هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: بنیاد مورخان
پیام زده شده در: ۱۶:۳۳ دوشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۹۵
#31
نقد های سال 95 گروه گریفیندور:

تاپیک نقد و بررسی رول های گریفیندور از پست 305 آرسینوس جیگر تا پست 330 آرسینوس جیگر:

آرسینوس جیگر: 15 عدد نقد.

پست های 305، 307، 309، 311، 314( 2)، 317( 2)، 322 ( 3)، 324، 326، 328، 330

کریچر: 2 عدد نقد.

پست 321( 2)


All you touch and all you see, is all your life will ever be


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دادگاه شماره 10
پیام زده شده در: ۱۷:۰۸ یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵
#32
* نیو سوژه ی موقت! *


- من مرگخوار وزیر هستمه، حالا وقت شیری کردن محفل هسته!
- دادا خندت یه نمه ضایه نبود؟ چیکار پروف ما داری آخه داداچ؟

و این اولین جلسه بین وزیر و کابینش بود، جلسه‌ای که چندان ربطی هم به وزارت نداشت. باروفیو که از بدو انتخابات ذهن ملت رو با جمله ی " چون مرگخوارم بهم رای ندین" فاسد کرده بود حالا داشت ذات مرگخوارانه ی خودش رو نشون می‌داد.

- باید عشق رو تحریم کنمه به گریمولد، همشون مثل گاومیش، خر می‌شنه!
- ادبیات رو متحول کردی با این تشبیه آخرت.

خونه ی گریمولد:

- بنگ! بنگ!
- من گوشنمه، الان می‌خورمتون!
- هری، مهرم رو می‌ذارم اجرا الان!

شاید فکر کنین این نحوه ی برخورد زیادی خلاف شخصیت محفلیاست و بله، هست! اما خب، اوضاع همیشه ممکنه بدتر بشه، همیشه. مثلا فرض کنید تو یه اتاق بدون در زندانی شدید، خب ممکنه در همین حین دچار اسهال مزمن بشید و در این صورت اوضاع خیلی بدتر از قبل می‌شه. این دقیقا همون اتفاقیه که الان قراره بیفته، البته منظورم اسهال گرفتن نیست.

- فرزندانم، عشق بورزین. شاید این کاراتون باعث بشه روح های کمتری علیل ب...
- ساکت شو ببینم پیری!

تو گریمولد فقط یه چیز از سوپ پیاز مهم تر بود، فقط یه چیز از سوپ پیاز معتاد کننده تر بود و اون چیزی نبود جز عشق، عشقی که حاصل تمایلات پاک دامبلدور بود. عشق به روی محفلیون تحریم شده بود و نتیجتا هیچکس همون فرد سابق نبود و این برخورد های جدید، دل دامبلدور رو شکسته بود.

- تو هیچ وقت تو چشام نگا نمی‌کردی! همینطور کشکی کشکی قهرمان کوییدیچم نمی‌کردی! فقط به گلرت تمایل داشتی!
- بهم کیک ایضافه نمی‌دادی! همش به مولفوی اهمیت می‌دادی من رو اوستاد نمی‌کردی!
- در و دیوار خونت رو برای من بنفش نکردی! هی بهم می‌گفتی گوریل انگوری در می‌رفتی!
- یه دونه امضا خواستم اونم ندادن، واقعا گلبم گرفت!
- اصلا بیاین این پیری رو ببریم دادگاه ازش شکایت کنیم، اینم شد دامبلدور آخه؟!

دادگاه شماره ی 10:

- خب، ملت شاکی بیان و برعلیه متهم، یعنی آلبوس دومبلدور، شهادت بدن تا من سریع قضاوت کنم برم با منوی مدیریتم ور برم.

و وقع ما وقع.


All you touch and all you see, is all your life will ever be


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دادگاه خانواده
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵
#33
* نیو سوژه چیه؟ ما خودمون سوژه ی نومذگان داریم!*


- بچه ی خودمه، پسش بده بینم! این همه مدت راش دادم تو خونه بهش آب و دون دادم رشد کنه. نذاشتم مثل اون یارو جیکوب بلک بره با خون آشام جماعت درگیر شه سر یه دختر بعدشم شکست عشقی بخوره پخ پخ شه. هری تو یه چیزی بگو به این دیگه.
- سلام!

اصولا و طبق کتاب و ایفای سایت تدی جزو خونواده ی هری اینا به حساب میومد اما خب، بعضی اوقات همه چیز طبق قواعد پیش نمیرن، بعضی اوقات اوضاع خلاف خواسته ی ملت پیش میره و به اصطلاح اوضاع بدجور قاراشمیش می‌شه!

