هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل

صفحه‌ی اصلی انجمن‌ها


صفحه اصلی انجمن ها » همه پیام ها (پروفسور.بینز)



پاسخ به: دارالمجانین لندن
پیام زده شده در: ۱۳:۵۸ چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸
#31
لرد سیاه چند لحظه ای فکر کرد. جوانب پاسخ دادن به این سوال را سنجید. نمی خواست کار مرگخوارانش راحت باشد. سعی داشت تا جایی که می تواند، این حس تعلیق را در آن ها ایجاد کند و از اذیت آنها لذت ببرد. پس از چند ثانیه فکر کردن، گفت:
- ما بهتون یه سرنخ میدیم!
- ای جان! سرنخ!
- چه سرنخی؟
- سرنخ چیه اصلا؟

مرگخواران نگاهی به یکدیگر انداختند. این اولین رویارویی آنها با سرنخ بود. نمی دانستند که باید با آن چکار کرد! به نخ های دیگر گره زد؟ آن را به جایی وصل کرد؟ سرِ نخ را دنبال کرد تا به تهِ نخ رسید؟ هیچکدام کوچکترین ایده ای نداشتند که باید چه بگویند و چگونه با سرنخ مربوطه رفتار کنند! بینز از وقفه به وجود آمده فهمید ماجرا چیست و گفت:
- از تمام مرگخواران و حتی جناب لرد سیاه تقاضا دارم برای اینکه بدونین سرنخ چیه و کجا پیدا میشه و چه کاربرد هایی داره، جزوه " سرنخ... یا تهِ نخ؟ مسئله کدام است؟" بنده رو به قیمت ناچیز 50 گالیون تهیه کنید و بدونید که چطور باید از سرنخ استفاده کنید!

مرگخوار ها با شنیدن تبلیغ بینز، همگی به سمت بینز هجوم آوردند تا بتوانند نسخه ای از آن جزوه را تهیه کنند. ولی از آنجایی که بینز روح بود، همگی از توی او رد شدند و سکندری خوران، روی همدیگر افتادند!

لرد سیاه با دیدن این صحنه، سری به نشانه تاسف تکان داد. از اینکه این چنین مرگخوار های با فهم و کمالاتی داشت، نا امید شد و نگاهی به بینز انداخت. او که آمده بود بالای سر مرگخواران و داشت جزوه هایش را به آن ها می فروخت، لبخندی به لرد زد و گفت:
- ارباب! شما هم یه نسخه میخواین ازش؟
- کروشیو!
-
- گفتیم کروشیو!
-
- ما چند بار گفتیم که وقتی از کروشیو استفاده میشه، باید تاثیر داشته باشه. مثل نقل و نبات که نباید ازش استفاده شه!
- ولی ارباب... ما روحیم!
- به ما ربطی نداره! تو تازه واردی! باید شکنجه بشی!

بینز که جان نداشته اش را در خطر دید، پیچ و تابی خورد. جزوات دم دستش را به هوا پرت کرد و به زمین افتاد و تشنج کرد. لرد سیاه که از نتیجه طلسم شکنجه گرش راضی به نظر می رسید، رو کرد به مرگخوارانی که در حال مطالعه بودند و گفت:
- مرگخواران دانشمند ما! تصمیم گرفتیم جواب سوالتون رو بدیم! اسم توی دست ما مجرده!




پاسخ به: خانه اصیل و باستانی گانت ها
پیام زده شده در: ۲۱:۲۰ سه شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸
#32
نجینی به سمت آشپزخانه رفت تا چایی دم کند. میخواست برای همسر محبوبِ آینده اش چایی دم کند که او را نمک چایی گیر کند. اما او مار بود و توانایی آنچنانی ای برای درست کردن چای و به طور کلی درست کردن هر چیز دیگری نداشت. نگاهی به اطرافش انداخت. تنها فردی که در نزدیکی اش بود، هکتور بود. چشمان نجینی برقی زد و به سمت هکتور حرکت کرد. هر چه بود، بالاخره چایی به اندازه معجون سخت نبود!

اتاق لرد سیاه:

- خب مشنگ! مایلیم با تو صحبت بکنیم!

