هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: ستاد انتخاباتی آلکتو کرو
پیام زده شده در: ۱۸:۱۷ یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۸
#31
ملت جادویی سام علیکم!

اینم از پوستر تبلیغاتی ما!

امیداواریم ملت جادویی ما چشماشون واکنن و تنها با وعده های تو خالی به کاندید های نا لایق رای ندن و افراد لایق رو انتخاب کنن!

جناب لسترنج!

ما هزینه واسه موهامون خرج نمی کنیم به صورت مادر زادی این شکلین!
پیتزام خوشمزه س, پولداریم, مرفه بی دردیم می خوایم خرج کنیم!


باره دیگه هشدار می دیم مردم, چشماتونو وا کنین!





#برای-جادوگران


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: پيام امروز
پیام زده شده در: ۱۷:۳۱ یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۸
#32
با توجه به اعلام رسمی فعالیت کاندیدا های محترم روزنامه پیام امروز تصمیم گرفته با یکی از این کاندیدا های نچندان محترم صحبتی داشته باشه؛ معرفی می کنم:

خانم آلکتو کرو

سلام خانم کرو متشکریم که دعوت ما رو واسه مصاحبه قبول کردید.
سام علیکم! خاهش می کنیم. کاری نکردیم!

خب پس بذارین اولین سوالمونو ازتون بپرسیم
سراپا گوشیم!

1. هدف شما از کاندید شدن چی بود؟ آیا برنامه خاصی دارید؟
هدف ما سر و سامون دادن به جامعه جادوگری بوده و اهداف صرفا خیر خواهانه ای داشتیم.

2. با توجه به فرم کاندیداتوری تون و پستی که اخیرا برای ستادتون ارسال کردید، یکسری اهدافی رو دنبال کردید؛ آیا به نحوه اجرایی شدن این اهداف فکر کردید؟
بله کاملا در نظر داریم که می خوایم چیکار کنیم. ببینین همونطور که گفتیم، ما صرفا نگاه بلند پروازانه نداریم و به فکر جامعه جادویی هستیم ما اندوه ملت رو در این چند سال دیدیم؛ ما می خوایم مفید باشیم بنابراین به جای دادن وعده های تو خالی اون چیزی که واقعا می خوایم انجام بدیم رو می گیم، چیزی که نیاز اصلی و فعلیه!

3. منظورتون اینه که کاندید های دیگه وعده های تو خالی می دن و دروغ تو کارشونه؟
نه همچین منظوری نداشتیم. صرفا واسه آگاهی مردم میگیم که چشاشون وا کنن، با وعده خام نشن اگه وعده دادن بهتون ناظر می شین فلان می شین باور نکنین!ما بودیم ما دیدیم! وعده صرفا ابزاری برای جلب طرفداره بودن وزارت هایی که با وعده طرفدار جمع کردن ولی در پایان دوره وزاتشون مردم با لنگه دمپایی ازشون استقبال کردن! چه قبل ما، چه وقتی که ما عضو سایت بودیم!

4. همچین از عضویت در سایت صحبت می کنین، انگار هفت هشت ساله عضو سایتید. سرجمع کلا بشه دوسال! شما از کجا در باره وضعیت قبل از عضویتتون با خبرید؟
نخیر خانم! ما دوسال و هفت ماهه عضو سایتیم! آرشیوش موجوده مدرک داریم با مدرک حرف می زنیم!

5. درباره این انتقاد تند تون از آقای چمبرز چی دارید بگین؟
به ایشون چه؟ کی گفته ما از ایشون انتقاد کردیم؟ ما فقط داریم چشمای ملتو وا می کنیم همین!

6. نظرتون راجع به کاندیدا های دیگه چیه؟
واقعا ملت می خوان به یه آدم فضایی رای بدن؟ ملت ما هوشیار تر از این حرفان! در مورده کسی که شبو روزشو جلوی تلسکوپ می گذرونهٰ حرفی نداریم!

7. یکی از کارهایی که وعده دادین انجام می دین، اعدام کردن مردم در ملاعامه؛ چه توضیحی در این باره دارید؟
ما وعده نمی دیم عمل می کنیم! دوما خب نظام حکومتی آینده ما دیکتاتوری- دموکراسیه کاملا مشخصه که از مخالفانمون پذیرایی آنچنانی می کنیم!
8. به نظرتون ساحره بودنتون تاثیری بر جذب طرفدار داره؟
نچ نداره! اون زمان قدیم بود ساحره فقط کهنه بچه می شست الان ساحره وزیر می شه!

