هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

حق موروثی یا حق الهی؟ مسئله این است!



بعد از این که لرد ولدمورت تصمیم به ترک سرزمین جادوگران به مدتی نامعلوم گرفت، ارتش تاریکی بر سر رهبری که هدایت مرگخواران را برعهده بگیرد، به تکاپو افتاده است!




سرخط خبرها




پاسخ به: ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"
پیام زده شده در: ۱۲:۳۹ شنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۴
#31
جناب آقای جیگر!

به استحضار میرساند که جهت حمایت از شما،با طرح"هر جادوگر و ساحره یک نقاب"ما نیز روانه کوچه دیاگون گشتیم و نقابی را که در عکس مشاهده میکنید خریداری کردیم.

هنگامی که نقاب را به چهره زدیم متوجه شدیم که به کلاهمان نمی آید در نتیجه کلاه را برداشتیم سپس دیدیم که به بقیه لباس هایمان نیز نمی آید بنابر این یک ردا خریدیم که با نقاب ست باشد و کم کم مجبور به خرید دامن و جوارب و کفش و انگشتر و گردنبد و لاک ناخن ست نیز شدیم.

از آن جا که همه این خرید ها جهت حمایت از شما بوده،هزینه آن را از شما مطالبه میکنم!

به صورت زیر:

نقاب 15 گالیون
ردا 30 گالیون
دامن 30 گالیون
جوراب 5 سیکل
کفش 20 گالیون

انگشتر 60 گالیون
گردنبند 145 گالیون
لاک ناخن 3 گالیون و 5 سیکل


که حاصل برابر است با 303 گالیون و 10 سیکل که حالا چون شما هستید
10 سیکلو نده!



در ضمن از آن جا که به فرموده سالازار کلاه زینت ساحره است و من اکنون بی کلاه میگردم،شما پس از پایان انتخابات چند دست کلاه جدید و شیک برای من میخرید!

همین!

افطاری هم میام ستاد!



Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.





پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۱۲:۲۱ دوشنبه ۸ تیر ۱۳۹۴
#32
- دوباره میپرسم... نام، پیشه، قصد از دخول به مهمانی؟

-ایرما لیدیا پینس،فرزند ویلیام جرج پینس و آلیس سالی بلک،بزرگ خاندان بلک،آخرین بازمانده خاندان پینس،دارای مدرک دکترا...

-قصد از دخول به مهمانی؟

-وسط حرف من نپر!داشتم میگفتم.دارای مدرک دکترا از دانشگاه لندن با موضوع پایان نامه"ساحرگان شاعر و تاثیر آن ها بر ادوار شعر بریتانیا"و شاغل در خانه ریدل به عنوان کتابدار مخصوص ارباب،از اعضای...

-قصد از دخول به مهمانی؟

-بسیار خب،در ضمن مواظب باش به اون دیوار آسیب نرسه،این دیوار از آثار باستانی انگلستانه!


جیگر به خود آمد،او معجون ساز مخصوص ارباب ب.د،او نباید عصبانی میشد،او باید خویشتن دار میبود.او نباید سرش را به دیوار میکوبید،این کار باعث از بین رفتن نقابش میشد.
پس نفس عمیقی کشید و رو به ایرما کرد:
هدف از دخول به مهمانی؟

-هوووم،به عنوان یک مرگخوار،اونم یه مرگخوار با فرهنگ ومحترم،همراهی کردن اربابمو از وظایف خودم میدونم.
حتی در کتاب"حقوق متقابل لرد و مرگخوار"به صراحت نوشتم،که از حقوق مرگخوار بر ارباب این است که او را همراهی کند و گوش به فرمان او باشد و طلب دستمزد نکند و پس از کروشیو شدن تشکر کند.


هنگامی که ایرما نوشته هایش را نقل قول میکرد،آرسینسو بدون هیچ ترسی از خراب شدن نقابش یا آسیب به آثار و ابنیه تاریخی،سرش را مانند منجنیق به دیوار میکوبید!





Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.





پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۲:۱۶ دوشنبه ۸ تیر ۱۳۹۴
#33
کاندیدا ها از"حقوق ساحره"و"چیز"میگویند.


خوانندگان فهمی و غیر ارزشی پیام امروز،در اولین روز انتخابات به سراغ کاندیداهای تایید شده رفتیم و نظر آن ها را در باره بعضی از مسایل اجتماعی پرسیدیم.

