هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: باجه تلفن وزارتخانه (ارتباط با مسئولان)
پیام زده شده در: ۰:۲۸ دوشنبه ۷ تیر ۱۳۹۵
#31
سلام و عرض ادب

بنده کناره گیری خودم از انتخابات به نفع تراورز رو اعلام می کنم.
مطمئناً تراورز می تونه یه گزینه ی بسیار خوب برای وزارت باشه و با وجود او دیگه نیازی به حضور من نیست.

ممنون و متشکرم.



پاسخ به: ستاد انتخاباتی "ماندانگاس فلچر"
پیام زده شده در: ۱۸:۴۳ جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵
#32
سلام بر ایرمای عزیز. ممنونم از حمایتت.

نقل قول:
1آیا برای آزکابان برنامه‌‌ خاصی دارید؟


قطعاً آزکابان یکی از مهم ترین انجمن هایی هست که وزیر سحر و جادو وظیفه داره بهش رسیدگی کنه و به بهترین شکل اداره ش کنه.
مسلماً من هم از این قاعده مستثنی نیستم و در صورتی که قابل بدونن و من رو به عنوان وزیر سحر و جادو انتخاب کنن، معاون اول خودم رو به عنوان ناظر زندان آزکابان منصوب می کنم و قطعاً خودم هم برنامه های ویژه ای براش دارم.

اما قبل از این که هر طرحی بخواد توی آزکابان اجرا بشه، برای این که شکست نخوره، باید اون شخصیت لازمی که توی پست قبلی م گفتم به انجمن برگرده. یعنی باید تاپیک هاش منظم و مرتب فعالیت کنن. سوژه ها جدید تزریق بشه و یه کم فعالیت توش زیاد بشه.

برای آزکابان طرح های زیادی هستند که دیدم یه نفر دیگه از کاندیدا ها هم به زیبایی بهش اشاره کرده بود. این زندان خیلی خوب می تونه برای مأموریت ها، مسابقات و طرح های داستانی ای که قراره توی وزارت راه بندازیم مورد استفاده قرار بگیره.

نقل قول:
2.آیا زیر مجموعه جدیدی به وزارت اضافه میشه؟


فعلاً قصد خاصی برای اضافه کردن زیر مجموعه به وزارت سحر و جادو ندارم. به دلیل این که همین وزارت الان به اندازه کافی پتانسیل داره تا بتونه پیشرفت کنه و اوج بگیره. اضافه کردن بی رویه و بی دلیل زیر مجموعه و قسمت های مختلف به انجمن فقط کار رو سخت تر می کنه.

نقل قول:
3.ترکیب کابینه چگونه خواهد بود؟


ترکیب کابینه به زودی مشخص میشه. شاید حتی قبل از پایان مهلت تبلیغات. اما چیزی که می تونم بهتون بگم اینه که به احتمال زیاد 2 معاون من از بین کاندیدا ها هستند.

نقل قول:
4.آیا در وزارت شما شاهد برگزاری مسابقات و فعایت های جانبی خواهیم بود؟


خیر. من به دنبال چیز خیلی بیشتر و بزرگتر از مسابقات و فعالیت های جانبی هستم. چیزی که من دنبالشم برنامه هایی ـه که بتونه به ایفای نقش یه تکون اساسی بده.

قطعاً برای انجام این کار، دفتر فرماندهی کاراگاهان راه می افته و مأموریت هایی برگزار می کنه که تفاوت های زیادی با مأموریت های معمولی توی ایفای نقش داره.

مطمئن باشید برنامه هایی که قراره در وزارت من انجام بشه خیلی جذاب تر از مسابقه و... خواهد بود.

نقل قول:
5. برنامه‌ای برای سازمان های حمایت از ساحرگان و آنتی ساحریال دارید؟
با توجه به اینکه آنتی ساحریال در خارج از انجمن وزارته امکانش هست که این انجمن به وزارت منتقل شه و شاهد فعالیت های منظم و سودمند این دو انجمن باشیم؟


متأسفانه این دو تا سازمان به نظر من اخیراً فعالیت های خوبی نداشتن. خیلی وقت ها فعالیت های این ها فقط خاله زنکی بود و هیچ سودی برای ایفای نقش نداشت. در حال حاضر این دو تا سازمان توی اولویت های من نیستن و اگر هم نوبت بهشون برسه قطعاً باید تغییرات زیادی پیدا کنند.



