هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: كلاس نجوم و ستاره شناسي
پیام زده شده در: ۱۲:۱۸ دوشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۵
#31
1-در غالب یک رول یک جنگ فضایی رو شرح بدید.( جنگ برای چیه؟ بین چه کسانیه؟صحنه سازی جنگ و توصیفش خیلی مهمه.20 )

چند ساعتی میشد که جنگ را شروع کرده بودند و سپاه آلولا رفته رفته تعدادشان کم میشد و این باعث میشد که سپاه بالول خوش حال تر شود.سپاه آلولا تصمیم گرفت که بهترین سرباز باقی مانده اش را به میدان نبرد بفرستد.آن سرباز که نامش پالونا بود به میدان رفت.این آخرین نبرد تکی بود. اگر او می باخت سپاه آلولا و بالول به جان هم می افتادند و قطعا بالول میبرد.باید سعی خودش را میکرد. باید میبرد.

تصمیم گرفت پای پیاده به میدان برود.میخواست ببیند که آیا حریفش هم پای پیاده به میدان می آمد.مهم نبود.چون اگر او می باخت آدم فضایی های نژاد پرست که همان اصیل زاده ها بودند می بردند و آدم فضایی های دو رگه که پدر یا مادرشان مال سیاره ی دیگری بودند و با هم ازدواج کرده بودند(مثلا یک مریخی با یک زحلی ازدواج کرده بود) را مجبور میکردند که از این سیاره( مریخ ) بروند.نباید می باخت. بلکه باید انتقام میگرفت.

درست حدس زده بود حریفش هم پای پیاده به میدان آمده بود.چون تفنگ های لیزریشان همه خراب و خرد شده بودند با شمشیر به میدان رفت.شمشیرش را در آورد و ضربه ای به پای حریفش زد.ولی حریفش زخمی کوچک برداشت و همانطور سر جایش ایستاد.

بعد ازچند دقیقه:
حدود یک 20 دقیقه ای میشد که پالونا و حریفش با هم مبارزه میکردند.حریفش هنوز سر حال بود و پالونا کم کم داشت بی حال میشد.اما اگر می باخت و سپاهیان به جان هم می ریختند چه؟ در همین فکر ها بود که ناگهان حریفش شمشیرش را به طرف پالونا برد ضربه ی محکمی به دست او زد و دست پالونا زخم عمیقی برداشت و روی زمین افتاد.و سپاهیان به جات هم ریختند.او باخته بود و قطعا با این باخت سپاه آلولا از دست میرفت.

فقط صدای شمشیر ها بود که می آمد. اما بعد چند دقیقه صدا ی شمشیر ها هم متوقف شد.پالونا به اطراف خود نگاه کرد.چیزی را که میدید نمی توانست باور کند. سپاه آلولا برده بود و پادشاه سپاه بالول کشته شده و تعداد زیادی از سپاه بالول هم در مقابل سپاه آلولا تعظیم کرده اند. او دید که سپاه آلولا از دفعه ی قبل بیشتر شده بودند.مردم دهکده همان هایی که قبول نکرده بودند به جنگ بیایند الان بکمک آنها آمده بودند و در کنار هم جنگیده بودند و سپاه بالول را شکست داده بودند. آنها برده بودند. پالونا در دلش گفت:هه کار خوبی کردن.
و از هوش رفت.

2-توضیح بدید که آخرین جنگ زمینی ها و فضایی ها کی بود. ( لزوما نباید به خونریزی ختم شده باشه...میتونه حتی یه جنگ ده دقیقه ای بوده باشه .10 )

خب اینطوری که من حدس میزنم آخرین جنگشون ما سال 1059میلادی بوده باشه که فضایی ها میخواستم بیان زمین ولی زمینی ها اجازه ندادند برای همین جنگ میکنن.زمینی ها که اون موقع شمشیر و تفنگ این چیزای نداشتن میومدن سنگ و چوب و این چیزای به طرف فضایی ها پرتاب میکردن.فضایی ها هم که تازه فهمیده بودن آتیش چیه هی به طرف اونا آتیش پرتاب میکردن.
و فکر کنم که یه 7 روزی دور این جنگ بودن که بعد فضایی ها عقب نشینی میکنن و دیگه پاشونو توی زمین نذاشتن.ولی متاسفانه ما قول خودمونو شکستیم و هی داریم موشک میفرستیم فضا.