اولین کاندیدایی که از ستاد او بازدید به عمل آمد آرسینوس جیگر بود،ستاد تبلیغاتی او شلوغ و مملو از جمعیت بود.به نظر میرسد که او از همین ابتدا از حمایت عده زیادی برخوردار است.

نظر وی درباره حقوق ساحرگان مساعد بود،و به ما و شما اطمینان خاطر داد،که برای ساحرگان برنامه های سازنده و خوبی در نظر دارد.

همچنین وی با محافظه کاری استعمال"چیز" را جهت درمان مجاز دانست،وی همچنین افزود که قولی برای تولید چیز در داخل نمیدهد.

همچنین،وی که به دلیل نقابش،به مرد مرموز سال مشهور شده،گفت که با کمک سازمان "فرهنگ و هنر جادویی" از صنایع دستی داخلی خصوصا تولید خانه ریدل حمایت میکند.



کاندید بعدی که در ستاد خود پذیرای ما بود،دوشیزه فلورانسو بود.
ستاد او نسبت به ستاد آرسینوس دارای جمعیت کمتری بود و آرامش در فضا موج میزد.

وی معتقد به "برابری همه جانبه ساحره و جادوگر"و "نداشتن برتری هیچ کس بر دیگری"
بود.

همچنان به عنوان تنها کاندید چیز کش،متوجه نکته انحرافی سوال ما شد!
چیز خیلی وقت است گران نشده!
با این همه به ما قول داد تا از افزایش قیمت چیز جلوگیری،و در دوران وزارت خود،کارخانه چیز سازی افتتاح کند.






ستاد پاتر،بر خلاف دو کاندید قبلی،عاری از هرگونه پرنده،چرنده،خزنده و درنده بود.
به طوری که با ورود ما موجی از شادی و شعف در پاتر ایجاد شد.

صحبت های ما از زمان تحصیل او در هاگوارتز و خدمت من به عنوان کتابدار شروع شدو نهایتا به موضوعات اصلی رسید.

او نیز به "برابر سازی حقوق ساحره و جادوگر"علاقه نشان داد،و خبر از وجود مدیران زن در کابینه اش داد.

همچنین وی منکر هرگونه ارتباطی با چیز جهت تسکین درد شد،اما یکی از سران محفل که نخواست نام وی فاش شود،خبر از به مشام رسیدن بوی چیز از اتاق او در خانه گریمولد داد.

هم چنین وی تولید چیز رای امری مهمل و بی ارزش خواند و بر غیر قانونی بودن چیز تاکید کرد.







ستاد هاگرید مملو از انواع غول،دیو،تسترال،هیپوگریف،تسترال،کرم فلوبر و انواع موجودات جادویی بود.
این ازدحام به قدری شدید بود که غالبا صدای هاگرید در صدای عرعر و میو میو آن ها گم میشد.
وی با دهنی پر از کیک به ما گفت،که ساحره و جادوگر برابرند.
وی خبر از ساخت آزمایشگاه های تولید چیز در سطح شهر داد.و همچنین "دادن مزایا به بازنشستگان را از اهداف خود دانست"


در پایان نیز دو کیک به من هدیه شد،و میزان استحکام کیکی ها به نحوی بود که سنگ خارا را خراش میداد!









Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.





پاسخ به: ستاد انتخاباتی "هری پاتر"
پیام زده شده در: ۱۷:۵۶ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#34
سلام.

هووم،پاتر پیشرفت کردی!
زمان دانش آموزیت که به عقیده خیلی ها،حتی نمیتونستی دیپلم بگیری!
الان کاند وزارت شدی!


خب از سوابق درخشان شما در برخورد با ساحره ها(هرمیون،جینی،چو،لونا و....)به خوبی آگاهم.
در صورت رسیدن به وزارت چه برنامه ای جهت حمایت از ساحره ها دارید؟
آیا در کابینه خود،از ساحره ها استفاده میکنید؟

شنیدیم که زخم شما گاها دچار،درد های بسیار شدید و وحشتناکی میشه،
آیا برای تسکین این درد تا کنون از"چیز"استفاده کردید؟

برنامه ای جهت جلوگیری از ورود "چیز"و تولید "چیز"ملی دارید؟

چطور شما که سال هفتم هاگوارتز رو هم نگذروندی،کاندید شدی؟

همین دیگه!


Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.





پاسخ به: ستاد انتخاباتی "روبیوس هاگرید"
پیام زده شده در: ۱۷:۵۲ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#35
سلام.

نظر و برنامه های شما برای ساحرگان این قشر مظلوم جامعه چیه؟

به عنوان وزیر از طرح تولید "چیز"ملی حمایت میکنید؟

همونطور که میدونید،چیز شباهت بسیار زیادی به آرد داره،شما به ما اطمینان میدید که چیز وارد آرد مردم و دانش آموزان نمیشه؟

برای کارکنان بازنشسته هاگوارتز از قبیل کتابدار و پرستار و شکاربان و...
چه برنامه ای دارید؟


همین دیگه،یه کیک وانیلی بده برم!


Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.





پاسخ به: ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"
پیام زده شده در: ۱۷:۴۵ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#36
سلام.



جناب جیگر،بنده سال هاست با شما و نظرات ناب و جدیدتون آشنا هستم، و میدونم که چقدر به ساحرگان جامعه اهمیت میدید.
اما جهت آشکار سازی این نکته بر آحاد جامعه نظریات و برنامه های خود را برای ساحرگان که نیمی از جلمعه هستند شرح بدید؟


همونطور که میدونید "چیز"محصولیه که با قیمت بالا از کشور های دیگه به سایت جادوگران وارد میشه،نظر شما در مورد ساخت "کارخانه تولید چیز" چیه؟



نقابی که شما به چهره زدید از صنایع دستی قدیمی انگلستان و ولز هست،ددر مورد صنایع دستی چه نظر و برنامه ای دارید؟




Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.





پاسخ به: ستاد انتخاباتی "فلورانسو"
پیام زده شده در: ۱۷:۴۱ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#37
سلام.


به عنوان یکی از فعالان حقوق ساحرگان از خط مشی شما در امور آزادی ساحرگان به عنوان تنها کاندیدای زن آگاه هستم.
اما جهت آگاه سازی توده مردم،از شما میخوام که نظرتون در این باره رو شرح بدید؟




جهت حمایت از چیزکشان چه برنامه ای رو در نظر گرفتید؟
نظر شما در مورد قیمت بالای چیز چیه؟
همونطور که میدونید چیز از افغانستان وارد میشه،نظرتون در باره ساخت نیروگاه چیز در کشور خودمون چیه؟آیا ما میتونیم در این سایت،چیز وطنی تولید کنیم؟


Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.





پاسخ به: كلاس ديني و بينش جادويي
پیام زده شده در: ۳:۰۳ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#38
سهمیه ارشد!!

همه چیز از یک روز،گرم تابستانی آغاز شد،البته در آن زمان هیچکس آن موقع از سال را تابستان نمینامید،بشر هنوز به آن درجه از تفکر نرسیده بود که بخواهد برای گذر عمر و فرصت های خود تقسیم بندی و طبقه بندی ایجاد کند و برای سال و فصل و ماه و هفته نامی برگزیند.

تنها تفاوتی که این روز های گرم برایشان داشت این بود که باید تا حد امکان دانه گیاهان و میوه درختان را جمع آوری میکردند،و در گوشه و کنار لانه های ساخته شده از برگ و ساقه درخت یا در انتهای تاریک و مرطوب غارشان پنهان میکردند،در زمستان و روزهای خشکی گیاهان این ذخیره بسیار برایشان کارآمد بود.
البته اگر این اندوخته ناچیز از دستبرد،حشرات و پرندگان و دیگر همنوعانشان در امان میماند.

تنها چیزی که از غذا برایشان حیاتی تر بود،آب جاری بود،آن ها با ذهن های ابتدایی و پرورش نیافته خود،هرگز از رودخانه ها یا چشمه ها دور نمیشدند.
انگار درک میکردند که بدون آن ماده لغزان و معمولا سرد،ادامه حیاتی برای آن ها متصور نیست.

آن موجودات در گروه های چند نفره زندگی میکردند،تنها چیزی که از زندگی اجتماعی میدانستند،طریقه شکار کردن و تولید مثل بود.