9. اقلیت ها چه جایگاهی در کابینه شما دارن؟
ما از هر قشری در جامعه دعوت می کنیم در کابینه ما به صرف شیرینی با ما همکاری کنن تا دست در دست هم به مهر جامعه خودمون آباد کنیم!

10. حرف آخر؟
ما از جامعه جادویی می خوایم چشماشون وا کنن به افراد لایق رای بدن. ملت ما افراد با شعوری هستن!

ممنون از شما خانم کرو مصاحبه بس لذت بخشی بود، ممنون که جامعه جادویی رو هوشیار کردین!
وظیفه بود!


ویرایش شده توسط آلکتو کرو در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲ ۱۷:۳۶:۱۴

اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: ستاد انتخاباتی آلکتو کرو
پیام زده شده در: ۱۱:۴۲ یکشنبه ۲ تیر ۱۳۹۸
#33
سام علیکم بر ملت جادویی! می خواستیم رسما فعالیت خودمونو اعلام کنیم.
خب ما اهل گول زدن و کلک و وعده های تو خالی نیستیم (بازم تاکید می کنیم اصلا اشاره به شخص خاصی نئاریم) دولت ما دو دسته اهداف رو دنبال می کنه؛ اهداف بلند مدت و اهداف کوتاه مدت.

اهداف کوتاه مدت:
الف) رسیدگی به وضعیت فعلی وزارت خانه: بعد از چند دوره فراز و نشیب وزارت خانه وضع آشفته ای داره ما و کابینه خودمون در آینده می خوایم یه خونه تکونی حسابی تو انجمن وزارت سحر و جادو و زیر انجمن های اون، راه بیاندازیم که در ادامه در این باره بیشتر صحبت می کنیم.

ب) رسیدگی به تاپیک های خاک خورده: تاپیک های خاک خورده در انجمن های وزارت سحر و جادو آزکابان به چشم می خوره که خیلی وقته کسی به سراغ شون نمی ره؛ ما در صدد فعال کردن این نوع تاپیک ها هستیم.

ج) نظارت افراد لایق: ما سعی داریم که بهترین نظارت رو در انجمن های آزکابان و بهترین مورخین رو در انجمن موزه وزارتخانه داشته باشیم. افراد لایق با توانایی بالا در دستور کار کابینه ما قرار دارن. درکابینه ما روابط جایی نداره.

اهداف بلند مدت:
الف) ایجاد آرامش نسبی در فضای انجمن ها: کمی از تنش ها و آشفتگی کم می کنیم و درصدد جلب رضایت جامعه جادویی هستیم.

ب) ایجاد فضای جالب و هیجان انگیز: در طول وزارت ما،مثل دوره های قبل، شاهد مسابقات هیجان انگیز به صورت دوره ای هستیم و سعی داریم که این مسابقات به صورت فصلی به اجرا در بیاریم.


اهداف متفرقه: یکسری اهداف متفرقه هم وجود داره مانند:
فعال کردن برخی تاپیک های مربوط به موزه وزارت خانه (که در ادامه به اون ها خواهیم پرداخت)

توضیحات: یکسری برنامه های دیگه ای هم وجود داره که بعدا به اونها می پردازیم فعلا به اونچه که مهم و حیاتی بود پرداختیم بازم اعلام می کنیم که این سری برنامه هایی که در متن فوق بهشون پرداختیم اهداف اصلی دولت ما هستن و حتما عملی خواهن شد. ما وعده دروغ نمی دیم عمل می کنیم!

پ ن: پوستر تبلیغاتیمونم فعلا آماده نیست بعدا ازش رونمایی می کنیم. پیشاپیش از طرفدارامون تشکر می کنیم و از طرفدارامون می خوایم که در صورتی که می خوان همکاری کنن یه جغد ناقابل به ما بفرستن و اعلام آمادگی کنن.

به امید پیشرف، ما رو به جلو حرکت می کنیم!

زنده باد جادوگران!

زنده باد وزارت!

فعلا همینا بود تموم شد!