پیتزا فروش بیچاره با شنیدن کلمه مشنگ، لحظه ای دست از ترسیدن برداشت و عصبانی از توهینی که به او شده بود، گفت:
- مشنگ خودتی کچل! اومدی منو اینجا بکشی، بکش! دیگه چرا توهین می کنی؟!
- به ما گفتی مشنگ؟ به ما گفتی کچل؟! آواداکـ...

لرد سیاه وسط طلسم مرگش، ناگهان به یادش آمد که دخترش علاقه شدیدی به این مرد مشنگ دارد. به همین دلیل از ادامه طلسمش صرف نظر کرد و با آرامش سعی در مذاکره با او کرد.
- مسئله ای نیست! ما اربابی هستیم بسیار آرام. داشتیم می گفتیم. دختر ما از تو خوشش اومده. ولی ما هم باید از تو خوشمون بیاد.
- دخترتون؟ دخترتون کیه دیگه؟
- پرنسس بابا! نجینیِ عزیزمون!
- کی هست خب؟

لرد سیاه از احتمال اینکه داماد خنگی نصیبش شده بود افسوسی خورد و گفت:
- همون مار زیبا و جذابی که چند دقیقه پیش اینجا بود و رفت برای تو چایی بیاره!
-
- خب! داشتیم می فرمودیم. مایلیم چند تا سوال ازت بپرسیم و ببینیم آیا لیاقت ورود به جمع مرگخوارانمون و داماد ما شدن رو داری یا نه!
-
- هرگونه عضویت سابق در گروه های محفل ققنوس/مرگخواران را با زبان خوش شرح دهید!
-




پاسخ به: آموزشگاه مرگخواری
پیام زده شده در: ۲۰:۲۷ سه شنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۸
#33
- چرا به من نگاه می کنی؟ خوبه منم به تو نگاه کنم؟
- اصلا می دونین چیه؟ من گوشتم تلخه. خودم یه بار گاز گرفتم خودمو محض امتحان، دیدم چندان مالی نیستم!
- اصولا اون کسی که پخته میشه باید گوشت زیادی داشته باشه و سریع پخته بشه، چون اگه دیر پز باشه که ما از گشنگی می میریم.
- میندازیمش تو زودپز!

مرگخواران هر کدام نظریه های مختلفی را برای اینکه چه کسی و با چه خصوصیاتی باید پخته شود، ارائه می دادند. ولی هیچکدام التزام عملی به حرف های بلاتریکس را از خود نشان نمی دادند. بلاتریکس نیز منتظر بود تا ببیند چه زمانی مرگخواران از حرف زدن دست کشیده و وارد عمل می شوند.

- مخلفات چی باشه حالا؟ کسی خیاری، گوجه ای، سیب زمینی ای چیزی نداره؟
- من سالاد می خوام!
- سرخ کنیم یا آب پز باشه؟
- من فشار خون دارم. آب پز بهتره!

بلاتریکس همچنان منتظر بود تا ببیند آیا مرگخواران حرکتی برای پخته شدن از خود نشان می دهند یا نه. اما گویا با گذشت زمان، فقط ایده ها و نظریاتشان در مورد چگونگی پخت بیشتر و پیچیده تر می شد! برای همین صدایش را صاف کرد و گفت:
- ما همین الان یکی رو می خوایم که داوطلبانه بره و پخته شه!

مرگخواران با شنیدن صدای بلاتریکس، دست از صحبت کردن کشیدند و به یکدیگر نگاه کردند. مطمئنا هیچکدام علاقه ای به پخته شدن نداشتند!

- کراب چطوره؟
- چرا کراب؟
- پس کی؟
- هوریس!
- چرا هوریس؟
- پس کی؟
- رابستن!
- چرا رابسـ...
- بسه!

بلاتریکس با جادو تمام مرگخواران را ساکت کرد. نگاه عصبانی ای به آن ها انداخت و گفت:
- خودمون انتخاب می کنیم. چشمانمون رو می بندیم و به هر کسی اشاره کردیم، اون باید پخته بشه!
-




پاسخ به: گورستان ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۰۳ دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۸
#34
لرد سیاه نگاهی به مرگخوارانش کرد و زیر لب گفت:
- به نفعتونه که دفعه بعد ما برنده بشیم، وگرنه تا سال آینده نه از حقوق خبری هست و نه از مزایا!
- ولی ارباب شما که به ما مزایایی نمیدین! حقوقمون هم که...