کسانی که آن ها را وصف میکنم،گروهی از حیوانات درنده یا شامپانزه های تکامل یافته نبودند.بلکه آن ها اجداد گروهی از جهانیان بودند که امروزه انسان نامیده میشوند.

در روز گرم تابستانی یک انسان نر،که هیچ اسمی نداشت،در کنار رودخانه قدم میزد،به دلیل گرمای هوا،بی هیچ ابا و شرمی لخت مادرزاد بود.
گاهی سنگی به نیت شکار به سوی پرنده ای می انداخت،گاهی خم میشد و از بوته ای تمشکی میچید و گاهی نیز با چشم به دنبال کندوی زنبوری میگشت.
در زندگی این انسان ها،عسل از غذاهای محبوب و کمیاب بود،پوست ضخیم این انسان ها از نیش زنبور گزندی نمیدید و طعم عسل قابل مقایسه با گوشت و استخوان نبود.

انسان نر،سر انجام مرادش رایافت.
درخت توسکا بر خلاف اکثر درخت ها تنه ای نازک تر و قامتی کوتاه تر داشت.تنه درخت با پوستی خاکستری رنگ از پایین به بالا اندک اندک نازک تر میشد و کم کم شاخه ها مانند نوزادی که از مادر تغذیه کنند ازتنه آن بیرون میزد،بر روی یکی از پایین ترین شاخه ها کندوی کوچکی بود و زنبور های طلایی رنگ به دور آن میگشتند.

انسان نر میدانست چه کند،دستانش را مشت کرد و با قدرت به شاخه زد،
شاخه نازک توسکا در هم شکست و کندو بر روی خاک پوشیده از برگ افتاد.

انسان نر،با شوق و اشتیاق به سمت کندو رفت،حتی نیش صد ها زنبور که چون موجی سیاه و طلایی خیز برداشتند و خود را به تن برهنه اش کوبیدند هم اورا از هدفش منصرف نکرد.

کندو را از روی خاک برداشت و مانند جواهر فروشی که به گوهر گرانبهایی را مینگرد به آن نگریست.

انگشتان ضمخت و بزرگش را در تن مومی کندو فرو برد و شیره جانش را بیرون کشید.در کندو هنوز هم زنبور وجود داشت،آخرین زنبور ها که گرد ملکه خود را فرا گرفته بودند،ملکه ای که رییس کندو بود.عامل وحدت و انسجام زنبور ها در کندو بود،ملکه ای که مادر بود.

انسان بی توجه به زنبور ها و محیط پیرامون تنها به فکر سیر کردن شکمش بود.عسل ها را با دست روانه شکمش میکرد،دیگر چیز زیادی از عسل ها باقی نمانده بود.
با دل آسودگی رو زمین نشیت و تن خود را به تنه نحیف توسکا تکیه داد،
و به باقیمانده عسل نگریست،هم اکنون دیگر میلی به آن نداشت اما با ذهن ابتدایی اش درک میکرد که این حس چندان پایدار نیست و پس از مدتی دوباره همان حس بد که نمیدانست بعد ها آن را گرسنگی مینامند به سراغش می آید.

و اما اتفاقی در راه بود.
آن سکوت دلچسب زیاد به درازا نکشید،با صدایی مانند افتادن سنگ در آب حواسش جمع شد،به رودخانه نگاه کرد،انگار ماهی بزرگی در آب تقلا میکرد،چشمانش به ماهی که هر لحظه به شکلی در می آمد دوخته شد،ماهی طلایی رنگ بود،رنگ عسل.

با نگاه کردن به رنگ ماهی دچار لذتی عجیب میشد،لذتی عجیب تر و بهتر از لذت چشیدین شیرینی عسل.
اما تقلای ماهی هر لحظه کمتر میشد،انگار که داشت در آب فرو میرفت،انسان نر،ماهی طلایی را برای خود میخواست،اشتیاقش پیدا کردن عسل در مقایسه با آن هوسی بیش نبود،به سرعت به آب زدآب هر لحظه بالاتر می آمد،اما او ادامه میداد،سر انجام با دستش ماهی را گرفت و کشید.اما آن حجم طلایی ماهی نبود،رشته ای دراز و لطیف بود و بسیار سنگین تر از چیز که تصور میکرد،رشته را به دنبال خود کشید و به کناره رودخانه آورد و برای اولین بار نگاهی به انتهای رشته انداخت،و موجودی مانند خود دید.
با چهره ای ظریف ترو موهای لطیف و بلند طلایی،میدانست که او یک ماده است.در گروهشان چند انسان ماده نیز دیده بود،اما هیچکدام به لطافت
و زیبایی این یکی نبود.
او در آب چه میکرد،به یاد غزالی تیز پا افتاد که قصد شکارش را داشت و آب زده بود،جریان آب غزال را با خود برده بود،و اگر او دیر میرسید این زیبای مو طلایی هم....

