هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: در جستجوی راز ققنوس(عضویت)
پیام زده شده در: ۱۶:۰۹ جمعه ۳ مهر ۱۳۹۴
#31
سلام پروفسور...
من هنوز سطحم پایینه و خیلی دوست دارم عضو محفل بشم...
ولی خودمم میدونم که فعلا نمیتونم...
خواستن توانستن است...
آدم معمولا خیلی کار هارو میتونه انجام بده البته اگه بخواد...
و تو بعضی کار ها وقتی بگه نمیتونه انجام بده شاید نمیخواد انجام بده...
من میخوام عضو محفل بشم و باید بتونم و لیاقتش رو داشته باشم...
پروفسور من تمام تلاشم رو میکنم میشه اگه دیدید که میتونم عضو محفل بشم البته با فعالیت هایی که کردم...
میشه بهم خبر بدید؟؟؟...



پسرم!

شما همون طور که گفتین هنوز سطحتون پایینه و اول کارین. فکر نکنم لازم باشه دوباره اشاره کنم به میزان فعالیت و قدرت رول نویسی که الویت ها ورود به محفل ققنوسه. اینجا چیزی به اسم خبر دادن نداریم، شما میتونین دفعات بعدی که به نظرتون اومد سطحتون بالاست برگردین و دوباره درخواست بدین تا بررسی بشه.

تایید نشد!


ویرایش شده توسط آلبوس دامبلدور در تاریخ ۱۳۹۴/۷/۴ ۱۵:۲۷:۱۴

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۶:۰۷ سه شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۴
#32
نام : مایکل کرنر
گروه : ریونکلاو
نژاد : نیمه خالص (دورگه)
سن : 13
قد : 156
چوب دستی : چوب گردو،پر ققنوس،سی سانتی متر و مناسب برای دوئل های سنگین
جارو : نیمبوس2000
پاترونوس : سنجاب
ویژگی های ظاهری : موی بلند و سیاه،چشمان قهوه ای مایل به مشکی،قد متناسب و پوست سفید
ویژگی اخلاقی : باهوش،شوخ،همیشه سرحال و کنجکاو...
عضویت در : محفل ققنوس
زندگی نامه :
مایکل کرنر همزمان با هری پاتر وارد هاگوارتز شد و کلاه گروهبندی بخواطر هوش سرشارش او را به ریونکلا فرستاد. او در هاگوارتز دوستان زیادی پیدا کرد ولی بهترین دوستای او تری بوت و آنتنی گلدشتاین بودند. او در سال پنجم تحصیلی خود به ارتش دامبلدور پیوست. او در سال پنجم با جینی ویزلی و چو چانگ آشنا شد. او در سال هفتم یکی از بهترین اعضای ارتش دامبلدور شد. مایکل در درس های دفاع در برابر جادوی سیاه و معجون سازی استعداد خاصی داشت. مایکل در بچگی کتاب های زیادی مینوشت و به کوئیدیچ علاقه مند بود

تایید شد.
به ایفای نقش خوش اومدید.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۳۱ ۱۶:۳۴:۱۲