3-قدرتمند ترین جنگجویان فضایی متعلق به کدام قسمت فضا هستند؟ در مورد سپاه و دست آورد های جنگشون توضیح بدید.5

خب من فکر میکنم که عطاردی ها باشن.چون اونا نزدیک به خورشید هستند و میتونه سلاح های گرم تولید کنند که از سلاح های زمینی ها و مریخی ها بهتر باشه.چون نزدیک خورشید هم هستم میرن از خورشید تکه ها کوچکی بر میدارن بعد با اونه سلاح میسازن.حتی گفته شده که یه بار به مریخی ها حمله کردن و با یه بمب کل سپاه مریخ رو کشتن و نفله کردن.خدا رحم کرده که با آب و هوای زمین سازگاری ندارن.وگرنه الان ما اینجا پست نمیذاشتیم. خدا رحممون کرده.


ما فرزندان هلگا
در کنار هم و باهم
پیشرفت میکنیم
کمک میکنیم
متحد میشویم
و
هافلپاف را میسازیم.



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۱:۴۹ جمعه ۱ مرداد ۱۳۹۵
#32
نام:هایدی مک آووی
گروه:هافلپاف
نژاد:اصیل
جارو:نیمبوس 2001
چوب دست:15 سانت از چوب بلوط و پر طاووس
پاتدونوس:اسب تک شاخ بالدار
ویژگی های ظاهری:
پوست سفید، چشم آبی ، مو زیتونی فکر کنم.
ویژگی اخلاقی:
خب توی کوئیدیچ خشن هست، ولی در واقع مهربون هست. همیشه به هم گروهی هاش احترام میذاره.
با گروه های دیگه هم مهربون هست ولی با اسلایترینی ها خیلی رابطه ی خوبی نداره.دیگا هم هیچی نمی دونم.


تایید شد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۵/۱ ۱۲:۵۳:۴۲

ما فرزندان هلگا
در کنار هم و باهم
پیشرفت میکنیم
کمک میکنیم
متحد میشویم
و
هافلپاف را میسازیم.



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۴:۱۳ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵
#33
خیلی ممنون کلاه مهربون
امیدوارم هافلپاف هم به اندازه ی بقیه ی گروه ها برای من خوب باشه.
ممنون کلاه جون


ما فرزندان هلگا
در کنار هم و باهم
پیشرفت میکنیم
کمک میکنیم
متحد میشویم
و
هافلپاف را میسازیم.



پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۴:۰۹ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵
#34
نام:پارواتی
نام خانوادگی:پاتیل
گروه:هافلپاف
سن:12
نژاد:اصیل زاده
چوب دست:15 سانت از چوب درخت بلوط و پر طاووس ساخته شده.
رنگ مورد علاقه:صورتی
پاترونوس:اسب تک شاخ
جاروی پرنده:فایر بالت
ویژگی های اخلاقی:
مغرور، باهوش، فضول، لجباز، شیطون،هرکی با من در افتاد فاتحه اش خوندس
ویژگی ظاهری:قد نسبتا بلند و تقریبا لاغر، پوست نسبتا برنزه، رنگ چشمام قوه ای سوخته و...همین دیگه
اطلاعات بیشتر:
خوب ظاهرا پارواتی و خواهرش هندی هستن چون توی فیلم هری پاتر و جام آتش دوتاشون لباس های هندی پوشیده بودن من حدس میزنم که باید هندی باشه. دیگه هم چیز خاصی در بارشون نمیدونم فقط اینکه خیلی مورد توجه پروفسور ترلاونی هستن.