پ ن2: واسه شفاف سازی باس اعلام کنیم در صورت همکاری اینجا صبحانه خاویار، ناهار کباب سلطانی، شام پیتزا می دیم! در صورت همکاری بیشتر ساندیسم می دیم که نمک گیرمون شین حالا خود دانید که می خواین ع کی طرف داری کنین!


ویرایش شده توسط آلکتو کرو در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲ ۱۱:۵۴:۴۲
ویرایش شده توسط آلکتو کرو در تاریخ ۱۳۹۸/۴/۲ ۱۱:۵۵:۲۸

اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: مرکز پذیرش کاندیداهای وزارت سحر و جادو
پیام زده شده در: ۱۶:۳۵ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۸
#34
سام علیکم آقایون داشا! دیدیم اینجا نذری می دن ما اومدیم اگه پیتزا بود، کش بریم فلنگو ببندیم!



مدت زمان عضویت در بخش ایفای نقش (و حتما در صورت داشتن شناسه پیشین، آن را ذکر کنید):

ما فامیل دوری پالی چپمنیم! تاریخ عضویت این مرحومه هم ۱۳۹۵/۸/۲۳ بوده.



شرح "سوابق اجرایی-خدماتی /فعالیت‌های آزاد" قبلی در وزارت سحر و جادو یا مجموعه‌های وابسته (آزکابان و موزه):

سابقه خاصی نئاریم، یه مدت فرار بود پالی یکی از قضات در وزارت بانو وینکی مرحومه شه که نه عمرب ایشون کفاف داد نه عمر اوشون!



شرح "سوابق برجسته/خدمات نظارتی-مدیریتی" در انجمن‌های ایفای نقش:

یه مدت ناظر لندن بودیم که اونم یکم مشغله داشتیم نشد که در ادامه همکاری کنیم. ایشالمرلین وزیر می شیم سابقه برجسته خود به خود ایجاد می شه.

شرح برنامه‌های آینده خود برای وزارت سحر و جادو و مجموعه‌های وابسته:

خو ع وقتی که ما عضو سایت شدیم اوضای وزارت همچین بگی نگی خوب نبود. تا همین چند وقت هم که اصن وزیر نداشتیم.
به نظرمون اول باس یکم به این آشفتگی سامان بدیم اصن ببینم که صلاحیت داره کی رد می شه اصن انتخاباتی برگزار می شه بعد به ملت وعده وعید بدیم. همه بلدن حرف بزنن یکم پیاز داغ مسائل رو زیاد کنن .(اشاره به شخص خاصی نیس بد برداشت نکنین) ولی در کل بعضی ع کارهایی که ما قراره بکنیم به شرح زیره:

کتک زدن مزدم در ملاعام!
گردن زدن مردم در ملاعام!
دفاع ع حقوق ساحره های خلاف کار!
اختصاص دادن بیشتر هزینه ها به ملکه ارازل و اوباش شهر!
تاسیس مغازه چاقو فروشی در قلب کوچه دیاگون!
فعلن اینارو داشته باشین باقیشو بعدا به اطلاعتون می رسونیم.


شعار انتخاباتی:
کتک آلک گله هر کی نخوره خله!


زت زیات!


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: قلم پر تندنویس
پیام زده شده در: ۱۶:۱۰ چهارشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۸
#35
بالاخره یکی اینجا رو وا کرد. منتظر بودیم!

سوالای ما کمن اینجوری نیسن که سه ساعت وقت بگیریم؟

سلام سو خوبی؟

قانون مصاحبه رو نخوندم یعنی نمی دونم همچین قانونی وجود داره یا نه ولی معمولا اعضای تازه وارد رو دعوت نمی کنن ، با این شناسه که تازه واردی احتمالا شناسه دیگه (شناسه های دیگه) نداشتی؟

دوباره با احتمال اینکه تازه وارد نیستی چی شد که موندگار شدی تو سایت، یعنی چی شد که این سایت به نظرت جذاب اومد؟

شخصیت سو لی چطوری به ذهنت رسید؟ چطوری تونستی همچین شخصیتی خلق کنی که بین مرگخوارا و اعضای دیگه سایت پر رنگ شه؟

تو و کریس و رابستن یکی از فعال ترین تازه وارد ها (با احتمال اینکه تازه وارد باشی) هستین، نظر خودت در این باره چیه؟

همینا دیگه تموم شد!


