هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: تولد هفده سالگی جادوگران
پیام زده شده در: ۱۳:۴۳ شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۹
#31
سلام جادوگران
تولد هفده سالگیت مبارک
درسته من تازه وارد این سایت شدم ولی هروقت میام اینجا همیشه خیلی بهم خوش میگذره
امیدوارم هیچ وقت این سایت بسته نشه
و ایشالا تولد 1000 سالگی رو جشن بگیریم(البته اگه زنده بودم خودمم میام اگه نبودم نوه هام میان )
خوشحالم که باهات اشنا شدم! تولدت مبارک!

پ‌ن: اگه جشن آنلاین هست قراره کجا برگزار بشه؟


حالا امضا به چه دردی می‌خوره؟


پاسخ به: ماجراهای کاشت مو
پیام زده شده در: ۱۹:۰۷ جمعه ۱۲ دی ۱۳۹۹
#32
بیرون از معده ایوا:

هیلی کوپتر های وزارت خانه به دنبال مرگخوارها بودند و مرگخوارها همگی جایی دور از دید هیلی کوپترها پیدا کرده بودنند و در حال نقشه کشی برای پیچاندن هیلی کوپتر ها بودند...
اما زن ماگل که از همه چیز بی خبر بود، فقط جیغ می‌کشید و سعی در فرار داشت

_اوضاع خیلی خرابه ها
_حالا چرا وزارت خونه با هیلی کوپتر اومده؟مگه هیلی کوپتر وسیله‌ای ماگلی نیست؟
_حتما نمیخواستن که این زن ماگل بفهمه اونا جادوگر هستن

زن ماگل که هنوز در حال جیغ کشیدن بود با شنیدن صحبت های مرگخواران با صدایی بلند تر از قبل گفت:

_جادووووووووگر؟

در درون معده ایوا:


بلاتریکس که با تمام سرعت و پشت بانو مروپ می‌دوید، در ذهن نقشه مرگ ایوا به شکل های گوناگون را کشیده بود و برای بیرون آمدن از معده ایوا و کشتنش لحظه شماری می‌کرد...اما فعلا این مهم نبود!! بنابراین بلا پرونده نقشه کشی برای ایوا را در ذهنش فقط تا مدتی بست و رو به بانو مروپ گفت:

_جا تو معده خیلی کمه... نمیتونیم بیشتر از این به دویدن ادامه بدیم الان چیکار کنیم؟ تازه باید سر ارباب رو هم پیدا کنیم
_نمی‌دونم باید یه راهی برای خلاص شدن از خورشت گلابی ها و سوپ پای سیب و کباب ها پیدا کنیم

بلا که دیگر صبرش به سر رسیده بود دست از دویدن برداشت و به سمت غذا ها حمله کرد

_بانو مروپ شما برید سراغ سر ارباب
_مطمئنی بلای مامان؟
_راستش نه ولی تا ابد که نمیشه فرار کرد
_آفرین بلای مامان پس من برم دنبال سر ارباب

خورشت گلابی و سوپ پای سیب و بقیه غذا ها با دیدن قیافه بلا ترسی عجیب در دلشون افتاد و حس کردند که بهتره عقب نشینی کنند و با نقشه‌ای بهتر به بلا و مروپ حمله کنند!


حالا امضا به چه دردی می‌خوره؟


پاسخ به: قرعه های اسرار آمیز هکتور
پیام زده شده در: ۱۴:۱۸ دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹
#33
سلام
به مام یه سه امتیازی میدین؟


حالا امضا به چه دردی می‌خوره؟


پاسخ به: جادوگرام
پیام زده شده در: ۲۰:۵۴ یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹
#34
آیدی:@میکی_سوجی

پروفایل:

تصویر کوچک شده

بیوگرافی:
برای آنچه باور دارید ایستادگی کنید حتی اگر به معنای تنها ایستادن باشد

استوری:
می‌خوام استوری بزارم ولی نمیدونم چی بزارم واسه همین گفتم بیام تو خود استوری ازتون بپرسم استوری چی باشه خوبه؟¶_¶
پاسخ ها به استوری:
عسل(دوستم):بیا منو بزار
علی بشیر: حالا حتما باید استوری بزاری؟

پست:

تصویر کوچک شده

من وقتی دو روز تمام کتاب نخوندم و بعد دو روز مریضی کرتابولک گرفته و راهی بیمارستان میشوم
تقدیم به کرم کتابی ها
کیا موافقن لایک کنن

کامنت ها:
علی بشیر:کرم کتاب دیگه چی هست؟ آها نکنه بعضی از کرم ها میان کتاب میخورن بعد مریضی کرتابولک میگیرن منظورت اونه؟
پاسخ روبیوس هاگرید به علی بشیر: نه ببین وقتی کرم درونت فوران کنه و بعد تو بری کتاب بخوری مریضی کرتابولک میگیری


حالا امضا به چه دردی می‌خوره؟


پاسخ به: باغ وحش هاگزميد
پیام زده شده در: ۱۹:۲۴ یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹
#35
_چطور جرعت میکنی به من دستور بدهی؟ حالا که اینطور است اینجا برای ماست و تو باید بری بیرون
_ارباب... اما اینجا خیلی کثیفه مطمئن هستید اینجا رو میخواید؟
_