لرد-عنکبوت با پرشی ناگهانی به روی دماغ مرگخوار گوینده جمله بالا پرید و با حالتی تهدید آمیز گفت:
- غذا که می خورین! نفس که می کشین! زنده که هستین! این همه مزایا!

مرگخوار آب گلویش را قورت داد و ساکت شد. سری به نشانه تایید تکان داد و از اینکه هنوز این همه مزایا داشت، امیدوار شد! بلاتریکس بعد از اینکه از صحت و سلامت ارباب و تارهایش اطمینان حاصل کرد، گفت:
- مرحله بعدی رو من تعیین می کنم!
- چرا تو؟
- چون زور دارم، زور میگم!
- ما زور داریم. کس دیگه ای جرئت نداره زور داشته باشه!
- ارباب، به نفعتونه ها این ماجرا.
- بسیار خب! ما بخشی از زورمون رو به بلاتریکس میدیم تا زور داشته باشن و زور بگن! ما اربابی بسیار سخاوتمند هستیم.

بلاتریکس بعد از گرفتن تایید اربابش، نگاهی به عنکبوتی که گفته بود "چرا تو؟" انداخت و با حالت تهدید آمیزی گفت:
- حالا مشکلیه؟
- نه بانو!

بلاتریکس لبخندی از سر رضایت زد و ادامه داد:
- مرحله بعدی بسیار ساده و در عین حال سخته! هر کدوم از عنکبوت ها قبلا لرد بودن، باید دست ها و پاهاشون رو ببرن بالا. هر کسی برنده این مرحله بشه، مرحله بعدی رو هم انتخاب می کنه.

لرد - عنکبوت نگاه از بالا به پایینی به عنکبوت رقیبش انداخت و گفت:
- همچینم به نظر نمیاد لرد بوده باشی! مرگخوارانمون! ما خسته شدیم از بس قلک فیل رو روی پاهای زیبا و ظریفمون نگه داشتیم. شما دست ها و پاهای ما رو ببرین بالا تا ما به مرحله بعدی فکر می کنیم.




آموزش نحوه پر کردن فرم عضویت مرگخواران: چگونه رتبه زیر یک شویم!!
پیام زده شده در: ۱۱:۲۰ یکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۸
#35
گروه آموزشی پروفسور بینز تقدیم می کند!


این جلسه: چگونه فرم عضویت در مرگخواران را صد بزنیم و تایید شویم.

در این قسمت، با آموزش نوشتن فرم عضویت مرگخواران در خدمت شما خواهیم بود. ما سعی خواهیم داشت تا قلق ها و نکات طلایی را به شما آموزش دهیم تا شما بتوانید بهترین نتیجه را از این فرم بگیرید و با رتبه بالا، به عضویت گروه مرگخواران در آمده و از بورسیه این مرکز استفاده کنید.
خب... شروع می کنیم با اولین سوال:

نقل قول:
1-هرگونه عضویت سابق در گروه های محفل ققنوس/مرگخواران را با زبان خوش شرح دهید!


در اینجا طراح سوال قصد داره که پیشینه شما رو بدونه. اینکه آیا عضو قدیمی هستید یا جدید، تا به حال در گروه مرگخواران بودین یا نه و اینکه تمایلات سفید و سیاهانه وجود شما چقدره. اگه به متن سوال دقت کنین، دو نکته هست که باید بهش توجه داشته باشین. اولی اینکه میگه عضویت سابق! پس اگه شما چند تا شناسه دارین و با هر کدوم تو یه گروه و جبهه فعالیت دارید، میتونین اینجا بهش اشاره نکنین و اینطوری هم از مولتی بودنتون محافظت کنین و هم اینکه شانس قبولیتون رو بیشتر کنین. در ضمن یادتون باشه که اگه شناسه قبلی داشتین و با اون شناسه، سابقه مرگخواری هم داشتین، ذکر اون احتمال موفقیت شما رو در این سوال بیشتر می کنه.
نکته دوم که باید به یاد داشته باشین، اینه که میگه: "با زبان خوش شرح دهید." پس اگه شما بتونین اعتماد طراح سوال رو جلب کنین، می تونین با کوچکترین اشاره ای، با زبان خوش از این سوال نمره قبولی رو کسب کنین. به عنوان مثال، پاسخ صحیح به این سوال، اینطوریه:

