هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کارگاه ساخت ورد جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۲۸ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹
#31
نام ورد:بلیسری

کاربرد:وقتی ناراحتین،دپرس هستید،احساس پوچی میکنید و کسیو ندارید تا دردو دل کنین ورد خوبیه و به درد همه میخوره ..
با گفتن این ورد یه نفر مثل خود شما اما با افکار و انگیزه های مثبت جلوتون ظاهر میشه و میتونید باهاش دردو دل کنین و اون نصیحتتون کنه،انگیزه بده بهتون،
انرژی مثبت بده و..

چرخش دست:حرکت خاصی نداره فقط کافیه خودتون رو باور داشته باشید.

توجه! توجه!
این ورد فقط وقتی واقعا ناراحتید کار میکنه ولی اگه بخوایید شیطنت کنین و طرف رو به بازی بگیرین کار نمیکنه !!


ویرایش شده توسط رز وکس در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۴ ۲۲:۴۰:۳۵

Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: کارگاه ساخت ورد جادویی
پیام زده شده در: ۲۲:۰۹ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹
#32
نام ورد:اسکیدو
کاربرد:برای کسایی که زیاد حرف میزنن،وراجی میکنن،میخوایید از جلوی چشاتون زودی گم بشنو حوصله شون رو اصلا ندارید از این ورد میتونین استفاده کنید ..
(با این کار فرد مورد نظر خیلی زود از جلوی چشمان شما گم شده و پی کارش میرود و شما میتوانید نفسی راحت بکشید!! )
چرخش دست:کافیه فقط چوب دستیتون رو طرف فرد مورد نظرتون بگیرید،دو بار تکونش بدید و با صدای خیلی بلند از ته دل فریادش بزنید !!


ویرایش شده توسط رز وکس در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۴ ۲۲:۳۷:۰۷

Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: اعضاي سایت خودشونو معرفی کنن
پیام زده شده در: ۲۰:۳۵ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹
#33
نام: کوچیک شما رز هستم !!

نام خانوادگی: وکس

سن: کوچولو! 15

جنسیت: دختر

محل تولدم: یه جای خیلی خوب !!

فعالیت های مورد علاقه:نوشتن کتاب،حرف زدن ..
خوندن کتاب، فیلم،هرچی که سرگرم کننده باشه ..

تحصیلات: راهنمایی

شغل: ؟!

علایق شخصی: نقاشی، کتاب(بی نهایت)

نحوه آشنا شدن با هر پاتر:
یه روز تصمیم داشتم زبان انگلیسیم رو تقویت کنم رفتم تو نت اسم بهترین فیلم برا تقویت زبان انگلیسی گشتمو اینطور شد هری پاتر دیدمو با آقای پاتر
جوان آشنا شدم !!
کتاب هایی که خوندم:

خیلی خیلی زیادن نمیشه نام برد ولی حالا دوتایی رو میگم:
هری پاتر
جاناتان استرنج و آقای نورل..


ویرایش شده توسط رز وکس در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۴ ۲۱:۰۱:۰۱

Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: یک سوال مطرح شده، متناسب با هر یک از گروههای هاگوارتز به آن جواب دهید
پیام زده شده در: ۱۵:۵۱ شنبه ۲۴ آبان ۱۳۹۹
#34
۱.به کدام یک از خصوصیات خودتان افتخار میکنید:
الف)اصالتتون
ب)خوشبینی تون
ج)هوش و ذکاوتتون 
د)مهربانیتون✔

۲.در صورت تکرار قصه ی سه برادر کدام یک را انتخاب می کردید:
الف)سنگ زندگانی
ب)شنل نامرئی 
ج)ابرچوبدستی✔
د)دانش پس از مرگ

۳.از بین اشیا صندوق جادویی کدام را برمیدارید:
الف)کلید طلایی
ب)بطری زیبا و خالی
ج)کتاب نقره ای✔
د)شمیشر جواهر نشان 

۴.هنگام عبور از پل با دوستان صمیمیتون غولی اجازه ی عبور نمیدهد آنگاه شما چه میکنید:
الف)تسلیم شدن و تعظیم کردن بدون هیچ جنگ و خونریزی
ب)پاسخ به معمای غول برای عبور ✔
ج)داوطلب شدن برای مبارزه
د)عبور از پل دیگر که پس از عبور شما خواهد شکست