پاسخ به: گـِـُلخانه ی تاریک
پیام زده شده در: ۱۷:۰۱ جمعه ۴ تیر ۱۳۹۵
#33
مرگخوار ها خیلی زود به دو دسته تقسیم شدن. یک دسته بدو بدو بدو رفتن و دور وینکی حلقه زدن و بدون توجه به فریاد های «وینکی جن خوب! » و «باروفیو خاک تو سر! » سعی در راضی کردنش به این فداکاری برای لرد و مرگخواران داشتند.

گروه دوم هم بدو بدو بدو به سمت باروفیو رفتن تا سعی کنن کمی آروم ترش کنن و جلوی اشک هاش رو بگیرن!

- نمیخوام. زیر چِشم درد گرفت. عهه!

رودولف دستی به سر نیمه کچل و آفتاب خورده ی باروفیو کشید و گفت:
- طوری نیست که آخه عزیزم. بیا شیره بخور که زود خوب ِ خوب شی!

باروفیو دست از گریه کردن برداشت و گفت:
- شیره؟
- بابا جان اومدم به لهجه خودت حرف بزنم دیگه. شیر ره بخور یعنی!

باروف چشم غره ای به رودولف رفت و با لحن تحکم آمیزی گفت:
- لطفاً دربونای غیر دهاتی و بی ادب به من دلداری ندن. مرسی، اَه!

بالاخره بعد از مدتی گروه اول تونستن باروفیو رو آروم کنن و اونو زیر بغلشون زدن و رفتن به گروه دوم پیوستن تا وینکی رو راضی کنن.

وینکی که با قد 60 سانتی ـش مورد محاصره ی مرگخواران در اومده بود هی بالا رو نگاه می کرد، هی به ارواح لرد و مرگخواران و خودش و کورممد معصومی نژاد، خبرنگار جادوگر تی وی از رررررررم لعنت می فرستاد.

لینی بال بال خفیفی زد و گفت:
- ببین وینکی جان. عزیزم. تو اگه بری چای بریزی روی کله ی ارباب اصن به خودش کمک کردی. مرلین رو چه دیدی، شاید اصلاً لرد از ایده ت خوشش اومد و بهت جایزه داد.

وینکی همینطوری که صورتشو چنگ میزد جیغ کشید:
- وینکی هیچوقت این کار را نکرد! لینی نباید وینکی رو گول زد! چرا وقتی نشون می داد اتاق لرد رو، آقا گرنجر می خند؟!

- بابا تو چیکار به هکتور داری؟ این کلاً شیرین میزنه. برای خودش میخنده همینجوری. ببین فک کن اگه گیاه مورد علاقه ی لرد خشک نشه چقدر خوشحال میشه. قطعاً بهت یه جایزه میده.

آرسینوس با لحن سنگین و آرومش گفت:
- آره منم شنیدم ارباب یه مسلسل M4 خریده که جایزه بده به کسی که نذاره گیاه مورد علاقه ش خشک بشه!

کلاً اصلاً وقتی صحبت مسلسل شد وینکی از خود بیخود شد. با این که می دونست بر خلاف گفته ی مرگخواران احتمالاً لرد از سوختن و جزغاله شدن خیلی خوشش نمیاد ولی تصور مسلسل m4 نتونست بذاره عقلانی فکر کنه.

- باشه، وینکی رفت. اما وینکی صورتش رو رنگ کرد که اگه ارباب عصبانی شد، وینکی فرار کرد!

همه ی مرگخوار ها گل از گلشون شکفت. باروفیو سریع گفت:
- من جن ره کمک می کنم که صورتش ره رنگ کنه. بیا اسپری دارم.

وینکی خشم توی صورتش مشخص شد و فریاد زد:
- چرا گناه کرد؟! مرلین رو خوش اومد؟! وینکی اینجوری اصلاً نتونست!

رودولف در میان بهت و حیرت همه از چرت و پرت هایی که جن خونگی میگه سریع کار رو دست گرفت و گفت:
- باشه وینکی جان. اصلاً بیخیال اسپری شو. بیا من خودم با رنگ روغن رنگت می کنم. غصه نخور!