لرد سیاها! بنده از همون عنفوان جوانی شما که دانش آموز بنده بودین، همیشه جرقه هایی از سیاهی و پلیدی رو در چشمان شما میدیدم. در برهه های مختلف حساس و غیر حساس، بنده همیشه خدماتی را چه از طریق نزول آیه، چه کیسه بوکس ارباب، به آرمان سیاهی انجام دادم. اکنون نیز با تکیه به همین پشتوانه آمده ام تا باری دیگر حماسه بیافرینم.

سوال دوم:

نقل قول:
2-مهمترین فرق دامبلدور و لرد در کتاب چیست؟


این سوال، سعی در به چالش کشیدن دانش شما در مورد کتاب ها و همچنین توانایی شما در پاچه خواری لرد سیاه دارد. نکته مهم در اینجا، تعداد تفاوت ها نیست، بلکه نوع تفاوت هایی هست که شما ذکر می کنید. به خطر داشته باشید، اشاره به دارایی های لرد سیاه و فقدان های دامبلدور راه خوبی برای کسب امتیاز این سوال می باشد، بالعکس اشاره به فقدان های لرد سیاه ( که البته ندارند!) (دقت کردین چه ریز پاچه خواری رفتم؟) و دارایی های دامبلدور، به طور قطع نتیجه عکس داده و باعث از دست رفتن امتیاز این سوال می شود. مثال:

لرد سیاهِ قدر قدرت و قوی شوکت، همچنان که بر همگان آشکار است، همواره در اهداف خود ثابت قدم بوده و هیچگاه حتی لحظه ای در آرمان های خود شک نکرده اند. ایشان که همواره تکیه بر خود را به جای امید و اعتماد به دیگران، سرلوحه کار خویش قرار داده بودند، از تمام جهات با دامبلدوری که هی به این و آن اعتماد می کرد، برتر بوده و موفق تر بودند. حالا اون وسط یه چوبدستی ای کار نکرد که شما بگین کار کرد، ما هم میگیم کار کرد.

سوال سوم:

نقل قول:
3-مهمترین هدف جاه طلبانه تان برای عضویت در مرگخواران چیست؟


جواب به این سوال بسیار تعیین کننده و حساس است. اگر شما بتوانید طراح سوال را قانع کنید و به او ثابت کنید که اهداف و گرایشات شما با آن ها همسو می باشد، می توانید به صورت فول فاند وارد مرگخواران شوید، در غیر اینصورت فاند به شما تعلق نگرفته و شما مجبور می شوید خودتان بروید پی یک لقمه نان! هر قدر اهدافتان جامع تر و بیشتر در خدمت خود شخص لرد سیاه باشد، احتمال موفقیتتان بیشتر است. به این نمونه دقت کنید:

اربابا! مهمترین هدف جاه طلبانه ما، خدمت به شخص شخیص شماست. برآورده کردن احتیاجات اولیه و همچنین ثانویه شما بر عهده ماست. ما بسیار تمایل داریم که بتوانیم تک تک درخواست هایتان را برایتان انجام دهیم و وسایل مورد نیازتان را برایتان بیاوریم. اما افسوس که جبر جغرافیایی باعث ناممکن شدن این امر شده و بنده که روح هستم، توانایی حمل و انجام کار ها را ندارم. به همین دلیل به مشورت به شما با جدیت تمام ادامه خواهم داد!

سوال چهارم:

نقل قول:
4-به دلخواه روی یکی از محفلی ها لقبی بگذارید!


این سوال برای سنجش تخیلات شماست. آزاده از تخیلاتتان استفاده کنید و خود را به هیچ چیزی محدود نکنید. این سوال به عنوان استراحت و آماده سازی شما برای سوالات بعدی است. هر چقدر طنز ماجرا را بیشتر کنید، امتیازی که از این سوال می گیرید بیشتر خواهد بود. به عنوان نمونه:

دامبلدور: ...Pashmak haj abdol
ویزلی (در تمام ابعاد، جنس و سایز): گشنه!
و...


