هری پاتر نخستین مرجع فارسی زبان هواداران هری پاتر

هری پاتر نسخه موبایل




پاسخ به: کلاس «جادوی سیاه فوق پیشرفته»
پیام زده شده در: ۰:۰۵ شنبه ۲ مرداد ۱۴۰۰
#31
-مزایا و معایب این طلسم رو نام ببرید؛هر چه قدر خلاقانه تر بهتر.(چهار نمره)

》مزایا
۱. نیازی به چاقو های تیز و گرون قیمت نداره.
۲. وقتی به چاقو نیاز نداره، یعنی چاقو تیز کن هم نمی خواد.
۳. حتی اگه فقط پیاز داشته باشیم هم میشه انجامش داد.
۴. میتونه توسط ویزلی ها هم انجام بشه...چی؟ ادامه ندم؟

》معایب

۱.ممکنه پرده های گوش از فریاد های فرد طلسم خورده، پاره بشه و کر بشیم!
۲. اقتصاد چاقو ها خراب شده و دیگه فروش نخواهند داشت!
۳. به عنوان مفسد اقتصادی شناخته شده و توسط وزارت خونه دستگیر میشیم!

-یه خاطره کوتاه از اینکه خودتون از طلسم استفاده کردین رو شرح بدین.تاکیید می کنم که شرح بدین!(چهار نمره)
اگه قول بدین بهم پیاز بدین میگم!
میدین؟ باشه!
بعد از خروج از کلاس جادوی سیاه فوق پیشرفته، یکی از اینا پرت کردم هوا، ولی چون هاگوارتز سقف داشت، تو آسمون نرفت و به جاش به در و دیوار خورد و صاف خورد به یه بدبخت بیچاره ای که داشت از اونجا رد می شد.
منم بعد از تماشای این اتفاق، رفتم و ۳۸ ساعت آینده رو یه جا قایم شدم!

چند تا پیاز گفتین میدین؟

-چه بر سر جادو آموز پررو اومد؟ سی هشت ساعت عذاب جادو آموز رو به صورت گزارش، شرح بدین. تاکید می کنم به صورت گزارش نه رول!(دو نمره)

این جادو آموز در هاگوارتز قدم زده و مثل تو کارتون ها با دهن خیلی باز جیغ میزده و زبونش مثل پرچم تو دهنش تکون میخورده که بالاخره بعد ساعاتی با کفش فوتبال رو مخ بقیه دوییدن و اعصاب بقیه رو تراشیدن تصمیم میگیره خودشو کنترل کنه ولی نمیتونه و پروفسوران که حوصلشون سر رفته بود، با اردنگی از هاگوارتز بیرونش میکنن.


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: دژ مرگ(شکنجه گاه جادوگران سفید)
پیام زده شده در: ۹:۲۶ پنجشنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۰
#32
ایوا لرد سیاه را بخورد؟ مگر الکی بود؟ مگر بلا زبانم لال مرده بود اصلا؟

-تقصیر تو نبود‌؟ تقصیر تو نبود،پس تقصیر کی بود؟ الان انقدر گستاخ شدی که ارباب رو میخوری؟

بلاتریکس در دو راهی مانده بود، از طرفی دلش می‌خواست با کروشیو و آوادا و هزار جور طلسم دیگر ایوا را تکه و پاره کند؛ اما از طرف دیگر هم لرد سیاه در شکم ایوا بود و بلا نمیتوانست ریسک کند.
طرف سومی هم وجود داشت! از طرف سوم، لرد سیاه در واقع لرد سیاه نبود و همان روحی بود که قرار بود شکنجه شود.

مرگخواران قبل از اینکه راوی بتواند طرف چهارم را هم پیدا کند، بحث طرف ها را عوض کردند.
-میگم الان که روحه خودش رفته تو کالبد یه نفر، کار ما رو آسون کرده، بریم شکنجه اش کنیم دیگه!

بلا با نگاه غضبناکی به طرف مرگخوار سیاهی لشکر برگشت، در لحظاتی بعد، مرگخوار پودر شده و تحویل گابریل داده شد تا هر جا را که خواست با او تمیز کند.

بلا به این قضایا خاتمه داد و به طرف ایوا برگشت.
- تخ کننننن!


ویرایش شده توسط لوسی ویزلی در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۳۱ ۱۶:۴۸:۱۴

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: منفورترین شخصیت
پیام زده شده در: ۱۲:۰۵ جمعه ۲۵ تیر ۱۴۰۰
#33
نقل قول:
اسلیترینی بودن / مرگخوار بودن / یا دوست داشتن لرد سیاه لیبل نیستن که بچسبونیم به بقیه و بشن ابزار توهین.