حالا باید مرگخواران منتظر می موندن تا می دیدن آیا نقشه ی جدیدشون جواب میده یا نه؟


ویرایش شده توسط ماندانگاس فلچر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۴ ۱۷:۰۵:۴۸


پاسخ به: ستاد انتخاباتی "ماندانگاس فلچر"
پیام زده شده در: ۱۳:۱۰ چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵
#34
سلام و سلام

نقل قول:
1. احتمالن حدسش سخت نیست شما نظرت نسبت به... هوم... نمی‌خوام از این لحن استفاده کنم، حالا فرهنگ‌سازیش باشه بعدن تو جادوگر تی وی، ولی خب بی‌ناموسی توهین آمیزه :دی منتها بزار بهش بگیم آزادی لحن و بیان تو رول نویسی :دی نظرت نسبت به این مورد چیه؟ آزادی بیان می ره بالا؟ یا بچه ی ده ساله ای داریم تو سایت که ممکنه شرمگین شویم از حضورش؟


به نظر من بی ناموسی نویسی که از خیلی وقت پیش توی سایت رواج داشته، سبکیه که می تونسته خیلی جالب و خوب باشه ولی به خاطر اسمی که داشته اکثراً برداشت اشتباهی ازش داشتن و باعث شده خیلی وحشتناک نوشته بشه.

شاید از آخرین پست بی ناموسی واقعی که خوندم بیش از 2 سال بگذره. اونم تا جایی که یادمه یکی از پست های لودو بگمن توی کوییدیچ بود که قشنگ من از وسط جر خوردم از خنده. اما همون پست رو اگه به یک بچه ی 12 ساله می دادی و می خوند، خیلی چیزاش رو نمی فهمید و سوالی هم براش ایجاد نمیشد و یه پست خوب و قشنگ رو می خوند.

ظرافت سبک بی ناموسی نویسی همینه، یعنی این که چنان ایهام و معنی دوگانه ایجاد کنی که حتی خود خواننده بزرگسال هم شک کنه آیا واقعاً منظورت اون بوده یا این یکی بوده؟

من بی ناموسی نویسی رو با بی ادبی بین ش فرق میذارم و به نظرم اگه درست نوشته بشه و خط قرمز ها توش رعایت بشه، نه به قول تو شرمنده ی بچه ی 10 ساله میشیم و نه جلوی آزادی لحن و تراوشات کمدی ذهن نویسنده رو گرفتیم.

نقل قول:
2. بذار اینطور بگم که، خیلی خیلی و خیلی بحث داشتیم، تو سایت و بیرونش، با فلانی و بهمانی، که بالاخره ایفا قراره با چه روالی بره جلو. اینکه بر اساس کتاب باشه یا نباشه. آخه می دونی، حرف اینه که نه، ما یه چیزی فراتر از کتابیم. منتها به خیلی جاها می رسیم که باید تصمیم بگیریم، می گیم باید بر اساس کتاب بریم جلو. من هرج و مرج نمی خوام، منتها مثال اینه که مثلن چرا فقط و فقط یه جبهه ای داریم که محفله و یه جبهه که مرگخوارا؟ چرا جبهه های جدید نه؟ چرا باید فلان کرکتر که تو کتاب مرگخوار بوده، حتمن مرگخوار شه؟ مگه حتمن و حتمن باید بر اساس کتاب جلو رفت؟ می خوام نظرت رو در این مورد به طور کلی بدونم.


چند وقتیه که همه با مفهوم جدیدی توی کشورمون آشنا شدیم و عملکرد فوق العاده ش رو دیدیم. دیدیم چطوری داره جادو می کنه و همه چیز رو یکی بعد از دیگری درست می کنه.

آره حدستون صحیحه، من دارم راجع به لغت «اعتدال» حرف میزنم.

مسلماً وزارت من، وزارت اعتدال خواهد بود و نظراتم رو هم سعی می کنم معتدل بدم. در مورد این صحبت تو هم نظر من دقیقاً همینه. یعنی یه جوری باید کارا رو انجام بدیم که نه سیخ بسوزه و نه کباب. نه کلاً داستان و قصه رو عوض کنیم و نه پایبندی اذیت کننده به روال داستان های هری پاتر داشته باشیم.

هر کاری که قراره انجام بشه باید خیلی ظریف و با دقت و آهسته آهسته انجام بشه تا تأثیر خوبی داشته باشه.