۵.از جادو برای چه استفاده میکنید:
الف)به دست آوردن قدرت
ب)در راه پیشرفت
ج)راحتی و آسایش 
د)محبت و کمک به دیگران✔

۶.در برابر چه چیزی کمترین مقاومت را دارید:
الف)جهالت
ب)خواری 
ج)گرسنگی
د)تنهایی✔

۷.از چهار جام کدام را مینوشید:
الف)جام پر از مایع خونی رنگ
ب)جام پر از مایع نقره ای رنگ
ج)جام پر از مایع شفاف یا بیرنگ 
د)جام پر از مایع طلایی رنگ✔

۸.کدام را مورد دوست دارید قبل از بقیه مطالعه کنید:
الف)غول✔
ب)سانتور
ج)دیوانه ساز 
د)انسان

۹.به کدام جادو علاقه خاصی دارید:
الف)جادوی سفید
ب)جادوی خاکستری
ج)جادوی سیاه✔
د)همه ی موارد 

۱۰.از چه حادثه ای بیشتر می ترسید:
الف)از بین رفتن گنجینه ی دانشتان✔
ب)شکستن چوبدستیتان
ج)از بین رفتن کل زحماتتان
د)مرگ یکی از دوستانتان 


Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۲:۲۵ جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹
#35
نام: رز وکس

گروه: گریفیندور

چوب دستی: ساخته شده از چوب بید، ۲۵ سانتی متر با ریسه قلب اژدها، انعطاف پذیر

پاترونوس: راسو

علاقه مندی ها: کتاب خوندن،ورزش کوییدیچ،کتاب نوشتن،نقاشی.

ویژگی های ظاهری: قد متوسطی داره با موهای کوتاه مشکی-قهوه ای و چتری،چتریاش اصلا تکون نمیخورن به همین خاطر بعضیا فکر میکنن که چتریاش چسبیده به پیشونیش !!
و از همه مهم تر اصلا دوس نداره کسی به چتریاش دست بزنه !! اکثر وقتا دوس داره لباس شل ول تن کنه ..
رز به ظاهر خودش خیلی خیلی اهمیت میده ولی بعضی وقتا اصلا ظاهرش براش مهم نیست و اهمیت نمیده که بقیه در موردش چی فکر میکنن ..

ویژگی های اخلاقی:بعضی وقتا خیلی از خود راضیه،سعی میکنه مغرور باشه ولی بی فایده اس،گرم و صمیمی ..
تنهاییش رو با نوشتن میگذرونه.
هرجایی بخواد بره قبل از خودش تعریفش اونجاست !!
سرکلاس به حرفای پروفسور گوش نمیده و مشغول کشیدن نقاشیه ولی وقتی پروفسور ازش سوال میکنه هرچی که پروفسور گفته رو مو به مو توضیح میده !!
به مرگخوار بودن،کارای ترسناک و عجیب غریب و ورد آوادا کِداورا(avada kedavra) علاقه زیادی داره!

الگوی اول و آخرش پروفسور اسنیپ هست.



تایید شد.


ویرایش شده توسط Luna_Potter در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۳ ۲۲:۲۸:۵۸
ویرایش شده توسط لینی وارنر در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۴ ۲:۴۳:۴۴

Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: شخصیت خودتون رو معرفی کنید
پیام زده شده در: ۲۰:۱۶ جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹
#36
نام: ویلیام ویزلی

گروه: گریفیندور

چوب دستی: ساخته شده از چوب درخت آتش، ۲۵ سانتی متر با ریسه قلب اژدها، انعطاف پذیر

پاترونوس: راسو

علاقه مندی ها: کتاب خوندن،ورزش کوییدیچ،کتاب نوشتن،نقاشی.

ویژگی های ظاهری: قد بلندی داره با موهای نامرتب و آشفته برخلاف همه ویزلیا که موی قرمز و صورت کک و مکی دارن ویلیام موهای مشکی-قهوه ای داره که همش باهاشون درگیره،خوش لباس،اکثر وقتا لباسای مشکی شل ول میپوشه.
به ظاهر خودش خیلی خیلی اهمیت میده ولی بعضی
وقتا اصلا ظاهرش براش مهم نیست ..

