هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: ثبت نام الف.دال
پیام زده شده در: ۱۷:۵۱ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴
#31
1.نظرتون در مورد آمبریج چیه؟


احمق ورم کرده ی دیوونه ی قدرت . وزغ پیر چندش آور



2.اسنیپ بهتره یا امبریج؟

خوب معلومه اسنیپ . اسنیپ واقعا انسان فداکاری بود وخدمات زیادی به محفل می کرد بدون اینکه لرد سیاه متوجه بشه ولی امبریج همیشه طرف کسی بود که برایش منفعت داشته باشد برایش مهم نبود این شخص فاج باشد یا مرگخواران.

3اگر قدرت شکنجه داشتین اسنیپ رو شکنجه می کردین یا امبریجو؟
امبریج.بخاطر حکم های مسخره آموزشی.خارج کردن هری و فرد از تیم کوییدیچ . فرستادن دو دیوانه ساز برای کشتن هری . مجازات های سنگین و از همه مهم تر
ریاست کمیته ثبت نام مشنگ زادگان.
(برخی از مشنگ زاده هایی که او به آزکابان فرستاد سرنوشت وحشتناکی پیدا کردند)


ویرایش شده توسط تد تانکس در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۸ ۱۷:۵۶:۴۹

ترسی که ما از مرگ و تاریکی داریم تنها بخاطر ناشناختگی آن است.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: نظرتون راجع به اتش سوزي در پناهگاه؟
پیام زده شده در: ۱۷:۰۶ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴
#32
خیلی مسخره بود همچین چیزی اصلا تو کتاب نوشته نشده بود شاهزاده دورگه و یادگاران مرگ اصلا طبق کتاب نبودند
تازه مگه اونجا طلسم امنیتی نداشت؟


ترسی که ما از مرگ و تاریکی داریم تنها بخاطر ناشناختگی آن است.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: زیباتریان صحنه ی محفل ققنوس چی بود؟
پیام زده شده در: ۱۶:۵۸ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴
#33
جایی که ولدمورت تو جسم هری بود و هری از عشق برای مبارزه با اون استفاده کرد
چیزی که ولدمورت فاقد آن بود و هیچ وقت معنای ان را درک نکرد


ترسی که ما از مرگ و تاریکی داریم تنها بخاطر ناشناختگی آن است.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: خوش قیافه ترین بازیگر در فیلم های هری پاتر
پیام زده شده در: ۱۶:۵۴ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴
#34
به نظر من بین خانما هرمیون
وبین اقایون سدیریک دیگوری از همه خوشقیافه تر بودند


ترسی که ما از مرگ و تاریکی داریم تنها بخاطر ناشناختگی آن است.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: كدوم كاراكتر تو فيلم به شخصيت در كتاب بيشتر نرديك بود؟
پیام زده شده در: ۱۶:۴۷ پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴
#35
به نظر من اسنیپ و دامبلدور و مک گوناگال و امبریج و هاگرید خیلی به توصیفات کتاب نزدیک بودند
ولی در فیلم همیشه مو هری مرتب بود بر خلاف شخصیت کتاب که نوشته شده مو های هری همیشه بهم ریخته بود
شخصیت بلاتریکس هم خیلی باحال بود


ترسی که ما از مرگ و تاریکی داریم تنها بخاطر ناشناختگی آن است.


تصویر کوچک شدهتصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱:۲۰ چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۴
#36
نام:تد تانکس
گروه:گریفندور
سن:38
چوبدستی:چوب درخت گردو.پرققنوس.20سانتی متر.انعطاف ناپذیر و سخت
جارو:نیمبوس دو هزار و یک
ویژگی های ظاهری:قد بلند. کمی چاق .مو های بلوند
ویژگی های اخلاقی:شجاع.صبور.کمی خجالتی
نژاد:مشنگ زاده
پاترونوس:گرگ
خلاصه زندگی:
در سن یازده سالگی وارد هاگوارتز شد وکلاه گروه بندی او را به گریفندور انداخت .
بسیار از تماشای کوییدیچ لذت می برد و بیشتر وقت آزادش را در کتابخانه می گذراند.