سوال پنجم:

نقل قول:
5-به نظر شما محفل ققنوس از چه راهی قادر به پر کردن شکم ویزلی هاست؟


این سوال، بسیار علمی و دقیق است. شما باید احاطه کامل به روش های بازاریابی، نتورک مارکتینگ، داد و ستد و ضرب سکه داشته باشید. به این منظور می توانید از جزوه های "بازاریابی به روش پروفسور بینز؛ چگونه در چند روز از پراید به لکسوس برسیم" استفاده کنید که با 15% تخفیف ویژه تا آخر این برنامه می توانید از طریق ارسال جغدی، سفارش دهید.
برای ترغیب شما برای استفاده از این جزوات، توضیحات در مورد این سوال را در یکی از بخش های کتاب با نام "همنوع خواری، چالش ها و فرصت ها" آمده است. هم اکنون سفارش دهید!

سوال ششم:

نقل قول:
6-بهترین راه نابود کردن یک محفلی چیست؟


پاسخ به این پرسش نیز نیاز به احاطه کامل به طلسم ها و جادوهای باستانی و نوین دارد. من در اینجا بخشی از کتاب تالیفی خودم با عنوان " کی بود؟ کی بود؟ من نبودم! نگاهی نوین به طلسم های جادویی و استفاده بی دردسر از آن ها" رو میارم. لازم به ذکره که این کتاب رو می تونین از کتاب فروشی های معتبر دیاگون تهیه کنین و با ذکر اسم من تا آخر هفته، از 20 درصد تخفیف رو کل فیش یا یک نوشیدنی با هر کتاب، بهره مند بشین.

برای نابود کردن محفلی ها، طلسم ها و حرکات زیادی مطرحه! ولی برای اینکه بتونیم اون ها رو کاملا ریشه کن کنیم، میتونیم با صادرات پیاز، قیمت پیاز رو اونقدر بالا ببریم که دیگه اون ها توانایی خرید پیاز رو نداشته باشند و از گرسنگی و نداشتن سوپ پیاز، رو به موت بشن و به آواداکداورای عظما برن!

سوال هفتم:

نقل قول:
7-در صورت عضویت چه رفتاری با نجینی(مار محبوب ارباب)خواهید داشت؟


از سوال های حساس این پرسشنامه، سوال هفتم می باشد. باید در نظر داشته باشید که نجینی، از خط قرمز های نظام مرگخواری محسوب شده و به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی کوچکترین بد رفتاری ای با شخص ایشان قابل پذیرش نیست. به همین دلیل هر کدام از شما دوستان گرامی، انجام بخشی از برنامه های روزانه پرنسس لرد را به عهده بگیرید. از غذا دادن و گردش بردن و تمیز کردن روزانه و حتی ساعتی تا سرگرم کردن ایشان و در مواردی خاص، غذا شدن! اینگونه مطمئن باشید حتی اگر خودتان وارد معده نجینی شدید، روحتان وارد مرگخوار ها خواهد شد!

( اینجا رو شما نخونین، فقط ارباب بخونه! ارباب... حال کردین چطوری سرشونو گول مالیدم که به پرنسس برسن؟ خلاصه که ارادت داریم!)

سوال هشتم:

نقل قول:
8-به نظر شما چه اتفاقی برای موها و بینی لرد سیاه افتاده است؟


به این سوال، تله پاسخی گفته می شود. باید به نکته ای که در سوال دوم گفته شد دقت کنین. لرد سیاه هیچگونه فقدانی ندارند و هر اتفاقی را به میل و اراده خودشان انجام داده اند. از ذکر کردن دلایلی که به نوعی باعث اُفت لرد سیاه و اشاره به کمبود مو و دماغ ایشان می شود بپرهیزید. بالعکس از قیافه ایشان بدون این زوائد تعریف کنید. شما تله را رد کرده اید و به انتهای سوالات نزدیک هستید! به این نمونه دقت کنید:

قدر قدرتا! قوی شوکتا! هر مو و دماغی تحمل نزدیکی به منبع قدرتی چون شما را ندارند. بنده خودم به سختی می تونم به شما نگاه کنم از بس خفنین! اون مو و دماغ که دیگه نزدیک به شما بودن، گرخیدن و کرک و پرتون شون ریخته! اما لازم به ذکره این اتفاق چیزی از ارزش های شما کم نکرده و همچنان بسیار جذاب و خوش تیپ هستید!

