تق تق تق
-یعنی کی میتونه بودن باشه این وقت شب؟
تق تق تق-هیس... بچه خواب بودن میشه! اومدن شدم دیگه!
رابستن که به تازگی بچه رو خوابونده بود با سرعت روی پنجه پا از بین اشغال های کف زمین به سمت در رفت!
-عههه... خانوم وزیر شما چرا تشریف اوردن شدید...
گابریل دستش رو جلوی دهن راب گرفت و با چشم هایی کاملا گرد شده به دفتر شهردار نگاه کرد!
-اینجاااا چه خبره رابببببببب؟!
-عوووووواَااااااا.
-بچه بیدار شدن شد! بدبخت شدن شدیم!
گابریل رابستن رو که به صورت خودش چنگ میکشید جلوی در رها کرد و به سرعت مشغول تمیز کردن کف دفتر شهرداری شد!
رابستن هم گوله گوله اشک ریزون رفت و کنار بچه نشست!
-هویی مگه کوری؟
رابستن که هنوز ننشسته بود جیغی کشید و خودش و توی بغل بچه انداخت.
-ناز...ناز...نا....ز با...با...ناز...
-راب نگفته بودی بچه هم به حرف اومده!
رابستن که حالا متوجه بانز شده بود سعی کرد جای خودش توی بغل بچه رو با جای بچه تو بغل خودش عوض کنه و وانمود به نترسیدن کنه!
-اصلا هم نترسیدن شدم!
-با...با... سک...ته...زدن....ش...د
-
گابریل که کمی اون طرف تر دفتر حالا مشغول اخرین بخش تمیز کاریش بود به مانیتور های دفتر هم نگاهی انداخت!
-رابببببب! اینا چرا شبکه پویا رو نشون میده؟
رابستن از ترس اینکه بالاخره گابریل اون و اخراج کنه بچه رو به بغل بانز پرتاب کرد و سریع و کنترل به دست به سمت گابریل رفت!
-چی دوست داشتن میشین؟ جومونگ؟ پورنگ عمو؟ شب های خانه ی ریدل...
رابستن که فرت و فرت شبکه ها رو عوض میکرد، از دیدن چهره ی لحظه به لحظه بنفش تر گابریل متوجه میشد شبکه ی مورد نظر هنوز پیدا نشده!
-ورزش؟ اشپزی؟ شو سیرک؟ خندوانه؟ تبلیغات...
گابریل هم که در حال سکته کردن بود احساس کرد که چهره ی اشنایی توی یکی از شبکه ها دیده!
-برگرد راب، برگرد...
رابستن چرخید و پشتش رو به سمت گابریل کرد!
-خوب شدن شد؟
-نه راببب، راب شبکه رو برگردون!
-یعنی...
گابریل کنترل و از دست رابستن قاپید و تند و تند شبکه ها رو برگردوند!
-پیداش کردم بانز! گادفری!گادفری رو پیدا کردم!
رابستن ناخن های درازش رو روی سرش کشید.
-گادفری گم شدن شده بود؟
گابریل و بانز هر دو با نگاهی کاملا کاملا پوکر فیس به رابستن از دفتر شهر داری خارج شدن و به سمت سیرک مورد نظری که نمایشش رو از مانیتور های دفتر شهرداری دیده بودن حرکت کردن.