ویژگی های اخلاقی:خیلی از خود راضیه،مغرور،سرد،از دوستای صمیمی دراکو مالفوی،دوس داره همیشه با دراکو دردسر درست کنه ..
متنفر از هری پاتر ..
تنهاییش رو با نوشتن میگذرونه.
هرجایی بخواد بره قبل از خودش تعریفش اونجاست !!
سرکلاس به حرفای پروفسور گوش نمیده و مشغول کشیدن نقاشیه ولی وقتی پروفسور ازش سوال میکنه هرچی که پروفسور گفته رو مو به مو توضیح میده !!
به مرگخوار بودن،کارای ترسناک و عجیب غریب و ورد آوادا کِداورا(avada kedavra) علاقه زیادی داره!

الگوی اول و آخرش پروفسور اسنیپ هست.
.
.
جایگزین بشه لطفا !!




سلام.
معرفی شخصیت شما نمی‌تونه با چیزی که در کتاب خوندیم در تناقض باشه. اگر شخصیتتون شناخته شده نباشه، می‌تونید هر شکلی که دوست دارید معرفیش کنید. اما برای شخصیتی مثل بیل ویزلی این امکان فراهم نیست. مثلا ما می‌دونیم که بیل سال‌ها از دراکو بزرگتره و گرایشات سیاه نداشته.
ضمنا اگر سوء تفاهم پیش اومده، باید بگم که ویلیام اسم کامل بیل ویزلی برادر ارشد رونه.
پس لطفا یا شخصیت دیگه ای انتخاب کنید یا اگر این شخصیت رو می‌خواید متناسب با ویژگی‌هایی که توی کتاب داشته معرفی کنیدش.

تایید نشد.


ویرایش شده توسط Luna_Potter در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۳ ۲۰:۲۱:۵۷
ویرایش شده توسط ماروولو گانت در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۳ ۲۰:۵۰:۰۱

Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: سال اولی ها از این طرف: کلاه گروهبندی
پیام زده شده در: ۱۷:۰۳ جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹
#37
سلام کلاهِ مهربون
حالت خوبه؟!
خصوصیات اخلاقی:متین،پر جذبه،پر افاده،همیشه شوخ و پر انرژی،به رشته دفاع در برابر جادوی سیاه و معجون سازی علاقه دارم ..
مغرور،خوشتیپ،عاشق یاد گرفتن زبان های مختلف.
راستی 15 سالمه.
عاشق کتابم چه خوندن باشه چه نوشتن دوس دارم فن نگارشیم خیلی پیشرفت کنه که شاید بتونم یه روزی هری بعدی رو خودم خلق کنم !!
کتابام رو از جونم بیشتر دوس دارم.
درسم خیلی خوبه ..
توی هنر و نقاشی و اینجور چیزا هم عالیم !!
هاگوارتز مثل خونه رویایی منه ..
تصمیم گرفتم اسلایترین که افتادم درخواست مرگ خوار شدن بدم ..
شخصیت محبوب و مورد علاقه ام پروفسور اسنیپ،دراکو مالفوی هست.
اولویتم فقط و فقط اسلایترین هستش ..
از هافلپاف،گریفیندور و ریونکلاو زیاد خوشم نمیاد.
پس لطفا اسلایترین باشه ..
.
.
بزار بیام اسلایترین دیگه ..


----
درود مجدد فرزندم.

پستی که توسط ناظر ویرایش شده رو دوباره ویرایش یا حذف نکنین. شما دوتا اولویت دادین و اولویت دومتون هم گریفیندور بود و منم صلاحتونو در این دیدم که به گریفیندور برین.

ضمن اینکه ما خیلی از گریفیندوری هارو داریم که راه سیاهی رو برگزیدن و به مرگخواران پیوستن. پس این دوتا موضوع هیچ تضادی با هم نداره.

گریفیندور

مرحله بعد: انتخاب یک شخصیت از لیست شخصیت های گرفته نشده و معرفی آن در تاپیک معرفی شخصیت.