این که تو میگی قبلاً هم مطرح شده و به نظر من ایده ی خیلی جالبیه و قطعاً توی ایده های خودم تبدیل دفتر کاراگاهان به یک جبهه ی خاکستری رنگ وجود داره. ولی باید معتدلانه عمل کرد که مشکلاتی که می تونه باعث خلل توی روند دو گروه دیگه بشه به وجود نیاد و مسخره هم نشه. یه جورایی تراورز خیلی اسم قشنگی برای این طرح انتخاب کرده بود و نوشته بود جبهه ی دو و نیم.

نقل قول:
3.یه پیشنهادی هم دارم... به نظرت اینکه مثلن یه سیستم فروشگاه و شاپینگ برگذار شه و مثلن ملت حقوق بگیرن و کار کنن و اینا، برای سایت لازم نیست؟ این که مثلن پول هات رو جمع کنی تا بری نیمبوس 2016 بخری هیجان انگیز نیست؟ یا ردای تازه؟ وات اور؟ برنامه ای برای این نداری؟


ما یه تجربه ی این مدلی توی کوییدیچ داشتیم. اما دلیل موفقیت نسبی این طرح توی کوییدیچ این بود که در درجه ی اول قوانین خیلی ساده ای داشت. اما همین قوانین ساده هم خیلی جاها دست و پا گیر می شد.
در کل به نظرم این مدل ایده ها می تونه خوب باشه اما قطعاً و قطعاً برای زمان حال جادوگران یک ریسک خیلی بزرگه.
این تغییرات در این حد بزرگ باید زمانی اصلاً روش فکر بشه که سایت به یک وضعیت ثابت و خوب رسیده باشه و رونق داشته باشه.

نقل قول:
اگه وزیر بشی، مثل مورفین گانت از خودت انعطاف نشون میدی و ایده های بقیه رو میاری روی کار؟ یا فراتر از اون، بقیه ی کاندیدا های مناسب رو وزیر خودت میکنی تا ایده هاشونو اجرا کنن؟ با توجه به اینکه خودت هنوز ایده ی جدیدی مطرح نکردی؟


من توی دوران معاونت مورفین خیلی چیز ها یاد گرفتم و دوست دارم در صورتی که وزیر شدم، کار هایی که مورفین می کرد رو تکرار کنم و کار هایی ش که تموم نشد رو تموم کنم. یه جورایی دوران وزارت من ادامه ی راه مورفین گانت خواهد بود.

قطعاً من یک یا دو نفر از کاندیداهای فعلی را در صورتی که وزیر بشم، توی کابینه ام معرفی می کنم. همین الان هم دو نفر رو توی ذهنم دارم و واقعاً از فعالیتشون توی ستاد هاشون هم لذت میبرم.

در مورد ایده هم من قطعاً با اجازه از کاندیدا های محترم، بهترین ایده هاشون رو اجرا می کنم و همچنین ایده های خودم و معاونینم رو و حتی ایده هایی که هر کدوم از اعضا دارن.
البته همه ی این ها در اولویت دوم نسبت به اون شخصیت لازمی که توی پست قبلی م گفته قرار می گیره.

نقل قول:
کلام دوم اینکه: من ازت ضمانت میخوام بعد از وزیر شدنت دوباره فعالیتت کم نشه احیانا. و میدونم اگه دانگ ضمانت بده به اون عمل میکنه.


والا این مشکل رو خودم هم با خودم قبل از نامزدی برای وزارت داشتم.
من قطعاً الان مشغله ی کاری زیادی توی دنیای واقعی دارم و ممکنه بعضی جاها یه کمی لنگ بزنم. اما مسلماً آدمی نیستم که وقتی مسئولیتی بهم واگذار میشه بذارمش و برم.

اگه یادتون باشه توی زمان مدیریتم به هاگ و کوییدیچ هم قصد رفتن از سایت به خاطر مشکلات به وجود اومده رو داشتم اما اول این دو تا رو تموم کردم و بعد شناسه م رو بستم.

من بهت ضمانت میدم الاف.

نقل قول:
و از همه مهم تر. تو ماندانگاس فلچری. چیزی از وزارتخونه که نمیخوای کش بری؟


من یه دوره ی دیگه معاون وزیر بودم و واقعاً کی دید که چیزی کش برم؟



پاسخ به: ستاد انتخاباتی "ماندانگاس فلچر"
پیام زده شده در: ۱:۱۵ چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵
#35
سلام و صد سلام
درود و هزاران درود

در حال حاضر من رو ممکنه خیلی از اعضای جدید ایفای نقش نشناسن یا یه عده هم من رو یادشون رفته باشه، که بعید بدونم.