- ببین هری، وقتی مردم بچه رو گرفتین بزرگش گردین دمتونم گرم ولی خب من الان به لطف قوانین ایفای نقش، یکی شناسم رو برداشته زنده شدم خب؟ بچم رو بهم پس بده دیگه برادر من.

هری که جزو انجمن زن ذلیلای جماعت بود ریموس رو که تازه نبش قبر و زنده شده بود رو کشید یه گوشه و گفت:
- ببین دادا، من که حرفی سخنی ندارم ولی شما خودت زن بنده رو بنگر آخه. من کلهم از جنگ با ولدمورت یه زخم برداشتم اونم وقتی بچه شیرخواره بودم ولی این عیال ما تو شرایط صلحش شبی ده بیستا زخم و کبودی می‌سازه رو بدنم.
- ببین هری، مرد باس اقتدار باشه! مثلا من وقتی می‌رفتم خونه همسر خدا بیامرزم طبق دستورم ساعت 11 شب آب رو گرم می‌کرد.
- ساعت یازده شب آب گرم واس چی می‌خوای؟
- آخه پوستم حساسه نمی‌تونم با آب سرد ظرف بشورم.

هری از پوکر فیس به پوکر بادی رسیده بود و کلهم اجمعین همه ی اعضای بدنش با حالت دو نقطه خط یه نگاه به ریموس می‌کردن و بعدش یه نگاه به جینی. هری پرت شدن قابلمه ی جینی که معلوم نبود چرا همیشه و همه جا قابلمش همراهشه رو به جون خرید و گفت:
- بیاین بریم دادگاه خونواده شاید یه فرجی شد. بالاخره من عنصر نامطلوب شماره یک شناخته شدم تو دادگاه و یه پارتی دارم اونجا دیگه، کارمون سریع راه میفته.

دادگاه خونواده:

امت جادوگر که از شدت بی‌کاری و نبود برنامه ی تابستونه ی درست درمون تو مملکت اومده بودن جنگ و دعوای خندان لوپین و جبهه ی متحد پاتر و ویزلی سر یه عدد تدی رو ببینن منتظر اومدن قاضی و شروع رسمی جنگ بودن. به شکل کاملا ناگهانی چراغا خاموش شد و نور افتاد رو پسری که از نورلند پدیدار شده بود رو صندلی قاضی، ریگولوس بلک!

- سلام سلام ملت، همون طور که می‌بینین پسر برگزیده ی حقیقیتون یعنی من اومدم که با قضاوتای فوق العادم که در حد داور بازی ایران و آرژانتینه، این بچه گرگ رو برسونم به بابای حقیقیش. خب بچه تو خونتون کی کولر رو خاموش می‌کنه؟ هر کی خاموش کنه باباته.

تدی کمی تو فولدر خاطراتش گشت و چند باری تو گوگل سرچ کرد " کی کولر خونمون رو خاموش می‌کنه؟" و در نهایت رسید به این جواب که:
- با اجازه ی بزرگترا، ننه جینی.

ریگولوس که دید اوضاع بیش از حد داره حاد می‌شه تصمیم گرفت مثل یه قاضی حقیقی چکشش رو بکوبه رو میز و بگه:
- اعتراض وارد نیست! وای از بچگی آرزو داشتم این رو بگم. خب بهتره به شکل رسمی بریم سر قضیه، شاهدا بیان شهادت بدن که من در نهایت به کفش گیری قضاوتم رو بکنم!


All you touch and all you see, is all your life will ever be


تصویر کوچک شده


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۲:۰۲ جمعه ۲۲ مرداد ۱۳۹۵
#34
1- چرا انقدر کوالایی؟

2- چرا از کوالا بدت میاد؟

3- نظرت در مورد این‌که هم تو بخش اخبار و هم تو آزکابان پارتنر این کرایم هستیم چیست؟

4- قصد داری جادو رو فتح کنی با این پست و مقام گرفتنات؟

5- به نظرت وقتی منو زیر دست یک عدد ریگولوسه، سایت از بنیان دچار ریگولوسی بودن نمیشه؟

6- نظرت در مورد اسپم زدن چیه؟

7- نظرت در مورد اسپم زدن وسط قلم پر چیه؟

8- فحشی چیزی نمی‌خوای به فرد پشت شناسه ی هری یا تراورز سابق بدی؟ ( دلیل زیاد داری البته. )

9- سوال درخواستی از طرف یکی از دوستان: نظرت در مورد جمله ی "یوعن." چیست؟



ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۲۳ ۱۲:۳۶:۲۷
ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۲۳ ۱۲:۳۷:۰۰

All you touch and all you see, is all your life will ever be


تصویر کوچک شده


پاسخ به: موزه‌ی وزارتخانه
پیام زده شده در: ۱۸:۵۵ چهارشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۵
#35
- تا حالا خطوط سفید روی تیتاپ را جدا کرده و چشیده‌اید؟ نه داداش داری اشتباه می‌چشی. تف کن بیرون بینم، تف کن بیرون!
- من گوشنمه خو! این خط سیفیدا که چیزی نیستن.