ویرایش شده توسط کلاه گروهبندی در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۳ ۱۷:۲۲:۴۹

Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté


پاسخ به: کارگاه داستان نویسی
پیام زده شده در: ۱۹:۳۳ چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۹
#38
تصویر کوچک شده

« بسم الله الرحمن الرحیم »
_هی هولم نده .. با توام میگم هول نده به اندازه کافی ردای خوشگلم گِلی شده حیف اون همه گالیونی که بخاطرش دادم.
بعد چوب دستیش رو دوبار تکون داد و گفت:
.Arrêter la pluie(متوقف کردن باران)
_ نه نشد بزار دوباره امتحان کنم Arrêter la pluie اه معلوم نیست چرا این چوب دستی لعنتی کار نمیکنه مطمئنم که اون پیرمرده منو فریب داده.
حق با اون بود بارون شدیدی اون بیرون بود و رداهای مشکیمون خیس خیس بودن هممون مثل موشای آب کشیده شده بودیم یکی باید این بارون رو متوقف میکرد !!
ولی با این حال بازم مجبور بودیم پشت سر هم توی سه صف منظم قدم برداریم؛منتظر بودیم تا ببینیم دقیقا قراره با چی روبه رو بشیم!!
دلیل این همه نامه و دعوت چیه و چرا ما اینجا دعوت شدیم.
یکی از بچه ها که بنظر میومد اسمش رون هست رو به من کرد و گفت:
"نکنه قراره امتحان ورودی از ما ها بگیرن؟!
وای نه من اصلا حوصله امتحان ندارم، این واقعااا بدترین تصمیم عمرم بود،من نباید پامو تو این قلعه ی لعنتی میذاشتم"
من: اوضاع واقعا خرابه،باید بهمون حداقل اطلاع میدادن چندتا ورد چرت حفظ کنیم.
_اه بیخیالش فکر کردن بهش مضطربم میکنه، میگم به نظرت ممکنه پشت اون در یه غول سه سر باشه یا شاید هم یه اژدها ؟!!
+ آره چرا که نه از همچین جای مرموزی بعید نیست شاید هم بدتر از اونام وجود داشته باشه.
_راستی من رونالد ویزلی هستم میتونی منو رون صدا بزنی اهل بریتانیام دو تا برادر دوقلو دارم به اسم فرد و جرج شاید اگه بگم بزنی زیر خنده ولی یکی تو گروه هافلپافه و یکی ریونکلاو کلا با هم تفاوت دارن اصلا شباهتی ندارن با هم، و یه برادر بزرگتر به نام پرسی اون ارشد گریفیندوری هاست ما ها کلا با هم فرق میکنیم این دفعه فک کنم شاید من هم بیوفتم گروه اسلایترین.
و اینم یادم رفت یه خواهر کوچولوی لوس ننر هم به نام جینی دارم.
+اوه خوشبختم،من هم هری هستم،هری پاتر از نیویورکم، با خاله ام و شوهر خالم با اون سیبیل فر طوسی رنگش و پسر خاله ی مزخرفم یعنی دادلی زندگی میکنم.
تا حالا بریتانیا نیومدم حتما جای خیلی خوبیه .. مگه نه ؟
" اون هری پاتره؟! هری پاتر جوان ؟! پسر جیمز پاتر ؟!
پسری که زنده موند؟!
نه امکان ندارررره !!! "
این صدا توجه همه رو به خودش جلب کرد.
کم کم این پچ پچ ها بلند شد.
وای نه داشتم از خجالت ذوب میشدم .. تیکه های ریز عرق پیشونیم رو پوشانده بود و موهام بهم ریخته شده بود ..
بعضی ها با نفرت و بعضی ها با تعجب به من نگاه میکردن نباید زیاد خودم رو تابلو کنم و زیادی تو مرکز توجه باشم.
یه لحظه خیلی ناگهانی یه دود بنفش همه جا رو پر کرد یه زن میان سال با کلاهی بلند به رنگ سبز و صورت پر چینو چروک با ردای بنفش رنگ جلومون سبز شد حسابی لباس هاش رو ست کرده بود شده بود یه بادمجون کامل !!
واو جلل خالق به حق چیز های ندیده و نشنیده این .. اینجا .. چطوری شد؟!
باز هم خداروشکرحواس همه پرت شد.
چرخیدمو به رون گفتم:
