پلاکس!
کم کم فکر کردم دیگه نمیبینیمت.
توی ایفای نقش بعنوان فرد تازه کار، یک سری اصل هست که برای من از باقی اصول مهمتره، و شما تقریبا تمامی این اصول رو رعایت کردی. میگم تقریبا، چون یکی دوتاش رو نکردی.
اولین ماموریتت رو انجام دادی اما من هنوز پلاکس رو ندیدم. نمیتونم روی اهمیت این مسئله به اندازه کافی تاکید کنم، شخصیت پردازی شما یکی از مهم ترین چیزاست! شخصیت های پررنگ، شخصیت های اغراق آمیز، شخصیت های خاص، اینا موندگار میشن. با این حال، انتظار ندارم با خوندن یک پست که خودت هم توش حضور نداشتی به من ثابت کنی شخصیت پرداز خوبی هستی، و این رو میذارم برای ماموریت های بعد.
این پست بشدت خوب بود. شوخی های خوبی داشتی، طنزت ساده و جالب بود و علیرغم کمی نامرتب بودن ظاهر پست، خوندنش راحت و لذتبخش بود.
منظورم از نامرتب بودن ظاهر پست چیه؟ ظاهر و ترتیب درست پست، که خوندنش رو برای مخاطب راحت میکنه اینطوریه:
اگر بعد از متن دیالوگ بیاد، نگاه میکنیم ببینیم اون متن داره گوینده دیالوگ رو توصیف میکنه؟
اگر بله: یک اینتر قبل از دیالوگ میزنیم.
اگر خیر: دو اینتر قبل از دیالوگ میزنیم.
اگر بعد از دیالوگ متن بیاد، همیشه دو اینتر قبل از متن میزنیم.
توی خود متن هم، زمانی که احساس کردیم موضوعِ توصیفمون عوض شده، و دیگه درباره ی چیزی که صحبت میکردیم صحبت نمیکنیم، دوتا اینتر میزنیم و میریم پاراگراف بعد. معمولا یه پاراگراف بیشتر از پنج شیش خط نیست.
این مسئله که سوژه رو نه تنها نبستی و پیش نبردی بلکه بهش اضافه کردی و کشش دادی رو دوست داشتم، و با اینکه مسیر زیاد پتانسیلداری رو انتخاب نکردی برای پیش بردن، این نشون میده که بلدی با سوژه چطور رفتار کنی.
ازت ممنونم، عالی بود! روی باقی مسائل، توی ماموریت بعدیت کار میکنیم.
پومانا!
ماموریت تو این بود که سوژه ای که پیش تر توش پست زدی رو برگردونی به مسیری که باید توش باشه، و باید بگم بخوبی این کار رو انجام دادی. شما شوخی های ظریف و جالبی توی نوشته هات داری، و خیلی هم ظریف و منطقی توجه رو از سانتور ها که بهتر بود مرکز سوژه نباشن منحرف کردی. شما هم مثل پلاکس، یه گره ی جدید و مشکل جدید به سوژه اضافه کردی و این توانایی مفیدیه که آدم داشته باشه. با وجود اینکه قضیه ی سوسک قبلا تکرار شده بود، اما نظر منم با نظر شما یکیه، و فکر میکنم هنوز جای کار داره. تصویر سوسکِ اسکیت به دست واقعا عالی بود، و بهم نشون میده شما بالاخره داری فضا و نوع طنز این سایت رو درک میکنی و خودتو تطبیق میدی، و از سوررئال بودن نمیترسی.
منتها...!
شخصیت پردازی.
شخصیت پردازی..
شخصیت پردازی! پومانای پستت کو آخه؟
کاراکتر پررنگ و اغراق آمیز و شلوغت کو آخه؟
من این پومانا ره میخوام و آخرم از تو درش خواهم آورد!
شخصیت پردازیت جای کار داره، و کار خواهیم کرد؛ اما از پیشرفتت راضی ام پومانا. ممنون که سوژه رو ترمیم کردی، کارت درسته.
زاخیاراس!
مسئله ای که با پلاکس و پومانا داشتم رو، ابدا با شما نداشم، و اونم مسئله ی شخصیت پردازیه. شخصیت شما پررنگه و مشخصات جدید و خاص خودش رو داره، اونقدر خاص که تو هر سوژه ای زاخاریاس رو میبینم از قبل میدونم قراره کاندید ریاستِ جایی بشه.
هرجا به داوطلبِ نظارت و ریاست و مدیریت احتیاج دارن، حتا شده کنترلِ یه دسته غاز، زاخاریاس اول از همه تو صف حاضره.
اون سوژه ی خیارِ کمدین رو هم داری که هیچ ایده ای ندارم چیه البته.
من شخصیتت رو واقعا دوست دارم، و نوع طنزت رو هم میپسندم. سوژه رو خوب پیش میبری، یهو نمیچرخونیش یه سمت دیگه و کلا پرت شه ماجرا، و اونقدرم ماجرا رو نمیبندی که طرف مقابلت نتونه ادامه بده. کلیاتِ قضیه رو گرفتی، و بنظرم قسمتی که بیش از همه جای پیشرفت داره برای شما، جزئیاته؛ مثل نحوه ی نگارشت، علامت های نگارشی، برخی اطلاعات که اضافه ست و نباید به مخاطب بدی، روش هایی که میتونن طنزت رو خنده دار تر کنن، و همه چیزایی که با نقد حل میشه.
ازت ممنونم، و از خوندن پستت لذت بردم.
نیوت!
شخصیت شما هم کمبود سوژه داره، اما کاملا هم بی سوژه نیست. قضیه ی کیف رو داره، که همونطور که بلاتریکس توی چت باکس بهت گفت، بهتره انقدر زیاد ازش استفاده نکنی چون هر شوخیی زیاد تکرار بشه لوس میشه.
یک توصیه که من برای شما دارم، اینه که کمتر به فیلم و کتاب ها تکیه کنی. ایفای نقش سایت گاها شخصیت ها رو عوض میکنه، برخی شخصیت ها سالها طول میکشه تا شکل بگیرن. الان لردِ سایت رو نگاه کن، عناصری که خوندنی و دوست داشتنی ش میکنه بسیار از لردِ کتاب ها بیشترن و با اینکه حس و حال کاراکتر حفظ شده، تفاوت های بنیادی داره. من میبینم یه سری بچها دائم دارن بحث میکنن که آیا از نظر تکنیکی دامبلدور در سال هونصدمِ پیش از ممدسیح از گلرت چک خورد و این اجازه میده اینطوری رفتار کنیم یا خیر، و خب اصلا... روش کارش اینطوری نیست! سوژه های سایت مهم تر از سوژه های کتابن، و اگه اینطور نبود پونزده سال نمیشد تو این سایت نوشت و تکراری نشد. شما زیاد از حد روی کاراکتر هایی تمرکز میکنی که تو زندگی نیوت نقش داشتن، و اشتباه نکن، نام بردن و نوشتن درباره شون بسیار هم خوبه، منم وقتی ریگولوس بودم هزار جور پست داشتم درباره سیریوس. زمانی بنظر من این کار... کمتر خوبه، که شما کاراکترای مرتبط با شخصیتت رو تبدیل به سوژه ی شخصیتت کنی، مثل کاری که توی تاپیک خانه گریمولد کردی.
روی سوژه های شخصیتت بیشتر کار کن، و بهترین راه برای این کار هم نوشتنه.
موفق باشی.