سوال نهم:

نقل قول:
9-یک یا چند مورد از موارد استفاده بهینه از ریش دامبلدور را نام برده، در صورت تمایل شرح دهید.


این مورد برای رهایی و فراغت بال شما طراحی شده است زیرا که لرد سیاه بسیار به فکر مرگخواران آینده خود هستند و می خواهند لحظات شاد و مفرحی را با تجسم ریش آن پشمک و استفاده های آن داشته باشید. بخندید و شاد باشید و لذت ببرید.

شکممان از شدت تصورات خنده دار برای استفاده های ریش دامبلدور درد گرفت! مرلین به شما خیر بدهد!


این بود آموزش نحوه پاسخگویی به سوالات فرم عضویت مرگخواران. برای تهیه جزوات و کتاب های اشاره شده و دیگر کتاب های انتشارات گروه آموزشی پروفسور بینز، جغدی را ارسال کنید و پس از پرداخت وجه، ان شا المرلین جزوات را با سریعترین پیک پستی، شرکت پستی ارول پیک وابسته به ویزلی ها، ارسال خواهیم کرد.

تا برنامه ای دیگر بدرود!


بمیر تو
فقط!




مردید یا نمردید؟ این فرم هنوز معتبره یا نیست؟ به نظر میاد که مردید... پس من دیگه رسیدگی نمی‌کنم.
روحتون شاد و یادتان شرور!پ.ن: صرفا برای گرامی داشت یادتان، تایید شدی هم اضافه می‌کنم.


ویرایش شده توسط پروفسور بینز در تاریخ ۱۳۹۸/۹/۱۰ ۱۵:۱۸:۱۸
ویرایش شده توسط لرد ولدمورت در تاریخ ۱۳۹۸/۹/۱۰ ۲۱:۴۸:۴۶
ویرایش شده توسط پروفسور بینز در تاریخ ۱۳۹۸/۹/۱۱ ۰:۵۲:۲۵
ویرایش شده توسط بلاتریکس لسترنج در تاریخ ۱۳۹۸/۹/۱۲ ۲۱:۴۴:۴۴



پاسخ به: بررسی پست های خانه ی ریدل ها
پیام زده شده در: ۲۰:۱۴ شنبه ۹ آذر ۱۳۹۸
#36
سلام. خوب هستید؟

مثل اینکه دوستان می گفتن برای نقد باید بیاییم اینجا. من تازه واردم. نمیدونم چطور باید پست رول بنویسم. خیلی دوست دارم که بتونم نویسنده خوبی بشم، مثل شما. سعی دارم یاد بگیرم، ولی میدونم هنوز خیلی راه دارم که بتونم نویسنده خوبی بشم و باید بارها و بارها بیام اینجا و درخواست نقد بدم. ببخشید که مزاحمتون میشم لردِ قدر قدرت. ولی آیا امکانش هست این پست رو برای اینجانب نقد کنین؟

ممنونم از محبت های بی پایان و کمک های انسان دوستانه شما.





پاسخ به: بارگاه ملکوتی، شعبه خانه ریدل!
پیام زده شده در: ۲۰:۱۰ شنبه ۹ آذر ۱۳۹۸
#37
لرد سیاه نگاهی به شیء نارنجی رنگی که در دست مادرش بود انداخت. قبلا همچین شیئی ندیده بود. نمی دانست به چه دردی می خورد. به همین دلیل فقط به نگاه کردنی به آن بسنده کرد.

- عزیزدل مامان! بیا میوه بخور مامانی فدات بشه. میوه بخور گوشت شه بچسبه به تنت.

با شنیدن کلمه میوه، رعشه ای به لرد سیاه دست داد. او هیچگاه از میوه ها خوشش نیامده بود. در حقیقت او از میوه ها متنفر بود. نگاه متنفرانه ای به میوه انداخت و غرولند کنان گفت:
- از جلو چشممون ببرش اونور! ما هیچوقت تن به ذلت خوردن میوه نمیدیم!
- ولی عزیز دل مامان... میوه ست. واسه بدنت خوبه، مفیده برات. بخور مامان قربونت شه.
- نه! ما هرگز میوه نمی خوریم.