هاگرید همین‌طور که حرفای ویولت رو به ریشش می‌گرفت مشغول فرو کردن ناخوناش تو کیک و جدا کردن خطوط سفید بود و با هر فرو کردن حدود دو کیلو چرک و روغن باقی مونده از ته دیگ سیب زمینی های ماکارونی رو به تیتاپ تزریق می‌کرد اما هیچ وقت فکر نمی‌کرد که در همین حین مشغول تزریق کردن چیز دیگه‌ای هم هست، سوژه!

- هاگرید دادا، این‌جا تو دفترچه راهنمای تیتاپه نوشته این سفید مفیدا کابل برقنا.
- مگه دفترچه راهنما داره تیتاپ آخه؟!
- نمی‌دونم دادا خودتون خریدین آوردین.
- من به تاریخ اینقضا هم نگاه نمی‌کونم می‌لوبمونم، این دفترچه مفترچش رو می‌خوای بوخونم من دِ آخه مرد مومن؟
- نه دادا، این مال شناسه قبلیم تراورزه الان مرد مومن نیستم دیگه. حالا اینا رو بیخیال، برق قطع شد که!

به ناگاه تیتاپ از حرکت ایستاد و ملت در همین حین که پرت می‌شدن عقب و می‌خوردن تو در و دیوار تیتاپ موبایلاشون رو در آوردن و زیر پیج نیوتون مشغول فحش دادن شدن و دختر اوباما از ترس حمله ی دوباره پیجش رو پرایوت کرد و نوشت " لطفا پسرای دهاتی و بدتیپ نیان تو پیج من، مرسی عه!".

تیتاپ که تا همین چند ثانیه پیش ایستاده بود در حالی که زیرلب " من یه پرندم آرزو دارم" می‌خوند متوجه شد که پرنده نیست و تصمیم گرفت در نبود برق سقوط کنه!

زیر کپه‌ای از عنتوین:

- ما تو مملکتمون یه دختر داریم با ماهیتابه عنتوین غنی سازی می‌کنه!
- داش مموت تو این‌جا چی‌کار می‌کنی؟

و بعله، برای جلوگیری از عنتوینی تر شدن ملت زیر کپه ی عنتوین، مموت از سوژه حذف شد.

- مااااااااااااع! مااااااااااااااع! ( آقا اصلا چی شد یهو از تیر اندازی اون جنه و رب گوجه رسیدیم به این فلاکت؟ منظورم این کپه عنتوین نیستا، این یاروعه که یهو پرید وسط دیگه چه فلاکتی بود که بهش دچار شدیم آخه؟!)

لادیسلاو که بسیار فرد ادیب و متمدنی بود بر خلاف بقیه ی امت، متوجه ی زبون گاومیشی شد. اون قدیما که لادیسلاو هنوز یه عدد بچه بود که از شکست عشقی رنج می‌برد، از شدت شکستش، برای دختر بلقیس خانوم اینا هم شله زرد برده بود بلکه یه چشمکی چیزی عایدش بشه اما هیچی که هیچی. در آخر گاومیشی پیدا کرد و با راز و نیاز های فراوان با گاومیش از شکست خلاص شد و برای مبارزه با آهنگ های من باب شکست عشقی اسم لادیسلاو رو برای خودش برگزید. یه بند کامل توضیح دادم که بگم، لادیسلاو جواب داد:
- احتمال می‌دهم اسیر بهمنی عظیم و پهناور از این ماده ی قهوه‌ای رنگ شده‌ایم و آن مرد هم از باقی ماندگان نژاد و تیره ی نئاندرتال است که بقایایش در این خیل عظیم موجود بوده.

- دای، بمیر! بهمون انگیزه دادی بزنیم به بر و بیابون حالا تو مخلوطی از یوعن و عنتوین موندیم، چی‌کار کنیم خب حالا؟
- بنده شاهد بودم، کسی که تا دیروز دست مموت را می‌بوسید اکنون اعتراضی دارد!
- نظرتون چیه شنا کنیم بریم بالاتر؟

_______

تصویر کوچک شده

شيشه ى شما به جاي شير، حاوي خاطرات جواني لرد ولدمورت است. از قدح انديشه استفاده كنيد.