بله حرفتون کاملا درسته اما بذارید اضافه کنم:
سفید بودن/طرف محفل بودن/یا حتی اصیل نبودن هم مثل اونا هستن.



قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: زندگی به سبک سیاه
پیام زده شده در: ۱۸:۵۶ چهارشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۰
#34
- ما که زاغ نداریم!
- اره زاغی نیست که تازه بخواد سیاهم باشه!
- عه! میخوایم زاغ بخریم؟ میشه آبی باشه؟
- نه زرد بهتره!
- لینی! نه ما زاغ داریم نه اون چوب نداره...پس دقیقا چطور داشته زاغ سیاه ما رو با چوب می زده؟
- اون فقط یه تی داره.
- اونم یه تی خیلیی کثیف!
گابریل همانطور که با انزجار به تی نظافتچی نگاه می کرد، چمدان بزرگش را باز کرد مرگخواران شاهد چیز های موجود در کیف اداری گابریل که عبارت بودند از:
الکل هایی که به ترتیب از یک تا صد درصد مرتب شده بودند، دو وایتکس بزرگ متقارن که به صورت خیلی متقارن کنار هم قرار گرفته بودند، چند دسته تی بسیار تمیز که از بزرگ به کوچک که خیلی مرتب چیده شده بودند و چند دستمال تنظیف رنگی رنگی که مرتب تا شده و در چمدان قرار داده شده بودند.

گاربیل بلندترین دسته تی را از کیف مشکی اش در آورد و آن را به نظافتچی داد.
- بیا عزیزم،این تمیزه!

نظافتچی با تعجب تی را از گابریل گرفت و خواست فرار کند که ناگهان بلاتریکس که به تازگی موفق شده بود خودش را از زیر ماکسیم که از کرفس های رکسان خورده و چاق تر شده بود بیرون بکشد، جیغ کشید:
- ماکسیم! چطور جرعت میکنی روی من بیفتی؟کروشیو!
و رو به مرگخواران برگشت.

- احمقا! زاغ سیامونو چوب میزنه یه اصطلاحه! یعنی داشته ما رو می پاییده! یعنی الانه که بره به مامورا بگه! اخه شما چرا انقدر احمقین؟


ویرایش شده توسط لوسی ویزلی در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۳ ۲۰:۳۰:۴۶

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: سازمان بین المللی حمایت از ساحره ها
پیام زده شده در: ۱۵:۱۷ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۰
#35
خب
چی شد؟چی شد؟
اینجا دوباره راه‌اندازی شد؟


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: کی, کِی, کجا، با کی، چیکار؟؟؟
پیام زده شده در: ۹:۵۸ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۰
#36
کجا؟
تو بارگاه مرلین


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: زمان برگردان مرگخواران
پیام زده شده در: ۹:۲۸ دوشنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۰
#37
خلاصه:
لرد سیاه قصد سفر به گذشته برای جبران قتل پدرش رو داره؛ اما زمان برگردان خرابه و لرد به دوران نوزادی دامبلدور منتقل میشه و پرستاری اونو به عهده میگیره؛ ولی دامبلدور دزدیده میشه و لرد برای نجاتش به پول زیادی احتیاج داره.
سر راهش کتی بل رو که هنوز بچه اس پیدا می کنه و برای پول درآوردن یه دکه ی شرط بندی تاسیس میکنن؛ اماشکست میخورن، در این بین جیسون از ناکجاآباد پیداش میشه و پیشنهاد میده که خون جادویی کتی رو بگیرن و به ماگلا بفروشن.

----


کتی که تازه از خواب بیدار شده بود،گیج و منگ به جیسون و لرد سیاه نگاه می کرد.
-عمو لرد این کیه؟

اما کسی به بچه ی بیچاره اهمیت نداد.

-ولی ارباب...جادوگر از کجا بیاریم...؟
الان ما وسط ماگلاییم...
بزارین از همین بچه خون بگیریم.

- خیر! همین که گفتیم! این بچه کتی بل است! در آینده او یار وفادار ما می شود! نمیتوانم دستی دستی به خاطر دامبلدور او را به کشتن بدهیم!

جیسون ناباورانه به لرد سیاه خیره شد‌.
- دامبلدور..؟
-فوضولی موقوف جیسون! وگرنه در آینده تو را به عنوان یارمان نمی پذیریم!