نمیخوام بشینم رول بنویسم و یا یه سری طرح و برنامه و چیزای جزئی ارائه بدم. نه این کار ها رو همه دارن انجام میدن و واقعاً هم بعضاً ایده های فوق العاده ای بین ـشون پیدا میشه.
اما من فکر می کنم مشکل وزارت و بیشتر از اون، سایت جادوگران، نداشتن طرح و ایده و یا اجرا کردن اون ها نیست. مشکل خیلی بزرگتر از این حرف هاست.

شاید الان به نظر خیلی از شما اینجوری بیاد که من از در سایت بعد از سالی ماهی اومدم تو و دیدم انتخاباته و دلم خواسته ثبت نام کنم. اما اصلاً اینجوری نیست.
اولاً باید بگم توی این مدت که شناسه ی دانگ بسته بود، من با شناسه ی دیگه ای میومدم و توی سایت اتفاقات رو تا حدی دنبال می کردم و شاید خیلی خیلی حرص می خوردم.

دلیلی که من اومدم و برای وزارت ثبت نام کردم، این بود که از نظر من وزارت سحر و جادو در حال حاضر وزیری میخواد که یه جورایی شخصیت به این انجمن بده. دقیقاً مثل شخصیتی که در زمان مورفین گانت داشت. یا مثل شخصیتی که همه ی این سال ها، خانه ی ریدل به برکت حضور لرد پیدا کرده. یا مثل شخصیتی که متأسفانه حمفل ققنوس از دست داده.

این حرف من معنی ـش این نیست که بقیه ی کاندیداها ضعیف هستن یا این که خدای نکرده بخوام بی ادبی بهشون بکنم و یا خودم رو بالاتر ببینم. نه این حرف ها نیست. لوئیس از بهترین تازه وارد هاست که رنک های توی امضاش اینو تصدیق می کنه. باروفیو رو می تونم به جرأت بگم جزو 3 رول نویس برتر سایته. شاید بالاتر از خیلی از اعضای اسمی سایت. تراورز کسیه که همونطور که توی ستادش کاملاً مشخصه ایده های بسیار بسیار نو و زیبایی داره. بلیز زابینی هم بزرگتر از اونه که اصلاً من بخوام راجع بهش صحبت بکنم.

اما با وجود همه ی این محاسن، به نظر من این دوستان عزیزم، نمی تونن اون مشکل اساسی و بنیادین وزارت رو حل کنند. (صرفاً نظر شخصی! )

خب حالا یه سوال خیلی مهم پیش میاد و اون هم اینه که آیا دانگ می تونه اون شخصیت رو برای وزارت سحر و جادو به ارمغان بیاره یا نه؟

اگه کسی این سوال رو از من بپرسه اگه حمل بر خودستایی نشه من جوابم مثبته.
دانگ سابقه ی مدیریتی طولانی ای داره. از نظارت هافلپاف، مدیریت هاگوارتز، ریاست فدراسیون کوییدیچ گرفته، تا معاونت وزارت مورفین گانت و مدیریت ایفای نقش و مدیریت سایت.

اگه بخوام صادق باشم، توی این سوابق، موفق ترین اون ها اجرای طرح فوق العاده ی دوستان در مدرسه ی هاگوارتز بود که کلاً مدرسه برای تازه واردین شد و بعد از مدت ها هم هاگوارتز خیلی خوب برگزار شد و هم ایفای نقش مثل بقیه ی اوقات نخوابید.

دوره ی اول لیگ حرفه ای کوییدیچ با این که خیلی خیلی مشکلات داشت، اما من به شخصه فکر می کنم اون شخصیت لازم بعد از سال ها به انجمن کوییدیچ برگشت و همون باعث شد تا لیگ دوم و سوم هم برگزار بشه و استقبال خوبی هم بشه.

معاونت یکی از موفق ترین دوره های وزارت افتخار بزرگی برای منه و به نظر خیلی چیز ها از مورفین یاد گرفتم که شاید اگر اون ها نبود، دو تجربه ی موفقی که بالاتر گفتم به وجود نمی اومد.