لرد سیاه این جمله را گفت و سرش را برگرداند. از کودکی هیچ علاقه ای به میوه جات نداشت. نه که نخواهد، نمی توانست! به نظرش خوردن میوه امری بیهوده و بی دلیل بود. خوردن چیزی آبکی... .
- اوق...
- چی شدی مامان؟ چرا حالت به هم خورد؟ چرا سبز شدی؟
- خوبیم مامان!

با تصور آب و هر چیز آبکی دیگری، حالت تهوع به او دست داده بود. او حتی آب هم نمی خورد! فقط چایی!

- قند عسل مامان؟
- گفتیم که! میوه نمی خوریم!

مروپ با دیدن قیافه پسرش، یواش یواش به صحت و سقم جادوهای مرلین شک کرد. نکند او واقعا نمی توانست هیچ جادویی را برآورده سازد. نکند او شیادی بیش نبود؟ چه کلاه گنده ای سرش رفته بود... .

- اون دیگه چیه؟
- چی؟
- اون! اون چیز سبزِ گردالی!

مروپ نگاهی به سبد میوه انداخت. منظور پسرش، آلوچه بود! اصلا نمی دانست کِی آن را داخل سبد گذاشته بود.

- اونو میخوایم!
- آلوچه؟
- آره!




پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۱۸:۰۵ شنبه ۹ آذر ۱۳۹۸
#38
نام:
پروفسور (yeah baby!)

نام خانوادگی:
بینز

گروه:
اسلیترین!

ویژگی های ظاهری و اخلاقی:
وی که از اساتید به نام و با سابقه کنکور... چیز، هاگوارتز بوده، از عنفوان جوانی سعی بر آموزش و پرورش و ادب و تربیت دانش آموزان هاگوارتز داشته و همواره تلاش خود را برای آموزش بهتر دانش آموزان در کلاس خصوصی درس کرده است. پروفسور بینز که از قدیمی های آموزش می باشد، حتی جان خود را نیز در این راه فدا نموده و به ثروت اندوزی تعلیم و تربیت حتی پس از مرگ خود نیز روی آورده است و سعی دارد تا نسل های متمادی ای از جادوگران و ساحره ها را آموزش داده و از این راه پولی به جیب بزند موجب تعالی آن ها شود.
از دیگر ویژگی های پروفسور، می توان به سابقه طولانی در درس تاریخ جادوگری، تاریخ غیر جادوگری، غیر تاریخ جادوگری و غیر تاریخ غیر جادوگری و دیگر دروس اشاره کرد. به طوری که ایشان در تمام زمینه ها دستی بر آتش دارند و چون دیگر صاحب جسم مادی نیستند، می توانند حتی روی خود آتش نیز باشند!

چوبدستی:
قلم پر!

جارو:
نیمبوس اپتیما

معرفی کوتاه:
پروفسور بینز، استاد درس تاریخ جادوگری هاگوارتز و همچنین استاد پروازی درس تاریخ جادوی سیاه مدرسه دورمشترانگ، از زبده ترین تاریخ دانان عصر معاصر و ماقبل معاصر می باشد. بسیاری او را با هرودوت و ویل دورانت مقایسه کرده اند و بعضی حتی پا را فراتر گذاشته و به وی لقب فسیل زنده داده اند.
بینز از قدیمی های خلقت بوده و عروج و نزول مرلین کبیر را دیده است. وی که در بسیاری از برهه های مهم تاریخی حضور داشته بود، در این برهه حساس کنونی نیز احساس وظیفه کرد تا بیاید و با تدریس خصوصی درس تاریخ جادوگری که ضریب بسیار زیادی در امتحان سمج دارد، پول پارو کند خدمتی دیگر به جادو و جادوگری انجام دهد.
پرفسور بینز، با صدای جذاب و دلنشینی که دارد، می تواند هر جنبنده ای را به خوابی عمیق فرو ببرد و از این طریق، سهم مهمی را در آرامش های قبل، حین و پس از طوفان دارد.

شناسه مرحوم

تایید شد.
خوش برگشتی.


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۸/۹/۹ ۱۸:۱۵:۱۹







هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.