از آن طرف دسته‌ای از مرگ خواران، سبزیجات به دست نزدیک شدند

_ارباب... سبزیجات آبپز پیدا کردیم
_خوب است. سبزیجات را به مادرمان بدهید
_آفرین بر مرگخوارای مامان
_چیز دیگری احتیاج نداری؟
_چرا یک عدد موی دماغ شیمر هم لازم دارم شلوی مامان (پ‌ن: شیمر یک هیولای کمیاب یونانی است که سر شیر، تنه بز و دم اژدها دارد. این هیولا بسیار وحشی، بی رحم و خطرناک است)
_موی دماغ شیمر از کجا پیدا کنیم؟
_ما نمیدانیم همین الان برای مادرمان موی دماغ شیمر پیدا بکنید
_یعنی فکر می‌کنی توی این باغ وحش شیمر پیدا میشه؟
_خدا کنه پیدا بشه وگرنه مجبوریم بریم یونان
_مارو نکشه صلوات من هنوز جوونم آرزو دارم

در همین لحظات بود که شیر بدبخت با قیافه‌ای زار گفت:

_بفرمایید شیرینی و چای میل کنید تا شما از خودتون پذیرایی میکنین منم برم یه بیست، سی تا تخم مرغ املت کنم بیارم کوفت کنین ماشالا یکی دو نفر هم که نیستن آخه
_این شیرینی ها کثیف شدن وایسا اول با وایتکس بشورمشون
_عقل کل بهشون وایتکس بخوره که خراب میشن

پلاکس که تا کنون سکوت کرده بود، با اعتراض دستش را به سمت شیرینی ها برد و یکی از انها را برداشت، داخل دهانش گذاشت و گفت:

_من نمیدونم! من گشنمه میخوام شیرینی بخورم
_خوردی؟ نوش جونت... اماده شو باید معده‌ات رو با وایتکس بشورم چون معده‌ات کثیف شد


حالا امضا به چه دردی می‌خوره؟


پاسخ به: دندانپزشکی دکتر گلگومات
پیام زده شده در: ۱۷:۴۶ یکشنبه ۷ دی ۱۳۹۹
#36
دکتر به سمت آبمیوه گیری رفت و بقیه مرگخوار ها هم به دنبال او راه افتادند...
همگی باهم کله هاگرید را گرفتند تا بلکه بتوانند آن را داخل آبمیوه گیری جا بکنند!!
اما کله هاگرید لج کرده بود و داخل آبمیوه گیری نمی‌رفت! مرگخوارها خسته شده بودند و می‌خواستند دست از کار بکشند که قیافه نجینی را دیدند! نجینی با عصبانیت به آنها نگاه می‌کرد و دمش را تکان می‌داد...
در همان لحظه دکتر گفت:

_یه هل محکم دیگه بدیم میره داخل آبمیوه گیری آهاااا

در همان حین که کله هاگرید داشت داخل آبمیوه گیری جا میشد، آبمیوه گیری که دیگر تحمل فشار مرگخواران را نداشت، شکست!!
از وسط به دو نیم تقسیم شد و به زمین افتاد
تمامی مرگخوار ها با بهت به آبمیوه گیری شکسته نگاه می‌کردند که هاگرید گفت:

_آبمیوه گیری شکست... ولی من آبمیوه با کیک خواسته بودم. بدون آبمیوه گیری چجوری به من آبمیوه میدین؟
_این مهم نیست که... الان چیکار کنیم؟
_فکر کنم بتونم یه آبمیوه گیری دیگه پیدا کنم. ولی طول می‌کشه

در همین لحظات گوهر بار، نجینی از روی صندلی دندان پزشکی بلند شد و با نگاهی خشمگین از دندان پزشکی خارج شد

_عه نجینی رفت!!
_خب بزارین بره انقدر رو این صندلی نشست خسته شد... آبمیوه من چی میشه الان؟
_باید بریم دنبالش ارباب از دستمون عصبی میشه ها
_من یه نقشه دارم... باید به دو گروه تقسیم بشیم یکیمون بره دنبال یه آبمیوه گیری دیگه البته با سایز بزرگتر، یه گروه دیگه هم بره دنبال نجینی و رازیش بکنن که برگرده

مرگخوار ها همگی به نشانه تایید سر تکان دادند و دکتر با قیافه‌ای پوکر به مرگخوار ها نگاه می‌کرد
اما هاگرید که از خوردن آبمیوه و کیک ناامید شده بود از روی صندلی بلند شد و گفت:

_انگار آبمیوه و کیک نمیخواین بدین منم میرم
_یه کروشیو بهش بزنم دلم خنک شه؟

دکتر با همان قیافه پوکر گفت:

_واسه مغزش ضرر داره ها


حالا امضا به چه دردی می‌خوره؟


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۸:۰۸ شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹
#37
کجا:
سر قبر عمه‌ی ولدمورت


حالا امضا به چه دردی می‌خوره؟


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۱۴:۴۰ پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹
#38
چیکار:
آشپزی می‌کردن

جمله کامل:
اموس دیگوری وقتی هوا تاریک بود تو ماشین پرنده آقای ویزلی با سدریک آشپزی می‌کردن


حالا امضا به چه دردی می‌خوره؟


پاسخ به: ولدمورت چی نداره ؟
پیام زده شده در: ۹:۵۹ پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹
#39
مو و دماغ نداره
عشق و محبت و دوستی نداره


حالا امضا به چه دردی می‌خوره؟


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۹:۵۸ پنجشنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۹
#40
کِی:

وقتی هوا تاریک بود


حالا امضا به چه دردی می‌خوره؟






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.