اما یه نکته ی سیاه من توی کارنامه ی خودم توی همه ی این دوران ها میبینم و اون رو هم می تونم یه جورایی اسمش رو بذارم زیر بار حرف بقیه نرفتن و اصرار شدید روی کار های خودم.

اما این مدتی که کمتر توی سایت بودم، یه جورایی به نظرم اومد که اشتباهات بزرگی کردم. شاید بعضی وقت ها حرف هام هم درست بوده باشه، اما دلیلی نداشت که به خاطر اختلاف نظر ها عکس العمل هایی نشون بدم و به قول معروف در برابر خیلی از اعضای خوب سایت جبهه بگیرم. شاید اگه با ملایمت بیشتر و صبر و تحمل بیشتری کار می کردم قطعاً الان وضعیت خیلی بهتر بود.

ولی حالا همین جا و توی همین ستاد علاوه بر عذر خواهی از همه ی کسانی که باهاشون اصطکاک هایی داشتم، به همه ی شما قول میدم در صورتی که مجدداً یه مسئولیت سخت رو به عهده ی من بگذارید این اشتباهم رو تکرار نمی کنم.

خیلی پستم طولانی شد، ببخشید.

دوست دارم هر کدوم از شما عزیزان که تمایل دارید بیاید و از من سوال بپرسید و حتی منو به چالش بکشونید. مخصوصاً از دیگر کاندیداها هم درخواست می کنم که صحبت هاشون رو اینجا در مورد صحبت های من انجام بدن.

تشکر از همه ی شما.



پاسخ به: خاطرات یاران ققنوس
پیام زده شده در: ۲:۲۳ پنجشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۵
#36
- بااااااااز... شخ... ای الهه ناااااااااااااز... شِخ... با دل من بساااااااااااااز... شِخ... کین غم جانگداز... شِخ...! یــــــــــــــــــــــــــــا اسطخدوس کبیر!

گورکن پیر که با ریتم شِخ شِخ بیل صدای عنکر الاصوات ـش رو پس کله ش انداخته بود و تحریر هایی میزد که تن و بدن استاد بنان رو توی قبر می لرزوند، با صحنه ای که دید 2 پا داشت و 4 تا پا قرض کرد و یورتمه از صفحه ی روزگار فرار کرد.

دست استخونی کجی از وسط خاک های یه قبر بیرون اومد. یه کم که به سنگ قبرش دقت می شد کاملاً معلوم بود که تیکه هایی از سنگ قبر های مختلف که احتمالاً اکثرشون هم دزدی بود به همدیگه چسبیده شده بودن.

دو تا دست از زیر خاک کاملاً بالا اومدن و روی زمین قرار گرفتن. با یه تلاش بدن اسکلت وار یه زامبی کچل و کوتوله از زیر زمین بیرون اومد و گرد و خاک رو از بدنش و از لباس های پاره پوره ش تکوند.
نگاهی به آسمون کرد، دوربین از پایین و با زاویه ی پر ابهتی ماندانگاس فلچر رو نشون می داد که رو به آسمون مهتابی کرد و فریاد زد:
- آره! بازگشت مردگان! دانگ کبیر از مرگ برگشت. ها ها ها ها!

همزمان با خنده ی وحشتناک ماندانگاس چند تا رعد و برق هم زد که اصلاً اوضاع رو یه حال و روزی کرده بود.

- کات کات! آقا چیکار می کنی؟ از روی سناریو باید پیش بری داداش من. تو اصن دیالوگ نداری!

دانگ با قیافه ای که از شدت تعجب مثل اسکولا شده بود اطرافش رو نگاه کرد تا ببینه کی داره چه بوقی می خوره!

یه مرد با یه بلندگو دستی جلو اومد و ادامه داد:
- مگه تو فیلمنامه رو نخوندی؟ الان همه تون باید از قبر بیرون بیاین و برین سمت مایکل و اون دختره. بعد هم که دیگه ادامه ی ماجرا. بپا اشتباه نکنی که میزنم دهن مهنتو پر خون می کنما!

دانگ یه نگاهی به اطرافش انداخت و 10-12 تا زامبی دیگه دید که به کارگردان زل زده بودن!

- از همین جا دوباره می گیریم. صدا، دوربین، حرکت!

دانگ دید همه دارن به سمت یه مردک با لباس قرمز میرن که داشت با یه دختر لباس آبی لاو می ترکوند. یه نگاهی به کارگردان کرد و بعد از نوش جان کردن یه چشم غره ی مرگ بار بالاجبار زامبی وار به سمت مایکل حرکت کرد.

