#12دابی:
-سلام .
هری:
+وایی دابی منو ترسوندی از دست تو توی اتاقمونم اسایش نداریم ؟
-ببخشید هری مجبور شدم یهویی بیام اخه اتفاق خیلی مهمی افتاده !!!!
+چیشده واسه دامبلدوراتفاقی افتاده ؟
-ن واسه .
+چیه چیشده بگو دیگه .
-اخه اصن نمیزاری بگم واسه ..
+نگو واسه هاگرید اتفاقی افتاده .
-هرییییییی
+چیه ؟
-ن واسه هاگرید اتفاقی افتاده ن واسه دامبلدور ولدمورت هرماینی و رون رو گرفته
+واقعا ؟
-ن دارم دروغ میگم تورو ناراحت کنم اره دیگه واقعا
+چیکار کنم ؟چوب دستیم کو ؟ای بابا کو پس ؟
-چیکار میکنی هری ؟
+نمیبینی دنبال چوب دستیمم .
-میخوای چیکار کنی تنهایی ک نمیتونی بری .
+اها پیداش کردم .
-اصن گوش میدی چی میگم هری ؟
+ببخشید دابی نمیتونم گوش کنم اونا تو خطرن .
-اخه تنها که نمیشه بری حداعقل برو به دامبلدور بگو باهم بشینین فک کنین ی راه عقلانی پیدا کنین همینجوری ک نمیشه دلو بزنی ب دریا که .
+چاره دیگه ای ندارم اونا تنها دوستای منن .
- هرییی چرا اصن گوش نمیدی بابا ی زره به حرفای منم گوش کن ...
+من رفتم .
-هری باتواما حداعقل صبر کن منم بیام .
+خیل خوب فقط بدو !!
-هری میگم بریم پیش دامبلدور قشنگ بشینیم با ...
+میای یا ن؟
- فقط دو دیقه زمان میبره ها .
+من رفتم اومدی اومدی نیومدیم نیا
-خیل خوب بابا اومدم
-همشون دردسرن.
+چیزی گفتی؟
-اگه همینجوری بری وسط مردم جاسوسای ولدمورت میبیننت .
+یادت رفته شنل نامرئی دارم؟
دنبال بهونه نگرد بیا .
-اخه ..
+اخه بی اخه !
------
پاسخ:سلام، خوش برگشتی به کارگاه داستان نویسی.
نقل قول:
-ن واسه هاگرید اتفاقی افتاده ن واسه دامبلدور ولدمورت هرماینی و رون رو گرفته
نقل قول:
-هرییییییی
هنوزم توی پستت جملاتی داری که بدون علائم نگارشی تموم شدن. دوباره تکرار می کنم...علائم نگارشی از اصول نوشتن هستن و نمیشه جمله ای رو بدون این علائم رها کنیم.
هنوزم توصیفی توی پستت نمی بینم. توصیف هم مثل دیالوگ وجودش توی نوشته ها لازمه چون ظاهر و رفتار شخصیت ها و مکانی که توش قرار دارند رو راحت تر شرح میده و خواننده رو با نوشته ها همراه می کنه.
نقل قول:
دابی:
-سلام .
هری:
وایی دابی منو ترسوندی از دست تو توی اتاقمونم اسایش نداریم ؟
-ببخشید هری مجبور شدم یهویی بیام اخه اتفاق خیلی مهمی افتاده !!!!
یه مثال برات می زنم تا منظورمو از توصیف کردن بهتر متوجه بشی:
یک روز گرم تابستانی دیگر آغاز شده بود. هری با بی حوصلگی بر روی تخت خوابش دراز کشیده و چشمانش را به سقف دوخته بود.
ناگهان صدای تق بلندی به گوش رسید که باعث شد هری از جایش بپرد و به اطرافش نگاه کند.
-سلام.
چشم هری به موجود کوچکی افتاد که درست وسط اتاقش ایستاده بود. موجود، لباس های دود زده ای بر تن داشت و با چشمان درشت و نگرانش به هری زل زده بود.
-وایی دابی منو ترسوندی! از دست تو توی اتاقمونم اسایش نداریم؟
-ببخشید هری. مجبور شدم یهویی بیام. اخه اتفاق خیلی مهمی افتاده!همونطور که دیدی هم حالت شخصیت ها توصیف شده بود و هم مکانی که در اون قرار دارند. این توصیف ها، دیالوگ هاتو تکمیل می کنند و باعث می شن ما خواننده ها بهتر بتونیم نوشته هاتو تجسم کنیم.
بیشتر روی توصیفاتت کار کن و با رعایت علائم نگارشی یه داستان دیگه بنویس و پیشمون برگرد.
فعلا تایید نشد.