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۲۰ ۱۹:۴۶:۳۹
ویرایش شده توسط باروفیو در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۲۰ ۲۲:۴۳:۲۱

All you touch and all you see, is all your life will ever be


تصویر کوچک شده


پاسخ به: چرا از انتشار "هری پاتر و فرزند نفرین شده" هیجان زده نشدیم؟
پیام زده شده در: ۱۳:۵۶ دوشنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۵
#36
راستش من برعکس اسم شناسم اصلا هری پاتریست نیستم و شاید اسم نصف بازیگرا یا کرکتر ها رو هم ندونم ولی به شدت از کتاب های هری پاتر لذت بردم به دلیل این‌که یه هدف و فلسفه ای پشتش بود و داستان برای رسیدن به اون جلو می‌رفت ولی سایتی مثل پاترمور، فیلم موجودات جادویی و این نمایشنامه به نظرم صرفا ترفند های تجارین برای فرستادن ملت دنبال نخود سیاه و پول به جیب زدن در نتیجه ذره‌ای علاقه ندارم به هیچ کدومشون و برای هیچ نوع اثر هری پاتری دیگه‌ای هیجان زده نمی‌شم چون ترجیح می‌دم هری پاتر رو بعد از کتاب 7 تموم شده بودم و با چنین حرکات تجاری تصورات و خاطراتم با کتابا رو از بین نبرم.


All you touch and all you see, is all your life will ever be


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دفتر مدیریت مدرسه
پیام زده شده در: ۱۵:۱۰ شنبه ۹ مرداد ۱۳۹۵
#37
دفعه ی قبل اومدم گفتم نبندین هاگ رو چون وضعیت قابل فیکس شدن بود ولی الان... ببندین هاگ رو امسال، نخواستیم. این هاگ یه هاگوارتز به شدت پوچ و بی هدفه. نه آموزشی و نه رقابتی، صرفا داره باعث ایجاد کدورت و اختلاف بین اعضا می‌شه. تعویض مدیر یا قوانین هم کمکی نمی‌کنن، خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می‌رود دیوار کج.

به جای تعویض قوانین کلا هاگوارتز رو تعطیل کنیم و بپردازیم به حرکات جدیدتر و بهتر تو سایت نه اینکه سعی کنیم برگردیم عقب و ادای هاگوارتزای قدیمی رو در بیاریم. در حال حاضر چیزی که سایت رو زنده نگه می‌داره نوآوریه نه تقلید از گذشته. مثل اینه که بخوای از دیوید بکام تو 60 سالگی بازی بگیری.

ویرایش یک: یادم رفت بگم تعصبات گروهی الکی رو بندازین دور، در وهله ی اول ماها یه سری آدمیم که دور هم جمع شدیم تفریح کنیم نه این و اون رو مسخره کنیم یا برای یه جام که هیچ ارزشی نداره تو دنیای واقعی بیش از 5 پست رد و بدل شه. بیاید دوست باشیم!


ویرایش شده توسط هری پاتر در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۹ ۱۵:۱۳:۵۸

All you touch and all you see, is all your life will ever be


تصویر کوچک شده


پاسخ به: حراست موزه (ارتباط با ناظران)
پیام زده شده در: ۲۲:۳۶ جمعه ۸ مرداد ۱۳۹۵
#38
بنده در صورت کمبود مورخ هستم ولی خب عضو خیلی ذخیره محسوب کنید من رو.


All you touch and all you see, is all your life will ever be


تصویر کوچک شده


پاسخ به: بند ساحرگان
پیام زده شده در: ۱۳:۱۲ جمعه ۸ مرداد ۱۳۹۵
#39
- سلام، سلام! همگی سلام! ای زندگی سلام!

همراه با سلام کردن یاروی سلام کننده موسیقی متن با ملودی" دیرین دیرین، دی دی دیری دیرین" پلی می‌شد. یاروی سلام کننده به چهچهه زدنش ادامه داد:
- سلام، سلام! ننه هاگرید سلام! چی شده؟ ننه هاگرید؟!

یاروی سلام کننده یه نگاه به ملت درون بند کرد، یه نگاه به ننه هاگرید و در آخر هم یه نگاه سیامک انصاری طور رو به دوربین. یاروی سلام کننده که از بس صداش کردم یاروی سلام کننده اعصابش به هم ریخته بود در طی عملیاتی به ثبت احوال مراجعه کرد و اسم "عنتوین سوژه" رو برای خودش برگزید. بعد ها در کتب تاریخی نوشته شد که عنتوین سوژه در خانواده‌ای آسلامی و در اوج تنگ دستی چشم به جهان گشود و بقیش رو هم که همه حفظن.