همه زامبیا مثل اسکولا دور زوج عاشق حلقه زدن و دوربین هی روی صورتشون زوم می کرد و اینا افکت های ترسناک میومدن.

یهو پسر لباس قرمزه پرید وسط و همزمان با خوندن آهنگ thriller شروع به قر دادن کرد و بقیه ی زامبی ها خیلی شیک و مجلسی و هماهنگ باهاش شروع به قر دادن کردن!

- یا مرلین. چیکارمون کردی؟ مگه قرار نبود به زندگی برگردیم؟ این که زندگی نیست. چرا ملت دیوونه شدن؟ مگه من چند وقته مردم؟ آخه اصلاً اینا که زامبی ـن فوق فوق ش باید این دو تا کفتر عاشق رو می خوردن دیگ. چرا دارن قر کمر ریز میان؟

در همین اوصاف بودن که کارگردان از توی بلندگوش داد زد:
- اوی یارو یا میرقصی یا میام خودم می رقصومنتـــــــا!

دانگ که دید اوضاع خیطه شروع کرد به رقصیدن جلوی همه و همزمان باهاش آهنگ رو هم با صدای بلند می خوند:
- پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیــــــــارت. برگشتنی یه دختری خوشگل با مــــحبـــــت! همسفر ما شده بود دنبالمون میومـــــــــــــد. به دست و پام افتاده بود این دل...

همینطوری که دانگ آواز می خوند و میرقصید کم کم حرکات زامبی ها به جای هماهنگی با مایکل جکسون، با قر جواد ماندانگاس هماهنگ شده بود حتی چند تاشون لُنگ و کلاه شابگاه از توی جیباشون در آورده بودن و همچین قر می دادن که انگار همه توی گروه عباس قادری پا به دنیا گذاشتن!

در همین لحظه کارگردان ویدئو کلیپ thriller دو سکته ناقص و نیمه تمام زد و خودش کل الیوم تمام شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

از طرق دیگر مایکل جکسون هم کل الیوم خوانندگی رو گذاشت کنار و رفت توی گروه استاد قادری شروع به رقصیدن کرد.

و دانگ شاید نه اون طوری که انتظار داشت ولی خب بالاخره یه بازگشت با ابهت (نسبتاً!) داشت!



پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۲۲:۵۳ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
#37
مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (به ماه یا سال):

حدود 8 سال.

شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه های وابسته (آزکابان و موزه):

معاون وزارت سحر و جادو بودم تو دوره ی مورفین.

شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن های ایفای نقش:

یه مدتی والا تنها مدیر زنده ی سایت بودم. مدیر ایفای نقش بودم، مدیر هاگوارتز بودم، 2 دوره لیگ کوییدیچ برگزار کردم، ناظر هافلپاف بودم، اون موقع هم که مدیر بودم هر انجمنی کم میومد خودمون ناظرش می شدیم.

شرح برنامه های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه های وابسته:

والا میخوایم وزارت رو فعال کنیم.

شعار انتخاباتی:

مُردگان بر می خیزند...!



پاسخ به: گفتگو با مدیران ، انتقاد ، پیشنهاد و ...
پیام زده شده در: ۱:۱۵ چهارشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۵
#38
سلام علیکم

چیه آقا؟ خو چتونه چرا همچین نگاه می کنین؟! تا حالا زامبی ندیدین؟ :|
چی؟ آها زامبی حرف بزن ندیدین؟ خب حرف نمیزنم که دارم تایپ می کنم.

چه سکوت سنگینی برقرار شده اینجا!

من یه چند کلمه می خوام صحبت کنم به عنوان کسی که 7-8 سال پیش پاشو گذاشته توی این سایت و دیگه واقعاً نتونسته ازش دل بکنه. به قول رودی حتی وقت هایی هم که نبوده، بوده و فکر هم نکنم حالا حالا ها بتونه نباشه.

دیروز تا حالا من با چند نفر از مدیران و اعضا صحبت کردم و در مورد این اتفاق با همدیگه بحث و تبادل نظر کردیم.
چیزی که فکر می کنم شما هم مثل من بعد از خوندن پست فنگ بهش رسیدین این بوده که واقعاً نمیشه تقصیر ها رو گردن کسی انداخت. نه میشه گفت این حرکت درست بود و نه میشه گفت غلط بود. نه میشه گفت فنگ باید از همه عذرخواهی کنه نه میشه گفت همه باید از سایت عذر خواهی کنن.

