در این لحظه یک نفر با خشم گفت:
- هوی بی چیز بی ناموس! سرتو بنداز پایین! دهه!
لرد سرش را برگرداند و با چهره عصبانی سیریوس مواجه شد.
- (در فکر ارباب: شانس آوردی که به خاطر ماموریت مخفی نمی تونم جوابتو بدم پسره پر رو) سلام سیریوس جان! ارباب بهت تبریک میگه. واقعا" مادر بسیار مهربانی داری!
- خیله خب. احوال پرسی هاتو کردی؟ یالا برو تو!
- خفه شو پسره پررو! با لرد سیاه که اینوری صحبت نمی کنن. من ازتون معذرت میخوام.
- آه مادام! شما خودتونو ناراحت نکنین. لینی؟
- بله ارباب؟
- هدایا رو بیارین.
دامبلدور که تحت تاثیر قرار گرفته بود گفت:
- بابا شرمنده کردین. راضی به زحمت نبودیم. حالا بفرمایید تو.
مرگخواران به همراه ارباب در جلو و لینی در پشت سر آنها که کوهی از هدایا را به وسیله چوبدستی و معلق در هوا حمل می کرد وارد خانه شدند.
در خانه گریمولد - ارباب در حال پخش کادو هامحفلیون دور تا دور اتاق نشیمن را صندلی های راحتی به رنگ سرخ آتشین و طرح ققنوس برجسته قرار داده بودند. یک چلچراغ بزرگ از سقف آویزان شده بود که به احترام مرگخواران نور سبز و سرخ از آن تابیده می شد و مجسمه های کوچک و بلوری افعی و ققنوس در لا به لای چراغ ها خود نمایی می کرد.
ولدمورت و دامبلدور در صدر مجلس، کنار یکدیگر نشسته بودند و مرگخواران و محفلیان دور تا دور اتاق.
لرد یکی یکی کادو ها را بر می داشت و با مهربانی اسم صاحب آن را صدا می زد.
- جیمز سیریوس پاتر.
جیمز:
- جیــــــــــــــــــــــــــــــغ
رز:
جیــــــــــــــــــــــــــــــــغ
جیمز:
- بچه تو جیغ نزن! این شکلکو برای من طراحی کردن
رز:
- عمو دامبل ببین جیمز منو دعوا می کنه!
- جیمز احترام مهمون رو نگهدار! رزی جان تو هم ناراحت نباش به کوییرل می گم یه شکلک مخصوص هم واسه تو بسازه. :mama:
لرد:
- بیا جیمز جان. بیا کادوتو بگیر.
جیمز:
- دستت درد نکنه عمو ولدی!
وااااااااااااای! یویو با رنگ صورتی متالیک!
آلبوس:
- جیمز، کادوتم که گرفتی. حالا با رز برین توی اتاق بازی کنین.
لرد: این هدیه هم برای توئه دامبلدور.
در این هنگام لرد و دامبل از جایشان برخاستند و یکدیگر را در آغوش کشیدند و لرد بدون اینکه کسی بفهمه دست در جیب دامبل می کنه و سنگ زندگی مجدد و ابر چوبدستی رو بر میداره و میذاره توی جیبش و هیچ کس هم نمی فهمه و خواننده هم اصلا" شک نمی کنه که چرا سنگ زندگی مجدد در ملاء عام توی جیب دامبله!
پس از تمام شدن اهدا کادو ها و خوردن شام و دسر صحبت بعد از غذا، وقت رفتن فرا می رسه اما...
-
هیچ کس حق نداره بره بیرون مگر اینکه از این شیر آب شناسایی رد بشه! یویوی من گم شده و تا پیدا نشه هیچ کس حق ورود و خروج نداره
-------------------------
آیا لرد شناسایی میشه؟ آیا هدف شومش مشخص میشه؟ ابر چوبدستی و سنگ زندگی مجدد به چه درد لرد میخوره؟ آیا عشق او به مادر سیریوس یک عشق دروغینه و فریب دختران جوانه؟