گروه این شخصیت تو کتاب مشخص شده و گریفیندوره، بنابراین نمی‌تونم با گروه هافلپاف تاییدش کنم. لطفا از لیست شخصیت‌ها یا یه شخصیت از گروه هافلپاف انتخاب کن، یا شخصیتی که گروهش تو کتاب مشخص نشده و بتونه تو هر 4 گروه بره.
تایید نشد.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۳۰ ۱۴:۲۳:۰۱

ما فرزندان هلگا
در کنار هم و باهم
پیشرفت میکنیم
کمک میکنیم
متحد میشویم
و
هافلپاف را میسازیم.



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۰:۱۷ چهارشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۵
#35
سلام کلاه مهربون.
خب فکرامو کردم.
حالا که گریفیندور پره فکر کنم هافلپاف خوب باشه.
ولی یه سوال.
اگه الان من برم توی هافلپاف بعد گریفیندور خالی بشه میتونم گروهم رو عوض کنم و بیام تو گریفیندور؟
اگه میشه اول جواب سوالم رو بده بعد تصمیمم رو قطعی میکنم که برم تو هافلپاف یا صبر کنم.


ما فرزندان هلگا
در کنار هم و باهم
پیشرفت میکنیم
کمک میکنیم
متحد میشویم
و
هافلپاف را میسازیم.



پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۲۳:۱۸ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۵
#36
سلام و درود فراوان.
کلاه عزیز خوااااااااااااهشششش میکنم منو بنداز تو گریفیندور خوااااااااااااااااهشش میکنم.
حتی اگه پر هست صبر میکنم تا خالی بشه ولی خوااااااااااااهشششش میکنم منو بنداز تو گریفیندور.
تو رو خدااااا سعی کن منو یجوری جا کنی . .


ما فرزندان هلگا
در کنار هم و باهم
پیشرفت میکنیم
کمک میکنیم
متحد میشویم
و
هافلپاف را میسازیم.



پاسخ به: کارگاه نمایشنامه نویسی
پیام زده شده در: ۱۳:۴۶ دوشنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۵
#37
مودی چشمش را چرخاند و با هر دو چشمش به هری خیره شد.هری دم شاخی را برداشته بود.همان اژدهایی که آن شب هگرید می گفت خطرناک ترین اژدها است. در دلش آشوبی بر پا شد و شکمش درد گرفت.با خودش گفت : چرا؟ چرا من؟ چرا من بايد با این اژدهای وحشتناک مبارزه کنم؟ اگر ببازم چی؟ وای خدا.

سدریک و کروم رفته بودند و حالا نوبت فلور بود. وقتی بلندگو اسم فلور را فریاد زد هری توانست مدیر فلور مادام ماکسیم را از جایگاه اساتید ببیند که چگونه برای فلور دست تکان می دهد و او را تشویق میکند که به جلو برود.

کمی بعد مودی به سراغ هری آمد و گفت : هری نگران نباش و کاری رو که بهت گفتم بکن تا.....اوه فکر کنم که رون باهات کار داره.
و به در چادر اشاره کرد.هری چرخید و رون را دم در چادر دید.
رون گفت:آمممم....میخوام یه چیزی بهت بگم هری.
مودی گفت : خب دیگه من هم میرم.موفق بشی پاتر.
-ممنون پروفسور........رون چی کارم داشتی؟

مودی(یا همون کروچ )داشت از چادر خارج میشد که یکدفعه صدای ولدمورت در سرش پیچید :
- کروچ چی کار کردی؟
- قربان بهش گفتم چی کار کنه تا.....
-خیله خوب. فهمیدی مرحله ی بعدی چیه؟
- بله قربان فهمیدم.باید یک ساعت زیر آب باشه.فکر کنم چیزی رو که میخوایم بتونم از دفتر اسنیپ پیدا کنم.
- خوبه.تو این چند روز نشون دادی که واقعا به من وفاداری.

-بله این بازیکن( فلور )هم برد.تبریک میگم. و حالا.......هری پاتر.
هری وقتی اسم خودش را که از بلند گو اعلام کردند شنید از جا پرید.رون در حالی که از چادر بیرون را نگاه می کرد به هری گفت :هری فکر کنم حالا دیگه نوبت توئه.
بعد رو به هری کرد و گفت:منم دیگه میرم پیش هرمیون و هگرید. موفق بشی.
-آمم باشه.ممنون.

