نقل قول:
نقد و امتیاز داور اول: ببخشید خانوم فروشنده من هری پاتر سفارش داده بودما! این مجموعه دادلی دورسلیه! قشنگ بود پستت. من نوشته ات و خلاقیتش رو دوست داشتم. ولی کاری که ما خواسته بودیم بکنید بازنویسی چند صحنه مشخص بود نه باز آفرینی کل کتاب. امتیاز: 7
نقد و امتیاز داور دوم: خوب شروع کردی وندلین.. تا جایی که کم و بیش میدونستیم چه خبره رو خوب جلو رفتی اما بعد چی شد؟ اگه ها و اماها و چی میشدها رو نوشتی؟ دلم میخواست به خلاقیتت برای تغییر داستان به شکلی که میدونیم امتیاز بیشتری بدم اما انتظارم این بود که نویسنده در محدودهی سوژه خلاقیتشو به کار بگیره. اگه سوژه این بود که اگر غارتگرها شب قتل پاترها طور دیگهای رفتار میکردن,چی میشد مطمئنا امتیاز خیلی بالاتری میگرفتی. امتیاز: 7
نقد و امتیاز داور سوم: اعتراف میکنم شدیداً انتظار بیشتر از اینها داشتم ازش. اگر بحث مقایسه با سایر قهرمانها و کم شدن امتیاز ِ دو قهرمان ِ دیگه مطرح نبود، و اگر میخواستم نظر حقیقیم رو بگم، امتیازش خیلی کمتر از این میشد. وندلین در زمینهی توصیفها و فضاسازیهای طنزوجد به قدری شاهکار عمل میکنه ( و متأسفانه میدونه که شاهکار عمل میکنه ) که جایی برای پردازش داستان و دیالوگنویسی باقی نمیذاره. به عبارت بهتر، فراموش میکنه قسمتی از رولنویسی کُنش و واکنش میان کاراکترهاست.
با این حال، به خاطر خلاقیت جسورانهش از نظر من لیاقت جایگاه دوّم رو داشت. امتیاز: 8
نقد و امتیاز داور چهارم: راستش این پست از تو به شدت بعید بود... اصلا قدرت پست های قبلیت رو نداشت. پستی که نوشتی بیشتر شبیه به گزارش بود تا یک داستان. به نظرم اگر همین رو به صورت طنز مینوشتی فوق العاده قشنگ تر میشد. امتیاز: 7
با سلام به داور ها و مدیریت مدرسه و برگزارکننده ی عزیز جام آتش.
من این مساله رو نباید اینجا مطرح کنم. در واقع اصلا نمی خواستم این مساله رو مطرح کنم. اما اجازه بدید بعد از خوندن اینکه دو نفر از من «انتظار بیشتری داشتن» سوالی بپرسم از این دو. از کسی که معمای جام آتش رو بعد از برگشتن از سر خاک مادرش تحویل گرفته، دیر تر از بقیه قهرمان ها-که واقعا اصلا اهمیتی نداره-و طی دو هفته آتی بعد از اون این مهلت رو داشته که در این مسابقه شرکت کنه، دقیقا چه توقع ماوراءالطبیعی داشتید که برآورده نشده؟
هیچ کدوم از کاربر های این سایت، از جیمز و مورف و تد گرفته تا آرگوس فیلچ و ناناز پاتر، هر قدر خفن و مخوف و گولاخ باشن، در همه پست ها بهترین عملکردشون رو ارائه نمیدن. بسته به سوژه، نویسنده ممکنه توی اون محدوده بهترین پست عمرش رو بزنه یا چیزی ارائه کنه که در مقایسه با خودش معمولی باشه. در مرحله اول، ناجوانمردانه من با خودم مقایسه شدم-کسی به من نگفته بود بهترین پستت رو ارائه کن چون با خودت مقایسه خواهی شد، و دو تا از قهرمان ها به خاطر گند زدن اژدهاشون بود که نمره پیروزی علیه اژدها رو گرفتن و این رو خود داور ها اذعان داشتن. فقط تصور کنید من یکی از اون دو تا بودم...- و اگه اون پست در
حد من نبود، حتی اگه بهترین پست بین این چهار نفر بود، کاملا بی تعارف من رو بازنده اعلام می کردید. من اعتراضی نکردم. اما الان معترضم. چرا من باید با گذشته ی خودم مقایسه بشم؟ اگه قرار باشه هر پست من از قبلی بهتر باشه، من تهش قراره نوبل ادبیات بگیرم؟ اینقدر دور از ذهنه که هر آدمی بالا و پایین های خودش رو داره و شاید، فقط شاید سوژه ای که دادید نه برای من، برای همه این جا رو نداشت که بهترین پستشون رو ارائه بدن؟
نقل قول:
در آخر هم رولی که تد ریموس لوپین عزیز زحمت تهیه اون رو کشید رو قرار میدم، قهرمانان وظیفه داشتند با یکی از چهار شخصیتی که به طور خصوصی به خودشون گفته شد، رولی بنویسند و اتفاقات قبل یا بعد از رول رو توضیح بدند.