و همین حرف کافی بود تا جیسون یقه ی کتی را گرفته و او را دنبال خودش، در جستجوی خون جادویی، بکشد.
-عمو؟ داریم کجا میریم؟ عمو لرد باهامون نمیاد؟


ویرایش شده توسط لوسی ویزلی در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۱ ۱۲:۳۳:۲۰

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: شهر لندن
پیام زده شده در: ۲۲:۲۱ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
#38
فلش بک
لوسی با حالتی خیلی عصبی و متفکرانه دور تالار می چرخید.
-واقعا پدربزرگ چه فکری کرده؟ پیاز دارن؟ پیاز دارنننن؟ این پدربزرگی که من میبینم حتی اگه لرد سیاه هم پیاز داشت به مرگخواران می پیوست!

و به چرخیدن دور تالار ادامه داد
- میشه انقدر نچرخی؟ سرم گیج رفت.

لوسی عصبی بود. و وقتی عصبی بود، به هر کسی که حرف می زد یا گلویش را صاف می کرد و در کل اعلام حضور می کرد گیر می داد.

- گوگو! چرا انقدر کم پیدایی؟
- گوگو کم پیداش خوبه!

جواب همیشگی اش بود، هروقت می پرسیدی چرا کم پیدایی؟ جواب می داد:
گوگو کم پیداش خوبه!

حالا گوگو دوباره این حرف حرص دربیارش را زد و آرکو در کیف، بیرون رفت.
پایان فلش بک

لوسی دید کسی در تالار گریفیندور پیدا نمی شود، پس یکهو به سمت پیتر حمله ور شد، لباس او را گرفت و او را دنبال خودش کشید و از تالار بیرون رفت.
به دنبال پیتر، ارتش حشرات، به همراه لینی که معلوم نبود در تالار گریفیندور چه کار می کند، به راه افتادند.

-نکش منو! عصام خراب شد!
لوسی به ارتش حشرات پشت سر پیتر که وز وزی تهدید آمیز می کردند و زنبور ها و پیکسی ها نیش هایشان را تیز کرده بودند، نگاهی انداخت و تصمیم گرفت از کشیدن پیتر صرف نظر کند.
- پس بیا!
-کجا؟
- به ارتش وزارت خونه ملحق شیم.
-چرا؟
-چون تو از ایوا حمایت کردی!
- وزارت خونه که اونوره!
- اول میریم تالار اسلیترین.
-چرا؟
-دنبال گب.
-اونوقت واسه چی؟
-چون گب هم از ایوا حمایت کرد!


ویرایش شده توسط لوسی ویزلی در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۰ ۲۲:۲۵:۳۹
ویرایش شده توسط لوسی ویزلی در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۰ ۲۲:۲۷:۰۴
ویرایش شده توسط لوسی ویزلی در تاریخ ۱۴۰۰/۴/۲۰ ۲۲:۳۲:۲۴

قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: نظر کلی تون درباره ی هری پاتر؟
پیام زده شده در: ۲۲:۰۵ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
#39
کتاب هری پاتر: خیلی عالی بود، واقعا هیچ کتابی به پاش نمیرسه!
فیلم هری پاتر: خیلی عالی بود، واقعا هیچ فیلمی به پاش نمیرسه!
شخصیت هری پاتر: خب بچه خوبیه، راضی ام ازش، گرچه خیلی از شخصیت ها از هری بهترن.


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.


پاسخ به: باجه تلفن وزارتخانه (ارتباط با مسئولان)
پیام زده شده در: ۲۱:۱۰ یکشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۰
#40
وزارتتون مبارک سرکار خانم ایوانا
به این شوروش های کوچیک که سریع سرکوب میشن هیچ توجهی نکنید!
شما اولین و آخرین انتخاب ما هستید!


قدم قدم تا ‏ روشنایی، ازشمعی در تاریکی تا نوری پرابهت و فراگیر!
می جنگیم تا آخرین نفس!!
می جنگیم برای پیروزی!!!‏
برای عشق!!!!‏
برای گریفیندور.






هرگونه نسخه برداری از محتوای این سایت تنها با ذکر نام «جادوگران» مجاز است. ۱۴۰۳-۱۳۸۲
جادوگران اولین وبسایت فارسی زبان هواداران داستان های شگفت انگیز هری پاتر است. به عنوان نخستین خاستگاه ایرانی ایفای نقش مبتنی بر نمایشنامه نویسی با محوریت یک اثر داستانی در فضای مجازی، پرورش و به ارمغان آوردن آمیزه ای از هنر و ادبیات برجسته ترین دستاورد ما می باشد.