- ببینین یاروهای مورد سلام واقع شده، الان ننه هاگرید می‌خواد بخورتتون خب؟ می‌خواین چی‌کار کنین با این اوضاع؟ اصلا این غول رو چطور جا کردن تو این سلول به این فسقلکی؟ یکیتون یه حرکتی بزنه خب چند پسته تو یه پوزیشن گیر کردین.

ریگولوس که به علت دریافت رنک "بهترین ریگولوس سال" زندانبان جدید واقع شده بود و نام هنری زندانی خودش رو میتیریگولوس گذاشته بود، نشان "میتیریگولوس" رو از جیبش در آورد و بالا گرفت.

- این نشان میتیریگولوس بزرگه، احترام بگذارید!

ننه هاگرید که بسیار متاثر واقع شده بود، از شدت احترامی که به ریگولوس داشت به سوی مرلینگاهی روانه شد و بالاخره از سوژه حذف شد. آریانا که دیگه نظارت آزکابان رو نداشت خواست از سوژه جیم بزنه اما تو راهش چند عدد ساحره سبز شدن. یکی از ساحره ها که در حقیقت ساحره نبود به نام ممد عاضل پدیدار شد و گفت:
- ای رودولف ذلیل مرده، حالا که دیگه زندانی تو این بند نیست باید باهام ازدواج کنی!
- نخیرم با من ازدواج می‌کنه!
- اون فقد برای من اوجولات میخله!
- من آسلامی تر از همتونم، حاجابم رو بنگرید که در حد لباس المپیک جدیدمونه! :sister:

رودولف به اتفاقات بعد از ازدواج با این چند ساحره فکر کرد، بلاتریکسی که هوو داشت، بلاتریکسی که با ملاقه دم در خونه منتظرش بود و هزاران بلایای بلاتریکسی دیگه. حال باید عنتوین را با چه سسی میل می‌کرد؟


All you touch and all you see, is all your life will ever be


تصویر کوچک شده


پاسخ به: دادگاه شماره 10
پیام زده شده در: ۸:۲۸ چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۹۵
#40
آغاز به کار دوباره ی دادگاه شماره ی 10!


با سلام و درود بر ملت جادوگر و ساحره، دادگاه شماره ی 10 با هماهنگی با زندان بان، ریگولوس بلک، دوباره شروع به کار می‌کنه به منظور انداختن ملت تو هلفدونی یا اگه نشد صرفا بیاریمشون تو دادگاه که سوءسابقه‌ای چیزی داشته باشن بهشون کار ندن و بنیان جامعه فرو بریزه.

این دادگاه در حال حاضر توسط بنده، عنصر مطلوب شماره ی 1، اداره می‌شه و شما می‌تونید در صورت دیدن یک عمل زشت از طرف کسی یا حتی خیلی الکی الکی و صرفا جهت تفریح بیاین با مدرک شکایت کنید از یه بنده ی خدا و پرونده تشکیل بدین. پرونده که تشکیل شد شاهدان و غیر شاهدان در یک بازه ی زمانی میان و مدارکشون رو تحویل می‌دن. شاهدین می‌تونن ضد متهم باشن یا همراهش که دیگه بستگی به خودشون داره. بعد از اتمام مهلت هم اِگِین مهلت می‌دیم به متهم که دفاع کنه از خودش.

تهش هم که قاضی شریفتون میاد و می‌گه چه حکمی باید در قبال ایشون اجرا بشه و آیا باید بره ور دست زندان بند دست پاکمون یا خیر. در پایین هم یه لیست از احکام رو مشاهده می‌فرمایید.

نقل قول:
1- تبرئه و رهایی از چنگال پاک زندان بان

2- یه کوچولو مجرم: دسترسی از انجمنای عمومی گرفته نمیشه و متهم فقط لازمه یکی دو تا رول بزنه تو آزکابان یا وزارت خونه.

3- خیلی مجرم: دسترسی از انجمن های عمومی دیگه گرفته می‌شه و زندانی باید خواسته های زندان بان مثل سوژه ی جدید زدن، سوژه بستن یا ... رو تو آزکابان یا وزارت خونه انجام بده.

4- کلهم مجرم: این جور مجرما رو معمولا نمیارن دادگاه بلکه مدیران گرامی بلاک می‌کننشون.


این احکام بنا به موقعیت ممکنه تغییر کنن در مورد هر متهم. خلاصه که اگه شکایتی از کسی دارین بردارین بیاین که می‌خوایم ملت رو بندازیم هلفدونی.


All you touch and all you see, is all your life will ever be


تصویر کوچک شده






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.