هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۴:۵۶ سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹
#31
سلامکتاب من دوباره برگشتم

من 14سالمه و الویت اولم گریفیندوره
من عاشق نوشتنو خوندن کتابم
تقریبا خوش خنده و پرحرفم من توی مدرسه درسم خوبه واخر کلاس میشینم و ی زره دعوایی و پر دردسرم و دوستی هم ندارم
عاشق ماجراجویی و هیجانم
ورزشم میکنم ولی ورزشکار حساب نمیشم
عاشق فیلم دیدنم مخصوصا مجموعه ای ها وتخیلی
تا حدودی بلند پروازم
اوایل خجالتیم ولی بعد درس میشم
تا حدودی احساساتیم ولی بد عصبی میشم

فک کنم زیاد حرف زدم
بگو گریفیندورم


----

هافلپاف

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.


ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۱ ۱۷:۵۲:۲۸

میبینم
ان شکفتن شادی را
ان روز بزرگ ازادی را ....
سایه


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۳:۰۹ سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹
#32
#12 تصویر 11
هری خسته از امتحان گیاه شناسی رفت توی اتاقش روی تخت افتاد و از پنجره ی کوچیک کنار تختش به بیرون زل زده بود و درحال فکر بود ک یهو با صدای سلامی از جا پرید :
-سلام هری .
+وای دابی منو ترسوندی نمیتونی قبل اومدن خبری چیزی بدی ؟
-ببخشید هری ولی چاره ای نداشتم اخه اتفاق مهمی افتاده .
+چیشده دابی ؟نگو دامبلدور چیزیش شده .
- نه هر .
+هاگرید ؟ نگو هاگرید چیزیش شده .
-من اصن گفتم هر نه ها که میگی هاگرید !
حالا اگه میزاری بگم چیشده .
+بگو بگو .
-نه هاگرید صدمه دیده و نه دامبلدور هرماینی و رون ...
+دیدم سر امتحان نیستنا .
-اون گرفتتشون .
+کدوم اون؟
-بابا ولدمورت دیگه .
+اخ .
-چیشد هری ؟
+دیدمشون .
-کیارو؟
+هرماینی و رون رو .
-حالا کجا میری ؟
+میرم کمکشون .
-تنها ؟
+چاره ای دارم به نظرت ؟
-اره .
+مثلا ؟
-بیا بریم پیش دامبلدور قشنگ بشینیم دو کلمه با هم حرف بزنیم عقلامونو بزاریم رو هم ببینیم چیکار کنیم .
+من میگم دارن زجر میکشن تو میگی بریم حرف بزنیم ؟
-خوب اخه نمیشه تنها بری که خودت میدونی تلست .
+پس کو این ؟
-دنبال چی میگردی ؟
+چوب دستیم .
-اصلا شنیدی چی گفتم ؟
+اها اینجاست پیداش کردم !
-هری حداعقل صبر کن منم بیام .
+امممم خوب باشه فقط بدو .
-باشه . میگم هری بریم پیش دام..
+میای یا برم ؟
-خیل خوب بابا اومدم .
و بدین ترتیب هری و دابی برای نجات هرماینی و رون دم به تله دادندو به پیش ولدمورت رفتند


امیدوارم مشکلاتش رفع شده باشن

------
پاسخ:

سلام، خوش برگشتی به کارگاه داستان نویسی.

آفرین. بهتر شد.


تایید شد!

مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۱ ۱۴:۰۴:۱۱

میبینم
ان شکفتن شادی را
ان روز بزرگ ازادی را ....
سایه


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۷:۳۸ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹
#33
#12
دابی:
-سلام .
هری:
+وایی دابی منو ترسوندی از دست تو توی اتاقمونم اسایش نداریم ؟
-ببخشید هری مجبور شدم یهویی بیام اخه اتفاق خیلی مهمی افتاده !!!!
+چیشده واسه دامبلدوراتفاقی افتاده ؟
-ن واسه .
+چیه چیشده بگو دیگه .
-اخه اصن نمیزاری بگم واسه ..
+نگو واسه هاگرید اتفاقی افتاده .
-هرییییییی
+چیه ؟
-ن واسه هاگرید اتفاقی افتاده ن واسه دامبلدور ولدمورت هرماینی و رون رو گرفته
+واقعا ؟
-ن دارم دروغ میگم تورو ناراحت کنم اره دیگه واقعا
+چیکار کنم ؟چوب دستیم کو ؟ای بابا کو پس ؟
-چیکار میکنی هری ؟
+نمیبینی دنبال چوب دستیمم .
-میخوای چیکار کنی تنهایی ک نمیتونی بری .
+اها پیداش کردم .
-اصن گوش میدی چی میگم هری ؟
+ببخشید دابی نمیتونم گوش کنم اونا تو خطرن .
-اخه تنها که نمیشه بری حداعقل برو به دامبلدور بگو باهم بشینین فک کنین ی راه عقلانی پیدا کنین همینجوری ک نمیشه دلو بزنی ب دریا که .
+چاره دیگه ای ندارم اونا تنها دوستای منن .
- هرییی چرا اصن گوش نمیدی بابا ی زره به حرفای منم گوش کن ...
+من رفتم .
-هری باتواما حداعقل صبر کن منم بیام .
+خیل خوب فقط بدو !!
-هری میگم بریم پیش دامبلدور قشنگ بشینیم با ...
+میای یا ن؟
- فقط دو دیقه زمان میبره ها .
+من رفتم اومدی اومدی نیومدیم نیا
-خیل خوب بابا اومدم
-همشون دردسرن.
+چیزی گفتی؟
-اگه همینجوری بری وسط مردم جاسوسای ولدمورت میبیننت .
+یادت رفته شنل نامرئی دارم؟
دنبال بهونه نگرد بیا .
-اخه ..
+اخه بی اخه !