کدوم قسمت این پاراگراف من رو محدود کرده به کتاب؟ آیا قرار بود من گزارشی از آنچه در کتاب رخ داد بنویسم؟ ریموس لوپین هیچ اطلاعاتی در اختیار ما قرار نداده که اون شب، قبل و بعد از اون کجا بوده. باشه سیو-اگه نفر اول سیوه-من قرار بوده بازنویسی کنم. چی رو؟ چیزی که وجود نداشته. نفس اینکه این سه نفر-سیو، سیریوس و ریموس- جای پاتر ها رو پیدا کردن بدون اینکه پتی گرو چیزی بهشون بگه با دانسته های ما از کتاب در تناقضه. اصلا نفس اینکه دامبلدور متوجه شد که هاگرید رو کجا بفرسته از سوتی های عظمای رولینگه. همه این مساله رو نقض کردیم. پست فلور! سیریوس بعد از دیدن هاگرید مستقیم رفت پتی گرو رو بکشه. هیچ اشاره ای به اینکه رفته وسط خیابون به شکل سگ زار زده نشده توی کتاب.(حالا اصلا چرا تو اون هاگیر واگیر باید به شکل سگ در می اومد الله اعلم) اینم خلاف کتابه؟ خب طبق کتاب فلور باید دوئل می نوشت؟ چیزی که همه می دونیم؟ چه جذابیتی حاصل می شه ازش؟ هیچ!
طبق کتاب، ریموس باید احتمالا به قول ویولت در میخونه ای جایی مشغول مست کردن و غصه خوردن می بود تا یه ماه بعد که یکی بهش خبر بده پاتر ها مردن، پیتر مرد، سیریوس رفت زندان، و الخ. این رو باید می نوشتم تا در محدوده کتاب باشم؟ این احمقانه ترین سناریو ممکن برای نوشتن پست در یه رقابته. من تنها کسی بودم که باید چیزی رو بازنویسی می کرد که وجود خارجی نداشت. و کافی بود کوچکترین جزییات ممکن رو تغییر بدم تا دستم باز باشه بقیه داستان رو عوض کنم. شما بابت چیزی از من نمره کردید که من اصلا به خاطرش ریموس رو انتخاب کردم. این شانس که همه چیز متفاوت از اونچه اتفاق افتاد باشه.
پست من یه گزارش بوده مورگانا؟ اجازه بدید شما رو با یه گزارش مواجه کنم.