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۹:۰۳ سه شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۴
#33
در دستشویی دختران توسط دراکو مالفوی باز شد.
دراکو مالفوی آبی بر روی صورتش پاشید و به هق هق افتاد و میگفت:
چرا م..ن چرا؟ م...ن چرا م..ن بای...د هم..ه کا.ر های ترس..ناک پدر.م را انج..ام بد..م.
میرتل گریان هم در همان دستشویی در حال گریه کردن بود اما وقتی متوجه گریه کردن فردی شد از گریه کردن دست کشید.
او سمت دراکو مالفوی رفت و با دیدن دراکو مالفوی که عضو گروه اسلیترین هست خنده شرورانه ای زد.
او سمت دراکو آمد و شعری که همه برای او میخواندند را شروع به خواندن کرد.
((...گریه نکن زار زار میبرمت بازار میفروشمت چارهزار...))
هنگامی که دراکو مالفوی میرتل گریان را دید از شدت وحشت دست و پایش را گم کرد و با شیشه پشت سرش بر خورد کرد.
دراکو چوب دستیش را بر روی میرتل میگیرد و ورد های حمله ور را در ذهن خود می آورد تا حمله کند.
میرتل وقتی دید دراکو چوب دستیش را در آورد گفت :
((...ابله من روحمممم روححححححح...))
دراکو وقتی کاملا متوجه روح بودن میرتل شد از شدت ترس بر روی زمین افتاد.
میرتل هم منتظر به هوش اومدن دراکو شد.
وقتی دراکو به هوش اومد و کاما هوشیار شد پا به فرار گذاشت.
میرتل جلوی او را گرفت و گفت:
((...نگفتی چرا گریه میکنی؟..))
دراکو گفت:
((...به تو چه بزار برم...))
میرتل گفت:
((...ببین چه بلایی سرت میارم...))
دراکو گفت:
((...به درک هرکاری میخوای بکن...))
ناگهان هری و رون و هرمیون وارد دستشویی شدند و با دیدن دراکو در آنجا کپ کردند.
دراکو با دیدن هری و رون و هرمیون نا امیدانه از آنجا خارج شد.
میرتل به هری و رون و هرمیون گفت:
((...بیاین اینجا تا بهتون بگم چیشده...))
هری و رون و هرمیون قضیه گریه کردن دراکو را فهمیدند و میدونستند که دراکو میترسد که کسی بفهمد میتواند گریه کند و آن قدر مغرور نیست که گریه نکند.
برای همین هری و رون و هرمیون به هیچکس نگفتند که دراکو دیشب داشت گریه میکرد و گریه کردن دراکو را یه راز پیش خود نگه داشتند.
فردای آن شب وقتی دراکو وارد سرسرا شد و با دیدن بچه ها که هیچ نگاه مرموز آمیزی به دراکو نمیکنند و از گریه کردنش با خبر نشدند خوشحال بود و از آن راز که فاحش نشده خوشحال بود.
ولی از طرفی ناراحت بود چون فهمیده بود مرامتی که یه گریفیندوری داره هیچ گروه دیگه ای نداره.
او از خود متنفر شد چون او خیلی کار ها با هری پاتر و دوستانش و گریفیندوری ها کد و هر کاری برای کم کردن امتیاز از گریفیندور میکرد ولی هیچوقت گریفیندوری ها کاری با او نداشتند و کاری برای اذیت کردن او نمیکردند.
پایااااان

.
خوب پروفسور من تلاشم رو تا حد ممکن کردم و امیدوارم داستانم طوری باشه که همه لذت برده باشن البته بیشتر گریفیندوری ها... :دی
امیدوارم اینبار داستانم مورد پسند شما و بقیه باشه.
موفق و پیروز باشید

خب این بار نوشتتون بهتر بود ولی باز هم ایراداتی به چشم میان از جمله ضعف در پردازش سوژه.با این وصف فکر کنم بتونید با فعالیت تو بخش ایفا درستش کنید مشروط به اینکه فعالیتتون مداوم باشه.

گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۳۱ ۱۵:۱۴:۵۴

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۳۰ یکشنبه ۲۹ شهریور ۱۳۹۴
#34
سلام...
ببخشید من قرار بود برم کتاب مدرسه و روپوش مدرسه رو بگیرم و میخواستم کتاب بخونم وقت نداشتم درست بنویسم الان هم تو کافی نت هستم ولی الان وقت دارم و مینویسم...
و راستی به تصویر نگاه نکردم و به موضوع دوستان نگاه کردم...
خوب طبق این تصویر میرتل گریان از دیدن گریه دراکو مالفوی ناراحته خشمگین یا خندان نیست...
پس خیلی ها متفاوت ناراحت بودن میرتل نوشتند ولی این نوشته منه...
خوب این نوشته من :
.
در دستشویی دوم هاگوارتز یکی از جادو آموزان مدرسه در حال گریه کردن بود به نظر شما کی بود؟؟؟...هرمیون گرنجر؟!...نه دراکو مالفوی مغرور...به نظر شما دلیل گریه کردنش چی بود؟؟؟...هر چیزی دلیل داره جز عشق...نه...عاشق نبود...او شکست خورده بود...از کی؟؟؟...خوب از هری پاتر مشهور...او در بزرگترین دویل خود شکست خورده بود...این شکست خیلی اتفاق ها را بوجود آورد...او نتوانست خود را در دل پدرش جا کند و پدرش او را محروم کرد...دراکو مالفوی در آن دستشویی ناراحت بود و گریه میکرد...او فقط ناراحت نبود...عصبی بود و همه شیشه های دستشویی را شکست...به نظر شما شکستن شیشه ها چه کسی را صدا کرد...درسته میرتل گریان...او با دیدن دراکو مالفوی از خود صدا در آورد...دراکو وقتی که میرتل را دید رنگش پرید و ترسید و چوب دستیش را در آورد و گفت تو کی هستی...میرتل گفت من میرتل گریانم...تو کی هستی...اینجا دستشویی دختراست نباید اینجا باشی...حتما یه اسلیترینی هستی...آره من اسلیترینی هستم اسمم دراکو مالفویه...آها همون دراکو مالفوی مغرور...میرتل گفت چرا گریه میکنی؟؟؟...گریه؟؟؟...دراکو با خودش فکر کرد و گفت اگر او به جادو آموزان بگوید آبرویش میرود...او گفت:...نه گریه نمیکنم به آفتاب نگاه کردم چشم میسوزه...و بعد از آنجا دور شد و گفت من نتوانستم خودم را در دل پدرم جا کنم و همه جادوآموزان فهمیدند...پس چه فرقی دارد بفهمند دارم گریه میکنم...
او از آنجا دور شد و وارد خوابگاهش شد...
ـــــــــــــ
امیدوارم خوب باشه...
اگه بد شد ببخشید چون تو کافی نتم و وقتم محدوده و به ازای پولیه که دادم...
اگه قبول شدم میرم مرحله بعد...
ممنون راستی برای شخصیت مایکل کرنر رو انتخاب میکنم...
موفق باشید...

خب من ازتون خواستم با تمرکز و دقت بیشتری بنویسید ولی عملا فرقی حس نمیکنم جز اینکه به گذاشتن سه نقطه علاقه زیادی در این پست نشون دادین!
سه نقطه برای ایجاد حالت وقفه و سکون استفاده میشه جاییکه لازمه یه حس رو عمیقتر به خواننده منتقل کرد ولی در پست شما بی رویه و بی دلیل ازش استفاده شده.پستتون اگر خوب پردازش میشد میتونست قابل قبول باشه ولی با وضعیت فعلی بدون شک تاییدتون در این مرحله باعث میشه در ایفای نقش دچار مشکل بشید.پس من توصیه م اینه برگردین رو بیشتر روش کار کنید ضمن اینکه دیالوگ هارو از متن جدا کنید.وقتی اینچنین در همه خوندنش خواننده رو خسته میکنه.


تایید نشد.


ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۳۰ ۱۴:۵۴:۲۰

تصویر کوچک شده


پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۸:۰۹ پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴
#35
ساعت از ده شب گذشته بود...دراکو مالفوی مغرور تو دسشویی طبقه دوم هاگوارتز نشسته بودا...حتما میپرسید چرا اونجا بود چرا قانون رو شکست و داشت چیکار میکرد...او بخواطر شکستی که از هری پاتر مشهور خورده بود اونجا بود چون میخواست تنها باشه...هری پاتر او را در دوئل شکست داد در مسابقه های ماهانه هاگوارتز شکست خورد...از هری پاتر مشهور...و دیگر پدر و خانواده اش به او محلی ندادند...او هر کاری برای شکست دادن هری پاتر مشهور انجام داد ولی نتوانست...او میخواست از هری پاتر انتقام بگیرد که نتوانست خودش را در دل خانواده اش جا کند و همینطوری با خودش حرف میزد که یهو میرتل گریان اومد و گفت:
.
-هووووو چرا آرامش منو بهم میزنی اینجا دستشویی دختراست نه پسرا تو پسرییییییییییییییییی
-تو کی...ی هستی؟
-من میرتل گریانمممم...تو نباید اینجا باشی کی هستی؟
-درا..کو مالفوی
-خوب خوشحال شدم از دیدمت برو بیرووون
-من نمیرم اگه نرم چی میشه؟
-خودم میندازمت بیرون تو آرامش منو بهم زدی
((میرتل شروع به گریه کردن و جیغ زدن میکنه))
.
گوش دراکو خراش بر میداره و دوان دوان به بیرون میره
.
.
.
خوب امیدوارم خوب باشه...

هوم خب کمی کار ما سخت شد.پست شما از لحاظ اصول نگارشی و جمله بندی ضعف داره.لحن پستتون یکسان نیست.یه جا ادبیه یه جا محاوره ای.پرش از روی سوژه داره و فضاسازیش ضعیفه.خواننده قادر نیست اون صحنه رو در ذهنش تجسم کنه.
پستتون از دو قسمت عمده تشکیل شده.قسمت اول افکار دراکو که با ورود ناگهانی و بدون مقدمه میرتل وارد بخش دوم میشه به سرعت که عمدتا از دیالوگ تشکیل شده.برای نوشتن یه پست خوب نیازه بین ایندو توازن برقرار باشه.شما الان هر دو قسمتو به یه سوی رول هول دادین درحالیکه نیازه هر دو در کنار هم داستانو بسازن تا جذاب باشه.توصیه دیگه م اینه که قبل از ارسال پست یه دور بازخوانیش کنید.غلط های تایپی و ایرادات نگارشی تون برای رولی در این اندازه قابل قبول نیست.


تایید نشد.


ویرایش شده توسط سیناکرنر در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۶ ۱۸:۲۰:۱۵
ویرایش شده توسط سیوروس اسنیپ در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۷ ۱۵:۵۴:۲۹

تصویر کوچک شده


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۵:۵۰ پنجشنبه ۲۶ شهریور ۱۳۹۴
#36
نام : سینا کرنر...
گروه : ریونکلا...
نژاد : نیمه خالص...(دورگه)
چوب دستی : چوب گردو،پر ققنوس،سی سانتی متر و مناسب برای دوئل های سنگین...
ویژگی ظاهری : موی بلند و سیاه،چشمان قهوه ای مایل به مشکی،قد متناسب و پوست سفید...
ویژگی اخلاقی : باهوش،شوخ،همیشه سرحال و کنجکاو...
عضویت در : محفل ققنوس...
زندگی نامه :
سینا کرنر پس مایکل کرنر متولد سال 1381 به دنیا آمد...سینا عاشق مسابقه های علمی هست و از رول پلی خوشش می آید و در سن 5 سالگی به فکر نوشتن کتاب بود که تا الان کتاب های زیادی نوشته است...اولین اختراع او مجیک باکس بود که توانست توجه دیگران را به اختراعش جلب کند...او دوست دارد باهوش ترین دانشمند جهان بشود...در درس های معدل بالایی داشته است و تا الان در کار هایش موفق بوده...
تحصیل در هاگوارتز :
سینا یک جادو آموز سالی اولیست و تازه گروهبندی شده است...


برای ورود به ایفای نقش باید مراحل زیر رو به ترتیب انجام بدید:

1- نوشتن یک نمایشنامه در تاپیک کارگاه نمایشنامه نویسی، با توجه به این تصویر.

2- جواب دادن به سوالات کلاه گروهبندی.

3- معرفی یک شخصیت از لیست شخصیت ها، در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط آرسینوس جیگر در تاریخ ۱۳۹۴/۶/۲۶ ۱۷:۰۰:۴۴

تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.