وقتی هری از چادر خارج شد صدای جمعیت را که تشویقش میکردند شنید : هری، هری، هری، هری...
هری نمی دانست که آیا جمعیت برای سدریک، کروم و فلور هم همین طور فریاد می زدند و آن ها را تشویق می کردند یا نه. او به راحتی توانست دوستانش از بین جمعیت پیدا کند.هرمیون، رون و هگرید برای او دست تکان میداند و او را تشویق میکردند.

چوب دستی اش را در آورد و شروع کرد به گفتن ورد:اکسپکتو، فرونسو....
و اژدها هم همزمان به طرف او گلوله های آتشین بزرگی پرتاب می کرد.هری چوب دستی اش را به طرف قلعه گرفت و جاروی پرنده اش را احضار کرد.در همین هین اژدها دم خار خاری اش را به طرف او پرتاب کرد و دست هری زخم عمیقی برداشت.چوب دستی اش را به طرف اژدها گرفت و وردی خواند و نوری قرمز رنگ به طرف او پرتاب کرد.اژدها روی زمین افتاد و هری از فرصت استفاده کرد.سوار جاروی خود شد و پرواز کرد.اژدها هم بلند شد و به دنبال هری پرواز کرد. هری که می خواست اژدها را گیج کند پرواز کرد و دور سر اژدها چرخید. وردی خواند و نوری ارغوانی از چوب دستش بیرون آمد و به بال اژدها خورد و یکی از بال های او خراش کوچکی براشت.

هری پرواز کرد. در آسمان اوج گرفت و از زمین فاصله گرفت.کمی که بالا رفت صورت ولدمورت را در آسمان دید. صورت او در آسمان ارغوانی رنگ واقعا وحشتناک بود.خراشش درد گرفت.آن دستش را که سالم بود روی خراشش گذاشت و نتوانست با دست مجروحش جارویش را کنترل کند و تعادلش را از دست داد.دستش را از روی خراشش برداشت و جارویش را گرفت.خودش را بالا کشاند و روی جارو نشست.

حالا وقتش بود که تخم را بگیرد.پس با سرعت به طرف تخم پرواز کرد.اما اژدها با دمش ضربه ای به او زد و هری از روی جارویش افتاد.بلند شد و با سرعت به طرف تخم دوید.تخم را برداشت که یکدفعه اژدها دمش را به طرف او پرتاب کرد.هری پشت تخته سنگی پرید تا اژدها به او آسیب نرساند.

داور مسابقه وردی خواند و از چوب دستی اش نوری طلایی رنگ بیرون آمد و اژدها را با زنجیر بست. رون و هرمیون به طرف هری دویدند. هرمیون گفت : کارت عالی بود پسر.
رون:آفرین خیلی خوب بود.
مجری:آفرین تبریک میگم خیلی خوب بود.هر چهار نفر موفق شدند تخم رو به دست بیاورند. عالی بود.
هرمیون:بیا باید ببریمت درمانگاه.
هرمیون و رون به هری کمک کردند تا به درمانگاه برود.
رون:هری فکر میکنی الان بچه ها تو سالن چی برات آماده کردن؟
هری:نمی دونم.شاید یه بچه اژدها!!!
و هر سه خندیدند.(:

اشکال هایی داشت که با ورود به ایفا و فعالیت و درخواست های نقد درست میشن.

تایید شد.

گروهبندی و معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط پارواتی در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲۸ ۱۴:۰۱:۳۷
ویرایش شده توسط هکتور دگورث گرنجر در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲۸ ۱۹:۵۹:۵۶
ویرایش شده توسط پارواتی در تاریخ ۱۳۹۵/۴/۲۸ ۲۳:۰۷:۵۳

ما فرزندان هلگا
در کنار هم و باهم
پیشرفت میکنیم
کمک میکنیم
متحد میشویم
و
هافلپاف را میسازیم.







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.