اما بین همه ی اینا یه چیزی هست که میشه گفت ولی کسی نگفت. یه چیزی هست که باید گفت و شاید من این همه راه پاشدم اومدم این شناسه م رو دوباره باز کردم و به سایت برگشتم. اومدم که این حرف زده بشه.

سایت بسته شد، باز شد، 3 صفحه بحث شد و پست زده شد. یه سری عصبانیتشونو خالی کردن، یه سری ناراحتی شون رو بروز دادن، یه سری دفاع کردن و یه سری دفاع نکردن. اما همه ی اینا تموم شد. حالا چی؟

حالا همه ی اینا رو ول کنیم به امون خدا؟ فقط کینه از هم به دل بگیریم و دوباره همون فعالیت گیاهی رو توی سایت ادامه بدیم؟

اگه از من می پرسین این کار خیلی اشتباهه. حداقل بیاین یه کاری انجام بدیم که این همه ناراحتی و عصبانیت و دعوا واسه ی هیچ و پوچ نبوده باشه.

یه چیزی که برام جالب بود این بود که توی بحث ها و صحبت هایی که اینجا شد یه جورایی داشتیم سر این بحث می کردیم که آیا جادوگران تبدیل به یه موزه برای تجدید خاطرات بشه، یا بسته بشه و توی اوج ناپدید بشه؟

اکه اینقدر همه مون برای اسم جادوگران رگ گردنمون میزنه بالا، چرا پس برای فعال شدنش رگ گردنمون می خوابه؟ چرا وقتی بحث شکایت و گله و اعتراض میاد توی یه صبح تا عصر 2 صفحه پست میزنیم، ولی وقتی بحث اصلاحات و سازندگی میشه تاپیک باید هفته ها از روش بگذره و یه پست هم نخوره؟

می دونید چرا یه زمانی جادوگران جادوگران شد و حالا ما بهش افتخار می کنیم و توی حرف هامون هم هی کلاسش رو میذاریم و میگیم جادوگران خفن تر از اونیه که فلان و جادوگران قسمتی از ادبیات ایرانه و...؟

به خاطر این که اعضایی که این جادوگران رو ساختن هیچوقت منتظر نمی موندن تا یکی بیاد کار رو براشون درست کنه. چشمشون به مدیران نبود. حتی جایی که نیاز شد اومدن و به زور مدیران رو عوض کردن. خودشون دست به کار شدن و قیافه ی درب و داغون سایت رو از لحاظ فنی هم حتی تعمیر کردند.

خیلی هاتون جادوگران 89 تا 91 رو یادتون میاد که چه اوضاع خرابی بود و یادتون میاد که چجوری با تغییرات اجباری توی مدیریت دوباره راه افتاد و به اون جادوگرانی که به جرأت می تونم بگم حداکثر ماهی 1 نفر عضو جدید وارد می شد، اعضایی وارد شدند که الان هر کدومشون یکی از بهترین های سایت هستند.

اگه این سایت قرار باشه فعال نشه، چه موزه بشه و بمونه چه دیلیت بشه و بره، هیچ فرقی نمی کنه. اما اگه قراره جادوگران جادوگران بشه، نباید هیچ عضوی از چنین پست هایی بی تفاوت بگذره. جایی که باید تاپیک توی یه روز 20 تا پست بخوره اینجاست، نه وقتی که سایت بسته میشه.



پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۳:۴۹ جمعه ۳ مهر ۱۳۹۴
#39
نسخه ی جدید گاهنامه پیام امروز. مصاحبه با سیوروس اسنیپ.

تصویر کوچک شده

تصویر کوچک شده



پاسخ به: ارتباط با ناظر دیاگون
پیام زده شده در: ۱۱:۵۰ پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴
#40
با سلام

شرکت فلچر، لاما، نیروانا قصد داره تا کنترل امور تاپیک بنیاد آموزش داوطلبان کنکور رو به عهده بگیره.

با تچکر
دانگ نورانی


با سلام.

با درخواست شما موافقت شد. تاپیک مورد نظر از همین لحظه در اختیار شماست.

با تشکر.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۲ ۲۰:۳۲:۵۳






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.