نقل قول:
آسمان انگلستان شهاب باران شده بود. جغدها دسته دسته پرواز می کردند و باریکه های نور ِ رنگارنگ عجیبی که میان زمین و هوا می رقصیدند علاوه بر متعجب کردن هر مـاگلـی با تحصیلات در زمینه آب و هوا و نجوم، لبخند را به لب تماشاگران هدیه می کرد. انگار کسی قلم مویی بزرگ را برداشته، ابر های آسمان را پاک کرده و رنگ زده است به جهان! جادوگرانی با ردا و کلاه جادوگری میان ماگل ها می دویدند، جیغ می کشیدند و اشک شوق می ریختند. در میان ِ این جمعیت عظیم، فقط یک نفر استثنا وجود داشت. دختربچه ای که عروسکش را سفت در آغوش گرفته بود و ردای مادرش را می کشید:
- دیالوگ
- دیالوگ
- دیالوگ
- دیالوگ
- دیالوگ
- دیالوگ
چندین اتفاق همزمان مجالی برای ادامه بحث و اجرای خواننده معروف نداد. میزی وارونه شد، نوشیدنی های درون پاتیل ها روی زمین جاری شدند و مردی میان جیغ ناشی از وحشت جمعیت فـــریاد زد:
- دیالوگ
چشمانش در حدقه دیوانه وار می چرخیدند و سفیدیشان به رنگ سرخی متمایل شده بود.
- دیالوگ
جمعیت در بهت فرو رفته بود. تک تکــشان تحت تاثیر ِ میزان ِ رنگ ِ سیاهی که مرد با صدای لرزانش به جهانشان می زد، قرار گرفته بودند.
- دیالوگ
عـــصبی خندید. دردناک قهقهه می زد.
- دیالوگ!
زمزمه ها بالا می گرفت. این مرد با چه کسی صحبت می کرد؟
- دیالوگ
قهقهه اش به گریه تبدیل می شد. ضجــه زدن شاید.
- دیالوگ
روی زانوهایش افتاد.
-دیالوگ
-دیالوگ
- دیالوگ
- دیالوگ
و به همین شکل ادامه داره...یه پست کاملا دیالوگی با چند خط توصیف اون وسط(که باید بگم سه بار خوندمش، حتی الان هم دوباره خوندمش، بیشتر فعل ها فاعلشون مشخص نیست و هیچ ایده ای ندارم جز بخش اول که مشخصه بعضی فعل ها توسط سیریوس اجرا شدن، بقیه حضار چه بوقی می زنن و اصلا کدوم بوق ها هستن، و اصلا مکان و زمانش برای من گنگه.) بیشترین نمره رو از داور هایی گرفته که دو نفرشون جادوکار ویزنگاموتن، و نمیدونم اگه یه سری دیالوگ مسلسل وار با چند تا «قهقهه زد» و «افتاد» و «خندید» اون لا به لا به عنوان توصیف، بهشون ارائه می شد برای نقد، واکنششون چی بود و اصلا نمی فهمم واکنش الانشون رو.
من نمیخوام پست خودم رو با فلور مقایسه کنم که قیاس مع الفارقی بیش نیست. سبک نگارش ما(طنزوجد و جدی) سوژه های ما، و شرایط ما کاملا متفاوت بوده. اما همونطور که احتمالا مشخصه، فکر می کنم خیلی نمره ها داده شده که از دید من حق ماها نبوده. چه زیاد، چه کم.
و البته من نمیخوام پست فلور بازبینی بشه. و حقش رو هم ندارم. و با توجه به چیزی که از داور ها دیدم، ظاهرا معیار های کاملا متفاوتی داشتیم در مورد «بهترین پست رقابت ها» و اساسا اینکه من به این پست شگفت انگیز حس بدی دارم یا خوبی، تغییری حاصل نمی کنه. اما از داور ها، از چهارتاشون، در مورد پست خودم توضیح می خوام.
با سپاس از همگی.
پی نوشت: با توجه به چیزی که در این مرحله دیدم، فکر می کنم لازم باشه انصراف خودم رو از مرحله بعد اعلام کنم. مشکلی ندارم پستم از دید بهترین نویسنده های سایت بد دیده بشه، اما اینکه «در مقایسه با» شرایط اینچنینی این نمره ها به من داده بشه، نشونه کم لطفی دوستانه و ترجیح میدم بیشتر از این مورد کم لطفی قرار نگیرم.
ویرایش شده توسط وندلین شگفت انگیز در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۱۲ ۲۳:۳۳:۵۱