دو نصفه جارو
V.s
خرس های تنبل
پست اول
- فرزندم به نظرت این جا یه کم...
- یه کم چی؟
ملت برره ای همه حمله کرده بودن به میدون بز و عین جادوگر ندیده ها زل زده بودن به اعضای تیم نصفه جارو. البته استقبال پرشوری که قبلا به جا آورده بودن، قابل تقدیر بود.
-
نکنه فکر کردید از این استقبالا داشتن؟ اینجا، تو برره، حداکثر استقبالی که می تونستین داشته باشین، شعری از بگوری بود! دامبلدور یه نگاه به رکس یه نگاه به نصفه جاروها، یه نگاه به کوافلی که مردم برره هی با دست نشونش میدادن و احتمالا براشون خیلی شبیه کوفته بود و یه نگاه به لبخندای
وارانه ملت برره انداخت و چون کاری غیر از نگاه کردن از دستش برنمی یومد، طبعا دوباره نگاه کرد.
رکسان بار سنگین مسئولیت کاپیتانی رو از رو زمین برداشت و انداخت رو دوشش و مثل یه کاپیتان مسئولیت پذیر، همونجوری بار بر دوش جهش کنان از مجسمه بز بالا رفت و یادش موند که بعدا از تک تک اعضای تیم حقوق باربریشو بگیره و مثل هیتلر، شروع به سخنرانی برای اعضا کرد:
- رفقا.. دوستان.. بزرگترا.. پایین برره.. بالا برره.. شرره.. همه!
باید هرچی زودتر تمرینامون رو شروع کنیم که برای بازی آماده باشیم. خب، پروف، یوآن، لیلی. پروف جوراب پشمی دستته؟ شیرفرهاد سوارز کجاست؟
- هااااا.. از بازی قبل که جنازه ی کچل را گاز وگرفت تا حالا به زور نگه وداشته بودمش ها.. ولی الان یهو گم وشد! هاا!
ملت برره هم "هاا" گویان تایید کردن. دامبلدور و بقیه نصفه جاروها قصد داشتن هم چنان به نگاه کردن ادامه بدن که لیلی گفت:
- یا تنبون پشمی بزرگ! الان میاد هممون رو می خوره ها!
که البته با "هااا لیلون نوترس من اینجام" ِ شیر فرهاد ترسش ریخت اصن!
رکس ادامه داد:
- خب فعلا بی خیال سوارز، بیاین یار کشی کنیم.. من من!
- تو زن من!
- مزه نریزید.
دوباره! از اول.. من من!
- تو تو!
- کشیدممم...
- عع.. امم.. چه کسی را؟!
- چیرا؟!
- کجا را؟!
یوآن توی این شیر تو شیری که برره ای رو نمیشد از جادوگر تشخیص داد، از جمع خارج شد، یه جست زد و رکس رو از بز کشید پایین و بردش یه گوشه که جرقه های عصبانیتشو یه جا تخلیه کنه:
- ببین رکس.. ما نباید ببازیم، نباید! کافیه یه بار دیگه ببازیم، دممو میزارم رو کولم میرم از این خونه از این دشت!
و شنیدن همین کلمه دشت کافی بود تا مردم برره یاد سرود ملی شون بیوفتن و یک صدا دم بگیرن که "بیا بریم دشت کدوم دشت همون دشتی که خرگوش خواب داره های وله!" و همه چیز به هم بریزه. و همزمان مهران مدیری از آسمون نازل بشه یهویی و رهبری مردم رو تو دست بگیره و بزنه زیر آواز که آی "شاه صنم زیبا صنم بوسه زنم!"
البته یه کم شبیه شیر فرهاد هست ولی خب مشکلی نداره که، تونسته دوتا نقشو با هم در بیاره! خیلیم از تکنولوژی های روز استفاده کرده!
پاسی از شب
پروف و جوراب پشمی دوون دوون در حالی که سوت می زنن و زیر لب آوازهای عاشقونه زمزمه می کنن، به سمت آتیش اردوگاه نصفه جاروها تو باغ شیرفرهاد میرن. همین که به آتیش میرسن، یه جای خالی پیدا میکنن و میشینن.
- اون چیزی که دنبال ماست چیه؟!
- هاان؟ اون؟ چیزی نیست فرزندم. گالومه، از ریوندل تا اینجا دنبال ما بوده، چی؟ اوه نه فرودو.. ما نباید جون هیچ موجودی رو بگیریم. هر چیزی برای منظور خاصی خلق شده و رسالتی توی آفرینشش نهفته ست.. حتی یه تومبک کچل کوچولو یا گالوم.. چی؟ به من گفتی گاندالف؟!
دامبلدور و جوراب همزمان یه نگاهی به هم و یه نگاه به کسی که رو به روشون نشسته میندازن و میبینن که ای دل غافل! این که کمپ یاران حلقه تو موریا بوده! در همین جا می فهمن که فیلم رو کلا اشتباهی وارد شدن و یه دور از کادر خارج میشن و دوباره لاگین می کنن تو برره!
دوباره پروف و جوراب دوون دوون در حالی که سوت میزنن و زیر لب آوازهای عاشقونه زمزمه می کنن، به سمت آتیش اردوگاه نصفه جاروها تو باغ شیرفرهاد میرن. اما این دفعه همین که به آتیش میرسن، نمی شینن و خوب به اطرافشون نگاه می کنن و وقتی می بینن به جای فرودو و لگولاس و آراگورن، لیلی و یوآن و شیر فرهاد نشستن خیالشون راحت می شه.
- هاااا.. ای نظام دو یه گرد نخود اعلایی وداره.. می تونه باهاش خرزو خان هم احضار وکند! ها!
- خرزو خان دیگه چیه باباجان؟
- روحه.. شما تا به حال روح ودیدین؟!
- نه!
- نهه!
- آره! نوح!
اوه.. چه خاطراتی داشتیم با هم فرزندم.. یه بار توی کشتیش نشسته بودیم بعد از طوفان.. گشنه ش شد یه جفت شومپت رو کباب کرد خورد! از همون جا به بعد شومپت ها منقرض شدن انگار.. بیچاره تیمی و تومی!
من باید برم دنبالشون بگردم.. شاید یه تخمی چیزی ازشون باقی مونده باشه.
پروف زد زیر گریه و در حالی که های های گریه می کرد جورابشو زد زیر بغلش و رفت! بقیه هم دور آتیش عینهو یه گله هیپوگریف به هم زل زده بودن که اصن وات هپند در؟ شومپت دیگه چیه!؟ نوح کیه؟ چه خبره؟ و پروف کجا رف؟
- این پروف هم مثل اینکه گرد نخودی وشده! حالش خوب نبیده.. ممکنه اور موز وکنه یه وخ دم بازی ومیره.. به نظام وگوئم دیگه بهش جنس نوده! ها!
- این جنس که می گی دقیقا چه جور جنسی هس؟ هووم؟ چیزه؟ هوووووم!
کلیله و دمنه خوندید؟ یوآن روباه های کلیله و دمنه رو اصلا جز روباه ها به حساب نمیاورد. در همون لحظه هزاران فکر شیطانی در حال چرخیدن دور سر روباه مکار بودن.