نمیدانست چرا برای این موطلایی نگران است؟چرا قلبش میتپد؟چرا دلش میخواهد مدت های طولانی به این انسان زل بزند؟

او نمیدانست که این حس عشق است و او اولین عاشق دنیا.
او نمیدانست این حس چقدر سازنده است،خانه میسازد و خانواده.و شهر و تمدن.
او نمیدانست این حس چقدر مخرب است.همه چیز را چون آتش میسوزاند،چه انسان هایی را که در به در و آواره نمیکند،چه جان هایی را که از تن بیرون نمیکشد.

چشمان غزال مو طلایی اش باز شد،انسان نر دست به موهای لطیف انسان ماده کشید و او هم با یک لبخند جوابش را داد.

عاشق دستش را به گردن معشوق انداخت و هردو به چشم های هم خیره شدند،تصویر خود را در آینه چشم یار میدیدند.

این لذت عرفانی و تجربه فلسفی دیری نپایید زیرا صدایی بلند تر از غرش شیر های نر و لطیف تر از نسیم در شاخه های صنوبر آن ها را مورد خطاب قرار داد.

"
و شما را متبرک میکنم به برکت عشق.
و در سینه شما را گرم میکنم با آتش عشق.
و به شما این نعمت را میبخشم که عشق بورزید.
و عشق سر منشا هر چیزیست که آن را جادو مینامید
و ای انسان نر تو مرد هستی،به برکت عشق
و ای مادینه تو زن هستی به برکت عشق
پاس دارید این جادویی که به شما بخشیدم از برکت عشق
"
زن و مرد به راه افتادند میدانستند که دیگر نمیتوانند در قبیله و گروهشان بمانند زیرا که آن ها صاحب جادو بودند،صاحب جادوی عشق.
در طی مسیر هر جا که شاخه های درختان از راهشان کنار میرفتند و حیوانات درنده از آن ها میگریختند،تعجب نمیکردند زیرا میدانستند که این جادو تنها انعکاسی است از جادوی عشق.

سالیان سال گذشت فرزندان آن زن و مرد تبدیل به جادوگران حاضر شدند،آن ها بر جارو سوار میشوند و با چوبدستی جادو میکنند،اما فراموش نکرده اند که این جادو ها تنها سایه ای است از برکت جادوی عشق.

و سرنوشت آن ها که اجدادشان عاشق نشدند چه شد؟

آن ها جادو را خرافه نامیدند و آن را عبث و بیهوده نامیدند.و من نگرانم که روزی عشق را نیز چون جادو پوچ و بیهوده بدانند.


ویرایش شده توسط ایرما پینس در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۷ ۳:۱۵:۳۲
ویرایش شده توسط ایرما پینس در تاریخ ۱۳۹۴/۴/۷ ۱۴:۱۰:۰۲

Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.





پاسخ به: ستاد انتخاباتی "فلورانسو"
پیام زده شده در: ۱:۵۴ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#39
به نام نامی وزارت!

ما به عنوان چهره فرهنگی مملکت،حمایت توامان خود از شما و مستر آرسینوس جیگر اعلام میداریم!





برنامه انتخاباتی شما یه مشکل بزرگ داره و اونم اینه که وسیله استعمال چیژ در اختیار مردم نیست!
مردم چیژ رو چیکار کنن؟
بریزن توی چایی؟


Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.





پاسخ به: ستاد انتخاباتی "آرسینوس جیگر"
پیام زده شده در: ۱:۵۲ یکشنبه ۷ تیر ۱۳۹۴
#40
به نام نامی وزارت!

ما به عنوان چهره فرهنگی مملکت،حمایت توامان خود از شما و بانو فلورانسو اعلام میداریم!




Underfed Vulture


قبل از صحبت کردن فکر کنید.
قبل از فکر کردن مطالعه کنید.









هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.