پس از پایان تحصیل به استخدام وزارت سحر و جادو سازمان حمل نقل جادویی بخش اداره رمزتاز درامد وسه سال بعد با اندرومادا بلک ازدواج کرد در نتیجه همسرش از خاندان اصیل بلک طرد شد اما هیچ شکایتی نکرد دو سال بعد از ازدواج صاحب تنها فرزند خود یعنی نیمفادورا شدند .
پس از اوج گیری لرد سیاه تاسیسس کمیته ثبت نام مشنگ زاده ها تد از دست مرگخواران فرار کرد و در حین سفر با گریپهوک و دین توماس همسفر شد و چند ماه بعد در یک درگیری با مرگخواران شجاعانه جنگید ولی دین و گریپهوک اسیر شدند.
خود او نیز بعد از کشتن دو مرگ خوار و زخمی کردن سه تا از انان به قتل رسید

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدین.


ویرایش شده توسط Anakin در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۷ ۹:۱۸:۰۶
ویرایش شده توسط Anakin در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۷ ۱۳:۴۱:۰۱
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۷ ۱۸:۱۷:۰۵


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۸ سه شنبه ۶ مرداد ۱۳۹۴
#37
میرتل تنها در توالتش نشسته بود او همیشه تنها بود اما از آن لذت می برد البته اگر هری پاتر ودوستانش می امدند آنها استثنا بودند اما هیچ کدام امسال به هاگوارتز نیامده بودند
صدای گریه ای میرتل را از جا پراند متوجه شد صدای پسری است خواست در را باز کند تا به او بگوید برو گمشو . اما در آن لحظه خاطره وحشتناک مرگش جلوی چشمانش ظاهر شد
با احتیاط او را دید او دراکو مالفوی بود یک اصیل زاده اسلیترینی.
اما چرا گریه میکرد؟
با احتیاط از او پرسید چه اتفاقی افتاده ؟ میرتل فکر کرد دراکو به او پرخاشگری خواهد کرد اما در کمال تعجب دید دراکو به آرامی جواب داد:
لرد سیاه دستور قتل منو و مادرم رو صادر کرده وگفته پدرم باید اینکار رو انجام بده اون دنبال مادرم میگرده مادرم مخفیانه تو هاگزهد مخفی شده من نمی دونم چطور برم پیشش تازه اگه بتونم بعدش چیکار کنم؟ کاش به حرف دامبلدور گوش می دادم....
سپس هق هق کرد
میرتل به ناراحتی به او گوش کرد سپس فکری به ذهنش رسید به دراکو گفت: می دونی چیه؟ برو حموم ارشدها پشت تابلوی پری دریایی یک راه مخفیه که به شیون آوارگان می رسه بعد از اونجا به هاگزهد برو مادرت بردار بعد به هری پاتر ملحق شین اون شمارو جای امنی می بره بعد به اونا ملحق شو و لرد سیاهو شکست بده
دراکو گفت: ولی پاتر منو نمی بخشه من با اون بد کردم باعث مرگ دامبلدور شدم
میرتل گفت: اون تو رو میبخشه همون کاری رو میکنه که دامبلدور کرد
دراکو از میرتل تشکر کرد سپس له سمت سالن عمومی اسلیترینی رفت تا وسایلش را جمع کند این آخرین امید او بود..........
میرتل با نگاهش او را بدرقه کرد سپس اولین بار بعد از مرگش یک لبخند واقعی زد

خب داستان شما کمی بیشتر نیاز به پردازش داره.در قسمت هایی پرش از روی سوژه دیده میشه یعنی جاهایی از پست بیشتر نیاز بود بهش بپردازین.در ضمن شما با اینتر قهرید؟و همینطور علائم نگارشی؟چیزای خوبین ها!
خاطرتون باشه ریوه سایت بر اینه که بعد از هر بند وقتی به دیالوگ می رسیم یه اینتر می زنیم تا دیالوگ بره پایین.اینطوری ظاهر بهتری پیدا میکنه پست.با این همه با دیده مسامحه...

تایید شد.

مرحله اول:گروهبندی.
مرحله دوم:معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۶ ۲۰:۴۵:۲۲
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۵/۶ ۲۰:۵۲:۱۵






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.