+ رون این کیه؟ به قیافه اش میخوره حدود 60 سالش باشه.
_این پروفسور مک گوناگله،نه بابا چه 60 سالی من شنیدم که میگن 120 سالشه هنوز این بهتره بابا میگن دامبلدور 1340000 سالشه !!
شایدم بیشتر .. !
+واو درکل روحیه ای پر جنب و جوشو شادی داره.
_(رون آب دهنش را قورت میده)خدا میدونه چه بلایی قراره سرمون بیاد ..
زن میان سال چوب دستیش رو دو مرتبه تکان داد و گفت:
_ ارکیدیوسorchideous(بارش گل).
بعد از همه جا گلای رنگارنگی شروع به باریدن کرد.
خیلی زیبا بودن یعنی ما هم میتونیم از این کارا انجام بدیم؟!
_ سال اولی ها سلام،من مینروا مک گونگال هستم به هاگوارتز خوش اومدید امیدوارم اوقات خوشی رو اینجا سپری کنید. "
+ پروفسور مک گوناگل .. پروفسور اسم این وردی که خوندید چی بود؟
_ ارکیدیوسorchideous(بارش گل) واسه ی این کار باید دوبار چوب دستیتون رو تکون بدینو ورد رو بخونین،ولی لازم نیست اینو از الان یاد بگیرید فقط به عنوان اطلاعات بیشتر بدونیدش فعلا دستی سر و روتون بکشید و دنبال من راه بیوفتید. "
بالاخره رسیدیم ..
واای چه در بزرگی!!
در چوبی عجیب غریبی جلومون قرار داشت روش نوشته بود اینجا معدن غذاست!!
این در طوری بلند بود که باید حسابی دقت به خرج میدادی تا انتهای
در رو ببینی!!
در باز شد و ما داخل یه سالن بزرگی شدیم سالنی با انواع غذاهای جورواجور و رنگارنگ،دانش آموزای سال دومی و سال سومی و ..
_ وااای بچه ها ببینید الکی نیست که رو در ورودی نوشتن اینجا معدن غذاست !!
صدا و همهمه ها بلند تر شد .. مردی با ریش و موی بلند سفید رنگ شروع به سخنرانی کرد:
" اهم اهم سلام سلام من آلبوس پرسیوال وولفریک برایان دامبلدور مدیر مدرسه جادوگری هاگوارتز هستم،عزیزان به هاگوارتز خونه خودتون خوش اومدید. "
صدای دست جیغ و هورا فضا رو پر کرد ..
او ادامه داد:
"امیدوام حالتون خوب باشه و بتونیم به خوبی و خوشی سالهای زیادی رو کنار هم بگذرونیم
و .."
سخنرانی پروفسور دامبلدور که تموم شد پروفسور مک گوناگل ادامه داد:
"وقتی اسم هاتون رو خوندم بیایید جلو روی این صندلی بشینید و کلاه رو سرتون بزارین تا به چهار گروه؛ هافلپاف،ریونکلاو،گریفیندور،اسلایترین تقسیم بشین. "
[میگم چیزه بین خودمون باشه.. نه،معلوم بود کلاه از این کلاه گروناست از این کلاه های کهنه که چرماش پوسته پوسته شدن نیست !!]
پروفسور مک گوناگل: تام فیلکس.
تام تا خواست بشینه کلاه گروه بندی فریاد زد:
"گریفیندور !! "
رون: هری بنظرت کدوم گروه میوفتی؟!
راستی خبر داری که آدم بدا میرن گروه اسلایترین؟!
+چه جالب نمیدونستم!!
یه دختر با موهای فرفری به رنگ نارنجی پرسید:
_شنیدین که میگن پروفسور اسنیپ دبیر دفاع در برابر جادوی سیاه موهاشو صورتی رنگ کرده؟
رون: آره آره،تازه میگن هر روز لباسای رنگارنگ تن میکنه .. بازم خداروشکر بالاخره از اون لباسای مشکی حال بهم زنش دل کنده !
آه،آره اوناهاش ببین خودشهههه ..
+ خخخخخ یکم یواش تر بابا شنید.
پروفسور مک گوناگل:
دادلی دورسلی.
رون:
این همون پسر خاله ات نیست که تو میگفتی مگه نگفتی ماگله؟
+چییییییی؟! دادلی؟؟؟!! نه امکان نداره بابا شباهت اسمیه حتما.
دادلی با اون هیکل گندش میره و روی صندلی میشینه و کلاه رو سرش میزاره ..
وااای نه خوده خودشه !!