------
پاسخ:

سلام، خوش برگشتی به کارگاه داستان نویسی.

نقل قول:
-ن واسه هاگرید اتفاقی افتاده ن واسه دامبلدور ولدمورت هرماینی و رون رو گرفته

نقل قول:
-هرییییییی

هنوزم توی پستت جملاتی داری که بدون علائم نگارشی تموم شدن. دوباره تکرار می کنم...علائم نگارشی از اصول نوشتن هستن و نمیشه جمله ای رو بدون این علائم رها کنیم.

هنوزم توصیفی توی پستت نمی بینم. توصیف هم مثل دیالوگ وجودش توی نوشته ها لازمه چون ظاهر و رفتار شخصیت ها و مکانی که توش قرار دارند رو راحت تر شرح میده و خواننده رو با نوشته ها همراه می کنه.
نقل قول:
دابی:
-سلام .
هری:
وایی دابی منو ترسوندی از دست تو توی اتاقمونم اسایش نداریم ؟
-ببخشید هری مجبور شدم یهویی بیام اخه اتفاق خیلی مهمی افتاده !!!!

یه مثال برات می زنم تا منظورمو از توصیف کردن بهتر متوجه بشی:

یک روز گرم تابستانی دیگر آغاز شده بود. هری با بی حوصلگی بر روی تخت خوابش دراز کشیده و چشمانش را به سقف دوخته بود.

ناگهان صدای تق بلندی به گوش رسید که باعث شد هری از جایش بپرد و به اطرافش نگاه کند.

-سلام.

چشم هری به موجود کوچکی افتاد که درست وسط اتاقش ایستاده بود. موجود، لباس های دود زده ای بر تن داشت و با چشمان درشت و نگرانش به هری زل زده بود.

-وایی دابی منو ترسوندی! از دست تو توی اتاقمونم اسایش نداریم؟
-ببخشید هری. مجبور شدم یهویی بیام. اخه اتفاق خیلی مهمی افتاده!


همونطور که دیدی هم حالت شخصیت ها توصیف شده بود و هم مکانی که در اون قرار دارند. این توصیف ها، دیالوگ هاتو تکمیل می کنند و باعث می شن ما خواننده ها بهتر بتونیم نوشته هاتو تجسم کنیم.

بیشتر روی توصیفاتت کار کن و با رعایت علائم نگارشی یه داستان دیگه بنویس و پیشمون برگرد.


فعلا تایید نشد.


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۰ ۲۱:۳۲:۰۸


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۵:۵۰ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹
#34
سلام
من 14 سالمه و دلم میخواد برم گریفیندور ولی اگر نشد اشکال نداره فقط منو توی گروه
ریونکلاو نزار
من عاشق کتاب خوندن و کتاب نوشتنم
تقریبا میشه گفت خوش خندم وی زره هم پرحرفم من توی مدرسه درسم خوبه و از اوناییم ک اخر کلاس میشینن یزره دردسر ساز و دعواییم ولی خوب تقریبا میشه گفت تنهام و خیلی دوستی ندارم
عاشق هیجان و ماجرا جوییم
توی ورزش هم والیبال واسکیت دوس دارم ادم ورزشکاری نیستم ولی ورزشو دوس دارم
عاشق فیلم دیدنم مخصوصا مجموعه ای ها و ژانر علمی تخیلی
تا حدودی میشه گفت بلند پروازم
و عاشق رویا پردازیم
اوایل خجالتیم ولی یخم ک اب بشه ی خونه رو میترکونم
احساساتیم ولی عصبانی بشم بد عصبی میشم


فک کنم زیاد حرف زدم
میشه بگی چ گروهیمممم


---

شما اول باید تاییدیه کارگاه نمایشنامه‌نویسی رو بگیری. لطفا هروقت از اون مرحله عبور کردی، دوباره به اینجا برگرد تا کلاه، گروهبندیتو انجام بده.


ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۰ ۲۱:۳۴:۳۷


تصویر شماره 11
پیام زده شده در: ۱۴:۵۷ دوشنبه ۲۰ مرداد ۱۳۹۹
#35
هری: وای دابی منو ترسوندی نمیشه قبل اومدنت خبر بدی؟
دابی : ببخشید اخه اتفاق مهمی افتاده
-چیشده؟
+هرماینی و رون
-چیشده ؟واسشون چه اتفاقی افتاده ؟
+ولدمورت :awful
-بگو دیگه جون به لب شدم ولدمورت چیکارشون کرده؟
+اونارو گرفته و منو مجبور کرد ک بیام بهت بگم هری ولی تو نباید بری خودت میدونی ک برات تله گزاشته
-اره ولی اونا اونا دوستای منن نمیتونم بشینمو نگاه کنم درحالی ک اونا دارن زجر میکشن
اخ
+چیشد هری؟ هری خوبی ؟چیشد ؟
-دیدمشون
+کیارو ؟
-هرماینی و رون رو
+هری کجا میری هری
-ببخشید دابی ولی نمیتونم بزارم دوستام زجر بکشن
+ولی اخه هری اون تورو
-میدونم
+
-

امیدوارم داستانم خوب باشه

------
پاسخ:

سلام، به کارگاه داستان نویسی خوش اومدی.

لینک یا شماره عکسی که میخوای در موردش بنویسی از این تاپیک انتخاب کن و بالای پستت اشاره کن که داستانت مربوط به کدوم عکسه.

برای قرار دادن لینک تصویر مورد نظر بالای پستت میتونی به این آموزش مراجعه کنی. ولی نوشتن شماره تصویر انتخابیت هم کافیه تا متوجه بشیم در مورد کدوم تصویر نوشتی.

نکته بعدی اینه که دقت کن قبل ارسال پستت گزینه شکستن خود به خود خط هات فعال باشه وگرنه اینتر هایی که میزنی خودشو نشون نمیده و داستانت فشرده و نامنظم میشه.

سعی کن موقع نوشتن عجله نکنی. حوصله بیشتری به خرج بدی و بیشتر روی داستانت کار کنی. احساسات شخصیت ها، ظاهرشون و مکانی که توش قرار دارند رو با دقت توضیح بدی.

نقل قول:
هری: وای دابی منو ترسوندی نمیشه قبل اومدنت خبر بدی؟
دابی : ببخشید اخه اتفاق مهمی افتاده 

یه جاهایی علامت دیالوگ ها که این (-) خط هست رو فراموش می کنی. باید قبل همه دیالوگ هات این خط باشه تا از توضیح ها متمایزشون کنه.

هری:
-وای دابی منو ترسوندی نمیشه قبل اومدنت خبر بدی؟

دابی :
-ببخشید اخه اتفاق مهمی افتاده.


علائم نگارشی که از اصول نوشتن هست رو خیلی وقتا استفاده نمی کنی در حالی که همیشه "باید" در همه جملات وجود داشته باشن. جمله ای که بدون نقطه یا علامت سوال و تعجب تموم بشه اصلا وجود نداره و جمله نیست!

نقل قول:
-دیدمشون 

حتی چنین افعال یا کلماتی هم باید در پایانشون بسته به لحنشون نقطه یا علامت سوال یا تعجب داشته باشن.

خود روند داستانت هم خیلی سریع پیش رفت. اولش خیلی یهویی شروع شد. اصلا معلوم نبود هری و دابی کجا دارن با حرف می زنن و چه وضعیتی دارن. تهش هم خیلی گنگ تموم شد و هیچ نتیجه گیری خاصی نداشت که هری قراره چه اقدامی انجام بده.

یه بار دیگه م تلاش کن. این دفعه هیچ جمله ای رو بدون علائم نگارشی رها نکن. بیشتر توضیح بده که شخصیت های داستانت کجان و در چه حالتی اند. بیشتر روی شروع و پایان داستانت و خط داستانی که قراره طی بشه فکر کن.

با یه داستان کامل تر پشیمون برگرد. منتظرت هستیم.


فعلا تایید نشد.


ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۰ ۱۵:۵۸:۳۸
ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۰ ۱۶:۴۰:۱۳
ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۰ ۱۶:۴۲:۲۲
ویرایش شده توسط مروپ گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۵/۲۰ ۱۶:۴۶:۱۷






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۰-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.