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: تدریس خصوصی بازیگری
پیام زده شده در: ۲۳:۳۹ دوشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۸
#36
سوژه: فرض کن که یه کاری کردی و الان توی اتاق بازجویی هستی و دارن ازت بازجویی می کنن!


آلکتو با بیخیالی به صندلی لم داده بود و آدامس توف تلنگیی اش را می جوید.

- پس قصد نداری مقر بیای نه؟

چشمهایش را در حدقه اش چرخاند و آدامسش را دور انگشت اشاره اش پیچید.
- نچ! چون ما این کارو نکردیم!
- صد نفر شاهد داری؛ نه یکی، نه دوتا، صدتا! بهتره اعتراف کنی شاید بهت تخفیف دادیم.
- چند بار بگیم ما اون جوجه تسترالا رو زیر آب نکردیم داداش! ما خف گیری می کنیم، زور گیری می کنیم ولی تسترال کشی را نمی اندازیم!

مامور باز پرسی که از بازجویی خسته شده بود، تکانی به لامپ بالای سرش داد.
- اینطوری نمیشه. باید یه جور دیگه به حرف بیارمت.

آلکتو در حالی که با بیخیالی پاهایش را به میز تکیه می داد، گفت:
- هر کار عشقته انجام بده داشم؛ ما حرف زور حالیمون نمی شه! یه بار پرسیدی گفتیم کار ما نبوده دیگه ولمون کن بریم کار زندگی داریم!

مامور بازپرسی با قدم های مصمم از اتاق خارج شد.

چند دقیقه بعد

آلکتو درحالی که صدای قدم های کسی را می شنید، چشمانش را گشود.

- حالاکه مقر نمیای مجبور از یه راه دیگه وارد شم.
- گفتیم که هر کار عشقته انجام بده ما هم تماشا می کنیم!

مامور درحالی که لبخند شیطانی اش را حفظ کرده بود چوب بیسبالی غول پیکر در دست داشت.
چشمانش اندازه تخم اژدها شده بود.
- با غول تشن چیکار داری؟ بیا همه ذخیره های آدامسمونو بردار ببر ولی با غول تشن کاری نداشته باش!

مامور سرش را به طرفین تکان داد.
- مقر میای یا نه؟ وگرنه باید با غول تشن جونت بای بای کنی!
- باشه باشه اعتراف می کنیم! ما اون تسترالا رو زیر آب کردیم چون داشتن چوب بیسبالمونو قورت می دادن؛ مام این حرفا حالیمون نبود باس ادبشون می کردیم!

مامور درحالی عرق پیشانی اش را پاک می کرد گفت:
- دو تا دیوانه ساز بفرستین این جانی قصی القلب رو بفرستن آزکابان! در ضمن تا مشخص شدن حکمت، غول تشن دست من می مونه!

سپس آلکتو گریان و درمانده را با دیوانه ساز ها تنها گذاشت.


ویرایش شده توسط آلکتو کرو در تاریخ ۱۳۹۸/۳/۱۳ ۲۳:۴۶:۰۸

اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: دارالمجانین لندن
پیام زده شده در: ۹:۰۵ یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۸
#37

خلاصه:

لرد سياه كه طى حادثه اى كمى گيج شده، مغازه اى باز كرده و مرگخوارها رو براى فروش گذاشته.
تا این جا هکتور رو اجاره کردن...قراره پسش بیارن. مرلین و هوریس فروخته شدن.
مشتری ای که مرلین رو خریده بود و در مقابلش پرتقال پرداخت کرده بود، مرلین رو آورده که پس بده و لرد رو با آلوچه تهدید کرده.

..................



- آقا می گم این پیرمرده مغزش یکم قات داره به درد من نمی خوره اومدم پسش بدم.
- یه بارم گفتیم جنس خریداری شده پس گرفته نمی شه. آقای نچندان محترم چرا چونه می زنی؟

مشتری با ناباوری به لردسیاه نگاهی می اندازد.
- همین الان گفتم آلوچه دارما!
- ماه گفتیم پس نمی گیریم ولی تعویض که می کنیم!

