
-کجا رفته؟
-رفته جواب ننه هلگا رو که توی جزایر هاوایی به سر می بره رو بده.
-چی؟! ننه هلگا نامه داده بود؟
-اوهوم!
-خب چرا به بقیه نگفتی؟
-چون دلیلی نمی دیدم که بگم.
-اما...
-اَه کوین ولم کن دیگه. اعصابم داغونه.
-خیل خب. چرا می زنی؟
سارا کیوتی را داخل دستان ریونا انداخت و گفت:
-اینو از اینجا ببر. می پره تو دست و پام. فقط مواظب باش استیو کاریش نداشته باشه.
ریونا سری تکان داد و همراه کوین از آنجا دور شد.
-هووووووم! خب حالا چی کار کنم؟
نگاهی به کتاب معجون سازی پیشرفته ی کتابخانه انداخت و جوابش را پیدا کرد.
-خب، بعد باید پودر شاخ تک شاخ رو اضافه کنم. حیف! حیف این حیون خوشگل که شاخشو پودر می کنن. هییییییییی!
پودر شاخ تک شاخ را اضافه کرد و طبق گفته ی کتاب دوازده بار هم زد.
-خیل خب! حالا مرحله ی نهاییه. الانم باید یه تیکه از یه چوب جاروی پرنده ای که هزار سال عمر کرده رو اضافه کنم.
اضافه کرد و مایع کمی کف کرد.
-هووووووم. فقط مونده چرخ زدن.
بعد هم به حالت سرخ پوستی سیزده بار دور پاتیل چرخ زد.
رنگی خاکستری داشت و بویش همان بوی تند و غلیظ بود البته کمی کم تر از معجون آیلین.
-ایول! آماده شده. حالا باید امتحانش کنم. اما روی کی؟
مشغول فکر کردن شد.
-آهان فهمیدم. اولین کسیو که دیدم رویِ اون امتحان می کنم.
بعد هم معجون را داخل ظرفی شیشه ای ریخت و به سمت تالار رفت.
ریونا از پشت سر صدایش زد و سارا یکی از دست هایش را رویِ دو چشمش گذاشت و برگشت و گفت:
-بله؟
-کجا داری میری؟
-بیرون.
-چرا دستتو جلویِ چشمات گذاشتی؟
-ریونا بعدا برات توضیح میدم. الان وقت ندارم. خداشاملو.
-شاملو دیگه کیه؟
-فامیل حافظ!
-حافظ کیه؟
-هیچی بابا! بای
تــــــــــــق!
الادورا به سمت سارا آمد که بعد از بر خورد به ستون روی زمین افتاده بود و گفت:
-چی شدی؟
-هیچی.
-چرا دستتو جلوی چشمات گذاشتی؟
-وای الا! ول کن.
-خیل خب.
سارا از الا فاصله گرفت و به سختی(بعد از برخورد با چند ستون) از تالار خارج شد.
دستش را از روی چشمانش را برداشت و گفت:
-نمی خوام روی هم گروهیام امتحان کنم.
در راهرو اولین کسی که دید فلیچ بود اما بر اساس اینکه سارا با فلیچ رابطه ی بسیار بدی داشت و نمی توانست معجون را به خوردش بدهد منصرف شد و از پله های برج بالا رفت.
وسط راه با تابلوی سر کادوگان مواجه شد که اگر تابلو نبود حتما معجون را به خوردش می داد.
کم کم به برج گریفیندور نزدیک شد. نزدیک بود از خوشحالی بال در بیاورد چون تره ور وزغ نویل وسط راهرو بود. با این که دستش پر بود جستی زد و وزغ را گرفت.
-یوهو! گیرت آوردم
با دستش دهان وزغ بیچاره را باز کرد و معجون را در حلقش ریخت.
وزغ به رنگ توسی در آمد و بعد هم
-بــــــــــومـــــــبــــ!
سارا دل و روده ی وزغ را از صورتش پاک کرد.
در همین هنگام اعضای شریف و دلیر گریفیندور بیرون ریختند و بعضی با مشاهده ی صحنه دوباره داخل ریختند.
نویل گفت:
-چی کار کردی با وزغ من؟
سارا لبخند گل و گشادی تحویلش داد و گفت:
-کشتمش
نویل:
گیدیون به شانه اش زد و گفت:
-تسلیت میگم! همه دیر و زود میرن.مقاوم باش. تو یه گیریفی هستی.
نویل با بغض سرش را تکان داد و در حالی که سعی می کرد مقاوم باشد گفت:
-عیب نداره! اگه با اتود قرمزم کاری داشتی زندت نمی ذاشتم.
سارا:
-اتود تو چه به درد من می خوره؟ من این تره ور رو می برم تا به آیلین نه استاد پرنس نشون بدم. خدا شاملو.
ویکی گفت:
-شاملو کیه؟
-فامیل حافظ!
-حافظ کیه؟
-هیچی بابا. بای