+ آره رون حق با تو بود اون پسر لوس و ناز پروردهٔ خاله پتونیا و عمو ورنون منه. اون به خاطر حرص ورزیدن، خیلی چاق و سنگینه. سرگرمیش وقت گذروندن با دار و دسته‌اش و کتک‌زدن منه ..
اما دادلی که به مدرسه اسملتینگز، می‌رفت چطور شد .. اینجا اون ..
کلاه گروهبندی:
_هافلپاف !!!
+نه امکان نداره مطمئنم خاله پتونیا و عمو ورنون کلی پول خرج کردن تا دادلی بتونه بیاد هاگوارتز اما اونو هافلپاف ..!!
واای نه .. مطمئنم که خاله پتونیا و عمو ورنون وقتی این خبرو بشنونن کلی شاد بشن ..
پروفسور مک گوناگل:
_نویل لانگ باتم.
نویل رفت روی صندلی نشست،کلاه رو تو دستاش گرفت و پنج دیقه ای بهش زل زد و گفت:
+ پروفسور میترسم یکی از بچه ها موهاش شپش داشته باشه بعد منم شیپیشو بشم اگه میش ...
پروفسور حرف نویل رو قطع کرد و گفت:
_حرف نباشه زودی کلاه رو بزار سرت باید حتما گروه بندی بشین.
کلاه:
ریونکلاو !
پروفسور مک گوناگل:
_بعدی آقای هری پاتر.
تازه فهمید که چه اسمیو خونده .. نگرانی تو چشماش موج میزد ..
بالاخره نوبت منه باید میرفتم ..
با پاهای لرزون آروم آروم رفتم سمت صندلی،صندلی خرچ خرچ میکرد ..
مک گوناگل با نگرانی به پروفسور دامبلدور نگاهی انداخت، دامبلدور هم دست کمی از اون نداشت !!
کلاه رو گذاشتم سرم ..
کلاه گروه بندی:
_پسر خوبی هستی .. شجاع ... با دل و جرئت .. حتی قابلیت تغییر جهان رو هم تو سرت میبینم .. وجود این همه اراده رو خیلی دوس دارم .. استرس هم که داری .. !! واای نه ببین چقدر آشفتگی داری، معلومه در آینده دغدغه های فراوانی در پیش داری ..
باید مراقب خودت باشی .. قراره از جادو های خطرناک زیادی استفاده کنی و جون چند نفر رو بگیری و جون چند نفر رو نجات بدی ..
ولی در کل هوش و ذکاوت بالایی داری .. اممممم بزار استعدادت رو ببینم ..استعداد هم مثل هوشت زیاد داری پس باید به خوبی ازش استفاده کنی تا هدر نره ..
پس کدوم گروه برات خوبه؟؟
بزار ببینم ریونکلاو؟! نه نه این انتخاب درستی نیست ..
سکوت همه جا رو فرا گرفت ..
کلاه همینطور داشت با خودش حرف میزد که یه لحظه با صدای بلندی گفت:
_ آره خودشه اسلایترین !!
ترس دامبلدور و مک گوناگل از این بود .. که بالاخره این اتفاق افتاد ..
همه با نفرت به من نگاه میکردن ..
صدای پچ پچ ها بلند و بلند تر میشد ..
"واقعا این پسر جیمز و لی لی پاتره؟ هری پاتر و اسلایترین؟! واای نه امکان نداره !! "
من مات و مبهوت مونده بودمو نمیتونستم حتی راه برم .. یعنی واقعا من الان تو گروه اسلایترینم؟! مطمئنم خاله پتونیا و عمو ورنون اینو بشنون کلی بهم میخندن .. همین الانشم از دور پوزخند های دادلی رو میدیدم ..
دامبلدور چرا اصلا دادلی رو قبول کرده ؟! این یه نوع رشوه گرفتنه ..
ولی دادلی قلدر و هافلپاف ؟!
منو اسلایترین؟!
نکنه کلاه گروه بندی اشتباه کرده ..
یه کاسه ای زیر این نیم کاسه هست ..
بنظر شما چی میتونه باشه ؟!


----

پاسخ:

سلام، به سایت و کارگاه خوش اومدی.
جالب بود... فقط لطفا وسط ننویس متنت رو. از اینتر هم بیشتر استفاده کن. پاراگراف ها که تموم میشن و میخوای بری پاراگراف بعدی دوتا اینتر بزن برای مثال.

تایید شد.


مرحله بعد: گروهبندی


ویرایش شده توسط فنریر گری‌بک در تاریخ ۱۳۹۹/۸/۲۱ ۲۲:۳۱:۱۳

Quand je te regarde et la lune, je sens
...la lune diminuer face à ta beauté






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.