لرد سیاه به سه قفسه که به انها بر چسب "new" چسبانده شده بود، اشاره کرد.
- اینا محصولات جدیدمونن؛ سو که فروش رفت کریس و اشلی موندن حالا هر کدوم مد نظرتونه رو بگین بپیچمش ببرید.

مشتری نگاه دقیقی به اشلی و کریس انداخت.
- خب کاربردشون چیه اینا؟

لرد سیاه با خونسردی توضیح داد:
- اون اولیه سیریشه؛ می تونی همه جا ببریش چند منظوره ست. می تونه تو هر مهمونی به جای دوستت معرفیش کنی، یه خرده م فشارش بدی از عصاره ش می تونی برای چسبوندن اشیا استفاده کنی. مورد استفاده برای تمامی سطوح!
سپس به اشلی اشاره کرد.
- این یکی مطربه! همه نوع سازی می زنه واست، آهنگ ساز و دی جی هم هست؛ اگه روش کار کنی حتی می تونی ببریش این برنامه جدیده هست واسه استعدادها، ازش یه ستاره بسازی ولی فعلا در حد دی جی تو مراسم هاست.

مشتر دوباره به اشلی و کریس نگاه کرد.
- اینا گارانتی هم دارن؟
- همه محصولات ما دارای گارانتی هستن ولی شما از گارانتی تون برای تعویض استفاده کردین.

مشتری کمی فکر کرد.
- ولی من چراغ جادو می خواستم!
- نمیشه آقا شما محصول ما رو پس آوردین یا یکی از اینا رو بردارین یا برین رد کارتون! دلقک شما که نیستیم ما!

مشتری با خود فکر کرد" اگر یکی از اینها را بردارد هم صاحب یک محصول جدید می شود، هم پولش را از دست نمی دهد."
- باشه قبوله اون مطربه رو بپیچ! فقط کجا رو باید امضا کنم؟

لرد سیاه کم کم داشت عصبانی می شد.
- هیچ جارو فقط برش دار برو!

مشتری که دید هوا پس اس سریع اشلی را برداشت و برد.

- دیوونه مون کردن اینا!


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: دسته اوباش هاگزمید!
پیام زده شده در: ۱۹:۲۳ چهارشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۸
#38
۱) خود را در یک جمله، به شیوه ی اوباشانه معرفی کنید.
کتک زنِ مورنگ کنِ آدامس خورِ سیار!

۲) علت تصمیمتان برای عضویت در گروه چیست؟

خو ببین داش ما، همه می دونن که ع ما اوباش تر تو این دنیا وجود نداره. هر وقت بحث دعوا اینجور مسئله هاس بدون کار ماس. خو ما ع بچگی عاشق زورگیرو کتک زدن ملت بودیم. البت یه دلیل دیگه م دارها ما پارسال یه خبطی کردیم جزو کارآگاها شدیم، که یه گونی پیازم آیدمون نشد حالا می خوایم شورش کنیم!

۳)یک نمونه رفتار اوباشانه را شرح دهید.

این یکی راس کار خودمونه!
کتک زدن مردم توسط چوب بیسبال خوشملمون!
شکوندن شیشه های سه دسته جارو واس انتقام و باجگیری!
انداختن آدامس با طمع توف تلنگی در نوشیدنی کره ای دیگران!
تبدیل کردن موی ملت به بوم نقاشی!
بسه یا بازم بگیم؟


۴)رولی کوتاه درباره ی واکنش خود بعد از دیدن اعلامیه اوباش بنویسید.

صاحب کافه سه دسته جارو باز آلکتو را به خاطر قلدر بازی هایش بیرون کرده بود. آلکتو از این بابت ناراحت بود زیرا این بار هم نتوانسته بود نوشیدنی کره ای اش را کامل بنوشد. او عاشق کتک کاری و دعوا بود ولی نمی دانست کجا باید این کار ها را انجام دهد تا دیگران سرزنشش نکنند.
آلکتو در این فکر ها بو که ناگهان با جسم سختی برخورد کرد.
- این چی بود خورد تو ملاجمون؟
خیلی زود متوجه شد که با تیر برق برخورد کرده است.
- خاک تو گور ننه اون ننه سیریوسی که اینو وسطس خیابون کاشته!

ناگهان متوجه علامیه ای روی تیر برق شد:
نقل قول:
مدیریت جدید کریس چمبرز به اطلاع میرساند:ثبت نام اوباش به زودی شروع شده و فرم ثبت نام در همینجا قرار داده میشود،لطفا اوباشانه وارد شوید!


- ای ول بالاخره یکی این اوباشو راه انداخت ما بریم قلدر بازی کنیم توش!

آلکتو بعد از این که قلنج گردنش را شکاند به پیش کریس رفت تا فرم را پر کند.


ویرایش شده توسط آلکتو کرو در تاریخ ۱۳۹۸/۱/۱۴ ۱۹:۲۶:۵۷

اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: بانک گرينگوتز-بانک جادوگران
پیام زده شده در: ۱۰:۳۹ یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷
#39
- ارباب به نظر ما باس برگردیم!
- نظر شما اصلا مهم نیس آلکتو! یه دفعه ای وسط سوژه ظاهر شدی نظر هم می دی؟
- ولی ارباب منم موافقم از قیافه ش معلومه که شوخی نداره.

لرد نگاه تاسف باری به مرگخوار هایش انداخت.
- این همه سال زحمت کشیدیم مرگخوار تربیت کردیم، بشن مار تو آستین؟ اینه مزد ما؟
- فس!
- بله البته بلا نسبت پرنسس ما!

مرگخواران نگاهی به یکدیگر و سپس نگاهی به بومی که هنوز کلمات قبل را تکرار می کرد، انداختند.
- ارباب پس می گین چیکار کنیم؟
- پاپا فس؟

مرگخواران نگاهی به نجینی انداختند.؛سپس فنریر پرسید:
- پرنسس چی فرمودن؟
- فرزند ما گرسنه ست. دلش پیتزا می خواد!

اما کاملا مشخص بود که در این بیابان به آب و علف بومی آدم خوار دار، پیتزایی یافت نمی شود. اما گویا لرد سیاه خواسته ای غیر از این داشت.
- برید برای فرزندمون پیتزا پیدا کنید!
- تو این بر بیابون ارباب؟
گوینده این حرف که باز هم فنریر بود، کروشیوی جانانه ای میل کرد.
- بالاخره باید به یه دردی بخورین دیگه! اصلا گوشتش رو از همین بومی تهیه کنید، بقیه ش خود به خود پیدا می شه!

مرگخواران امیدوار بودند که منظور لرد را درست متوجه نشده باشند.
- ارباب! به نظرتون بهتر نیست که به راهمون ادامه بدیم؟


اگر بار گران بودیم رفتیم!


پاسخ به: چکش سازی دیاگون
پیام زده شده در: ۱۰:۰۷ یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷
#40
-جی جی عزیزم؟

گوش هایش را گرفت ولی گویا تاثیر نداشت، صدا بی وقفه ادامه داشت.

- عشقم؟ بیا ببین واست چی درست کردم؟

آلکتو نمی دانست این صدای کیست ولی هر که بود، به شدت علاقه داشت خفه اش کند. ناگهان احساس کرد کسی دارد موهایش را می کشد.
- مامان من جیش دالم!
- مامان منم پی پی دالم!

آلکتو چشمانش را باز کرد. دو بچه کاملا شبیه به هم رو به روی او نشسته بودند و او را "مامان" صدا می زدند. بچه ها که گویا گیج شده بودند نگاهی به آلکتو انداختند.
- مامان، چی شده؟
- نکنه کل شده؟
دو کودک به یکدیگر نگاه انداختند و زدند زیر گریه.
- نه من مامان کل شده نمی خوام!
- منم مامان سالم می خوام!

آلکتو که تا آن زمان در شوک بود، آن دو کودک را کنار زد و از تخت پایین آمد. یک جای کار ایراد داشت، این اتاق شباهتی به اتاق او در خانه ریدل نداشت. ناگهان نگاه آلکتو به آینه روبه رویش افتاد.
- نه!

صدای پایی را شنید و مردی سراسیمه وارد اتاق شد.
- عزیزم اتفاقی افتاده؟ فکر کردم صدای جیغ شنیدم. بچه ها چرا گریه می کنن؟

آری بی شک اتفاقی افتاده بود که آلکتو، دیگر آلکتو نبود!


اگر بار گران بودیم رفتیم!






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.